93/10/20
20/10/93
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
بسم الله الرحمن الرحیم یوم ندعوا کل اناس بامامهم .
بحث ما در نظریه و نظام امامت که اولین و مهمترین بخش از نظام اجتماعی اسلام را تشکیل میدهد تا اینجا رسید که ما برای به دست آوردن نظریه ونظام امامت به مهمترین واساسی ترین منبع اسلامی که قرآن باشد و منبعی که حاکم بر تمام منابع تشریعی است و منبع این که در خصوص بحث امامت با همین واژة امام و ائمه مطالب فراوانی را مطرح کرده است و حرکت انسان را از دنیا تا آخرت یعنی کل مسیر تکاملی انسان را با امامت پیوند داده است همین آیة شریفه یوم ندعوا کل اناس بامامهم خب هر امامی رسولی در آن عصر یا در عصری رسولی و نبی وجود داشته است اتمام حجت میشده است ولی به کار گیری این واژه واژة امام که در آیات دیگر حالا بحث شاهد داریم در نظریه شهید صدر توضیح خواهیم داد که این شاهدی که در آن آیات میآید با این امام اینها به هم مرتبط هستند و در بحثهای گذشته هم روشن کردیم که یکی از شؤون امام شهادت است و مهمترین شأن امام عرضة اعمال بر امام نظارت امام و در حقیقت یک نوع فرماندهی برای ام داده میشود که آن جایگاه نظارت و وابسته کردن سرنوشت هر مجموعة هر امتی به دست امام خودشان هست یوم ندعوا کل اناس بامامهم که حالا این مربوط به عالم قیامت است وعالم قیامت هم بازتاب و انعکاس و نتیجة عالم دنیاست الدنیا مزرعة الاخره است با این نگاه پس بحث امامت یک بحثی است بسیار فراگیر در خود قرآن سرنوشت دنیا با آخرت انسان را به امامت ربط داده است در حالا آیاتی که کلمة امامت در آن نیامده است که یکیاز بحثهای بعدیمان همین آیات خواهند بود مثل آیة یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته در اینجا میبینیم که کلمة امامت نیامده است ولی مطلبی از رسول خواسته شده است و تأکید بر رسالت است یا ایها الرسول نفرموده است یا ایها النبی یا ایها الرسول ای کسی که رسالتی داشتی و داری بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغته رسالته اصل رسالت شما زیر سؤال شما میرود و این رسالت گویا اصلا تحقق پیدا نکرده است این چه مطلبی است که با وجود او رسالت وجود دارد بدون او رسالت منتفی میشود و در حالی که اکثر احکام اسلامی را پیامبر صلی الله علیه واله تبیین کرده بودند بر حسب روایات و آن تتبع تاریخی این آیات زمانی که نازل شد بحث مطرح شدن و مطرح نمون اصل امامت بود که پیامبر صلی الله علیه واله به طور رسمی در غدیر قبل از غدیر خم مأمور شدند در غدیر خم ابلاغ کردند و هراسی پیامبر از مطرح کردن این مطلب مهم با مردم داشتند خداوند تضمین کرده است والله یعصمک من الناس بعد هم آیة الیوم اکملت لکم دینکم نشانگر این است که دین با این امامت به اتمام رسید پس یک اصلی یا یک رکنی که بدون او رسالتی وجود ندارد با او دین کامل میشود پس میشود یک رکن مقوم دین حالا این نگاه اولیه وگذرا خب این نشان میدهد برای بحث امامت قرآن کریم آیات فراوانی بر خلاف بعضیها که مدعی هستند امامتی که اینقدر مهم است که یکی از اصول مذهب شمار شده است و ما مدعی هستیم از اصول دین باید به شمار برود چون حتی رسالت هم به او منوط شده است یعنی تحقق رسالت و اهداف رسالت و ارزش رسالت زمانی معنی پیدا میکند که امامتی وجود داشته باشد این امامت به این مهمی چرا هیچ آیهای در قرآن راجع به این امامت نیامده است یکی از شبهاتی که مطرح شده است بالخصوص حتی امامت اهل بیت هم میگویند در قرآن صریحا روشن نشده است و مطرح نشده است و در نتیجه قرآنی که مهمترین منبع تشریعی اسلامی است چگونه به مهمترین بحث نپرداخته است و لذا بعضیها اصرار دارند که به دلیل عدم صراحت قرآن یا مطرح نشدن چنین بحثی در قرآن ما باید به روایات رو بیاوریم و روایات نبوی و غیر نبوی را یا به تاریخ رو بیاوریم تا پیدا کنیم که این امامت چه وقت کجا چگونه مطرح شد و به کلی چشم پوشیدن از دنبال کردن بحث امامت در قرآن خب ما مشکل را در این مطرح میکنیم و کردیم که دلیل نیافتن ونرسیدن به بحث امامت و اصل امامت امامتی که بر اهل بیت هم تطبیق میشود و مصداق پیدا میکند و برای انبیاء هم مطرح بوده است این امامت در قرآن مطرح شده است اما روش به دست آوردنش خب روش خاصی است این روش خاص را ما حعل نکردیم این روش خاص را خود قرآن مطرح کرده است حالا چرا مطرح کرده است این فسلفهای دارد و دلیلی دارد و خود قرآن دلیل مطرح نکردن امامت یکجا و در یک بخشی که به گونهای چشم گیر باشد که بعدا قابل دستکاری باشد و قابل تحریف یا قابل به هم زدن این اصل مهم باشد این خلاف دعب قرآن است یک قرآن روی خاص در نزول داشت که این روش خاص نزول