استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

93/10/24

بسم الله الرحمن الرحيم

 

24/10/93

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بسم الله الرحمن الرحیم یوم نبدعوا کل اناس بامامهم

بحث ما در نظام امامت در قرآن به اینجا رسید که قبل از ورود به آیات خاص امامت در قرآن ما حتما باید روش قرآن را برای رسیدن به مفاهیم قرآنی بدانیم و در بحث روش قرآن نکاتی را یعنی روش قرآن برای فهم قرآن نکاتی را اشاره کردیم خلاصه‌اش این شد که قرآن با فراهم نمودن یا تبیین سه محور و این تبیین هم تبیینی است که لازمه‌اش دور نیست یعنی اینطور نیست که اینها هم نیاز به روش داشته باشند اینها بین هستند یکی شرائط فهم یکی موانع فهم ویکی روش فهم مقاصد قرآنی که این سه تا را در کنار هم اگر قرار دهیم ما با کلید تدبر که قرآن او را عنوان کرده است و حتی نمونه‌هایی از تدبر را خود قرآن به عنوان تطبیقات یا مصادیق این تدبر وتفکر را در جای جای قران در سیرة انبیاء در آنجاهایی مباحثی پیچیده یا نکاتی سخت به نظر میآید قرآن روش تأمل و تدبر و تفکر را هم مطرح کرده است مثلا در محاورة حضرت ابراهیم علیه السلام با نمرودیان یا با بت پرستان زمان حضرت ابراهیم میبینیم تطبیقاتی قرآنی هم مطرح میشود که چگونه انسان از لحاظ فکری هدایت میشود این نسبت به روش یک نکتة روشی دیگری هم که مهم هست و روی آن عنایت داریم این است که ما نباید ذهن خودمان را منحصر کنیم در آیاتی که فقط و فقط واژة امامت در آنها آمده است در مثل بحث امامت بحث امامت را قرآن در یک سطح بسیار وسیعتر از واژة امام و امامت مطرح کرده است هر چند ما یازده آیه راجع به این واژه داریم اما قلمرو آیات مربوط به امامت بسیار وسیعتر است و ما دو چند جور واژه داریم که به امامت به گونه‌ای مرتبط هستند این واژه‌ها را که احصاء کردیم چیزی جمعا با امامت در حدود شانزده یا هفده واژه است مثلا واژة ربوبیت وواژة هدایت که اینها در مباحث مبانی امامت جای میگیرد مطرح میشوند واژة ولایت واژة خلافت واژة شهادت واژة ملک واژة حکم واژة اولوا الامر واژة وراثت وراثت زمین وراثت کتاب واژة حجت واژة تمکین واژة امت وسط وواژة اصطفاء وواژة اجتباء وواژة تطهیر با امامت جمعا تا اینجا شانزده واژه شمردیم حالا ممکن است واژه‌های دیگری هم باشند خب این واژه‌ها به گونه‌ای مرتبط هستند یا شؤون امامت هستند یا مبانی امامت هستند یا قلمرو امامت را مثلا بحث وراثت زمین با وراثت کتاب که اینها یک مشترکی دارند ویک تفاوتی با هم دارند وراثت زمین این قلمرو امامت وارثان که امامان هستند وارث کتابند وبه وراثت زمین میرسند اول وراثت کتاب به آنها داده میشود ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا خب در اینجا هم از واژة اصطفاء استفاده شده است هم از وراثت کتاب استفاده شده است وراثت کتاب ویژة افراد منتخبی هستند که خداوند آنها را از میان سه گروه انتخاب کرده و برترینشان و بهترینشان ومنهم سابق بالخیرات و منهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات باذن الله سابق بالخیرات لیاقت وراثت لیاقت وراثت کتاب را پیدا میکند و با توجه به این قابلیت وراثت کتاب و فعلیت وراثت کتاب قابلیت پیدا میکند که وراثت زمین را در حد تمکین در زمین و تسلط بر زمین تا این که اهدافی والا که حالا این اهداف هم بحث حکم وبحث ولایت امر و ملک این سه تا واژه مطرح میشوند و با دادن آن مقام شهادت و نظارت و بعد که با این مجموعه‌ای از وظائفی که به عهدة امام داده میشود انسانیت را از بدو حرکت تکاملی انسان تا ختم این حرکت تا عالم بعد از دنیا یوم ندعوا کل اناس بامامهم هدایت میکند یک مسیر بسیار طولانی با یک منظومة بسیار پیچیده در این آیات مطرح میشود اما در جاهای مختلف این آیات قرار داده شده است خب یک چنین منظومه‌ای را چگونه میشود با چند آیه یا به یک واژه اعتماد کرد و اکتفا کرد تا این که کل این منظومه از مبانی تا نتائج از مبانی حرکت میشود تا به نتئج وفرایند نهایی این اصل ما بخواهیم برسیم لذا عرض کردم که ما میتوانیم با همین واژة امام و امامت که در آیات