93/11/04
4/11/93
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
مسیری که تاکنون در بحث امامت در قرآن و نظریه و نظام امامت در قرآن در پیش گرفتیم به این ترتیب شد برای یادآوری و این که مشخص باشد که ما چه مسیری در این بحثها از نظر علمی داریم طی میکنیم مرور کوتاهی خواهیم داشت یک اصل کلی که مراعات کردیم این است که ما اول روش شناسی کردیم بعد وارد مباحث شدیم در بحث روش شناسی که نکاتی که عنوان شد و حائز اهمیت بود این بود که ما میبینیم قرآن کریم برای فهم مقاصدش روی سه اصل تکیه کرد یکی این که شرائط فهم دو موانع فهم و سه روش فهم را برای ما روش فهم قرآن را عنوان کرد و نکات بسیار مهمی را مطرح کرد و آن اصل تدبر در قرآن را به عنوان شاه کلید برای ورود به مفاهیم و اهدافی که قرآن دنبال میکند عنوان کرد که حالا روش تدبر و بعد تفکر و تعقل را هم قرآن در آیات خودش به طور مفصل عنوان میکند وما را از کلیة آسیبهای تفکر و تعقل و تدبر هم بر حذر میدارد و سعی میکند که ما را در این مسیر هدایت کند این یک بحث روشی بود نکتة دومی که در بحث روشی عنوان شد این است که ما برای رسیدن به یک نظریهای یا یک نظامی مثل بحث امامت ما دو مسیر کلی داریم برای طی شدن یک مسیر این است که خود آیاتی که کلید واژة امام و امامت را در بردارد که یازده آیه بودند و احصاء کردیم یکی هم این که ما فراتر از این کلید واژهها با کلید واژههای دیگری که با این کلید واژه پیوند دارد یعنی نمونههای اینها را گفتیم و خواهیم گفت مثلا مباحث مربوط هدایت ولایت حاکمیت وراثت زمین و مجموعة شاید شانزده هفده واژه در قرآن مطرح هست که اینها به واژة امامت ارتباط تنگاتنگ دارند یا در حکم مبادی و مبانی امامت هستند یا از شؤون امامت یا لوازم و آثار امامت هستند دربارة این بحث روشی برای این که ما در بحث امامت آیات با کلید واژة امامت را اگر بخواهیم دنبال کنیم اشاره کردیم که ما گاهی به ترتیب مصحف آیات را چینش میدهیم مشکل نیست قرآن به گونهای است که ظرفیت قرآن به این گونه است که شما اگر به ترتیب مصحف چینش بدهید و به ظواهر آیات بپردازید مفاهیم فراوانی را میتوانید به دست بیاورید به ترتیب نزول هم اگر چینش دهید شما روش نهادینه کردن و فرهنگ سازی قرآن را هم در این موضوع امامت با این واژه به دست میآورید و میتوانیم نه این و نه آن بلکه ما مدلولها را بگیریم و یک نظم منطقی به این مدلولها بدهیم که ما هر سه راه را طی کردیم با بررسی ترتیب مصحفی آمدیم و یک نظم منطقی را برای آیات مطرح کردیم که از کلی به جزئی حرکت کردیم سپس آمدیم به ترتیب نزول آیات را چینش دادیم یازده آیه دیدیم که در این ترتیب نزول خود قرآن کریم این تدرج و این نظم منطقی را خودش مراعات کرده است یعنی آیاتی که کل نگر و کلیت مفاهیم را مراعات کرده است و مطرح کرده است و کل شیء احصیناه فی امام مبین را مطرح میکند و جعلنا للمتقین اماما و همینطور قوانین الهی در حاکمیت مستضعفان و به امامت رسیدن مستضعفان را بیان میکند تا یوم ندعوا کل اناس بامامهم بحثهای کلی امامت را آنجا که قوانین حاکم بر این اصل امامت مطرح میشود و بعد از این آیه میبینیم در شش آیة دیگر روی مصادیق امامت قرآن توجه ما را میدهد و امامت انبیاء و سپس امامت ابراهیم تا روز قیامت و سپس موضع ما نسبت به ائمة کفر را بیان میکند این