برای تحقق اهداف و آرمانهای هدایتی قرآن بوده و هست و قرآن با توجه به همة ابعاد اصل امامت یعنی از اهمیتش تا کاراییش در جامعه تا آن آسیبهایی که ممکن است یک چنین اصلی داشته باشد توجه کرده است و صریحا طبق این آیهای که از سورة مائده قرائت کردیم والله یعصمک من الناس نشان میدهد که طرح این موضوع امامتی که پیامبر بارها و بارها نسبت به امیر المؤمنان علیه السلام از آغاز بعثت به زمینه سازی شروع کردند برای طرح بحث امامت و اصل امامت و خلافت جانشینی امیر المؤمنین علیه السلام به عنوان امام بعد از پیامبر اینقدر هراس زیاد بوده است که با همة زمینه سازیها باز در آخر دوران پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله خداوند این هراسی که پیامبر دارد که مبادا باز پذیرش نشود مبادا این امری که عامل وحدت است باعث اختلاف شود و آسیب پیدا کند خداوند تضمین میکند عصمت پیامبر را از مردم خب این نشان میدهد که مطرح شدن این اصل امامت به همان اندازهای که مهم است به همان اندازه خطرناک است و معمولا امور مهم با خطرهای فراوانی روبه رو میشوند چرا چون دشمنانی که این امور مهم را رصد میکنند و میبینند اینها از پای نمینشینند اینها یک نشانة خیلی بسیار ساده در حال حاضر از زمان قیام امام خمینی رحمة الله علیه به عنوان انقلاب اسلامی تا الآن شما ببینید دنیا دست به دست هم داده است برای کوبیدن این نظام که حالا امام خمینی که مدعی نبود که من امام هستم و امام معصوم و عدالت را به نحو کامل تحقق میبخشند تلاش برای رسیدن به آن اسلام آرمانی این اسلام موجب شده است که دنیا از این اسلام هراس داشته باشد خب تشیع که مطرح میشود به دلیل این که این تشیع آن اسلام ناب را میخواهد معرفی کند اینجا تشیع هراسی مطرح میشود و دست به دست هم میدهند برای از بین بردن این تشیع هر مطلب مهمی در هر جایی احساس خطر از او شود افرادی که آن اصل برای آنها خطرناک است از تمام امکاناتشان استفاده میکنند برای از بین بردن یا برای خنثی کردن اگر نمیتوانند از بین ببرند خنثی میکنند و در طول تاریخ نسبت به امامت اما چنین اصلی را میبینیم خود قرآن هم تصریح فرموده است و بحث حسادت که آن نشان دهندة کل این موضع گیری مخالف جریان اسلام در جامعه مطرح کرده است ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله این حسادت نشان دهندة وجود کینههایی در دل این حاسدان است یک و اینها دست از بسیج امکاناتشان دست برنمیدارند و قرآن مورد خطاب آنها را قرار داده است و از این فضلی که مورد حسادت قرار گرفته است قرآن تعبیرش این بوده است وآتیناهم ملکا عظیما که این ملک عظیم با به تعبیر امام صادق علیه السلام در ذیل روایت والعاقبة للمتقین فرموده است دولتنا آخر الدول خب این دولت دولتی است که در روایات نبوی شرحش آمده است که این دولت یملأ الارض قسطا و عدلا خب یملأ الارض قسطا وعدلا در برابر آن دولتهایی که ظالمانه هستند وبه حور حکومت میکنند خطر بسیار بزرگی است که یعنی نابودی آنها به عبارت دیگر خب کسی که میفهمد کسی به نابودی او نظر دارد و برنامهریزی میکند و زیمنه سازی میکند حتما از پا نمینشیند ودر همین موضوع ما روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام داریم که فرموده است چرا بنی امیه وبنی العباس دست به قتل ما زدند و در قتل ما کوشیدند و سرعت عمل به خرج دادند سرعت عمل به خرج دادند چون از پیامبر شنیده بودند که مهدی از ماست از نسل پیامبر است و یملأ الارض قسطا و عدلا و اینها از حکام جور بودند لذا اینها نابودی خودشان را در ما میدیدند پس باید ما را از بین ببرند تا خودشان را حفظ کنند بنابراین تلاش کردند که نسل آل محمد را از بین ببرند بلکه به سرعت این کار را انجام میدادند تا مهدی که یملأ الارض قسطا وعدلا متولد نشود و اگر متولد شود کشته شود جالا به جز آن کارهای دیگری که مثل مأمون یا بعد از مأمون متوکل و امثال اینها انجام دادند اهل بیت را سعی کردند حبس نظر کنند و به گونهای آنها را در دستان خود قرار بدهند تا این که مبادا اینها حرکتی بر خلاف میل خودشان قرار دهند ویأبی الله الا ان یتم نورا خب اینها همه توضیحاتی است برای این نکته که بحث امامت یک بحث بسیار سرنوشت سازی است در قران و در تاریخ و حتی در روایات که اینها را وقتی در کنار هم میگذاریم اهمیت این امامت روشن میشود خب امامتی که اینقدر مهم است مگر ممکن است قرآنی که تبیانا لکل شیء است به عهده نگرفته است که این اصل را با همة ریزهکاریها و اصول و فروعش بیان کند ما معتقدیم که قرآن به مبانی این امامت کاملا پرداخته است و خود اصل امامت را هم مفصل توضیح داده است و امور مترتب بر این امامت را هم بیان