استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

93/11/08

بسم الله الرحمن الرحيم

 

8/11/93

اعوذ بالله المسیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا و حبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در نظام اجتماعی به نظام امامت رسید و برای بحث نظام امامت نظام امامت را در قرآن مورد کنکاش قرار دادیم با عبور از مسیر روش شناسی قرآنی به طور عام ما در صدد روش شناسی بحث امامت بر آمدیم و سعی کردیم که کلیة آیا مرتبط به بحث امامت را هم مد نظر قرار دادیم و عرض شد آیات مرتبط به امامت در خصوص یازده آیه‌ای که امام در آنها تصویب شده است اکتفا نکردیم ونباید بکنیم بلکه کلیة آیات مرتبط به بحث امامت چه آیاتی که مبانی امامت را مطرح می‌کند و چه آیاتی که آن حقیقت و اجزاء و عناصر مقوم امامت مثل هدایت و همچنین آیاتی که قلمرو امامت و مراتب امامت اگر تعبیر درست باشد و اهداف نهایی و لوازم امامت را هم مطرح می‌کند باید مورد دقت قرار بگیرد که ما در اینجا چیزی در حدود هفده یا هجده واژه را رصد کردیم که می‌بینیم این آیات مرتبط هستند وبدون بررسی این واژه‌های کلید واژه‌های دیگر که مطرح هستند بحث ناقص می‌ماند یکی از آن کلید واژه‌ها ربوبیت است البته اینجا فراموش نکنیم ما دو بحث داریم یک بحث کلید واژه‌های مکمل و مساعد برای فهم این آیات و یک بحث هم بعد از این دو خواهیم داشت که آن مجموعة مبانی چه هستند مجموعة مبانی امامت الآن در مقام اول هستیم که کلید واژه‌های مرتبط به بحث امامت مثل ربوبیت خدا که این مبحث ربوبیت معمولا غفلت می‌شود ارتباطش با امامت در حالی که ربوبیت و امامت ربوبیت خدا و امامت الهی برای بشریت و به تبع امامت پیامبر و امامت امام معصوم اینها یک مسیر واحدی را طی می‌کنند در ربوبیت خدا مدیریت می‌کند جهان هستی را و در امامت همین ربوبیت خدا به صورت اصل امامت تجلی پیدا می‌کند یعنی امامت پیامبران یا امام معصوم در حقیقت تجلی ربوبیت خداست همانطور که ربوبیت تشریعی تکوینی و تشریعی است اینجا هم همینطور امامت ما می‌بینیم تکوینی و تشریعی دارد و معمولا بحث ربوبیت مغفول واقع می‌شود خب پس ربوبیت میتواند به عنوان یک پیش فرض ویک اصل زیر بنایی و در حقیقت بستر خوبی برای فهم امامت باشد شاید به همین خاطر ما می‌بینیم که قرآن کریم زمانی آیات امامت را در قرآن به ترتیب نزول وقتی بررسی می‌کنیم زمانی مطرح می‌شوند که بحث ربوبیت به طور دقیق وعمیق وگسترده نهادینه شده است در آیات قرآن آن وقت بحث امامت برای بشریت که تجلی ربوبیت خداست عنوان می‌شود و برخی از چالشهای مطرح در بحث امامت با بحث ربوبیت حل می‌شود علامه عسکری رحمة الله علیه در یک کتابی که شاید چهار اصطلاح در آن کتاب یا اصطلاحات اصطلاحات قرآنی یا اسلامی می‌آورند و مطرح می‌کنند که اینها شاه کلید هستند در فهم اسلام و در فهم امامت یکی از آنها همین بحث ربوبیت است خب که این بحث ربوبیت هم یکی از مبانی خواهد بود و هم یکی از کلید واژه‌های بسیار ضروری ومهم برای فهم بحث امامت بعد در کنار ربوبیت هدایت الهی مطرح می‌شود که در آیات امامت به طور دقیق ومفصل میآید خب برگردم به بحث ربوبیت یکی از چیزهایی که باعث می‌شود بر روی بحث ربوبیت قرآن