آمده است شروع کنیم اما بحث ما فراتر از این آیات خواهد رفت چرا چون در همین آیات آیات امامت که یازده آیه احصاء شده است و اکثرا در سوره‌های مکی آمدند آیات امامت میبینیم که واژه‌های دیگری مثل واژة هدایت و ممکن است مثل واژة وراثت و واژة صبر وواژة یقین وامثال این واژه‌ها در این آیات مطرح شدند که اینها ما را راهنمایی میکنند به مجموعة دیگر از آیات پس در بحث روشی اضافه بر این که ما شرائط و موانع و روش فهم را از قرآن میگیریم باید قلمرو بحثمان را هم در آیات بدانیم که این قلمرو مخصوص واژه‌های مستقیم نیست واژه‌های مرتبط هم مطرح میشوند تا بتوانیم یک تصوری جامع به دست بیاوریم این بحث گذشتة ما بود البته این نکتة واژه‌های پیرامونی یا مرتبط را اضافه کردیم در بحث قبلی ما آمدیم یک سیری در آیات امامت داشتیم گفتیم که این آیات امامت را به ترتیب مصحف بررسی کردیم یعنی مروری داشتیم ودر این مرور ما میبینیم که نظم خاصی در این آیات شاید به دست نیاید به لحاظ این که سوره‌های مکی و مدنی چینششان بر طبق حجم سوره‌ها بوده است نه بر اساس یک نکتة فنی دیگر هر چند که در این مرور امروز هم خواهیم دید که بعضی از دوستانی که نبودند این آیات را یادداشت کنند آیة اول سورة بقره آیة صد وبیست و چهار که امامت را برای ابراهیم مطرح کرده است که در این آیه و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال ومن ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین سه بحث مهم در این آیه در ظهور اولیه به چشم میخورد که بحث اول این است که این امامت بعد از ابتلاء وامتحانی که خداوند برای حضرت ابراهیم یا امتحاناتی که خداوند برای ابراهیم به وجود آورده است و ابراهیم در این امتحانات کار را به اتمام رسانده است یعنی موفق بوده است در این امتحان اینجاست که خدا امامت را برای او جعل کرده است و ابراهیم این امامت را برای فرزندان خودش ذریة خودش درخواست کرده است که خداوند در اینجا این امامت را منوط کرده است به برائت از ظلم و دوری از ظلم که امامت با ظلم سازگار نیستند اینها دو مقولة ضد هم هستند امامت اقتضای برائت از ظلم و تعالی بر ظلم را دارد و ظلم در حقیقت نافی امامت است لا ینال عهدی الظالمین اینجاست که گفتیم واژة ظلم وارد این بحث آیات امامت میشود و مانعیت ظلم برای امامت و چه طور ظلمی همة انواع ظلم حتی یک گناه کوچک ومن یتعد حدود الله فقط ظلم نفسه اینها وارد حوزة بحثی ما میشوند وبه این ترتیب این که ما معتقد میشویم که کمترین اشکالی حالا عمدی یا سهوی گناه و خطایی که از یک فرد سر میزند مانع این امامتی که خدا برای ابراهیم قرار داده است حالا آن امامت با آن امامت دیگری که این امامت امام هدی است ابراهیم وامامت در مسیر هدایت است در مقابل این خوب معلوم است دیگر از این که این امامت با ظلم سازگار نیست سنخ این امامت امامتی است که با کفر وگمراهی در تضاد است پس این امامت امامت هدی است در مقابل در آیة دوزاده سورة توبه فقاتلوا ائمة الکفر انهم لا ایمان لهم لعلهم ینتهون اینجا هم سه مطلب در این آیه عنوان شده است این که ائمة کفر آن عنوان ائمة کفر یعنی اینها پیشتازان در مسیر کفر هستند پیشتازان در مسیر کفر اینها باید با آنها جنگید اینها آفت بشریت روی زمین هستند تصفیه‌شان باید کرد وقلع وقمشان نمود این از یک طرف فلسفه وسبب وعلت این دستور هم انهم لا ایمان لهم اینها هیچ تعهدی را پذیرا نیستند خب نشان میدهد که بی تعهدی و در حقیقت بی تقوایی این امامان کفر که هیچ منطقی و هیچ تعهدی و هیچ التزامی برای آنها مطرح نیست و به هیچ چیزی پایبند نیستند عدم پیایبندی آنها به عهود ومواثیقشان که نشانه‌ای از آن انحراف شخصیتشان یا فکریشان هم میتواند باشد آنها را در صدر پیشتازان در کفر قرار داده است و در نتیجه تعامل با آنها هم تعامل خاصی خواهد بود اینها به دیگر بحث هدایت یا بحث موعظه ونصیحت گذشته است وباید با اینها درگیر شد پس شد دو جور امام داریم یک امام هدی یک امام کفر در سورة هود آیة هفده این سوره مکی است و من قبلی کتاب موسد اماما ورحمة اینجا امامت را به کتاب نسبت داده است حالا یا