93/08/24
24/8/93
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الا انفسنا طرفة عین ابدا.
بحث نظام اجتماعی ما را به نظام امامت رساند و در نظام امامت با بحثهای فراوانی که شروع کردیم و سعی کردیم که طی یک نگاه متفاوتی و نسبتا جامعی نسبت به پدیدة امامت در اسلام و در قرآن کریم در مکتب اهل بیت علیهم السلام وجود دارد این نگاه را سعی کنیم به عمقش یه به ابعادش دسترسی پیدا کنیم و از راه قرآن و سنت سنت نبوی سنت اهل بیت علیهم السلام و دعاهای پر باری که از اهل بیت علیهم السلام و بیان امامت رسیده کنکاشی داشته باشیم تا به ابعاد این پدیدة امامت و سپس نظریه و نظام امامت دسترسی پیدا کنیم بعد از توضیح جایگاه این نظام در مجموعة نظامهای اجتماعی و دلائل این جایگاه رفیع و منیعی که امامت دارد رسیدیم به قلمروهای این امامت و همچنین سطوح تأثیر گذاری این امامت بر فرد و جامعه که این هم بعد دیگری است برای بیان جایگاه و اهمیت امامت میتواند این وجه چهارمی باشد دلیل چهارمی باشد یا حالا توضیحی است و تفصیلی است برای آن وجه سوم در قلمروهایی که اشاره شد بعد از این که ما قبول کنیم که امامت به معنای راهبری صرف راهنمایی نیست و صرف کارگشایی یا اعمال اراده و امر و نهی نیست بلکه امامت چیزی فراتر از حاکمیت به معنای امر و نهی و فراتر از راهنمایی و ارشاد نظری میباشد و به تعبیر دیگر ارشاد عملی یا راهنمایی که همراه با رساندن به مطلوب باشد واژة هدایت که روح امامت است میتواند اینجا کارگشا باشد و مبین این نکته باشد بنابراین امامتی که عهده دار راهبری است و ایصال به مطلوب است این امامت طبق آنچه که در آیات قرآن کریم و ادعیه معصومین علیهم السلام آمده است وجوه مختلفی و لایههای مختلفی برای آن ذکر شده است که این لایهها نشان دهندة قلمروهای تأثیر گذاری وسطوح تأثیر گذاری بر فرد و جامعه هست که اولین پله و اولین قدمی که امامت امام را تحقق میبخشد و او را لایق و انسانی با ظرفیت برای چنین مسئولیتی قرار میدهد آن صفت سابق بالخیرات بودن است یعنی تلبس امام به آن کمالی که میخواهد عهده دار تربیت جامعه بر او باشد و منهم سابق بالخیرات باذن الله آیه اینچنین است ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات بندگان خدا در اینجا تقسیم شدهاند به انسانهای ستمکار انسانهای میانهرو و انسانهای پیش تاز پیش تاز در خیرات که اولین مرحلة تأثیر گذاری و اولین قلمرو برای تأثیرگذاری همین سابق بالخیرات بودن است این عهدهدار دو نکته است هم لایق و قابل بودن امام برای امامت یعنی استحقاق امامت دارد به خاطر این که خود به این کمال رسیده است و به این ظرفیت وجودی رسیده است و بر اساس رسیدن به این کمال میتواند کمال زا و تأثیردار باشد بر دیگران که آنها را به سمت این کمال بکشاند که حالا این تأثیر گذاری برای هر کسی که به کمالی برسد به طور طبیعی میتواند روی دیگران اثرگذار باشد حتی اگر در مقام حجیت نباشد در مقام ولایت نباشد کمال جاذبه دارد و انسانی که به کمال تحلی پیدا کرده است دیگران به سوی او مجذوب میشوند و آن زیبایی و آن کمال را در او میپسندند و حرکت میکنند پس اولین مرحل تأثیرگذاری میتواند حتی قبل از مقام عصمت وامامت و حجیت به خاطر آن کمالی که در آن امام معصوم وجود دارد این مقدار از تأثیر تکوینی خواهد بود که حالا این از مقدمات امامت مقام امامت میتواند باشد ویک مرتبه از تأثیر گذاری تکوینی خواهد بود لذا میگفتیم سطوح تأثیرگذاری یعنی اولین سطح از تأثیر گذاری این سطح است بعد وقت یکه این انسان به مقام امامت نائل میشود و حجت خدا میشود و خدا با او احتجاج میکند که ای بندگان من این یکی از بندگانی است که مثل شماست و به این مقام رسیده است و من کار او را و مقام او را بر شما به عنوان حجت ابلاغ واتمام میکنم و با او احتجاح میکنم که آنهایی که میگویند به این کمال نمیرسیم نمیتوانیم برسیم امکان رسیدن نیست قابل احتجاج خواهد بود که این یک انسانی است مثل شما و به این کمال رسیده است مقام حجیت یا بعد حجیت این امام بر دیگر حجت بودن این امام بر دیگران خب وقتی که حجت شد وظیفة راهنمایی و دستگیری دیگران سوق دیگران به سمت خدا الادلاء علی الله در زیارت آمده است راهنمایان