کرده است به گونهای که یک نظریه و نظام کامل برای موضوع امامت در قرآن به دست میآید اما شاهکار در داشتن روش علمی مناسب این روش را ما اینطوری مطرح کردیم که آیا این روش را ما ابداع میکنیم و انتخاب میکنیم یا قرآن این روش را به املاء و دیکته میکند خب طبیعی است نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء اگر قرآن برای هر چیزی بیانگر است برای خود به تعبیر معروف آفتاب آمد دلیل آفتاب قرآن خودش را باید معرفی کند خودش را چگونه معرفی میکند قرآن به دو شکل خودش را معرفی کرده است به یک روش اول این است که گفته من که هستم ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین هیچ شک و شبههای دربارة من قابل طرح یا قابل قبول نیست و من هدایتگر متقین هستم یا فرقانا یا فرموده است که قرآن لا یأتیه الباطل من بین یدیه تنزیل من حکیم حمید قرآن تناقض بردارد نیست بطلان پذیر نیست چرا چون تنزیل من حکیم حمید خب وانه لقرآن کریم فی کتاب مکنون انه لقول فصل وما هو بالهزل این یک روش است که قرآن مستقیما راجع به خودش مطالبی سر فصلهایی را مطرح کرده است که هر یک از این سرفصلها جای یک بحث تفسیری موضوعی دارد که عظمت قرآن و ویژگیهای قرآن را نشان میدهد خب روش دیگر قرآن در بیان گر بودن خود هم این است که کل اناء بالذی فیه ینضح از کوزه همان برون طراوات که در اوست هر کسی هر مطلبی هر محتوایی دارد از لابهلای کلامش میتوانید او را بفهمید که کیست قرآن راجع به منافقین میفرماید ولتعرفنهم فی لحن القول پیامبر تو از لابهلای سخن آنها و از نوع سخن گفتن آنها شما میتوانید تشخیص دهید که اینها چه کسانی هستند که ظاهر و باطنشان یکی نیست چه کسانی هستند که اینها آمدند از آب گل آلود ماهی بگیرند وقتی که قرآن میفرماید از لحن قول شما طرف را تشخیص میدهید استحکامی که قرآن دارد ویژگیهایی که قرآن دارد از لابهلای سخن قرآن کتاب علمی است قرآن چون از علم سخن گفته است مطالب علمی آورده است و مطلاب علمی فراوانی آورده است وسع کرسیه السماوات والارض السماء بنیناها باید وانا لموسعون از حقائقی در نظام هستی سخن میگوید که این حقائق بشر شاید به او نرسیده است و قطعا بعضی از حقائق بشر به او نمیرسد یا راجع به مثلا امکان رسیدن به کرات آسمانی قرآن میفرماید باید شما از وسیلهایمناسب استفاده کنید فانفضوا لا تنفضون الا بسلطان شما سلطانی میخواهید یک قدرتی میخواهید این سلطان سلطان علم است سلطان تکنینک سلطان چیست با این سلطان که بتوانید با یک قدرتی از این جاذبة زمین ما حرکت کنید به سمت کرات دیگر و قضایای فراواین که نشان میدهد قرآن کتاب علمی است یا قرآن حکیمانه است یا قرآن فرود آورندة او یک موجود عادی مجدود نیست به تعبیر خود قرآن ولو انما بالبحر لشجرة اقلام و البحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفذت کلمات الله این قدر ظرفیت دارد این قرآن کلمات الهی به طور مطلق یا کلماتی که در قرآن آمده است و تجلی آن عظمت و آن کمال الهی است در این قرآن تجلی یافته است شاهدش تعبیر مبارک پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله تجلی قد تجلی الله لخلقی فی کتابه و لکنه لا یبصرون هم متکلم در این کتاب صاحب کتاب تجلی پیدا کرده است در این کتاب و هم خود این کتاب تجلی یافته است پس به دو شیوه میشود راجع به قرآن وخصوصیات قرآن وارد این بحث شد خب ما گفتیم که حالا که قرآن از خودش سخن گفته است و از آفرینندهاش و مؤلفش و گویندهاش و سرایندهاش و منشیء این قرآن یعنی مبدع این قرآن که خداوند باشد وانه لکتاب عزیز خب فرموده خداوند خودش عزیز است فرموده است این کتاب حکیم است منشأش حکیم است پس پس تمام آن صفات الهی در این قرآن تجلی پیدا کرده است خب آیاتی که صریح هستند آن آیات قطعا راحع به روش بهره برداری از قرآن هم در خودش مطالبی دارد نشانهاش آیاتی که راجع استفاده از قرآن آمده است ءافلا یتدبرون القرآن اقفالها خب این آیه دقیقا به روش بهره برداری از قرآن نظر دارد که بر دلها قفلهایی وجود دارد با کلید تدبر آن قفلها باز میشود افلا یتدبرون القرآن بلکه خواسته شده است تدبر بکله نکوهش عدم تدبر افلا یتدبرون چرا تدبر نمیکنند در آیات دیگر فرموده است کتاب انزلناه الیک مبارک لیتدبروا آیاته اصلا یکی از اهداف تدبر است و نشان میدهد که چرا قرآن بعضی از مطالب را جدا جدا و قرآنا فرقناه چرا این قرآن را ما جدا جدا آیاتش را نازل کردیم ما یک هدف بسیار بزرگ داریم وآن تدبر مردم در این آیات است چرا چون این تدبر آنها را رشد میدهد این تدبر آنها را تربیت میکند این تدبر آنها را بیمه میکند از انحرافات چون آدمی که سطحی نگر است و ظاهر بین است با یک