مانور می‌دهد و باید ما دقت کنیم شما می‌بینید در خود آیات امامت تأکید دارد خداوند بر جعل الهی و جعلناهم ائمة یهدون بأمرنا یا می‌فرماید انی جاعلک للناس اماما این انی کیست من خب این من کیست یا جعلناهم ما چه کسی هستیم که آنها را قرار دادیم یعنی مصدر تعیین امام خب باید صلاحیت داشته باشد برای این کار بنابراین در رتبة قبل از جعل امام رتبة ربوبیت که نشانگر صلاحیت خدا برای این جعل و مصدر بودن او برای این امر و نهی و مصدر بودن او برای تصمیم‌گیری و حاکم بودن او در کل هستی که این چنین از سنتهای خودش سخن می‌گوید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض نرید چه کسی است ما چه کسی هستیم که می‌خواهیم خداوند خودش را به طور دقیق معرفی می‌کند در کجا در آیات ربوبیت ربنا الذی اعطای کل شیء خلقه ثم هدی در ربوبیت هدایت مطرح می‌شود در آیات ربوبیت خداوند می‌فرماید که ربوبیت من به این است که من هر چیزی را که آفریدم به جا آفریدم و مقدر آنچه را مقدر کردم روی یک حساب وبرنامه مقدر کردم و او را در مسیر تکاملش هدایت کردم پس بحث هدایت با بحث ربوبیت یک ارتباط تنگاتنگی پیدا می‌کند این شد دو اصطلاح کلیدی ربوبیت و هدایت در لابه‌لای آیات ربوبیت به مرور ودر ترتیب نزول وقتی بررسی می‌کنیم و ما قبلا گفتیم بحث ترتیب نزول کمک می‌کند ما را به فهم شیوة مطرح کردن بحث امامت در قرآن بعدا می‌بینیم که بحث ولایت ولایت الهی در سوره‌های مکی خصوصا هنالک الولایة لله الحق در سوره‌های مدنی می‌فرماید انما ولیکم الله اصلا حصر می‌کند ولایت را خدا در خودش و همچنین وقتی ولایت الهی مطرح می‌شود خلافت انسان هم عنوان می‌شود در آیات خلافت باز بحث خلافت قصة دیگر دارد که چگونه به تدریج این کلافت مطرح می‌شود در سوره‌های مکی ثم جعلناکم خلائف فی الارض لینظر کیف تعملون ما شما را خلیفه قرار دادیم تا ببینیم چگونه عمل می‌کنید در سورة بقره که مدنی است این خلافت باز می‌شود چگونه باز می‌شود انی جاعل فی الارض خلیفه با توضیحی که شهید صدر میدهند آن خلافت عمومی انسان ماهیتش و آن فلسفه‌اش و آن نظریة خلافت در اینجا به صورت خیلی عمیقی باز می‌شود بازدر سوره‌های قبل یا بعدش اشاره به بحث امانت الهی می‌کند انا عرضنا الامانة علی السماوات والارض والجبال فابینا ان یحملنها و اشفقنا منها وحملها الانسان یعنی شخص آدم یا جنس انسان حامل این امانت شد که این امانت در حقیقت مسئولیتی است که گردن انسان گذاشته شد در این خلافت خلافت فقط تکریم انسان نیست فقط این نیست که به انسان ما کرامت دادیم کرامت که دادیم هیچ این کرامت ملازم یک مسئولیت بسیار سنگینی است به تعبیر شهید بهشتی بهشت را به بها بدهند نه به بهانه بها دادیم به اناسن چگون یک کار بزرگی گردن او گذاشتیم و این کار همة آسمانها و زمین از آن سر باز زدند فأبینا ان یحملنها و اشفقنا منها اما انسان دل و جرأتش را داشت ظرفیتش را داشت که بیاید و این بار امانت را به دوش بگیرد خب پس بحث خلافت و امانت خلافت و امانت این چند بحث شد تا اینجا پنج بحث بحث حکم و حکومت ان الحکم الا لله امر ان لا تعبدوا الا ایاه خدا حاکم است حکم فقط از آن اوست و چون حکم از آن اوست پس او میتواند حاکم تعیین کند برای شما حق حکم مال