این که احتمال این که موسی اماما و رحمة یعنی کتاب امام ورحمت است یا این که کتاب موسی در حالی که موسی امام و رحمت بوده است حالا دو احتمال اینجا هست آن ظهور اولیه این امامت را به خود کتاب نسبت داده است حالا آیات دیگری که مؤید این ظهور اولیه هم هست مثل کل شیء احصیناه فی امام مبین ممکن است کمک کند وتأیید کند که این امامت امامت در برای کتاب است که حالا امامت کتاب هم معنایی خواهد داشت و در مجموع چیزهایی که میتوانند مقام امامت و صدارت را داشته باشند یکیش کتابی است که چون ما به این نتیجه خواهیم رسید با توجه به این توضیحاتی که میدهیم به این نتیجه میرسیم که ما وقتی یک کسی امامت عملی را به دست میگیرد این امامت طبق یک شاخصهای و اصولی خواهد بود یک اصول نظری که در حقیقت اینها میزان ومعیار هستند به تعبیر امیر المؤمنین علیه السلام اعرف الحق تعرف حقه شما میزان و ضابطه باید داشته باشید تا با آن میزان ومضابطه ببینید چه کسی بر این ضابطه دارد حرکت میکند پس یک اصل نظری شما دارید یک امامت نظری دارید یعنی یک امامت که آن امامت به عبارت دیگر مجموعة معیارها و مجموعة ارزشها و مجموعة ضوابطی که دارد این امامت را در مصداق خارجی میطلبد مصداق خارجی فرع بر این است که یک میزان نظری شما داشته باشید ویا به عبارت دیگر یک منظومة ارزشی شما باید داشته باشید که این منظومة ارزشی بیاید در عمل قرآن وقتی میفرماید تقوا تقوا یک ضابطه‌ای دارد که وقتی امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید لو لا التقی لکنت ادهی العرب اگر این تقوی نبود من از معاویه خیلی زرنگتر بودم آن چیست آن تقوایی که امیر المؤمنین به آن اشاره میکند که حالا رفتار معاویه ضد آن است و علی علیه السلام نمیتواند پا را فراتر از آن بگذارد آن چیست آن تقوی تقوایی است که باید از لحاظ نظری حدود وثغورش مشخص شده باشد که الآن در عمل در رفتار امیر المؤمنین علیه السلام تجلی پیدا کند از علی آموز اخلاص عمل آن اخلاص چیست که الآن درعمل علی علیه السلام تجلی پیدا میکند بنابراین یک امامت نظری خواهیم داشت یک امامت عملی امامت نظری در حقیقت همان شاقول و معیاری است که در عمل بعد تجلی پیدا میکند پس نه فقط اشکال ندارد بلکه خیلی طبیعی ومنطقی است که امام مبین یک کتاب مبین ما یعنی کتابی که امام باشد کتابی که مطبوع باشد آن باید باشد که بعد این امام نظری در یک امام عملی تجلی پیدا کند پس اینجا که فرمود ومن قبله کتاب موسی اماما و رحمة این کتاب هم امام است شاقولی است و شاخصی است که بر اساس او عمل میشود ورحمت هم خواهد بود طبیعی است که چنین امامی رحمت میشود برای هم امامی که در عمل ودر مصداق امامت را به عهده میگیرد هم برای امت بالاخره باید بر اساس آن همه چیز به تعبیر خود قرآن میزانی باید باشد همانطور که در سورة الرحمن که بحث میزان را قرآن مطرح میکند بسیار منطقی است هر چیزی باید میزانی داشته باشد اگر میزان نباشد هیچ چیز را نمیشودسنجید و ارزیابی کرد و نتیجه گیری کرد خب والارض رفعها ووضع المیزن والارض وضعها بله الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان الشمس والقمر بحسبان والنجم والشجر یسجدان والسماء رفعها ووضع المیزان والسماء رفعها ووضع المیزان این میزان باید باشد بدون میزان امکان ندارد ما چیزی را بسنجیم بعد ارزیابی کنیم بعد بخواهیم برای او از او نتیجه گیری کنیم خب در سورة حجز که مکی است آیة هفتاد ونه وانهما لبامام مبین خب اینجا کلمة امام با وصف مبین مطرح میشود که کار امام ووظیفة امام یکی از مهمترین وظائف امام مبین بودن آن است یعنی امامی که بیان کننده است امام کارش این است یعنی کار امام وقتی شخصی که پیشتاز میشود ودر صدر یک مجموعه‌ای قرار میگیرد در حقیقت آنها را دارد هدایت میکند آن بعد بیانگری و هدایتگری امام را اینجا دارد توضیح میدهد یعنی این جزو ماهیت و مقوم امام خواهد بود یوم ندعوا کل اناس بامامهم سورة اسراء آیة هفتاد ویک خب این نشان دهندة این امامت قلمرو این امامت و زمان این امامت این امامتی است که گریبان گیر انسانها خواهد بود در روز قیامت هم این امام