مسیری که قرآن طی کرده است که ما سه نتیجة مهم از این آیات به دستمان آمد این که این امامت بر چند اصل کلی به یا به چند اصل کلی در این امامت توجه شده است یکی این که تمام ابعاد انسان نیاز به امامت دارد دو کل بشریت یعنی تمام انسانهای روی زمین اینها در پرتو امامت قرار میگیرند و کل مسیر بشریت دنیا و آخرت انسانها تحت پوشش امامت قرار میگیرند و این مفهوم بسیار وسیع و عمیق امامت و امام در آیات قرآن بسیار چشم گیر خواهد بود و نکتة دیگری که ما به آن رسیدیم این است که ما وقتی این آیات را در بستر خودشان نگاه میکنیم و مورد کنکاش قرار میدهیم میبینیم که خصوصا در سورة هود وقتی که آن آیة هفده را بررسی میکردیم و من قبله کتاب موسی اماما ورحمه آیات قبل و بعدش را نگاه میکردیم دیدیم که یک بحث مفصلی از انسان شناسی را قرآن مطرح میکند و در درون این بحث انسان شناسی بحث امام و امامت را مطرح میکند و این نشان دهندة این است که بحث امامت ارتباطی تنگاتنگ دارد با بحث انسان شناسی پس امامت شناسی و انسان شناسی لازم و ملزوم هم هستند به گونهای که ما فلسفة نیاز به امام و این گستردگی در قلمرو امامت را زمانی میفهمیم که انسان را خوب شناخته باشیم خب این تا اینجا در حقیقت اولین مسیری بود که ما طی کردیم یعنی آیاتی که خود امام و امامت یا ائمه در این به کار گرفته شده است در طول این مسیری که بررسی کردیم و برخورد کردیم به واژههای هدایت واژة ظلم لا ینال عهدی الظالمین واژة تقوی واجعلنا للمتقین اماما اینها شاه کلیدهای دیگری هستند که ما را در بحث امامت کمک میکنند که حالا اگر ما مثلا اگر بخواهیم وارد این حوزة جدید شویم یعنی مفاهیم مرتبط به واژة امامت را که در خود قرآن عنوان شده است به دست بگیریم و دنبال کنیم ما ناگزیریم خواهیم بود مثلا واژة هدایت را مرود بررسی قرار دهیم و این معنی کلیة آیات هدایت را باید مرور کنیم که ببینیم چگونه قرآن کریم قبل از این که واژة امام و امامت را و به عبارت دقیقتر نظریة امام نظریة امامت و نظام امامت را مطرح میکند بستر سازی میکند برای این با بحث هدایت کلیة آیاتی که واژة هدایت در آنها آمده است میبینیم اصلا قرآن کریم با ملاحظة ترتیب نزول آیات قبل از این که روی اصل امامت زوم کند روی هدایت کار کرده است همینطور مثلا بحث ربوبیت منشأ هدایت و منبع هدایت خداست ان علینا للهدی وان لنا للأخرة والاولی خداوند در آغاز سورههای مکی از سورة علق اولین سورة در نزول تا زمانی که روی آیات امامت بحث باز میشود میبینیم روی بحث ربوبیت که از مبانی اصلی امامت خواهد بود و میباشد به طور مفصل صحبت کنیم به این معنی که شما راجع به ربوبیت خدا مدبریت و تربیت و حاکمیت قلمرو حاکمیت خدا ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه و ثم هدی یا میفرماید اقرأ باسم ربک الذی خلق از رب محمد صلی الله علیه واله رب انسان شروع میشود و آن رب العالمین ربوبیت فراگیر و همه جانبه مطرح میشود تا این ربوبیت ما را به هدایت و اصل هدایت میرساند در بحث هدایت نظریه و نظامی برای هدایت مطرح میشود که ما در مقدمة اعلام الهدایة حالا در مقالهای مستقل در مجلة رسالت الثقلین این نظریه و نظام هدایت را به صورت خیلی کوتاه و گزارشی بیان کردیم ولی اگر کسی بخواهد کار کند میتواند آیاتی که واژة هدایت در آنها آمده است به ترتیب نزول