اوست وهمینطور ملک خدا مالک است و خدا ملک است ملک یوم الدین ومالک یوم الدین دوتایش در آیات آمده است هم مالکیت خدا که آن در بحث ربوبیت معمولا مطرح می‌شود و عنوان می‌شود خدای مالک خالق خدای خالق مالک رب ماست و او مدبر امور ماست الحمدلله رب العالمین وهم این خدای مالک خودش ملک است و فرمانروا است و فرمان دهنده است صاحب امر و نهی است ببینید همة اینها نخهایی است که آن مسیر امامت یا آن حقیقت امامت را هر خطی از اینها یک بعدی را تبیین می‌کند که در امامت تجلی پیدا می‌کند خب همینطور بحث شهادت که خداوند شهیدانی و شهدایی برای امتها و برای انسانها قرار داده است که حالا این از لوازم و از کارهای خود خداست و امامانی که خدا تعیین می‌کند خب بحث وراثت زمین را دیدیم ووراثت کتاب دو جور کتاب در قرآن عنوان شده است که ائمة بر اساس سنتهای الهی که در اینجا این پرانتز باز کنم بحث سنتها هم به عنوان یک بحث مهم در این آیات مطرح شود مثل همین آیة شریفة ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض گویای یک سنت است سنت وراثت صالحان سنت وراثت صالحان نشان می‌دهد که قوانینی در عالم وجود حضور دارند که بر اساس این قوانین تحولات و دگرگونیها به وجود می‌آید که حالا این بحث سنتها خودش از آن مبانی بسیار مهم و راهکارهای فهم امامت به این معنی که اگر بخواهیم ببینیم خدا چگونه امام وچرا امام تعیین می‌کند فلسفة امامت و این که خدا چگونه این امامت را در نظام آفرینش راه انداخته است در نظام امامت هم در نظریة امامت و هم در نظام امامت بحث سنتهای الهی یک حضور بسیار قوی و جدی دارد خب این وراثت زمین همینطور وراثت کتاب ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا ما کتاب را به ارث دادیم به نخبگان و برگزیده شدگان از بندگان ما که اینجا بحث امامت یک ارتباط تنگاتنگی با وراثت کتاب پیدا می‌کند وراثت کتاب در حکم آن مجموعة شرائط لازم برای نظام امامت یعنی کسی به امامت می‌رسد که وراثت کتاب داشته باشد وارث کتاب الهی باشد و اگر به اینجا رسید می‌تواند وارث زمین باشد یک ارتباط تنگاتنگ بین وراثت کتاب و وراثت دین اگر تعبیر درست باشد یعنی دین را باید به دست بیاورد و به ارث ببرد و در همان آیات هدایت این نکته را بیان می‌کند افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا یهدی کسی که هدایت یافته است سزاوار پیروی است یا کسی که هدایت نیافته است پس کسی که می‌خواهد هادی باشد باید وراثت کتاب از وراثت کتاب برخوردار باشد اگر به چنین وراثتی رسید آن وقت است که مستحق وتوانا خواهد بود برای وراثت زمین می‌فرماید و نجعلهم الوارثین ان الارض لله یرثها عبادی الصالحون خب بحث حجت و همینطور تمکین در ارض و نمکن لهم لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم اینها در آیات مرتبط به چشم می‌خورد امت وسط امت وسط که در روایات تفسیر شده است ائمة وسطا امة وسطا یعنی ائمة وسطا که حالا این با تفسیر تآویل که ما می‌گوییم تفسیر تأویل نیست همان معنای دقیق امت وسط از آن ائمة وسطا در می‌آید وبدون ائمة وسطا اصلا معنی ندارد این آیه خب مبحث بر این اساس بر اساس لیاقتهایی که اشخاصی پیدا می‌کنند برای قیام به مأموریت و مسئولیت و بار سنگین