مسئول اعمال امت خودش خواهد بود که این امام با امت یا آن امت با امامش به عرصة قیامت میآیند و محاسبه میشوند چرا چون این امام ترازو و شاقولی است که با او این امت سنجیده میشود یک مثال خیلی معمولی بزنیم مثلا در یک کلاسی سطح دانش افراد آن کلاس میگوییم سطح متوسط است یک کلاسی هم تیز هوشان است سطحشان بالاتر است ما بسیار ناعادلانه خواهد بود ما اگر بخواهیم سطح این کلاسی که تیز هوشان است با سطح معلوماتی که آن کلاس متوسط هست بخواهیم مقایسه کنیم بلکه هر فردی در مجموعة تیزهوشان را با مجموعة خودش میسنجیم بعد میگوییم چقدر این جلو رفته است یا عقب مانده است مجموعه‌ای که یک امام دارد وآن امام در یک سطح معینی دارد امامت میکند و مبین است و هادی آنهاست طبیعی است که آن امت را با آن امام خودشان که شاهد وناظر خواهد بود مقایسه میشود ولهذا میفرماید این امام وندعوا کل اناس بامامهم پس این امامت ادامه دارد این امامت تا عرصة قیامت با انسان میآید وبه این ترتیب قلمرو این امامت یک قلمرو بسیار وسیعی است وفراتر از زندگی محدود دنیا خواهد بود خب پس ببینید امامتی که قرآن دارد معرفی میکند یک امامت از سنخ خاصی است که دارد پا را بال وپرش را باز میکند و میگستراند و در حقیقت در یک قلمرو بسیار وسیعی وسیعتر از یک نظام اجتماعی دنیایی محدود دارد این امامت را مطرح میکند به همین خاطر میگوییم که امامت حاکم است ودلیل حاکم واصل حاکم خواهد بود بر کلیة آن منظومه‌های زیر مجموعة نظام اجتماعی است در سورة انبیاء آیة هفتاد وسه فرمود وجعلناهم ائمة یهدون بأمرنا اینجا باز سه نکته در این آیه به چشم میخورد که افرادی که بحث چون دربارة انبیاءاست انبیائی که خداوند آنها را امام قرار داده است خب یکی این که در این مصادیق مصادیق خارجی که اشاره شده در سورة انبیاء یکی این که این امامت جعل شده است حالا بحثی است که این جعل تکوینی یا تشریعی بعدا میآید این امامان که جعل شدند از طرف خدا اینها یهدون بامرنا یکی این که هدایتگر هستند دو که این امام هدایی که اشاره کردیم اینجاست واین یهدون بامرنا اینها مجاز هستند یا مأمور هستند به هدایت یعنی گاهی کسی هدایت میکند ومیخواهد هدایت کند اما اجازه ندارد و مجاز نیست از طرف خدا چنین کاری را تصدی کند اینها مجاز هستند یا مأمور هستند بأمرنا مأمور هستند که این کار هدایت را به عهده بگیرند پس هدایت وارد بحث هدایت وارد بحث امامت میشود به لحاظ این که کار اصلی امامان هدایت هست البته هدایت به امر در سورة فرقان آیة هفتاد وچهار فرمود وجلعنا للمتقین اماما این به صورت دعا است اما دو نکته در این دعا با سیاق آیات قبلی چون این آیه تتمة آیات وعباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما خب میبینیم که این افرادی که ادعا میکنند و آرزوی در این دعا میدانید دعا یعنی درخواست و خواسته‌ای که انسان به زبان میآورد ودر دل میپروراند این دعا زمانی مطرح میشود که انسان احساس نیاز کند در دعا داعی و دعوت کنند دعای او در حقیقت تجلی آن نیاز آن خواهد بود خب کسی که به اینجا رسیده است که درخواست امامت متقین میکند ما میبینیم کسی که به این سطح مناسب این درخواست نرسیده است هنوز ظرفیت پیدا نکرده است که چنین خواسته‌ای داشته باشد مثلا مثال میزنیم کودکی که هنوز کلاس اول را طی نکرده است این کودک بسیار بعید است که درخودش احساس نیاز کند که پروفسور شود هنوز در سطحی که بفهمد پروفسور در یک رشته‌ای که هنوز نه آن رشته را خوانده است نه مراتب تکامل در آن رشتة عملی را میداند همچنین کسی هیچ وقت احساس نیاز نمیکند اصلا تصوری ندارد تا احساس نیاز کند خب فردی که هنوز امامت را نمیفهمد که چیست امامت خدا را نمیفهمد تا چه رسد به این حالا این امامت را در یک سطح بالاتر یعنی بالاترین سطح امامت که امامت متقیان است نه امامت عامة مردم امامت متقین که بالاترین رتبة امامت است چون متقین به تعبیر خود قرآن ببینید اینجا واژة تقوی آمد اضافه شد که حالا این باید به آن واژه‌های قبلی به آن شانزده واژه هم اضافه شود یعنی دو واژة ظلم و تقوی را هم باید ما بیاوریم در اینجا که بگوییم با