1401/11/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الفاظ/باب عام و خاص/فصل چهاردهم
نظریّه دوّم: نظریّه بعضی از اصولیّین: مفهوم موافق، عامّ را تخصیص نمیزند. به بیان دیگر عامّ بر مفهوم مقدّم میشود.
دلیل:
صغری: شرط تخصیص عامّ بواسطه مفهوم موافق، اقوائیّت دلالت کلام بر مفهوم از دلالت عامّ بر عموم است. (تخصیص عامّ بواسطهی مفهوم موافق، مستلزم تقدّم مفهوم است و تقدّم مفهوم در صورت تساوی ایندو دلالت و یا اقوائیت دلالت عامّ بر عموم از دلالت کلام بر مفهوم معقول نیست).
کبری: اقوائیّت دلالت کلام بر مفهوم از دلالت عامّ بر مفهوم، منتفی است. (دلالت عامّ بر عموم، دلالت اصلی مطابقی و دلالت کلام بر مفهوم، دلالت تبعی التزامی است و در مقام تعارض، دلالت اصلی اقوی از دلالت تبعی است. قال المحقّق الصدر: یظهر من بعض عبائر الاصولیّین انّ ......... عدم امکان تخصیص العامّ بالمفهوم و وجوب تقدیم العامّ علیه لکونه منطوقا و المنطوق اقوی من المفهوم).
نتیجه: شرط تخصیص عامّ بواسطه مفهوم موافق، منتفی است و با انتفاء شرط، تخصیص عامّ بواسطهی مفهوم موافق نیز منتفی خواهد بود.
اشکال از طرف بعض اعاظم:
صغری: مبنای دلیل، اقوائیّت دلالت اصلیّه بر دلالت تبعیّه است. (بالضرورة).
کبری: اقوائیّت دلالت اصلیّه بر دلالت تبعیّه، باطل است. (در نظر عرف، دلالت اصلیّه و تبعیّه در کشف از مراد جدّی متکلّم، در مرتبه واحده هستند. به بیان دیگر ملاک در تقدیم، منطوقیّت و مفهومیّت دلالت نیست. بلکه برای تقدیم، موازین دیگری از قبیل ورود، حکومت، قرینیّت و اظهریّت وجود دارد و در باب عامّ و مفهوم، مفهوم اظهر از عامّ و قرینه بر عامّ است).
نتیجه: مبنای دلیل، باطل است و با بطلان مبنا، دلیل نیز باطل خواهد بود.
نظریّه سوّم: نظریّه محقّق نائينی: تعارض بین عامّ و مفهوم بدون تعارض بین عامّ و منطوق معقول نیست. چون منطوق، ملزوم و مفهوم، لازم است و چیزی که منافی و معارض با لازم بود، منافی و معارض با ملزوم نیز خواهد بود. و چون منطوق در مرتبه متقدّم بر مفهوم است، تعارض ابتداءً بین عامّ و منطوق و بالتّبع بین عامّ و مفهوم است و لذا باید بین عامّ و منطوق ملاحظهی نسبت کرد. در مقام نسبت سنجی، منطوق دو صورت دارد.
الف: منطوق، اخصّ مطلق از عامّ است. در اینصورت، منطوق بخاطر قرینیّت آن در نظر عرف، بر عامّ مقدّم میشود و عامّ را تخصیص میزند و به تبع تقدّم منطوق، مفهوم نیز بر عامّ مقدّم میشود و عامّ را تخصیص میزند.
مثال: مولا فرمود: لا تکرم الفسّاق. این کلام مولا، عامّ است. سپس مولا فرمود: اکرم فسّاق خدّام العلماء (خادمی که فاسق است و خادم برای عالم است، اکرامش واجب است). بین منطوق یعنی خادم فاسق و عامّ یعنی فسّاق نسبت عموم و خصوص مطلق است. منطوق، اخصّ مطلق از عامّ است. منطوق جمله، وجوب اکرام خادم فاسق برای عالم و مفهوم جمله، وجوب اکرام عالم فاسق است. بین منطوق (خادم فاسق) و عامّ (فسّاق) نسبت عموم و خصوص مطلق است. منطوق، عامّ را تخصیص میزند به اینصورت: لا تکرم الفساق الّا الخادم الفساق للعالم. به تبع تخصیص عامّ بواسطه منطوق، مفهوم نیز عامّ را تخصیص میزند. به اینصورت: لا تکرم الفسّاق الّا العالم الفاسق.
ب: منطوق، اخصّ من وجه از عامّ است. در اینصورت .........