ظاهری به این سمت میرود با یک ظاهردیگر به یک سمت میرود اما قرآن ژرف نگر و متعمق و از ظاهر به باطن امور میرسد به تعبیر قرآن کریم لبیب اولوا الاباب جمع لبیب است این اولوا الاباب قرآن فرموده است اینها هدایت میشوند یعنی اینها کسی نمیتواند گمراهشان کند اولئک هم الولوا الالباب اولئک الذین هداهم الله اینها هستند که هدایت میشوند و اینها هستند که انسانهای فرهیخته ژرف نگر و انسانهایی هستند که از آن عقل خودشان به نحو کامل استفاده کردند و لب و به مغز مطالب میرسند اینها کسانی هستند که به حقائق دست میابند خب اینها فریب نمیخورند اینها شیطان نمیتواند گمراهشان کند اینها هدایت نصیبشان میشود اصلا هدایت مال اینهاست پس نشان میدهد رابطهای هست بین ژرف نگری بین اولوا الالباب بودن و بین هدایت خب معنایش این است که اگر قرآن بخواهد انسان را به شاه راه هدایت برساند باید اینها را لبیب بار بیاورد چگونه آنها را ذوی الالباب کند همة مردم از عقل برخوردارند آنی که مهم است به کار انداختن این امر است ایجاد بسترهای مناسب برای بهره برداری از عقل است دادن منهج وروش برای به کار گیری عقل است به گونهای که این عقل به مرور زمان رشدی بکند که بتواند انسان را لبیب بار بیاورد خب پس معلوم میشود یکی از اهداف مهم قرآن یا یکی از آن خاکریزهای بسیار مهم یکی از آن کلیدهای اسرار این هستی انسان این است که انسان از معبر تدبر از معبر تأمل تعمق به کار گیری فکر به کار گیری عقل وارد این حوزه شود و به صفت اولوا الالباب یا به ملکة اولوا الالباب بودن برسد لذا فرمود لیتدبروا و لیتذکروا اولوا الالباب اولوا الالباب با این آیاتی که برای تدبر سفره را پهن کرده است و بستر سازی کرده است چگونه بستر سازی کرده است برای تدبر به این نحو که شما یکجا همة مطالب را نمیبینید شما باید احاطه پیدا کنید بعد بروید اینها را گلچین کنید وبعد اینها را به هم پیوند دهید یا به تعبیر دقیقتر پیوند اینها را با یکدیگر پیدا کنید که باز اینجا بحث تفسیر به رأی مطرح نشود که ما مطلب را از قرآن بگیریم پیوند را خودمان بگیریم مطالب را بگیریم خودمان به ذوق خودمان مطالب را به هم پیوند دهیم یا نه ما مطالبی که قرآن فرموده است وآنها با هم پیوند دارند پیوند آنها را ما با تدبر گشف کنیم که این را ما اصل قرار میدهیم و برای فرار از یکی از ردهها و عرصههای تفسیر به رأی همین است که قرآن کریم در نظر خیلیها کتاب علم وحکمت است و بعد وارد عرصة قرآن که میشوند برای رسیدن به حقائق قرآنی روشی خاص را انتخاب میکنند انتخاب این روش بر چه اساس باید باشد بر اساس روش اختایر شدة توسط قرآن یا روشی که من خواهان تفسیر قرآن میروم و آن روش را انتخاب میکنم که اینجا لغزشگاه است یعنی گاهی ما برای رسیدن به مقاصد قرآنی ممکن است روشی را خودمان ابداع وابتکار کنیم که حالا مفسرین ما به لحاظ این که برخی از این اصول را که در جلسة قبل اشاره کردیم که قرآن برای یک سطحی از سطوح فهم همان روش متعارف عقلائی را قبول دارد و مطرح کرده است ولی برای یک سطح بالاتر از فهم روش خاصی را مطرح کرده است اینها را ما از هم تفکیک کنیم این که بعضی از مفسرین و بعضی از اصولیین که وقتی وارد عرصة تفسیر متن متن قرآن یا تفسیر متن روایات میشوند علی رغم این که قبول دارند که القرآن یفسر بعضه بعضی اما چگونه القرآن یفسیر بعضه بعضی یا روایات مفسر هم هستند خب میفرمایند که این روش فهم همان روش متعارف و عقلائی است که ما هم همین روش را برای فهم آیاتی متعرض خصوصیات قرآن یا خصوصیات متکلم که خداوند باشد یا آیاتی که ظهور بینی دارند در مطالبی که ما را کمک میکنند به تفسیر قرآن در این آیات ما به همان روش متعارف که قرآن خواسته است بسنده میکنیم چون قرآن به لسان عربی مبین و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه نشان میدهد که ما با همین لسان با همان ادبیات وارد این عرصة اولیة قرآن میشویم عرصة ظاهر قرآن ولی قرآن برای مرحلة بالاتر کلید تدبر را مطرح میکنیم که با کلید تدبر باید وارد عرصة حقائق قرآن شوید که این مستلزم این است که اصول دیگری را هم شما مد نظر قرار بدهید این اصول بعضیهایش برمیگشت به خصوصیات متکلم که خداوند باشد حکیم علیم عزیز قدیر حی قیوم همة این صفات الهی در اینجا اسماء الحسنی مطرح میشود و بر اساس این اسماء الحسنی خصوصیاتی برای کلام و کتاب که از قرآن هم به کلام هم به کتاب و هم به قرآن تعبیر شده است که هر کدام ویژگی دارد اینها هم خصوصیاتی دارند که بدون این خصوصیات شما نمیتوانید وارد این عمق این کتاب شوید این که این قرآن لایههایی دارد و باطنی دارد و باطنش باطنی دارد اشاراتی دارد برای عوام