استاذ سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
96/02/02
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: لزوم هماهنگی بین تکوین و تشریع در حکم زوجیت
خلاصه: بررسی حکم ازدواج و اهمیت آن نزد شارع در جلسه قبل تبیین شد، و وظیفه جامعه و اولیاء نسبت به ازدواج در آوردن جوانان مورد کنکاش قرار گرفت.
﴿ وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا﴾[1]
لزوم هماهنگی بین تکوین و تشریع در حکم زوجیت
متناسب با بحث بهره برداری از سنت تکوینی زوجیت در جامعه انسانی، وجوب تشکیل خانواده مطرح خواهد بود، و صرف استحباب جای بحث نخواهد بود، چرا که نظام تکوینی الهی بر زوجیت است و تخلف پذیر نیست و انسانها یا مؤنث هستند و یا مذکّر، و افراد خنثایی که بر هیچ طرفی ارجحیت ندارند استثناء است.
مذکر و مونث بودن اقتضاء جنس مقابل را دارد و به آن نیازمند خواهد بود و مقتضای غریضه انسان ارتباط با جنس مخالف است و این ارتباط یا قانونی است یا غیر قانونی، ﴿ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون﴾[2]
وقتی شارع غریزه جنسی و میل به ارتباط با جنس مخالف را در انسان قرار داده و بعضی از موارد ارتباط را تحریم کرده است، باید برای إشباع غریزه طبیعی انسان یکسری امور را برای رفع نیاز طرفین قرار داده باشد؛ در این بحث تلاش داریم که وجوب کفایی تشکیل خانواده را استنباط کنیم.
با وجود حکمت در خلقت موجودات که از دو جنس مخالف برای تکاثر تشکیل شدهاند، و انسان هم تحت این قاعده قرار دارد، و لذا سنت تکوینی بر لزوم زوجیت تأکید دارد و در صورت حکم به استحباب در تشریع با نظام تکوین مخالف میشود، چون اگر تشریع بگوید مستحب و نظام تکوین بر الزام تأکید دارد و این هماهنگ نیست.
در روایات تشویق به ازدواج شده که فقها استحباب را به گونهایی استفاده کردهاند که آن را سنت الزامی دانستهاند و این نشاندهنده اهمیت این مسأله است.
باید متناسب با سنت تکوینی، بر مسلمین و مؤمنین تکلیفی باشد که هماهنگ باشد، آیه ﴿وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ ﴾[3] تأکید بر به ازدواج در آوردن فرزندان و غلامان دارد و این خود میتواند دلیلی باشد که ازدواج الزام دارد.
آیه 3 سوره نساء که تعدّد ازدواج در آن مطرح شده﴿ وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا﴾[4] در ابتدا اصل ازدواج را تأکید کرده تا به ظلم و ستم دچار نشوید، و اگر ترس ظلم دارید به یکی اکتفا کنید و اگر شرایط وجود داشت ﴿فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ ﴾[5] ، این قسمت استحباب را فایده میدهد به خاطر اینکه امر بعد از حذر مفید اباحه یا استحباب است.
سیاق آیه تشویق به تعدد است؛ چرا که از عدد 2 شروع کرده و در ادامه بیان کرده اگر نمیتوانید یکی و این نشان دهنده مطلوبیت تعدّد است، از لحاظ علمی بعضی گفتهاند که در ذهن مرد سلولهایی را کشف کردهاند که تعدّد را طلب دارد و تحقیق میدانی این را نشان داده که مردها سراً یا علناً به این عمل کردهاند.
ما از این آیه می خواهیم وجوب کفائی و یا حداقل استحباب را استفاده کنیم. ولی قدر متیقن اینست که کسی که توان چند زن را ندارد باید یک زن را بگیرد.
ما آیات زیادی در مورد ازدواج داریم که تفصیل دادهاند و میتوانیم این بهره را ببریم و تمام جزئیات پدیده تشکیل خانواده به طور تفصیلی قانونگذاری شده، این توجه میرساند که شارع اهمیّت زیادی قائل است و در این مسیر تمام جزئیات را بیان کرده است تا اهداف محقق شود. این توجه زیاد شارع نشان دهنده اینست که حکم ازدواج فراتر از استحباب است و میتوان گفت که ما را به سقف وجوب کفائی نزدیک میکند. البته آیات دیگر که امر بر ازدواج ندارد ولی مفید تأکید بر تشکیل خانواده است را میتوان استفاده کرد.
وجه دیگر این بود که خداوند در نظام آفرینش مرد را بدون زن نیافرید و عقد آنها را قبل ورود به زمین خوانده و با فرض زوجیت وارد عرصه خلافت در زمین شدند، ﴿ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حينٍ ﴾[6]
زوجیت شرعی امر مفروغعنه است و ما انسان تنها نداریم که مسئولیت پذیر باشد و لذا بعضی جنس آدم را خلیفه میدانند (شهید صدر) در این صورت خلافت مراتبی دارد یک خلافت همزاد عصمت است که مختص انبیا و ائمه است و یک خلافت عام است، این خلافت بخاطر مسئولیت پذیر شدن انسان و رسیدن به هدایت است.
انسان خلیفةالله چه مذکر و چه مونث مسئولیت دارد و این انسان با زوجیت تکوینی و تشریعی به زمین آمده، ﴿ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبير﴾[7] ، نمیتوان گفت انسان در تکوین و اصل خلقت زوجیت دارد ولی در تشریع این الزام نباشد و این نکته قابل ملاحظه است، چرا که اشکال تناسب و عدم هماهنگی بین تکوین و تشریع به وجود میآید.