هدایت بر این اساس انتخاب می‌شوند آیات اصطفاء و آیات اجتباء در اینجا عنوان می‌شوند و همینطور یکیاز شرائط ضروری برای اینکه اینها بتوانند وظیفة خودشان را انجام دهند بحث عصمتشان یا آن تقوای بسیار بالا چون می‌خواهند امامت متقین را به عهده بگیرند باید تقوای بسیار بالایی یعنی سرآمد متقیان باشند سرآمد متقیان یعنی امامان متقیان خب تقوی ومتقی کسی است که در پایبندی به احکام الهی مسیر صحیح را طی می‌کنند و حفاظت و ضمانت دارد نسبت به پیابندی یعنی پایبندی تضمین شده حالا اگر این درجة تضمین به صد در صد رسید می‌شود عصمت بنابراین آیة تطهیر امامت در آن نیامده است اما یکی شرط ضروری از شرائط وراثت کتاب لا یمسه الا المطهرون کسی به این کتاب نمی‌رسد مگر این که مطهر و پاک باشد ظرفیت باید داشته باشد این در مقام اجتباء و اصطفاء در مقام اجرا و در نظام امامت باز اینجا تضمین می‌خواهیم برای عدم انحراف امام به تعبیر معروف هر چه بگندد نمکش می‌زنند وای به روزی که بگندد نبند نباید امامی که خدا انتخاب می‌کند برای هدایت مردم شائبه و احتمال انحراف از مسیر در او باشد این همان عصمت است پس تا اینجا چیزی در حدود آیات حکم را هم که گفتیم سنتهای الهی هم در لابه‌لای این آیات مطرح می‌شوند چیزی در حدود شاید نزدیک به بیست واژه‌ واژه‌های مرتبط به بحث امامت اینجا مطرح می‌شوند که بدون اینها فهم دقیق وعمیق بحث امامت ممکن نخواهد بود از اینجا به طور طبیعی ما به یک شبهة مهم میرسیم این که قرآن چرا در یک آیه یا در چند آیه اسم ائمه را می‌آورد و خودش را راحت می‌کرد و ما را هم راحت می‌کرد ودیگر این همه باعث گفتگو و بگو مگو نشود چون بعضیها این اشکال را به قرآن وبه خدا باز می‌گردانند که اختلاف چرا بین امت شد به خاطر این که خدا در آیة قرآن صریحا نام ائمه را نیاورد و فکر می‌کنند با آوردن نام همه چیز حل می‌شود بحث فراتر از یک نام است و چند اسمی است که حالا در آیه بیاید یا نیاید خیلی از انبیاء نامهای آنها نیامده است اما یادشان آمده است به رسالتشان اشاره شده است و رسلا لم نقسسهم علیه در حالی که این انبیاء وجودشان در نظام هستی بسیار ضروری بوده است چون خدا فرموده است وان من امة الا خلی فیها نذیر در هر امتی نذیری بوده است انما انت منذر ولکل قوم هاد در حالی که اسمشان نیامده است برای تعیین امام تبیین نظام امامت نظام امامت باید تبیین شود شخص کافی نیست از آن هم بگذریم که اسمای اشخاص غلط انداز می‌شود یعنی افرادی می‌گوید هر که قبیح است اسمش را یوسف گذاشتند غلط انداز می‌شود نامگذاریها ده نفر اسمشان را علی می‌گذارند بعد می‌گویند خب قرآن فرموده علی خب این علی است یعنی به غلط تطبیق می‌شود و سوء استفاده می‌شود قرآن روشش برای جلوگیری از سوء استفاده‌ها ضابطه دادن و ملاک و معیار دادن به انسانهاست لذا می‌بینید در بحث مهم و استراتژیکی امامت کل قرآن بسیج شده برای مطرح کردن این اصل بسیار مهم که تبلور و تجلی کمال اسلام است لذا بدون بحث سنتهای الهی سنتهای الهی ما نمیتوانیم نظام امامت را خوب بفهمیم و لذا دیدیم در این آیاتی که بحث واژه‌های امام وامامت آمد در آن واژه‌ها به برخی از این سنتها اشاره شد خب اگر ما بخواهیم مجموعة مبانی امامت را خلاصه