استاذ سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
95/07/28
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: رابطه نظام تکوین و نظام تشریع
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ »[1]
بحث در مبانی فقه خانواده به رابطه دو نظام تکوین و تشریع رسید. در این صدد به سنتهای الهی حاکم بر تکوین و تشریع رسید و گفتیم این سنتها در شکل گیری نظام تکوین و نظام تشریع تأثیر گذار است و با توجه به ارتباط دو نظام و تأثیر گذاری نظام تکوین در تشریع قرآن هم تصریحاتی دارد که در دو جلسه قبل بیان شد. سوره ملک و فرقان
از آیاتی که صریح در ارتباط بین نظام تکوین و تشریع است و در ضمن سنت ارتباط و سنت بودن دین به عنوان سنت الهی در نهاد انسان را اشاره دارد آیه 30 سوره روم است.
نکات آیه:
• اینکه میگوییم پیرو دین حنیف باش، و آن دینی است که فطرت و سرشت مردم بر آن است یعنی خدا ابتدا بستر را آماده کرده و در ادامه انسان دعوت به دین میشود.
• ترکیب و سرشت انسان به گونهای است که خواستار تدیّن و دینداری است
• این سیستم و نظامی که برای انسان توسط خدا ساخته شده ثابت است پس نیاز به دین هم ثابت است؛ این سنت الهی پایدار اقتضا دین ثابت میخواهد
با اینکه انسان فرق میکند ولی چرا دین ثابت است؟
نیاز به دین از فطرت برخواسته و فطرت ثابت است و لذا دین ثابت است، دین قیمومت بر انسان دارد و میتواند حاکم بر وجود انسان باشد
برای دین دو رویکرد است:
1 رویکرد تکوینی: وقتی میگوید که فطرت انسان دین داری است و این نیاز درونی انسان نیاز تکوینی است و بر این نیاز تکوینی قواعد تشریعی است تا عطش انسان به دینداری را آبیاری کند.
در سنت خلافت هم یک سنت تکوینی داشتیم که قابلیت انسان برای خلافت است. بُعد الهی ولایت را انسان به دوش بکشد به این معنا که بّعد عقلانی بّعد غریزی و جسمانی را مدیریت کند این نتیجه ولایت میشود. انسان یک شخصیت حقوقی دارد و یک شخصیت حقیقی . حقیقی مثل زید فرزند عمرو که وقتی به درجه اجتهاد میرسد به شخصیت حقوقی میرسد و به او ولایت داده میشود.
آنچنان که امام علی ع در خطبه شقشقیه چنین فرمودند:
« لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا.» [2]
«اگر نبود عهدى كه خداوند از دانشمندان گرفته كه در برابر شكمبارگى هيچ ستمگر و گرسنگى هيچ مظلومى سكوت ننمايند»
فرد معصوم یک بُعد انسانی دارد «قل انما انا بشر مثلکم»[3] خصوصیت این انسان اینست که عقل او حاکم شده است.
در خلافت تکوینی قابلیت رسیدن به مقام خلافت برای همه انسانها وجود دارد و این انسان است که با نوع انتخاب خود مسیر را تعیین میکند. و در خلافت تشریعی فردی از ناحیه خداوند تعیین میشود.
دین هم مثل خلافت قابلیت نطبیق بر تکوین و تشریع را دارد
• تشریعی بودن دین بر اساس آیه 30 سوره روم در جایی است که میگوید «ذلک الدین القیم»
• تکوینی بودن دین که قابلیت و آماده بودن زمینه برای اقامه دین مطرح میشود.
ارتباط دو نظام تکوین و تشریع و آثار آن در این آیه مطرح شده است.
اگر سنتهای الهی را احصا کنیم خطوط کلی نظام تشریع برای ما روشن میشود مثل سنت اختیار که هر انسانی اختیار دارد و لذا تکلیف تا وقتی جریان دارد که فرد اختیار داشته باشد و این در تمام احکام خودش را نشان میدهد. و در حالت اضطرار اهم و مهم مطرح میشود.
به همان اندازه که انسان از اختیار دور میشود تکالیف او هم کم میشود.
اگر فقیه به کلیه سنتهای حاکم بر دو نظام دست یابد در فهم تشریعات الهی میتواند به فهم برتری دست یابد و به ظواهر تکلیف اکتفا نمیکند.
بعضی اشکال میکنند که بررسی سنتها ضروری نیست در پاسخ باید بگوییم که اگر این سنتها ضروری نبود چه نیازی به اشاره خدا به سنتها در قرآن بود، وقتی خداوند به این سنتها اشاره دارد طبق اصل حکیم بودن خدا حتما فایدهای بر این بیان است.
در انتهاء آیه 30 روم میگوید خیلی از مردم نمیفهمند «وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»[4] این بیان اشاره دارد که تدیّن مردم تحت تأثیر علم آنهاست.
این نکته به ما اصلی بیان میکند که ما بدون ایجاد احساس نیاز در انسان نمیتوان از او انتظار عمل داشت؛ درست است که فطرت همه انسانها بر اساس نیاز به دین خلق شده است ولی باید سطح علمی انسان به حدی بالا برود که نیاز به دین را حس کند و طالب دین شود. بالا بردن سطح آگاهی مردم در نیاز به علم باعث التزام آنها به دین میشود.
اگر بدانند که فطرت آنها به دین نیاز دارد و وجود آنها فقط به یک واجب الوجود مطلق نیازمند است دیگر به سراغ موجود دیگر نمیرود. و جز توحید هیچ چیز دیگر نمیتواند او را اشباء کند.
انسان وقتی خودش را شناخت احساس نیاز شدید به خدا پیدا می کند. و وقتی به خدا رسید همه چیز دارد.