1402/03/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/باب مطلق و مقید/فصل سوم درباره مقدمات حکمت
نوع دوّم: قدر متیقّن در مقام تخاطب: به فردی از افراد (در مطلق افرادی) و یا حالی از احوال (در مطلق احوالی) گفته میشود که اوّلاً: ارادهی آن از لفظ متیقّن است. معنای تیقّن اراده، همان است که در قدر متیقّن خارجی گفته شد. ثانیاً: بین متکلّم و مخاطب دربارهی این فرد و یا این حال، تکلّم صورت گرفته است.
مثال: من هذا القبیل، روایة علیّ بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر علیهما السّلام قال: سألته عن رجل رکع و سجد و لم یدر هل کبّر او قال شیئاً فی رکوعه و سجوده هل یعتدّ بتلک الرّکعة و السّجدة قال اذا شکّ فلیمض فی صلوته (وسائل الشیعة، طبع آل البیت، ج۸ ص۲۳۹).
دربارهی قرینیّت قدر متیقّن در مقام تخاطب بر تقیید، دو نظریّه وجود دارد.
نظریّه اوّل: نظریّه محقّق خراسانی: قدر متیقّن در مقام تخاطب، قرینهی بر تقیید است و لذا بر فرض وجود این نوع از قدر متیقّن، برای کلام ظهور در اطلاق منعقد نمیشود و در نتیجه، تمسّک به اطلاق کلام صحیح نیست.
اشکال اوّل از طرف بعض اعاظم:
صغری: اگر قدر متیقّن در مقام تخاطب قرینهی بر تقیید باشد، لازمهاش عدم تمسّک به اطلاق روایات استصحاب بر حجیّت استصحاب در موارد شکّ در مقتضی است (قدر متیقّن در مقام تخاطب در صحیحهی اوّل زراره از باب مثال، مسئله وضوء است و مسئله وضوء، از قبیل شکّ در رافع است نه شکّ در مقتضی. بنابراین، بر فرض قرینیّت قدر متیقّن در مقام تخاطب، بواسطهی فقرهی لا ینقض الیقین بالشکّ منحصراً تمسّک بر حجیّت استصحاب در خصوص مسئله وضوء صحیح است. نه تمسّک بر حجیّت استصحاب در موارد شکّ در مقتضی و نه تمسّک بر حجیّت استصحاب در سایر موارد شکّ در رافع).
کبری: و اللّازم منتفٍ. (محقّق خراسانی بواسطهی فقرهی لا ینقض الیقین بالشکّ استدلال بر حجیّت مطلق استصحاب کرده است).
نتیجه: فالملزوم مثله. و لعلّه لذلک امر بالتامّل فی آخر کلامه.