جینش بدهد تا ببیند این نظریه و نظام هدایت که پشتوانه و در حقیقت مبنای نظام نظریه و نظام امامت است چگونه مطرح شده است و همینطور بحث ربوبیت بحث حاکمیت یا بحث ظلم و عدل که در آیة صد و بیست و چهار سورة بقره که راجع به امامت ابراهیم هست اینجا میبنیم که روی بحث ظلم لا ینال عهدی الظالمین تأکید میشود که این حالا بحث ظلم با کل آیات مربوط به ظلم و مانعی چگونه ظلم مانع رسیدن به امامت میشود و مفهوم این این است که این امام باید امام غیر ظالم غیر مرتکب ظلم باشد یعنی امام عادل باشد امام عادلی که به هدایت به امر میکند طبیعی است که این امام امامتش امامت عدل خواهد بود پس در اینجا بحث عدل وظلم با بحث امامت یک پیوند تنگاتنگی پیدا میکند که حالا وقتی در روایات میبینیم پیامبر خاتم صلی الله علیه واله روی امامت بعد از خودش تأکید میکند و بین امامت و بین عدل یک ارتباط بسیار اساسی را مطرح میکند که فرج را هم به او موکول میکند افضل اعمال امتی انتظار الفرج بعد میفرماید که این فرجی که پیامبر میگوید مربوط به این است که اگر دنیا به آخر بخواهد برسد هیچ وقت به آخر نمیرسد مگر این که امامی از نسل پیامبر که از نسل ابراهیم است ظاهر شود و یملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما تملأ ظلما و جورا وقتی که این امام ظاهر میشود آن کار امام آن مشخصة این امام این است که زمین را از عدالت پر میکند پس بحث رابطة امام و عدل و گسترش عدل در زمین در کل زمین و امامت و به ارث بردن حاکمیت و اقتدار در کل زمین اینها با هم یک پیوند روشنی پیدا میکنند که اصلا اینها اگر بخواهیم رویشان کنکاش کنیم ودقت کنیم میبینیم امامت بی عدل اصلا امکان ندارد و عدل بی امام آن هم معنی ندارد این که بعضیها میگفتند که دنیا در انتظار عدالت است جهان در انتظار عدالت است و عدالت در انتظار مهدی است این بیانگر همین اصل که جهان بدون عدالت جهان هستی بدون عدالت بی معنی است بالعدل قامت السماوات والارض این مفهوم حالا این آیه که نیست ولی میخواهیم بگوییم این مفهوم واین اصل اصلی است که از آیات به آن میرسیم به طور روشن وقتی که آیات عدل وظلم را بررسی میکنیم وقتی که هستی و نظام هستی و حاکمیت و اقتدار خدا را و حکمت خدا را دنبال میکنیم میبنیم که خداوند همة اینها را به هم ربط داده است به گونهای که بدون عدل اصلا معنی ندارد جهان و به تکامل خودش ادامه دهد و عدل بدون امام و بدن امامت و هدایت بی معنی خواهد بود خب این به ما نشان میدهد که ما فضای بسیار وسیعتری برای فهم اصل امامت در دو بعد نظریه ونظام خواهیم داشت یکی بحث عدل وظلم است یکی بحث تقوی است که واجعلنا للمتقین اماما هم شاهد این معنی است که برای متقین که متقین نخبگان هستند واتقوا الله لعلکم تفلحون رستگاری در گرو تقواست تقوی هم امام میطلبد و اجعلنا للمتقین اماما برگزیدگان و انسانهای شایسته عباد الرحمانی که در سورة فرقان میخوانیم و آنها به صفات کمالی آراسته هستند از آرزوهایشان و از خواستههایشان در دعاهایشان اینها امامت متقیان را درخواست میکنند که نشان دهندة این است که ما یک بحث تقوی را در قرآن منهای امام و امام را منهای تقوی نخواهیم داشت خب اینها کلید واژههایی هستند که ما را به حوزة امامت مرتبط میکنند بنابراین اگر ما بگوییم که مباحث مربوط به هدایت و ظلالت تقوی و فسق