1402/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/ باب مطلق و مقیّد/ فصل چهارم
نظریّه چهارم: نظریّه محقّق صدر.
در این نظریّه، دو مدّعیٰ وجود دارد.
مدّعای اوّل: اصل در ناحیهی موضوع حکم، شمولیّت اطلاق است (و لذا حکم به تعداد وجودات موضوع، منحلّ به احکام متعدّده میشود به نحوی که برای هر حکمی، امتثال و عصیان وجود دارد. نظیر عامّ استغراقی). مگر قرینه بر خلاف شمولیّت قائم شود.
مثال: العالم در اکرم العالم، مطلق شمولی است و لذا مولا به تعداد افراد عالم، وجوب اکرام دارد و برای هر وجوب، یک امتثال و یک عصیان است.
دلیل در ضمن سه مرحله:
الف: مولا موضوع حکم را در مرتبهی سابق بر حکم، مقدّر الوجود در نظر میگیرد سپس موضوع را محکوم به حکم میکند. یعنی فرض وجود موضوع میکند سپس حکم صادر میکند. معنای این سخن، رجوع قضیّه به قضیّه شرطیّه است.
(فحینما یقول اکرم العالم لا یطلب بهذا ایجاد العالم ثمّ اکرامه بل یفترض وجود العالم فیحکم باکرامه و هذا معناه رجوع القضیّة الی قضیّة شرطیّة فکأنّما یقول اذا کان العالم موجودا فاکرمه. بحوث ج۲ ص۱۲۲).
ب: بعد از رجوع قضیّه به قضیّه شرطیّه، فعلیّت جزاء تابع فعلیّت و تحقّق شرط است و لذا به واسطهی تعدّد فعلیّت و تحقّق شرط، جزاء نیز متعدّد میشود. چون نسبت فعلیّت جزاء به تمامی فعلیّات و تحقّقات شرط علی حدّ سواءٍ است.
(فعلیّة الجزاء تابعة لفعلیّة الشّرط فلا محالة تتعدّد فعلیّته بتعدّد فعلیّة الشّرط لانّ نسبة فعلیّة الجزاء الی تمام فعلیّات الشّرط علی حدّ سواء. همان منبع).
ج: برای موضوع چون تطبیقات متکثّره وجود دارد، حکم به عدد تطبیقات موضوع، متعدّد میشود. معنای شمولیّت اطلاق موضوع نیز همین است. و لذا در مثال اکرم العالم، وجوب به تعداد افراد خارجی عالم، متکثّر میشود.
(حیث انّ للموضوع تطبیقات متکثّرة فلا محالة یتعدّد و یتکرّر و ینحلّ الحکم و المحمول بعدد تلک التطبیقات. همان منبع).
بنابراین، اصل در ناحیهی موضوع، شمولیّت اطلاق است مگر موضوع منوّن باشد که در این صورت، اطلاق موضوع به قرینهی دلالت تنوین بر وحدت، بدلی خواهد بود.
(اذا کان الموضوع منوّنا فیصیر الاطلاق بدلیّا حینئذ من جهة دلالة التنوین علی قید الوحدة. بحوث ج۳ ص۴۳۱).
مدّعای دوّم: اصل در ناحیهی متعلّق حکم، بدلیّت اطلاق است (و لذا حکم به تعداد وجودات متصوّره برای متعلّق، منحلّ به احکام متعدّده نمیشود. بلکه حکم واحد در بین است که برای آن امتثال و عصیان واحد است. نظیر عامّ بدلی). مگر قرینه بر خلاف بدلیّت قائم شود.
مثال: اکرام در اکرم العالم، مطلق بدلی است و لذا مولا به تعداد افراد متصوّره برای اکرام، حکم ندارد. بلکه یک وجوب اکرام در بین است.
(فلو قال اکرم العالم کان کلّ عالم یجب اکرامه بوجوب واحد غیر منحلّ الی وجوبات عدیدة بعدد انحاء الاکرام المتصوّرة له. بحوث ج۲ ص۱۲۴).