استاذ سیدمنذر حکیم

درس خارج فقه

95/11/06

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: تعریف فقه و رابطه آن با نظام، نقش بیان علل و فلسفه حکم در بیان کردن حکم مسأله، جایگاه احکام اخلاقی و مستحبی در فقه

خلاصه: نظام خانواده در سوره‌های قرآن به صورت خلاصه بیان شد، و روش دستیابی به نظام خانواده از آیات و روایات بررسی شد.

﴿ يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساء﴾[1]

« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ‌ دِينِه‌»[2]

فقه یک منظومه احکام است که کل رفتارهای انسان را مدیریت می‌کند و منظور از نظام، نظام فقهی است که به نیازهای انسان پاسخ می‌دهد.

متعارف در تعریف فقه این نبوده که منظور از فقه نظام باشد، ولی متناسب با نظام فقهی نظام دارد و برای او حدود قرار داده شده است. نظام در درون فقه نهفته است ولی برجسته نیست، در فقه نظام علمی قرار دارد و قوانینی که رفتار جامعه را نظم می‌بخشد در آن قرار دارد.

در بررسی یک حکم باید به تمام جوانب و علوم پیرامون موضوع توجه شود،‌ از جمله روانشناسی، چرا که ما در مبانی فقه خود یکسری از امور داریم که مسلمات روانشناسی است و روانشاسی زن و مرد ما را در بحث مدیریت خانواده کمک می‌کند. علت اینکه در فقه نیازی به استفاده از روانشاسی دیده نمی‌شود چرا که خداست که انسان را خلق کرده و صلاح او را می‌داند.

﴿أَلا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبير﴾[3]

فلسفه و علل تکلیف را مکلف بر فهم آن نیستیم،‌ هر چند در آیات و روایات گاهی به آن پرداخته شده است ولی اصرار بر آن نداشته است. در تعبّد باید گاهی ابهامی باشد تا متعبّد حالت تسلیم را پرورش دهد.

﴿وَ أَنِ اعْبُدُوني‌ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ﴾[4] دستور در این آیه دو بُعد دارد:

    1. لزوم اطاعت از خدا

    2. علت اطاعت و عبادت خدا، دلیل آن شاهراه بودن عبادت است.

﴿ فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‌ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً﴾[5]

معنای تسلیم به این معنا نیست که فرد سوال نکند بلکه تسلیم به طور منطقی باید باشد.

﴿ وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى‌﴾[6] موسی دنبال رضایت الهی است دلیل دارد ولی در تفصیل احکام لازم نیست که فلسفه را بدانیم چرا که در استنباط ما استنباط را از متون می‌گیریم و در مقام اقناع و تفهیم اگر اهداف را فقیه بداند بهتر است.

﴿ لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى‌ مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‌ ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنين‌﴾[7]

خدا به دنبال تقویت تقوا است و با توجه به تقویت تقوا باید عمل کنیم خدا در خیلی از موارد تشریع اهداف را بیان کرده، در سیر بحث پیش رو هم ما از این قانون تبعیت می‌کنیم.

با فهم اهداف فهم از متون فراتر از معنای لغوی متن آیه و حدیث می‌شود و گاهی هم أخص معنای متن مورد توجه قرار می‌گیرد، این حرکت و استنباط با نگاه و توجه به اهداف حاصل می‌شود.

سؤال: آیا بهتر نیست که به جای کار روی قوانین و احکام به اخلاقیات بپردازیم؟

جواب: این حرف ناشی از شبهه‌ایی است که بین مباحث حقوقی که الزامات حقوقی است و نصایح فاصله فرض کرده‌اند و الزامات حقوقی را فقط در وقت دعوا مطرح می‌کنند و نصایح را هم حالت پیش‌گیری می‌دانند.

وقتی اخلاقیات را از احکام خارج کردند و عالم اخلاقی را فرد برجسته و فقیه عالم به احکام هم فردی سخت‌گیر می‌شود؛ این یک آسیب است که بین این دو طیف فرق گذاشته شود.

وقتی قرآن فرمود ﴿وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ‌﴾[8] از این توصیه اخلاقی فقیه وجوب احسان را استنباط می‌کند، به تعبیر شهید صدر اسلام کل احکام خمسه است و مستحبات و مکروهات جزء اسلام است و هیچ توصیه‌ایی در اسلام و اخلاق نیست مگر اینکه فقیه حکم آن‌ را کشف می‌کند. در نتیجه کل رفتارها تحت مدیریت احکام قرار می‌گیرد و بین اخلاقیات احکام فاصله‌ایی نیست.

اینکه مستحبات گاهی زودتر به نتیجه می‌رساند به خاطر اینست که در آن الزامی نیست. ﴿ قال رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله): قال اللّه عز و جلّ: من أهان لي وليّا فقد أرصد لمحاربتي و ما تقرب إليّ عبد بشيء أحبّ إلي ممّا افترضت عليه و إنه ليتقرّب إلى بالنّافلة حتّى احبه﴾[9]

روش اعمال قانون و فراگیر بودن احکام دو بحث است و نظام الزام و غیر الزام دارد و برای انسان مراتب قرار داده و در اعمال حرام که آسیب جدی است و واجب هم شرط ارتقا است، جدا سازی احکام و اخلاق غیر فنی است چرا که در تمام احکام نتیجه اخلاقی قرار داده شده و همه احکام باید به تقوا برساند، ﴿ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون﴾[10] تقوا هدف است که واجبات و ترک محرمات و مستحبات راه رسیدن به تقوا است، و انسان با آگاهی سبکی از رفتار را انتخاب می‌کند.

همه احکام خمسه بخشی از نظام هستند تعبیرات متفاوت است گاهی با امر و گاهی بدون الزام دستور داده می‌شوند و لذا شارع گاهی بدون امر تکلیف را با بیان خاص دستور می‌دهد.


[1] نساء/سوره4، آیه1.
[2] کافی، دارالحدیث، شیخ کلینی، ج10، ص582.
[3] سوره ملک، ‌آیه 14.
[4] سوره یس، ‌آیه 61.
[5] نساء/سوره4، آیه65.
[6] نساء/سوره4، آیه84.
[7] حج/سوره22، آیه37.
[8] بقره/سوره2، آیه83.
[9] شرح کافی، محمد صالح مازندرانی، ج9، ص399.
[10] سوره آل عمران، ‌ آیه 200.