یا حق و باطل ابن سه کلید واژه هم از کلید واژههای مرتبط به نظریه و نظام امامت هستند حالا اگر در یک نگاه سریع بخواهیم آنها را توجه کنیم مثلا میبینیم که طبق آیات یهدون بأمرنا خب در مقابل امامان کفر و ضلال هم داریم پس این امامان هادی خواهند بود چه کسانی را مردم را این امامان از مسیر تقوی مردم را هدایت میکنند و آنها را از فسق و از بی انضباطی و بیقانونی بیرون میآورند به عبارتی دیگر کار امام یا مسیر امام این است که از یک نظم قانونی و انضباط دقیق در رعایت حقوق و وظائف یا بگوییم واجبات یا محرمات رعایت قوانین تکامل انسان از مسیر تقوی و حق یعنی مسیری که حق باشد و در این مسیر انضباط کامل مراعات شود از این مسیر این امام میآید و هدایت میکند و انسانها را به آن قلة تقوی و قلة تقوی امامت متقیان خواهد بود هدایت میکند خب میبینیم یک منظومهای از این مفاهیم قرآنی با هم مرتبط میشوند و یک مجموعة هماهنگ خواهند بود که ما اینها را بدون همدیگر خوب نخواهیم فهمید اینها را با هم باید ببینیم حالا یک نمونه در همین بحث تقوی را اگر شما دنبال کنید مثلا میبنید در سورة مبارکة نبأ در سورة مبارکة نبأ شما میبینید ارتباط را ببینید چگونه قرآن مطرح میکند خب سورة نبأ شروع میشود با این آیه بسم الله الرحمن الرحیم عم یتسائلون عن النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون کلا سیعلمون یک خبر بسیار مهمی مطرح است که در این خبر اختلاف به وجود میآید از همدیگر مردم پرس و جو میکنند یتسائلون از خبر بسیار بسیار مهم کلا سیعلمون خب مردم خواهند فهمید که این خبر واحد چه خبری است ثم کلا سیعلمون خب برای این که بفهماند آن خبر مهم چیست و چگونه آن خبر مهم سر از امامت در میآورد سر از امامت از مطرح شدن امامت ما را با خبر خواهد کرد این سوره ببینید چه مسیری را طی میکند میفرماید الم نجعل الارض مهادا وارد اصلا نظام آفرینش میشویم واین که این بستر را ما آماده کردیم برای انسان که شب چگونه روز چگونه و چگونه ما برای انسان کلیة آن لوازم زندگی را برای او فراهم کردیم تا چه شود الم نجعل الارض مهادا و الجبال اوتادا و خلقناکم ازواجا نظام زوجیت این نظام خانواده و شما را در چنین بستری ما قرار دادیم وجعلنا نومکم سباتا و جعلنا اللیل لباسا و جعلنا النهارا معاشا و بنینا فوقکم سبعا شدادا و جعلنا سراجا وهاجا و انزلنا من المعصرات ماءا ثجاجا لنرج به حبا و نباتا وجنات الفافا خب اینها همه مقدمه است برای چه ان یوم الفصل کان میقاتا دنیا مقدمة آخرت است بعد وارد عرصة قیامت و آخرت میشویم دور نمای زندگی انسانها را در آخرت بیان میکند و بعد ارتباط میان زندگی دنیا وآخرت را هم بیان میکند و در آنجا بین دو مسیر مشخص در زندگی انسانها یک مقایسة بسیار جدی و دقیق انجام میدهد که در این مقایسه میبینیم قرآن کریم بر عنصر تقوی و ضد تقوی مانور میدهد خب و در آنجا میآید روی تقوی زوم میکند میفرماید که ان للمتقین مفازا حدائق واعنابا قبلش اینطوری میفرماید ببینید چگونه برای غیر متقین توصیف میکند که ان یوم الفصل کان میقاتا یوم ینفق فی الصور فتأتون افواجا و فتحت السماء فکانت ابوابا وسیرت الجبال وکانت سرابا ان جهنم کانت مرصادا للطاغین مأبی لابثین فیها احقابا لا یذوقون بردا ولا سرابا میتواند این نبأ عظیم این باشد خبر مهم این است که عاقبت