دارد و برای خواص دارد و برای خواص خواص دارد اینها را از کجا میشود فهمید اینها را ما ظاهر آیات شما به آن نمیرسید با تعمق در این آیات خود قرآن به اینها اشاره کرده است که خصوصیات این کلام به گونهای است که حالا امام صادق علیه السلام در تعبیر تعبیرهای متعددی فرمودند که این قرآن هیچ وقت کهنه نمیشود یجری کما تجری الشمس و القمر در روزگاران این قرآن به راه خودش ادامه دارد جریان دارد و هیچ وقت کهنه نمیشود و همیشه زنده است و هیچ که تا هیچ وقت این کتاب فرسوده نمیشود از بین نمیوزد بطلان پذیر نیست تعبیر خود قرآن است لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید خب قرآن دربارة خود سخن میگوید و در این سخن گفتنها دربارة روش استفادة از خودش رهنمود میدهد و خط میدهد وقاعدع دارد تعیین میکند شما وقتی فرمود بلسان عربی مبین شما باید حتما لسان عربی را یاد داشته باشید وقتی فرمود ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه شما باید ادبیات زمان پیامبر و ادبیات عرب را بفهمید تا این لحن القول را هم بفهمید کجایش لحن است کجایش لحن نیست و هر کسی چگونه سخن میگوید که قرآن در جایی عتاب میکند از پیامبر عبس و تولی اگر برای پیامبر باشد اگر برای غیر پیامبر باشد ایا در ادبیات عرب چنین چیزی روا بوده است مطرح بوده است که یکی کسی آمده است در حضور پیامبر از افرادی ناراحت بوده است قرآن خطاب به آن مستقیم به آن شخص نمیکند اما کار او را نکوهش میکند عبس وتولی ان جاءه الاعمی خب عبس و تولی آن شخص ان جاءه الاعمی یعنی پیامبر و ما یدریک لعله یتزکی او یتذکر فتنفعه الذکری باز برمیگردد به آن یعنی ضمائر مشابه هم هستند به چه دلیل شما ضمائر را یکی میگیرید در حالی که ضمائر مرجعهایشان متفاوت است خب وقتی متفاوت شد پس این خطاب برخی از موارد خدا با پیامبر دارد سخن میگوید برخی از موارد دارد انتقاد از آن عبوس انسان عبوس دارد انجام میدهد خب این را چگونه میفهمیم که حتما باید ترکیب شود این چون شما باید این را با انک لعلی خلق عظیم ببینید امکان ندارد لعلی خلق عظیم باشد بعد این قدر مثلا راجع به هدایت دیگران که به خاطر آنها فرستاده شده است پیامبر بیاید به ظاهر افرادی فریب مثلا بخورد یک ظاهر بین باشد یا به نیت هدایت آنها از یک مؤمنی از یک مسلمانی از یک مسلمانی که طالب هدایت است این چنین برخورد نا مناسبی داشته باشد برخورد نا مناسب از چنین پیامبری که آیة کمال انسانی است و آیة اخلاق وارسته و برجسته و مکارم اخلاق است چگونه در کتابی که تناقض بردار نیست اینها قابل جمع هستند خب بنابراین روایاتی که میآیند واین شخص مورد توجه در این عبس و تولی مطرح میشود و او را غیر پیامبر معرفی میکند وجهش روشن میشود که آن آیات یا معصومینی که این شبهه را از پیامبر دفع میکنند و آنهایی که اصرار دارند که پیامبر را در این چنین جاهایی والعیاذ بالله محکوم کنند و بگویند که خدا محکومش کرده است و پیامبر تنزل بدهند با اهدافی که برای تنزل دادن به پیامبر دنبال میکردند و میکنند نشان میدهد که اینجا قرآن سفره را برای تأمل تدبر و استنطاق باز کرده است لذا در این روش ما میبنیم که قرآن کریم ما را هدایت دارد میکند به توجه به خصوصیات کلام قبل از کلام خصوصیات متلکم و همینطور به مثلا نحوة تدرج در نزول یکی از آیتمهای مهمی است که ما در تفسیر ترتیب نزولی اشاره کردیم میتواند قرائن فراوانی را برای فهمیدن آن مراد متکم و تحقق اهدافش را به عهده بگیرد و بیان کند خب اهدافی که هم ما در فهم این کلام متکلم دارمی که عرض کردیم که دو سطح از هدف داریم سطح اول فهم ظواهر مدالیل ظاهر این کلام و هدف بالاتر فهم حقائقی که در لابهلای این کلام وجود دارد نمونهاش را در آن حل معضلی که امیر المؤمنان علی علیه السلام نسبت به زمان کمترین زمان حمل و بارداری انجام دادند و دو آیه را در کنار هم قرار دادند و استدلال کردند که این دو آیه در کنار هم حقیقت جدیدی را اقل الحمل را نشان میدهد با یک روش بسیار ساده از قرین نمودن این دو آیه و در کنار هم این دو آیه را دیدن یک نتیجة جدیدی را استفاده کردن خب در حقیقت اینجا روش مقایسة آیات را با یکدیگر امیر المؤمنین برمیدارد که این روش قرآنی است که در خود قرآن فرموده است افتأمنون ببعض الکتاب وتکفرون ببعض که این در نقد بنی اسرائیل است که برخی از احکام الهی را گرفتند و برخی را رها کردند که در اینجا قابل تطبیق بر قرآن و بر فهم قرآن آن مرحلة عمل است اینجا در مرحلة فهم هم همین مشکل به وجود میاید که یک آیه را بگیریم یک آیه را رها کنیم بعد از این آیه شما یک ظهوری دارید اما این آیه وقتی در کنار آیهای دیگر قرار بگیرد مطلب جدیدی