کنیم و در چند خط کلی اینها را بیان کنیم در جلسة قبل اشاره کردم که ما یک انسان شناسی می‌بینیم در قرآن انجام شده است که این بستر بحث امامت را و آن نظریه و نظام خلافت در بحثهای شهید صدر و نظریه و نظام امامت در بحثهای ما دیده می‌شود یک بحث انسان شناسی است یک بحث خدا شناسی است که مصدر جلب و تدبیر وربوبیت هست این دو تا شد ودر لابه‌لای این دو بحث انسان شناسی وخدا شناسی بحث سنت شناسی سنتهای الهی در نظام تکوین و در نظام تشریع چیست مجموعة سنتهای الهی که امامت را به عنوان یک گزینة اجتناب ناپذیر مطرح می‌کند نظام سنتهای الهی در مدیریت مدیریت جهان و انسان باید مشخص شود که قرآن اشاره کرده است و یکی هم خصوصیتها و ویژگیهای خود اسلام است یعنی یک اسلام شناسی هم ما می‌خواهیم به عبارت دیگر آن کسی که اسلام را دین کامل الیوم اکملت لکم دینکم و اسلام را دین ابدی میداند محال است کسی با چنین پیش فرض اسلام ناقص را بپذیرد و زیر بار برود اسلامی که جوابگوی مسائل انسان در طول مسیر تکاملش نباشد اسلامی که فقط در زمان خاتم پیامبران کامل بود وقتی که پیامبر صلی الله علیه وآله به رفیق اعلی پیوست و آن مدیریت نبوی دیگر حضور نداشت می‌گوید بله اسلام کامل است ولی پیغمبر مدیریت می‌کرد حالا دیگر این مدیریت ضرورت ندارد می‌دانید چه فاجعه‌ای به وجود می‌آید فاجعه این است که مدیریت بعد از پیامبر را نفی کردند ولی مدیریتهای غیر الهی وشیطانی را در طول مسیر تا امروز قبول کردند هر یک از اینها که به قدرت رسید ولی عهد خودش و ولی عهد ولی عهد خودش را تعیین کرد الا پیغمبر صلی الله علیه واله به زعم اینها که پیغمبر برای رعایت حال امت یا العیاذ بالله به خاطر عدم توجه و غفلت از تعیین یک مدیر برای جامعه بعد از خودش کوتاهی کرد یاصرف نظر کرد غفلتا یا عمدا که امت به خودشان برسند به تعبیر بعضیها چون امت به رشد رسیده است به رشد رسیده خود امت انتخاب می‌کند دیگر به پیغمبر نیازی نیست این بهترین فرضیه است افرضیه‌های این آقایان خب امتی که به رشد رسیده حالا این امت بیاید دعوا کند سر مدیریت و به خونریزی و کشتار دست بزند و لذا ابوبکر بعد از پیامبر درد راه عاقلانه این است که تعیین کند علی رغم میل صحابه عمر را تعیین کرد و عمر هم علی رعم سیرة نبوی بر عدم تعیین شوری درست کرد یک چیزی بین تعیین وعدم تعیین اما شورایی که نتیجه‌اش از قبل قابل پیش بینی بود خب این همه برای این فرضیه است که این اسلام ناقص است یا کامل است یا این پارادوکس را دارد در خودش جمع می‌کند اسلام دین کامل است کمال اسلام به این است که به شوری واگذار کند ولی این شوری کم و کیفی ندارد این شوری آزاد است که هر کسی هر طوری خواست این شوری را تعریف وتطبیق کند تا کار به جایی برسد مثل معاویه که به زور فرزند نا لایقش یزید را تحمیل بر امت کند و همینطور بنی امیه و بنی العباس و بنی عثمان تا امروز کلیة حکام جور که مدعی اسلام هستند خودشان بیایند امام انتخاب کنند و مدیر انتخاب کنند که یک ضربة فنی بسیار زیبایی آقای قرائتی در یکی از بحثها با عده‌ای از اهل سنت از فرهیتگان اهل سنت داشت که به آنها به عنوان یک جواب نقضی داد گفت که خب شما که همه قبول دارید ما هم قبول داریم امام مهدی علیه السلام