تعریفی که قرآن برای تقوی میدهد وتقوی را عامل یگانه عامل رستگاری میداند و اتقوا الله لعلکم تفلحون یا واتقوا الله ویعلمکم الله که حالا این به بحث علم امام هم ربط پیدا میکند در آن جاهایی که امام مطالبی را خارج از صحنة عالم شهادت مطرح میکند و بعضیها تعجب میکنند خب وامام از همین راه استفاده میکند که قرآن کریم برای متقین خصوصیاتی وویژگیهایی مطرح میکند که اینها میتوانند فراتر از دیگران حرکت کنند ودید داشته باشند مثلا آیاتی که فرمود واتقوا الله ویعلمکم الله یا آیاتی که میفرمایند ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون اینها حتی آن وسوسه‌هاشون کنترل میشود وزیر ذره بین میرود واینقدر نسبت به مجموعة آن عوامل تأثیر گذار بر شخصیتشان حساس هستند وخداوند آنها را کمک میکند یا مثلا نفوذ بصیرتی که امام پیدا میکند میبنییم که در این آیات تقوی مطرح میشود پس کسی به امت متقین فکر میکند ودر خواست میکند که ظرفیت او به جایی رسیده است که یک چنین آرزویی واچنین احساس نیازی در خود میکند پس این دعا و اجعلنا که دعاست نشان دهندة صعود این افراد به این مرتبه از احساس نیاز هست که به صورت دعا در میآید شاهدش هم آیات قبل است که میفرماید وعباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما اینها تواضعشان بردباریشان عفتشان ودقتشان و اعتدالشان و تمام این صفاتی که در این آیات قبلی آمده است نشان میدهد که اینها انسانهای ویژه‌ای هستند که از لحاظ شخصیتی به مجموعه‌ای از کمالات اراسته هستند حالا که آراسته شدند اینها به عنوان یک هدف ویک آرزوی قابل دسترسی و دست یافتنی به اینجا میرسند که والذین یقولون همیشه زمزمة ورد زبانشان زمزمة آنها خواستة آنهاست که ربنا هب لنا من ازواجنا وذریاتنا قرة اعین واجعلنا للمتقین اماما ما را در عداد در آن جرگة امامان متقین قرار بدهد خب حالا این نشان دهندة مطالب فراوانی است این آیه به جز آن ظرفیتها وقابلیتها رتبة این امامت یک رتبة بسیار بالایی است که متقیانی که انسانهای فرهیخته و ووارسته هستند وانسانهایی که به فلاح ورستگاری میرسند اینها هم نیاز به امامت دارند یعنی خود متقیان مجموعة متقین افرادی خواهند بود وافرادی هستند که اینها هم امام برای خودشان دارند این سطح امامت را بالا بودن سطح امامت را میرساند از یک طرف ونیاز به امامت را در همة سطوح تکامل انسانی میرساند واجعلنا للمتقین اماما که در خواست چنین امامتی که حالا البته بعد در نظام امامت خدا یک امام یا چند امام در عصر واحد میگذارد آن بحث دیگری است آن بحث اجرایی و تطبیقی است پس این آیه در حقیقت توضیحاتی راجع به این مقام امامت و قلمرو این امامت میدهد که نشان دهندة آن عمقی که قرآن برای این اصل امامت در نظر گرفته شده است ببینید اینها هر یک از این آیات با این توصیفایت که آمده است و در آن سیاقی که آمده است در حقیقت دارد آن مفهوم واصل امامت را از دارد از نگاه قرآن دارد ترسیم میکند به همین خاطر ما میگوییم قرآن وقتی کلمة امام میآورد صرفا معنای لغوی نمیتواند منظور باشد بلکه قرآن با این تعبیرات آن اصطلاح خاص خودش را مطرح میکند و تعمیق میکند و تثبیت میکند و جا میاندازد در سورة قصص که مکی است آیة پنج هم این نکات را میبینیم و نجعلهم ائمه نرید ونردی ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین این هم چند نکته در این آیه به چشم میخورد که اولا خداوند یک سنتی ویک قانونی در این زندگی انسانها در زندگی اجتماعی انسانها دارد که این قانون عبارت از این است که مستضعفانی که در زمین هستند خداوند اراده میکند که آنها را به امامت برساند و به وراثت زمین خب در اینجا بین استضعاف وبین امامت وبین وراثت پیوندی مطرح میشود که ارادة الهی وخواست خدا از مسیر استضعاف که حالا این استضعاف نشانة تحمل مصاعب وگرفتاریهای فراوان و ابتلاءات وامتحاناتی خواهد بود که با آن بحث واذا ابتلی ابراهیم ربه کاملا در ارتباط خواهد بود و در همینجا ما خواهیم دید که آیات دیگری مکمل این آیه خواهند بود که مثلا در سورة نور میخوانیم که وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم بحث استخلاف اینجا میآید و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدنهم من بعد خوفهم امنا بحث تمکین میآید اینجا وراثت زمین آمده است آنجا بحث تمکین میآید که اینها با هم کاملا مرتبط هستند حالا ما چون آن آیة کلمة امامت وواژة امامت در آن نیامده است نیاوردیم وگرنه اینها با هم مرتبط هستند خب پس در اینجا میبینیم که بحث امامت با وراثت زمین پیوند میخورد اینکه در روایات داریم دولتنا آخر الدول واین که پیامبر خاتم صلی الله علیه واله یملأ الارض قسطا وعدلا اینها با هم کاملا مرتبط هستند که این وراثت زمین در جهت تحقق ان هدف حالا آن هدفی که امامت در آن امامت متقین هم دیده شده است ولحاظ شده است یعنی اگر انسانها هم عادل باشند و به کمال اعتدال هم برسند باز هم اینها احتیاج به امام دارند و یک رتبة بالاتری از امامت مطرح وتصویر میشود خبدر سورة قصص ایة چهل ویک وجعلناهم ائمة یدعون الی النار این همان امامت ضلال و کفر است که خداوند تعدادی وافرادی را در طریق آتش یا گمراهی آنها را به مقام امامت میرساند یعنی اینها پیشتاز هستند و معلم دیگران وهادی دیگران ومربی دیگران به سوی جه به سوی آتش جهنم خواهند بود لذا میبینیم که بحث هدایت هم هدایت به حق وهدایت به باطل مطرح میشود پس در اینجا وجعلناهم ائمة یدعون الی النار تصنیف شد اینجا تقسیم شد ما دو جور امام داریم امام حق امام باطل در سورة سجده آیة بیست و چهار برای تعدادی از انبیاء وجعلنا منهم آنجا فرمود جعلناهم اینجا فرمود جعلنا منهم ائمة یهدون بأمرنا لما صبروا خب در اینجا میبینیم که البته آیات را کامل باید خواند که کل نکاتی که در آیه آمده است و دیدید که حتی اکتفا به آیه نباید بکنیم به بستر آن آیه هم باید رجوع کنیم تا این که مشخص شود این آیه در چه سیاقی آمده است مثل آیة واجعلنا للمتقین اماما آن کافی نیست که فقط متن این جملة خاص را بگیرید و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا خب بعدش چه ظاهرا وکانوا بآیاتنا یوقنون بنابراین ما میبینیم که اینجا تکرار میشود مفهوم جعل امامت برای افرادی واینها هدایت به امر خدا به وسیلة امر خدا هدایتگر خواهند بود لما صبروا اینها به طور تصادفی به این مقام نرسیدند اینها هشدار داشتند اینها صبر پیشه کردند اینها ظرلفیت سازی کردند در وجود خودشان به مقامی رسیدند که اگر انسان متقی انسان صابر است اینها رسیدن به مقامی که صابران به آن مقام رسیدند وپیشتاز شدند یعنی از کانال صبر واز کانال یقین اینها به آن مقام دست یافتند وآن این که قانون الهی است که خداوند کسی را برای امامت انتخاب میکند که این مسیر را طی کرده باشد یعنی خود جعل الهی یا نصب الهی هم قانونمند است و ضابطه مند هست در این سورة سجده آیة بیست وچهار بوددر سورة یس ایة دوازده فرمود وکل شیء احصیناه فی امام مبین هر چیزی را ما در یک امام مبین احصاء کردیم با آن توضیحی که قبلا دادم که ما باید یک امام نظری داشته باشیم یعنی امامت نظری در مقابل این امامت عملی در امامت نظری باید شما وقتیث که همه چیز را میخواهید رهبری کنید راهنمایی کنید همه کس و همه چیز را و در همة ابعاد خب این در جایی باید اینها احصاء شده باشد واین مجموعه و این منظومه باید حضور داشته باشد لذا میبنیم که اینجا بحث احصاء کل شیء اولا عمومیت این کل شیء هیچ چیزی فروگذار نمیشود احصاء میشود وآن هم احصاء در یک امامی که آن امام هم مبین است خب پس بحث امامت با بحث مبین بودن با یک قلمرو بسیار وسیعی که همه چیز را فرا میگیرد خب اینها ظهور اولیة این آیات است که خود این ظهور اولیه بسیاری از نکات مهم و کلیدی در بحث منظومة امامت و نظریة امامت را آشکار میکند این یعنی حرکت حداقلی است اگر همینها را ما بخواهیم الآن تصنیف کنیم در این تصنیف بسیار سریع و میگوییم در حد اکتفا به ظاهر آیات ما این آیات را چند طبقه میبنیم ومیتوانیم در چند طبقه تصنیفشان کنیم یکی آیاتی که کلیت به طور آشکار در آنها مطرح شده است کل شیء احصیناه فی امام مبین یوم ندعوا کل اناس بامامهم این دو آیه که دو بعد را بحث آن امامت نظری و آن امامت عملی را