را افائه میکند یا کشف میکند شما از آن محروم خواهید شد یا تعبیر دیگر قرآن الذین جعلوا القرآن عضین تجزیة قرآن این که جزء یک بخش از قرآن را شما بروید بخشهای دیگرش را رها کنید این مورد نگوهش قرار داده شده است چرا چون این در حقیثقت شما را از رسیدن به مقاصد و معانی و مفاهیمی که این کتاب دارد در بر دارد شما را باز میدارد شما باید کل این کتاب به تعبیر حالا استقراء یعنی استقراء یا استنطاق استنطاق مبتنی بر استقراء شما زمانی قرآن را استنطاق میکنید که کل آیات را در کنار هم ببینید وقتی این که آیات را در نار هم دیدید شما میتوانید قضاوت کنید شاهد حی هستید وزندهاش را خود قرآن فرموده است فیه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات شما کافی نیست کل آیات را ببینید کل آیات را هم ببینید شما میبینید آیات طبقه بندی شده است آیاتی که محکمات هستند و مرجعند هن ام الکتاب و آیاتی که اینها فرعند و اینها با این کلیدهای مطرح در ام الکتاب اینها باز میشوند پس خود قرآن خودش را طبقه بندی کرده است آیاتش را و زمینة سوء استفاده از آیات را هم بیان کرده است به صراحت که الذین فی قلوبهم مرض یتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تأویله راه برای تأویل قرآن به معنای این که حمل مرادهای قرآن بر امور دیگر و غیر واقعی راه باز است و قرآن دارد این آسیب را بیان میکند و راه نجات از این آسیب را هم دارد توضیح میدهد خب این نکته روشی است که قرآن در روش فهم خودش عنایت کرده است و با توجه به آسیبهایی که وجود دارد راه حل دارد نشان میدهد خب با توجه به چنین آیاتی ما نمیتوانیم بگوییم که قرآن نسبت به تفسیر خودش بیتفاوت بوده است بکله قران نسبت به تفسیر خودش کمال عنایت را داشته است به گونهای که همة آسیبهای مطرح برای فهم کلام الهی را بیان کرده است آسیبهایی که ناشی از سوء استفاده از آیات الهی به دلیل این که این آیات گاهی ظاهری دارند اما این ظاهر یک عمقی دارد از آن ظهور این آیات با حذف آیات دیگر یا با عدم توجه به آیات دیگر میشود سوء استفاده کرد لهذا برای فهم عمق قرآن کریم و حقائق قرآن ما را به احاطة به کل این کتاب راهنمایی کرده است یک نمونة دیگر آیهای که راحع به یامبر است ولی روش در آن مطرح شده است فرمود ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء خب ودر آیهای دیگر اینطوری فرمودند نسبت به پیامبر که ما همة قرآن را بر تو فرود آوردیم یکجا و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیه ببینید انزال و تنزیل را در یک آیه آورده است بین انزال و تنزیل فرق قائل شده است انزال را ذکر انزلنا الذکر را برای پیامبر گفته است اما تنزیل را برای مردم گفته است یعنی اینجا دو سطر از مطرح شدن قرآن بیان شده است یکی انزال ذکر یکی تنزیل لتبین للناس ما نزل الیهم مانزل الیهم احتیاج به تبیین دارد این انزال ذکر پیامبر را کمک میکند برای تبیین ما نزل الیه و این یعنی در روش تفسیر ما نزل مفرقا و ما نزل چه نجوما فرمود قرآنا فرقناه لتقرأه علی الناس این یک وظیفه اما تبیین هم میخواهد چون کار پیامبر چه بود به تعبیر آیات دیگر یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم ویعلمهم الکتاب این یعلمهم الکتاب اگر نازل به تفسیر آیات باشد فرموده است روشی که پیامبر بتواند آن قرآن را تفسیر کند آن انزال ذکر است وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ولعلهم یتفکرون در این آیه ما میبینیم یک اصل روشی دارد قرآن میدهد که احاطة به کل این کتاب که یک امر منطقی هم هست احاطة به کتاب است که به انسان قدرت فهم بقیة آیاتی که به تدریج نازل میشود و این آیه منظور از او چیست و چگونه این آیه با آیات دیگر مرتبط میشود زمانی کسی میتواند آن را بیان کند که احاطه به کل کتاب داشته باشد پس در این آیه هم خصوصیات کتاب منزل هم خصوصیات این تنزیل برای مردم هم خصوصیت انزال برای پیامبر و هم کاربرد این انزال در بیان آن تنزیل به گونهای بیان شده است که برای ما یک اصل روش فهم را میتواند به راحتی مطرح کند حتی احتیاج به رفتن به درون آیه وجود ندارد از ظهور آیه شما میفهمید که قرآن عنایت دارد میکند که ما بر ماست که ما او را بیان کنیم ثم علینا بیانه چگونه ما بیان میکنیم قرآن را خودمان بیاییم بیان بکنیم به وسیلة پیامبر بیان میکنیم به وسیلة اهل البیت بیان میکنیم اگر اهل الذکر فسألوا اهل الذکر اگر به وسیلة پیامبر است به پیامبر ما روش دادیم و احاطه دادیم و تسلط دادیم برای بیان او خب اگر خودمان مستقیما داریم بیان میکنیم که در آیات فراوانی آیه میآید بعد از آن آیه شرح آن آیه میآید قل هو الله احد الله الصمد