این زندگی دنیا که به آخرت منتهی میشود ویوم الفصل خواهد آمد در آن یوم الفصل عجائبی و شگفتیهای فراوانی را ما خواهیم دید که این توصیف ان جهنم کانت مرصادا للطاغین مأبی این مرجع وملجأ و نهایت وعاقبت طغیانگراست که اینها تا ابد احقاب فراوانی در آنجا ماندگار خواهند بود به گونهای بسیار بسیار وحشتناک لا یذوقون فیها بردا ولا شرابا الا حمیما و غساقا جزاء وفاقا این نتیجة طبیعی رفتارشان است متناسب با اعمالشان در دنیا به این جزای بسیار چندش آوردن و ناراحت کننده گرفتار خواهند شد انما کانوا لا یرجون حسابا اینها اهل حساب کتاب نبودند قانون سرشان نمیشد در دنیا آدمهای زوار در رفته و بی بند و بار بودند وکذبوا بآیاتنا کذابا آنچنان با ما جنگیدند و با آیات الهی در افتادند و تکذیب کردند وکل شیء احصیناه کتابا هیچ چیزی هیچ رفتاری از رفتارهای آنها هیچ کاری از کارهای آنها از قلم نیفتاده است بلکه همه را احضار کردیم و بر اساس آن حساب دقیق ما داریم مجازات میکنیم فذوقوا فلم یزیدکم الا عذابا خب این یک مجموعه از انسانها در آن روز نتیجة بیبند و باریشان را خواهند دید بعد میآیند به انسانهای منضبط و با تقوی ان للمتقین مفازا حدائق واعنابا وکواعب اترابا و کأس دهاقا لا یسمعون فیها لغوا و لا کذابا جزاء من ربک عطاء حسابا خب ان للمتقیثن مفازا خیلی خلاصه کرد آنجا آن عاقبت بسیار بد آنها را گفت حالا میفرماید متقین اینها به فوز رسیدند به صلاح و رستگاری رسیدند زندگی آنها را در روز قیامت تبیین میکند وکأسا دهاقا لا یسمعون فیها لغوا و لا کذابا جزاء من ربک عطاء حسابا آنجا فرمود جزءا وفاقا اینجا هم فرمود جزاء پس همه چیز روی حساب است روی برنامه است و بعد میفرماید در آنجا روز سرنوشت روز قیامت روزی است که یوم یقوم الروح والملائکة صفا لا یتکلمون آنجا در آن ساحت قدس الهی حتی ملائکه و روح که اینها شایستگان و منتخبین آن آفرینش الهی هستند لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن آنجا اجازة ویژه میخواهد برای سخن گفتن در آن عرصه وقال صوابا یکی باید مجاز باشد یکی باید حرف درست بزند هم حرف صحیح بزند هم با اجازه باید صحبت کند یعنی آنها طبق یک ضابطه و قانون اگر کسی بخواهد سخن بگوید شاخصة آن روز چیست ذلک الیوم الحق آن روز روز حقی است که حالا همة این تبیین برای چیست این همه بحث مفصل از دنیا و از نظام آفرینش بعد دنیا و آخرت بعد تقابل این و دو گروهی از انسانهای منضبط و غیر منضبط میفرماید ذلک الیوم الحق این روزی که در پیش داریم روز قیامت روز حقی است فمن شاء اتخذ الی ربه مأبی همة اینها مقدمهای است برای این که بگوییم هر کس بخواهد به سوی پرودگارش بتواند راهی را انتخاب کند و به پرودرگارش رجوع کند خب اینجا دو سه نکتة مهم در این آیه دست ما را میگیرد این که ما حق و باطل را و حتی آیندة این دو حق و باطل آیندة این مسیر را داریم برای شما ترسیم میکنیم و ترسیم کردیم این اجتناب ناپذیر است این آیه و صحیح و غلط بودنش را هم داریم برای شما نشان میدهیم ذلک الیوم الحق خب هر کس بخواهد میتواند این مسیر را با آزادی کامل انتخاب کند فمن شاء باید فقط بخواهیم این راهی که شما انتخاب خواهید کرد مسیر تقوی یا مسیر طغیانگران خیلی مشخص است این مسیر تقوی شما را به رب خودتان برمیگرداند ومن شاء اتخذ الی ربه مأبی خیلی صحنة