هر دو مطرح کرده است و کل شیء احصیناه فی امام مبین میتواند برای معنای یوم ندعوا کل اناس بامامهم در کنار هم یک اصل بسیار مهمی را برای ما تبیین کند که ما یک شاقول ویک اصل نظری داریم که این تشخیص داده شده است ومحفوظ است و بیانگر چیزهای دیگر است یعنی خودش مبین هست حالا مبین هم به معنی آشکار یعنی بین طبیعی است وقتی یکی مبین هست خودش باید بین باشد تا بتواند مبین باشد پس بینی است که میبینیم آیات بینات و آیات مبینات این دوتا را داریم آیات مبین خودش باید بین باشد تا بتواند مبین باشد نور باید خودش روشنگری داشته باشد روشن باشد تا بتواند روشنگری داشته باشد برای دیگران پس وقتی فرمود امام مبین این امامی که همه چیز در آن احصاء شده است حالا ما دو احتمال در این آیه هست دیگر این امام مبین شخص است یا این امام مبین یک واقعیتی فراتر از یک شخص است بنابراین آن بعد نظری اگر در این آیه مطرح است که کل شیء در او احصاء شده است این کلیت با کل اناس بامامهم که اینها این امامت در همة مراحل زندگی مطرح میشود تا به نتیجه برسد تا روز قیامت خداوند بخواهد افراد را به نتائج اعمالشان برساند این امام مبین لازمة این مسیری است که باید بشریت طی کند خب این دو آیه کل شیء فی امام مبین و لکل اناس امامهم این دو اصل بسیار کلی خواهند بود که در حقیقت با این دو اصل کلی ما میرویم وارد بقیة آیات میشویم خب این مجموعة اول که باز دیدید در این محموعة اول دو فرع دارد یا دو اصل در او بود مجموعة دوم بحث تطبیقی است آن بحث نظری بود بحث تطبیقی این است که خب این امامت افرادی ومصادیقی دارد مصادیقی که خدا اینجا برای امامت برای امامان قرار داده است یک اینها را دو گروه کرده است امامت هدی و امامت باطل ائمة کفر وائمة یدعون الی النار اینها یک گروهند وائمة یهدون بأمرنا هم یک گروه دیگر هستند که دو آیه اینجا داشتیم و جعلناهم وجعلنا منهم ائمة یهدون بأمرنا هم تکرار شده است این هم صنف دوم از آیات که دو گروه هستند این امامان این گروه سوم آیاتی هستند که خداوند برای این امام اوصافی قرار داده است فرموده وانهما لبامام مبین یا فرموده است کتاب موسی اماما و رحمة یا فرموده انی جاعلک للناس اماما خب این در این مجموعه ما میبینیم که این امامت به کتاب وصف کتاب آمده است ووصف رحمت به او داده شده است توصیف دیگر این که این امام مبین است وصف دیگر این که جاعلک للناس اماما ببینید سه نکته در این سه آیه که مشترکی با هم دارند اشتراکشان این است که اوصافی که برای این امامت قرار داده شده است یکی این که رحمت است و رحمتی وسعت کل شیء خب خود این امامت رحمت است برای بشریت بر اساس اصل رحمت این امامت جعل شده است و قرار داده شده است واین امام مبین باید باشد تا این که بتواند به آن اهدافش برسد و این جعل این امامت نیاز به جعل دارد و این للناس است یعنی برای همة مردم است جاعلک للناس اماما برای گروه وفئة خاصی نیستند خب این هم یک مجموعه از آیات یک مجموعة دیگری از آیات داریم که سطح آن امامت را دارد بیان میکند برای سطح امامت وجعلنا للمتقین اماما این مجموعه که میتواند آن بالاترین مقام قابل تصور در کمال انسانی را نشانه برود و مجموعة پنجم یا گروه پنجم آیاتی که آن گسترة آن امامت را بیان میکند ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین که گسترة این امامت از لحاظ قلمرو حکومت وحاکمیت این امام این طور نیست که برای در یک امام در کنج مدینه نشسته است و فقط منتظر است که فقط قدرت را به دست بگیرد نه اینطور نیست این امام کسی است که خداوند قلمرو امامتش را در کل زمین قرار داده است که حالا میخواهد او را به این وراثت زمین نائل گرداند حالا بگذریم از این ریزه‌کاریهایی که در این آیات هست و نرید آن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین و نودی فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون حالا ریزه‌کاریهای فراوانی در این آیات هست پس ما این ریزه‌کاریها را هم بگذاریم کنار خود ظهور این آیات به ما نشان میدهد که یک منظومه‌ای از مطالب در این آیات امامت مطرح شده است که اگر این