احدی که صمد است صمد را تفسیر میکند لم یلد ولم یولد و لم یکن له کفوا احد و آیات دیگری که فراوان که آیات پشت سر آیات میآید تبیین کنندة آیة قبل است و بیان مستقیم الهی بیان با همراه تدبر و تعمق فرمود نمیخواهد به حقائق قرآن برسید بله ما راه در اختایر شما میگذاریم وآن تدبر است خب اگر میخواهید تدبر کنید چه کار باید بکنیم مراحل تدبر را هم از آیة شریفة سورة زمل میتوانیم استفاده کنیم که فرموده است وبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه از این یستمعون القول اگر جنس قول باشد احاطة به کل این اقوال تا استماع شود تا این بررسی شود تا ارزیابی شود تا انتخاب شود تا به انتخاب عملی برسد اینها مسیر طبیعی و منطقی است یعنی قرآن کریم با این یستمعون فیتبعون احسنه کل این فرایند تحقیق تا رسیدن به عمل را به طور گویا بیان کرده است و این مراحل دیگر مراحل ترتب منطقی دارند اینها و بدون اینها امکان ندارد انسان از استماع به اتباع برسد یعنی زمانی استماع ما را به اتباع احسن میرساند که آن اتباع احسن ناشی از انتخاب احسنه انتخاب احسن ناشی از چیست از غربال و مقایسة اینها با همدیگر و ارزیابی اینها کدام حسن کدام حسن کدام خوب کدام بد وقتی که اینها را ما پشت سر گذاشتیم قرآن با یک جمله یستمعون فیتبعون احسنه در حقیقت کلیة مراحلی که باید طی شود در بررسی در تحقیق به ما میفهماند که اگر اقوالی مفسرین دارند شما این فرایند را باید طی کنید اگر احتمالاتی در آیات میآید شما باید همین فرایند را طی کنید اگر شما وارد آیات دیگر شدید و تعمق کردید برای کشف مطلوب شما همین فرایند یعنی باید احاطه پیدا کنید و استقراء کنید استنطاق کنید اینها را با هم بسنجید افلم یتدبر القول با تدبر در قول میفهیمد چه به چه ربط دارد و چه به چه ربط ندارد یعنی آیاتی که به هم مربوط هستند در خود قرآن کریم باز یک اصل دیگری هم هست که ما را حالا در بحث امامت اجرا خواهیم کرد این روش را شما از یک واژه شروع میکنید این واژه در درون آیات متعدد آمده است درون آیات واژههای دیگر آمده است که مرتبط شده است این واژه به آن واژهها و آن واژههای دیگر را ما پل قرار میدهیم برای آیات دیگر و به این ترتیب یک حالت پلکانی پیدا میکند این روش تفسیر به قرآن بعضی از اساتید این چنین بوده است که از درون خود آیه کلیدی برمیداشته یا واژهای را انتخاب میکرده است و این واژه را پل قرار میدهد برای واژههای دیگر که در آیات آمده است و میبینید که همه اینها به طور تسلسل وار به هم ربط پیدا میکنند بر اساس رابطهای موجود در درون آیات این از لحاظ واژهای یک ربط دیگری از لحاظ مفهومی که شهید صدر روی آن بیشتر مانور میدهد و تکیه میکند شما وقتی که میخواهید یک نظریة قرآنی راجع به نظام مثلا اجتماعی یا فرض کنید عناصر جامعه آنها را به دست بیاورد کلمة جامعه وجود ندارد اما مفهوم جامعه میتواند یک مفهومی باشد که ما را به درون قرآن وارد کند آیاتی که این مفهوم در آنها آمده بعد میرود سراغ عناصر این جامعه مثلا انسان مثلا طبیعت مثلا خدا بعد میرود دنبال این عناصر میگردد و این عناصر را پیوندهایشان را با هم پیدا میکند وقتی که این پیوندها را با هم پیدا کرد و اکتشاف کرد آن وقت میآید وآن نظریه را پیدا میکند به دست میآورد یعنی کلیة سؤالهایی که در ذهنش آمده کرده است برای فهم یک نظریه آن سؤالها را با پاسخ میبیند در این آیاتی که به دست آورده است پس ما دو روش و دو شیوه برای ورود به درون قرآن خواهیم داشت یک روش واژهای در آنجایی که واژهای برای یک مطلبی در آن جایی واژهای نیامده است مفهوم آمده است یا عناصر آن مفهوم اجزاء آن مفهوم یا لوازم آن مفهوم در قرآن مطرح شدند آنها را ما باید پیدا کنیم و از لحاظ مفهومی آیات را با هم مطالعه کنیم تدبر کنیم بسنجیم و آن ارتباط را کشف کنیم پس در اینجا ما خلاصه میکنیم این مسیری که باید در بحث امامت و همینطور در بحثهای دیگر طی کنیم در چند جمله نکتة اول این است که در خصوص بحث امامت مثل خیلی از امور خود واژة امام آمده است و یازده آیه راجع به امام یا ائمه آمده است که امروز بنا داشتیم این آیات را رصد کنیم استقراء کنیم و ارتباط این ایات را با یکدیگر و نکاتی که در این آیات آمده است که به نظریة امامت ربط دارند اینها را بحث کنیم این ماند برای جلسة آینده خب در تحریر این روشی که ما باید طی کنیم دو روش عمده را بیان کردیم یک اصل عمده را بیان کردیم با دو روش اصل عمده است که ما برای رسیدن به مقاصد و مفاهیم قرآنی از خود قرآن باید استفاده کنیم به این معنی بدون این که ما وارد آن حلقة دور شویم ما از ظهور آیات که بیان یا تبیانا لکل شیء فرموده است از