بسیار بسیار روشنی را ترسیم میکند میگوید راه باز جاده دراز برای شما مسیر را هم باز کردیم میتوانید انتخاب کنید اگر انتخاب نکنید اگر بی راهه بروید انا انذرناکم عذابا قریبا خب در آنجا چرا ما شما را انذار میکنیم جرا این عذاب بسیار نزدیک را داریم برای خیلیها دور است ولی میفرماید این عذاب عذاب بسیار نزدیکی است در جلوی پای شماست این عذاب خیلی دور نیست از شما چرا چون این عذاب نتیجة آن عملکردتان است یوم ینظر المرء ما قدمت یداه در آن روز شما میبینید چه کار کردید کار خودتان را آنجا میبینید در آن اصل پس این پشت جلوی پای شماست این راه را الآن دارید طی میکند خبر از این مهمتر چه هست برای انسان بزرگترین خبر برای انسان بزرگترین و مهمترین چیزی که در این عالم هستی برای انسان مطرح باید بشود و مطرح شده است همین است که ای انسان تو درو میکنی آنچه را میکاری در این دنیا در تک تک رفتارهایی که احصاء میشود وکل شیء احصیناه کتاب مبین خب پس در اینجا شاخص نجات چه شد تقوی و متقین هستند که اینها نجاب پیدا میکنند و این متقین به سوی خدای خودشان داه را انتخاب کردند و در حرکت هستند خب حالا همین متقین این گروه متقین در همان سورة فرقان برای آنها امامت تعریف شده است و جعلنا للمتقین اماما با پیوند این دو سوره با هم معلوم میشود چرا نبأ عظیم و مهمترین خبر خبر امام المتقین است یعنی شما برای متقین امامی را عنوان میکنید و میگویید با امامت این امام مسیر تقوی مسیر پر تلاطم دنیا به سوی آخرت و مسیر تقوی با آرامش با اصول منضبط و دقیق طی میشود چون این متقین چگونه این مسیر را طی میکنند چگونه متقین میآیند این به سوی پرودگار خودشان راه را انتخاب میکنند با امامت متقین بدون امامت این راه طی کردنش میشود یکی از محالات لذا اگردر روایت آمد که فرمود النبأ العظیم امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب امام المتقین مانع این است که خود قرآن برای متقین امامت ترسیم کرده است و این امامت در چه در یک مصداق جلی و روشنی که تعیین میشود به توسط خود خدا و پیامبر خدا پس تطبیق این نبأ عظیم بر امیر المؤمنین در حقیقت میشود آن عصاره و خلاصة سورة نبأ اگر بخواهیم در یک شخص بگوییم آقا حق چیست و حق با کیست خب شما میتوانید توصیف کنید حق با کسی است که میتواند این اصول را مراعات کند و میتوانید بگویید حق فلانی است یعنی مسیر آن آقا یا اصولی که این شخص دارد عمل میکند و بر اساس آنها راهنمایی میکند و امامت میکند پس اگر گفته شد علی امام المتقین یا اگر گفته شد علی هو النبأ العظیم که در اشعار امر ابن العاص آمده است هو النبأ العظیم وفلک نوح وباب الله این یک امر بی اصلی و بی دلیل نیست بلکه عصارة این نگاه جامع و فراگیر است که انسانها فقط در مسیر تقوی به فوز و نجات میرسند در مسیر تقوی امامت متقین یک اصل اجتناب ناپذیر است این امامت متقین در شخص و اشخاصی معین تبلور پیدا میکند در نتیجه بدون حضور اینها و وجود اینها مسیر طی نمیشود لذا برای خیلیها اگر قابل قبول یا موجب شگفتی و تعجب است از این که این مسیر را خوب نفهمیدند وقتی گفته میشود علی امام المتقین رسول الله صلی الله علیه واله بر امام علی تأکید میکند و دست او را میگیرد و سرنوشت جامعة انسانی را به دست علی میدهد و علی را به عنوان راهنمای واقعی و در حقیقت حلقة وصل بین