منظومه را به تنهایی ما بخواهیم نگاه کنیم یک منظومة کاملی است بعدا این تعمیق پیدا میکند با آن آیات بعدی و تفصیلاتی را ما به دست میآوریم به همین خاطر اگر بخواهیم بگوییم که در اینجا امامت یک امامتی که قرآن مطرح میکند میگوید این امامت در دو مسیر کلی مطرح است امامت هدی امامت ضلال امامت حق امامت باطلاین یک اصل اصل بعدی این امامتی که ما میگوییم امامت حق و امامت هدی این بالاتر از نبوت است که همان آیة ابتلی ابراهیم ربه آنجا نظر کنیم نشان میدهد که این امامت ما فوق نبوت است حالا ما فوق نبوت بودن به چند راه میشود تبیین کرد یکی آن است یکی ندعوا کل اناس بامامهم نگفت بنبیهم که این نشان میدهد که موضوعیت دارد امام برای حساب و کتاب حالا آن آیات شاهد وشهادت امامان یا انبیاء نشان میدهد که آنی که خواسته شده است در آن امامت رکن شهادت است که از او خواسته شده است خب نکتة سوم این امامت با یک بهای بسیار گزافی وسنگینی تحقق پیدا میکند که آن بهاء عبارت است از ابتلاء وامتحان است و اتمام این امتحان یعنی موفقیت در امتحان اصلی است که اصل فراگیری است که برای همة امامان مطرح هست که حالا در این امتحان بحث صبر کلید کلید صبر کلید یقین اضافه بر ایمان وعمل صالح مطرح میشود و دوری از هر گونه از مراتب ظلم و ستم به خود یا به دیگران خب این کلیاتی است شاه کلیدهایی است که در این امامت مطرح است که اینهاخودش یک نظریه‌ای را یک نظریة بسیار محکم و متقنی در بحث امامت نشان میدهد و بعدا تا بیاییم به تطبیقات این در حوزة تاریخ بشر که چه کسانی این امامت را احراز کردند بعد چگونه به آل محمد یا آل ابراهیم این امامت میرسد و در آل ابراهیم مستقر میشود واین امامت تا روز قیامت تداوم پیدا میکند یعنی تا آخر عمر زمین و این امامت به اهداف ترسیم شده میرسد این وراثت زمین که در حقیقت حاصل آن دسترنج انبیاء واولیاء الهی است که خداوند طبق نقشه‌ای حکیمانه این را قرار داده است این امامت به مقصود میرسد به نتیجه میرسد امامت ابتری نیست که خداوند این اصل را قرار میدهد وجامعة بشری را به حرکت در میآورد ولی این در وسط راه خدای نکرده به اهداف ترسیم شده‌اش نرسد بلکه تناسب بین اصول انتخاب شده برای این امامت وبین نتائج پیش بینی شده که آن نتائج هم تحقق پیدا میکند که فرمود نرید ان نمن که وعدة حالا ما میگوییم که این وعده وعده‌ای است که بر یک اساس متقن این کار شروع میشود وبه نتائج صد در صد میرسد و به خاطر این که حالا آن اصول دیگر ما را کمک میکند که وعده‌های الهی با خداوند بر کل نظام هستی اشراف دارد وخداوند با علم و با علم متقن و حکیمانة خودش از انسان و از آیندة انسان سخن میگوید واین که خداوند که دارد این گزارش را میدهد در حقیقت دراد مسیر را ترسیم میکند اضافه بر این که یک اصل را دارد بیان میکند یک سنت را دارد بیان میکند دارد مسیر تکامل انسانی را هم ترسیم میکند و به این ترتیب ما میبینیم یک منظومة کاملی از بدو این حرکت یا بدو این برنامه ریزی برای این امامت تا ختم نتیجه گیری از این امامت در این آیات ترسیم شده است وبا توجه به مجموعة اصول دیگر تقابل ایمان وکفر تقابل هدی و ضلال و تقابل ائمة کفر وائمة ضلال درگیریهایی که اینها در این مسیر خواهند داشت وپیروزی حق بر باطل وقل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا این آیات هم آیات حق و باطل چون آنجا فرموده است ائمة کفر یا ائمة ضلال میبینیم که این هم میآید وارد منظومة سایر آیات ما میشود ومورد بحث قرار میگیرد خب به این ترتیب ما در حقیقت تا اینجا فقط به آیات مصرح به واژة امام اکتفا کردیم در حالی که قلمرو بحث خیلی میتواند فراتر از این باشد که حالا ان شاءالله در فرصتهای بعدی به آن بخشهای دیگر هم میپردازیم والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد واله الطاهرین بحث تطبیقی اینجا ماند یعنی ما نظریة امامت را آن اما تطبیقات و منظومة باز امامت که چگونه این امامت عملی میشود وچگونه این امامت میتواند به اهداف خودش برسد این بحث میماند در فرصتها بعدی ان شاء الله مورد عنایت قرار میگیرد والحمدلله رب العالمین.