1402/08/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ملازمات عقلیّه/ فصل اوّل: مستقلّات عقلیّه/ باب اوّل: درباره صغرای مستقلّات/ جهت اوّل
فصل اوّل: مستقلّات عقلیّه.
مستقلّات عقلیّه یعنی حاکم به صغرای قیاس استنباط، عقل (عقل عملی) و حاکم به کبرای قیاس نیز عقل (عقل نظری) است و مضمون کبریٰ، ملازمهی بین حکم عقل عملی و حکم شرع است. مثل دو مثالی که برای مستقلّات در جلسهی قبل ذکر شد.
باب اوّل: دربارهی صغرای مستقلّات.
جهت اوّل: دربارهی ثبوت حسن و قبح برای افعال با قطع نظر از بیان شارع.
در این زمینه، دو نظریّه وجود دارد.
نظریّه اوّل: نظریّه عدلیّه: برای افعال با قطع نظر از حکم شارع، حُسن و قبح وجود دارد. بنابراین، بعضی از افعال در واقع حَسن و بعضی از افعال در واقع قبیح و بعضی از افعال فاقد وصف حُسن و قبح هستند.
طبق این نظریّه، متعلّق امر و نهی و اباحهی شارع، به ترتیب، فعل حَسن و فعل قبیح و فعل فاقد وصف حُسن و قبح است. به حُسن و قبح طبق این نظریّه، حُسن و قبح عقلی یا ذاتیّ یا واقعی گویند.
نظریّه دوّم: نظریّه اشاعره: برای افعال با قطع نظر از حکم شارع، حُسن و قبح وجود ندارد. بلکه حسن و قبح افعال بعد از حکم شارع تحقّق پیدا میکند.
طبق این نظریّه، افعال در صورت امر شارع، حَسن و در صورت نهی شارع، قبیح و در صورت انتفاء امر و نهی از طرف شارع، فاقد وصف حُسن و قبح هستند (هدایة المسترشدین طبع قدیم ص۴۳۲). به حسن و قبح طبق این نظریّه، حسن و قبح شرعی و یا جعلی گویند.
توجّه مهمّ:
بعضی مثل مرحوم شیخ انصاری معتقدند که اشاعره منکر ادراک حسن و قبح افعال توسّط عقل هستند.
قال فی المطارح طبع قدیم ص۲۳۱: انّ العقل هل یدرک حسن شیء او قبحه ام لا یدرک فاثبته الامامیّة و من تابعهم من المعتزلة و انکره الاشاعرة ........ (ادراک در مرحلهی بعد از ثبوت است).
بعضی مثل محقّق نائینی معتقدند که طائفهای از اشاعره منکر ثبوت حُسن و قبح و طائفهای دیگر منکر ادراک حسن و قبح افعال توسّط عقل هستند.
قال فی فوائد الاصول ج۳ ص۵۷: قد نسب الی جملة من الاشاعرة انکار الحسن و القبح العقلیّین و انّ العقل لا یدرک حسن الاشیاء و قبحها بل بالغ بعضهم و انکر ثبوت جهة الحسن و القبح للاشیاء و انّ الحسن ما حسّنه الشارع و القبیح ما قبّحه.
بعضی مثل مرحوم محمّد تقی اصفهانی معتقدند که اشاعره منکر اصل ثبوت حسن و قبح هستند.
قال فی هدایة المسترشدین طبع قدیم ص۴۳۱: انّ الاشاعرة قد انکروا ثبوت المحکوم به رأسا فلزمهم انکار ادراک العقل له و کونه دلیلا علی حکم الشرع فلیس عندهم بحسب الواقع ما یتعلّق به ادراک العقل اذ لا حسن و لا قبح عندهم للافعال مع قطع النّظر عن حکم الشرع .......
نظر مشهور نیز همین نظر اخیر است.