ظهور خواهد کرد و در این امت از علائم آخر زمان ظهور حضرت مهدی است از نسل رسول الله صلی الله علیه واله خب بیایید ما یک امام مهدی انتخاب کنیم دست به کار شویم شوری شورایی راه بیاندازیم و یک امام مهدی انتخاب کنیم برای امت و این نوید پیامبر خودمان تحقق ببخشیم گفتند نمی‌شود این امام را خدا انتخاب می‌کند گفتند خیلی خوب امامتی که آخرش را خدا انتخاب می‌کند اولش را چه اولش را هم خدا انتخاب می‌کند یا آزاد است سقوط آزاد چگونه است یا بگویید که هیچ انتخابی از خدا وپیغمبر نیست خب در طول مسیر همین باید باشد این تست یا اگر این امامت انتخاب آخرین امام به دست خداست اولین امام هم باید به دست خدا باشد یعنی یک پاردوکس بسیار روشنی ماندن در آن که امکان ندارد شما از طرفی قائل به امامت باشید اما این امامت را شما دو جور بخواهید مطرح کنید یکبار بگویید امامت با انتخاب الهی یکی بدون انتخاب الهی امکان ندارد سنت خدا سنت واحدی است یا خدا به هیچ وجه به انتخاب امام رو نمی‌آورد و واگذار می‌کند به انتخاب امت در طول مسیر یا این که خدا انتخاب می‌کند و مردم را در مسیر انتخاب شده برای خودشان آنها را با اختیار خودشان مدیریت می‌کند یکی از این دو طرح را باید انتخاب کند لذا ما می‌بینیم که بحث خلافت الهی مطرح می‌شود در عمق وجود انسان که انسان خلیفة الله است حالا که خلیفة الله شد دیگر بحث آزادی مطلق و این که من خودم انتخاب می‌کنم تمام اقتضاءات مسیرم را کار به خدا ندارم اصلا امکان ندارد این یک پارادوکس است یعنی ایمان به خلافت انسان برای خدا و ایمان به آزادی مطلق برای انسان در این مسیر امکان ندارد ایمان به ربوبیت خدا و ایمان به رها شدن انسان اینها هم پارادوکس است ایمان به نظام سنتهای الهی و خرق این سنتها در طول مسیر این هم پارادوکس است یعنی به هر جا رو بیاورید شما می‌بینید که این طز و این نظریة اهل سنت با یک مانع بسیار بزرگ برخورد می‌کند اما به دلیل تعطیل عقل و تعقل این پرادوکسها فهمیده نمی‌شود و لذا می‌گوییم اگر کسی قائل به کمال اسلام شد امکان ندارد اسلام بدون مدیر اسلام بدون رهبر مناسب برای اجرای اسلام تصور کنیم ولو در یک برهة کوتاه به تعبیر روایات اهل سنت وروایات ما دو جور تعبیر آمده است که خیلی ظریف است این دو تعبیر لو لا الحجة لساحت الارض باهلها در روایات ما آمده است و در روایات مشترکة فریقین چه آمده است من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة یعنی هیچ برهه‌ای بدون امام نخواهد بود طبق آیة شریفة ولکل قوم هاد برای هر قومی هدایتگری هست نشناختن آن وچنگ نزدن به آن جاهلیت است یعنی مردن بر غیر ملت اسلام کمال اسلام به این امامت است وقتی یکی بیاید معتقد به کمال اسلام باشد اما امامت را منکر باشد یا ایمان به خلود و جاودانگی اسلام داشته باشد اما این اسلام را قابل و لایق برای جاودانگی با چه به انکار امامت اسلام را از به روز بودن ساقط کند خب این چه امامتی است که این روزها ما می‌بینیم در میان اهل سنتی که وارد یک بهاری شدند اما این بهارشان هنوز قبل از شکوفا شدن هرگونه گلی در آن به خزان تبدیل شده است فقط کشت و کشتار در میان امت اسلامی معتقد به اسلام و خلافت اسلامی هستند اما هر کسی یک قرائت دارد برای