1402/02/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/باب مطلق و مقید/فصل دوم
نظریه سوّم: نظریه منسوب به بعضی از نحاة: موضوع له اسم جنس، فرد منتشر یعنی طبیعت مقیّده به قید وحدت است که این فرد، قابلیّت انطباق بر هر فردی از افراد دارد.
اشکال از طرف صاحب فصول:
متبادر از اسم جنس نزد اهل لسان، ذات طبیعت است و تبادر، علامت وضع و حقیقت میباشد. متبادر، فرد منتشر نیست. قال: الحقّ انّ اسم الجنس کرجل مجرّدا عن اللواحق موضوع للماهیّة من حیث هی و علیه المحقّقون و قیل بل موضوع للفرد المنتشر و هو مردود بشهادة التّبادر علی خلافه (فصول ص۱۶۲).
بحث دوّم: دربارهی اطلاق مطلق بر اسم جنس.
از طرفی موضوع له اسم جنس ذات طبیعت است. از باب مثال، موضوع له لفظ انسان، حیون ناطق است. از طرفی دیگر تعریف مطلق در نظر مشهور، ما دلّ علی شایع فی جنسه است. (لفظی که دلالت بر معنائی میکند که این معنا، قدر جامع بین حصص خود است و در نتیجه، این معنا قابل انطباق بر حصص میباشد) و این تعریف، صادق بر اسم جنس میباشد. بنابراین، به اسم جنس، مطلق گفته میشود.
لفظ دوّم: علم جنس. دربارهی علم جنس نیز دو بحث وجود دارد.
بحث اوّل: دربارهی موضوع له علم جنس. در این بحث، دو نظریّه وجود دارد.
نظریّه اوّل: نظریّه مشهور بین اهل ادب: موضوع له علم جنس، طبیعت حاضرهی در ذهن است. به نحوی که حضور در ذهن، شطراً و یا شرطاً قید موضوع له میباشد. یعنی موضوع له، طبیعت مقیّده به حصول در ذهن است. بنابراین، موضوع له اسامة و ابو الحرث، اسد حاضر در ذهن و موضوع له امّ عریط و شبوه، عقرب حاضر در ذهن و موضوع له ثعالة و ابو الحصین، ثعلب حاضر در ذهن و موضوع له ذؤالة و ابو جعده، ذئب حاضر در ذهن است.
دلیل ............