ظهور آیات که احتیاج به یک تعمق خاصی و تدبر خاصی نیست بلکه از ظهور آیات میشود به آن مطالب رسید و بین هستند آیات بینات و آیات مبینات دو جور آیه ما داریم آیات بینات وآیات مبینات از این آیات بینات ما میتوانیم و باید شروع کنیم که در این آیات بینات آیات فراوانی قرآن راجع به روش فهم خودش و رسیدن به مقاصد خودش بیان کرده است که این آیات برخی به خصوصیات متکلم برخی به خصوصیات کلام برمیگردد و برخی به سطح آن مطلوب ما که ظهور قرآنی است یا به بطن قرآن میخواهیم وارد شویم به آنها توجه کرده است حالا با این استفاده از روش قرآن دو روش عمومی ما در میان مفسرین دیدیم تاکنون که روشی که مربوط به واژههای مستعمل در قرآن است و قرآن برای آنها اصطلاح سازی کرده است این واژهها ما را کمک میکنند که به کلیة آیات مرتبط دست یابیم و یک حرکت پلکانی از آیات امامت کلمة امام در آن آمده است حرکت میکنیم و کلیة واژههای دیگری که در آن آیات آمده است و مرتبط هستند مثل فرض کنید واژة هدایت جعلناهم ائمة یهدون بامرنا خب در اینجا در کنار ائمه وظیفة آنها را بیان کرده استن که یهدون خب آیات هدایت را میرویم بررسی میکنیم لکل قوم هاد نه حالا در امامت از کلمة امامت شروع کنیم خواهیم دید آیاتی که کلمة امام یا ائمه دارد فقط آن آیات را ما میگیریم و آن آیات به ما میگوید که چه واژههای دیگری اینجا به کار برده شده است در تبیین این مفهوم این امامت یا این نظریة امامت شما آن واژهها را به کار میگیرید بعد آن واژهها به شما یک افق جدیدی را باز میکند و وارد یک عرصة مثل همین بحث هدایت کلید واژهای است که عجین شده است یا با بحث امامت به گونهای مرتبط شده است که فرموده یهدون بامرنا از یهدون و از بامرنا شما دوتا پل میزنید برای بحث امامت که در اینجا شما وارد مجموعة فراوانی از آیات میشوید یعنی به عبارت دیگر کل قرآن ممکن است در به کار گرفته شود ودر خدمت تفسیر یک آیه بیاید از همین راه از راه ارتباط واژهای راه دیگر این است که مطالبی که واژة صریحی و واژة مقابل در قرآن ندارد اما آن مفهوم به گونهای در قرآن آمده است و مطرح شده است مثل فرض کنید بحث نظریة اجتماعی یا نظام اجتماعی یا خود جامعه این تعبیر وواژه نیامده است اما مشابه یا مرادف یا اعم یا اخص که به گونهای به این واژه و به مفهوم این واژه مرتبط است شما میتوانید دنبال این مفهوم بگردید این مفهوم با اجزاءش و ارکانش شما را کمک میکند تا به سراغ البته این کمی پیچیدهتر است وسطش بالاتر این روش است کاری که شهید صدر در بحث عناصر جامعه دنبال کرده است آن اولی در بحث سنن تاریخ شهید صدر پیاده کرده است یعنی دو نمونه دو مدل انتخاب کرده است که یکی از اینها واژة صریح دارد یکی واژه ندارد ولی مفهومش آمده است اینها را دنبال کرده است و به این ترتیب به نظریه ونظام خودش را رسانده است با چه کشف ارتباطات موجود میان این آیات وسنجیدن این آیات با یکدیگر وتنظیم مطالبی که در این آیات آمده است به گونهای که حالا ما در بحث امامت یک نمونهاش را اجرا خواهیم کرد که چگونه این آیات را ما میخوانیم و در کنار هم میبینیم میتوانیم اینها را طبقه بندی کنیم و به شیوههای مختلف وقتی طبقه بندی شوند و مقایسه شوند بهرههای متعددی ما از این مقایسهها بر میداریم و به این ترتیب ما به بسیاری از نکات قرآنی که فراخور فهم خودمان و حال خودمان هست بالاخره قرآن از ما این فقه القران را خواسته است فما لهؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا ما باید به فقه این حدیث برسیم تا این که ما در حد وظیفه ومسئولیت خودمان عمل کرده باشیم فقه این حدیث واین کلام وفهم عمیق آن با این روش که قرآن اینها را مورد اشاره قرار داده است وبا تدبر در حقیقت ما را کلید به ما داده است وبعد روش بهره برداری از این آیات در عرصة تدبر ما چه کار باید بکنیم آن هم راهکار داده است یعنی اصلی داده است بعد روش داده است کلید داده روش بهره برداری از این کلید را هم در اختیار ما گذاشته با بیان ان خصوصیات متکلم و کلام و قواعد حاکم بر این عملیات تفسیری یا عملیات فهم قرآن نیز در اختیار ما گذاشته شده و به این ترتیب یک مجموعه کاملی از آنچه که ما را در فهم این کلام الهی کمک میکند به راحتی قرآن این را به صراحت بیان کرده بنابر این ما با روشی که خود قرآن برای خودش پسندیده وحاکم باید بشود بر تدبر ما در قرآن به همان روش اعتماد میکنیم و با این روش به سراغ اصول یا نظریات یا نظامهایی که باید کشف کنیم میرویم و ان شاءالله خداوند کمک میکند که بتوانیم این مسیر را در بحث امامت به خوبی طی کنیم انشاء الله والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.