این اسلام ویک قرائت دارد برای این خلافت داعش یک طور وغیر داعش یک طور خب این چه اسلامی است چگونه این اسلام می‌تواند پیاده شود یا اسلامی که قابل دستکاری باشد پس می‌بینیم که ما ناگزیریم که یک قرائت بین و روشنی از اسلام که با کمال اسلام وجاودانگی اسلام سازگار باشد با ربوبیت و حاکمیت و تدبیر ربوبی برای بشریت با قوانین وسنتهای حاکم بر نظام آفرینش ومتناسب با نظام خلافت باشد باید تعریف کنیم و تبیین کنیم که قرآن همة اینها را تبیین کرده است یعنی امامتی را معرفی کرده است که در این امامت اسلام همیشه پیشاپیش بشریت در حرکت است وامامی که در این اسلام زمام امور به دستش است امامی است که ربوبیت خدا را به منصة ظهور دارد در می‌آورد وتجلی حاکمیت سنتهای الهی است که بشریت را به روش صحیح تضمین شده به سر منزل مقصود برساند خب این چنین امامتی قرآن دارد مطرح ومعرفی می‌کند و بر این اساس ما امامتی را که منهای این ضوابط باشد واین خصوصیات یک امامتی آسیب پذیر می‌بینیم و خداوند هم ویأبی الله الا ان یتم نوره خداوند ابا دارد از این که کار او ناقص بماند اسلامی بفرستد که ناکام باشد اسلامی که به هدف نرسد اسلامی که به منصة ظهور نرسد اسلامی که نتواند جامعة بشری را به سر منزل مقصود برسانند این چنین اسلامی محکوم به شکست است و یأبی الله الا ان یتم نوره والله متم نوره ببینید همة این آیات که در بحث مهدویت و امام مهدی علیه السلام مطرح می‌شود اینها ربط دارد به چه به بحث امامت چون این گویای سنتهای الهی در مسیر هدایت بشر است که این مسیر هدایت الهی برای بشر یک مسیری است که آرمانی است و منتج و ثمر بخش هم آرمانی است هم ثمر بخش و هم واقعی است و تحقق پذیر است قطعی است ویأبی الله ان یتم نوره ولو کره الکافرون ولو کره المشرکون هو الذی ارسل رسوله بالهدی هدی اینجا بحث هدایت مطرح می‌شود و دین الحق بحث دین و حق را هم که اشاره کردیم اینها را هم اضافه کردیم واژه‌های دین و عقل و تقوی وسنتها این چهارتا را اضافه کنید به آن مجموعة واژه‌ها چقدر شدند چیزی در حدود بیست یا بیست و اندی واژه شدند به این ترتیب می‌بینیم که این واژه‌ها ما را به مبانی اساسی و بحثهای زیر بنایی امامت می‌رساند حالا بعد وارد تک تک این مبانی می‌شویم یعنی اگر فرصتی شد همین مبانی را در چهار گروه تقسیم می‌کنیم گروه انسان شناسی گروه ربوبیت شناسی خدا و گروه مربوط به سنتهای الهی مربوط به ویژگیهای انسان این سه تا و ویژگیهای اسلام چهار گروه هر گروهی چند رکن دارد چیزی شاید در حدود شانزده حد اقل شانزده ویژگی در خدا و انسان و سنتها و اسلام در قرآن مطرح شده است و اشاره شده که با فهم اینها شما به طور عمیق به فهم امامت می‌رسید و اینهایی که بحث امامت را منهای اینها می‌بینند یک بحث امامت بسیار سطحی و بسیار آسیب پذیر مطرح می‌کنند و به همین خاطر شاید بعضیها از قبول یک امامت تشریفاتی سر باز می‌زنند که این بحث بحث امامت فراتر از تشریفات است بحث واقعیت اسلام است اسلام نابی که همة ابعاد وجودی انسان را در بر گرفته است و می‌خواهد که انسان را به کمال مطلوب برساند امیدواریم خداوند متعال توفیق اتمام این بحث را عنایت کند والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.