توحید و معاد یا بین نبوت و رسالت و سرنوشت انسان قرار میدهد این بر اساس یک منطق دقیقی است که حساب شده است منهای این منطق برای خیلیها جای شگفتی و تعجب خواهد بود مورد اختلاف قرار میگیرد که برای چه گویا اینجا یک بحث شخصی است بین علی و پیغمبر یا نه یک بحث منطقی است اصول منطقی علی را تعیین میکند یا اصول دیگر غیر منطقی بنابراین در این روایاتی که بعضیها میگویند تأویل است میخواهم عرض کنم نه این بحث تأویل نیست یک بحث علمی منطقی است که فرایندش و نتیجهاش به اینجا میرسد خب پیامبر صلی الله علیه واله در روایت میآید و میگوید که خروجیاین بحث علی ابن ابی طالب است خب برای خیلی از مردم جای شگفتی خواهد بود چون به کل این منظومه توجه نمیکند یا وقتی باز شاخص میدهد پیامبر میفرماید علی مع الحق و الحق مع علی اینجا میفرماید ذلک الیوم الحق فمن شاء اتخذ الی ربه مأبی شما همین حدیث را با این آیه فقط اگر بخواهید همه چیز را خیلی نیابید در این مباحث وارد نکنید میگوید آن روز روز حق است و در آن روز حق هرکس بخواهد این راه را به سوی پرودگار خودش انتخاب کند وبه پرودگار خودش برگردد خب پیامبر میفرماید علی مع الحق و الحق مع علی این مسیر این روز روز حق است و این مسیر مسیر حق است وعلی با حق است و حق با علی است میشود آن شاه کلید و میشود آن خلقة وصل یا آن میدان عبور ما میشود علی ابن ابی طالب چون متقین هم به امام نیاز دارد امامت متقین آن قلة وجودی انسان انسانیت خواهد بود بدون آن قلة وجودی شما چگونه میتوانید حرکت کنید به خدایی که قلة هستی است شما نمیتوانید این حرکت را طی کنید بدون عبور از این معبر بنابراین میشود بحث امامت یک بحث کلیدی اصلی در اسلام در قرآن در فهم دین در حرکت تکاملی انسان بدون اینها بدون امامتی که قرآن معین میکند قرآن حدود و ابعاد آن را ترسیم میکند حرکت منهای امامت یعنی مثل حرکت بی هدف حرکت بی جهت حرکت بی نتیجه که این معنی ندارد پس میشود که این ارتباط بین بشریت و بیت امامت یک ارتباط اساسی است و اصلا اگر گفته شود فلسفة وجود انسان امامت است گزاف نگفتیم چون قلة تکامل انسانها امامت متقین خواهد بود چه امامتی نه امامت کفار امامت متقین بنابراین ما با این دقت در پیوند میان تقوی و امامت تقوی و رستگاری انسان تقوی و انسان شناسی ما به خوبی میتوانیم بفهمیم چرا امامت ائمة هدی عبارت است از امامت به سوی حق به سوی خدا این امامت امامت متقین است و این امامت متقین یک عنصر اجتناب ناپذیر در حرکت تکاملی انسانهاست خب این یک نمونهای بود از این که ما اگر در یک آیهای که امام و امامت آمده است واژهای که واژههایی که خدا ربط داده است مثل همین بحث تقوی که در وجعلنا للمتقین اماما خود قرآن مطرح کرد ما را وارد حوزة تقوی میکند یا یهدون بأمرنا ما را وارد حوزة هدایت به امر میکند وقتی وارد حوزة هدایت شدیم کل آیات هدایت را باید ببینیم طبق روشی که قبلا تعریف کردیم که ما نمیتوانیم یک آیة یا چند آیه راجع به هدایت را ببینیم ودربارة هدایت تصور کامل و دقیق داشته باشیم پس ما در بحث هدایت باز نیاز خواهیم داشت کل آیات هدایت را ببینیم که نظریه و نظام هدایت از او در میآیند و در پرتو نظریه و نظام هدایت نظریه و نظام امامت دقیقتر مفهوم خواهد شد و یهدون بأمرنا برای ما در تمام ابعادش روشن خواهد والحمدلله رب العالمین.