انسانها به سوی خدا هستند مردم را به سوی خدا راهنمایی میکنند خب این هم یک مرحله از تأثیر گذاری است مرحلة بالاتر از تأثیر گذاری این هست که ولایت به این فرد داده میشود و متولی امور بندگان خدا میشود انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا اینها اولیاء شما هستند اینها متولیان امور شما هستند و مسئولان سوق شما به سمت حق میباشند خب وقتی که متولی امور شدند این هم یک درجه از تأثیر گذاری و شأنی از شؤون امام خواهد بود مسئولیت داشتن نسبت به رساندن خلق الله به الله اینجاست که لزوم اطاعت وپیروی از این انسان واز این انسانها مطرح میشود تا این که تحقق پیدا کند آن یعنی آن دلالت و راهنمایی به نتیجه برسد مسئولیت به امام داده شده است و مرجعیت برای او تعیین شده است او مرجع امور ماست وما به او برمیگردیم و از او دستور میگیریم و اینجاست که بحث اطاعت از این مرجع یا پیروی از این مرجع برای ما میشود یک اصل و در قانون ونظام امامت ان شاء الله اگر به تفصیل وارد شدیم این دو تا لازم وملزوم هم هستند وقتی که ولی و سرپرست شد دیگر باید از این طرف اطاعت وپیروی هم از طرف مأموم و از طرف پیروان پیروی شایسته است یعنی پیروی حق مطلب را ادا میکند تا این که این منظومه کامل شود منظومة یعنی وجود امام به نتیجه و به ثمر برسد بتواند وجودش مفید است بدون اطاعت مسئولیت امام به انجام نمیرسد به فرجام نمیرسد بدون ولایت امام باز انسانها به جایی نمیرسند خب وقتی که مرجعیت از آن امام شد او الآن باید بتواند و دیگران باید از او پیروی کنند او باید بتواند حکومت کند باید امر و نهی کند در مسائلی باید تصمیم بگیرد و مشکلات جامعه را وصل کنند و حاکمیت به معنای تصدی برای امر و نهی و برای اجرا یعنی قوة مجریه بودن برای امام معصوم یا پیامبر معصومی که امامت میکند جامعه را میشود یکی از لوازم یکی از ضرورتهاست که حالا این انسانی که معصوم است وبه اینجا رسیده است خداوند او را معیار محک و میزان قرار میدهد و به عنوان شاهد اعمال انسان وشاهد بر وجود انسان که این شاهد آن بعدی که او را ممتاز میکند این است که او در حقیقت شاقولی است که با او همه چیز سنجیده میشود علی میزان الاعمال به خاطر این که علی مع الحق و الحق مع علی چون او یک قرآن مجسم است واو یک قرآن ناطق است و او تمام قوانین مطلوب الهی را در خود به نحو احسن تجسم داده است و تجلی پیدا کرده است پس او میتواند شاهد بر امت باشد به معنای این که شهیدی است و گواهی است که با او عمل اعمال مردم مشخص میشوند که چقدر درستند با وجود او وبا نظارت او با حضور او در جامعه شما شاقول خواهید داشت شما میزان خواهید داشت برای اعمال مردم خب این هم یک نوع تأثیر گذاری است که بسیار مهم است یعنی شما بدون داشتن میزان سنجش چگونه میتوانید اعمال مردم را ارزیابی کنید با بودن چنین میزانی و معیاری سنجیدن اعمال مردم امری ممکن خواهد بود خب اینجا این سؤال خواهد آمد پس اگر امامت چنین مراتبی و چنین تأثیراتی در این سطوح مختلف دارد با فرض این که برخی از امامان ما حاکم نبودند حاکم نشدند امر و نهی را تصدی نکردند چگونه ما بین این نظامی که متقوم به این حاکمیت است با امامتی که در واقعیت خارجی فاقد این حاکمیت است چگونه اینها را میتوانیم تفسیر کنیم یا جمع کنیم خب اینجا خود ما به مباحث مربوط به مهدویت اشارهای بکنیم در بحث مهدویت شما میدانید که آن طرح کامل اسلام برای امامت و آنچه که در بحثهای امامت به عنوان یک آرزو امید الگو و آن دولت حقی که نشان دهندة کمال اسلام است به تعبیر قرآن کریم که فرمود الیوم اکملت لکم دینکم همین قرآن فرمود که وعد الله الذین آمنوا منکم وعدهای ما به شما خواهیم داد که این تحقق پیدا خواهد کرد و فرمود لیظهره علی الدین کله و کفی بالله شهیدا دین را الآن کامل کردیم ولی در آینده این دین کامل بر بقی ادیان غلبه پیدا میکند و میشود آن دین اصلی و محوری در کل جهان خب فاصلة بین آن دین کامل که الیوم اکملت لکم دینکم با این دینی که لیظهره علی الدین کله فرمود خود همین فاصله نشان میدهد که بین اکمال دین است به آن معنی و بین این ظهور دین مراحلی وجود خواهد داشت وبه راحتی وبه سرعت بین اکمال دین وبین اظهار دین ما نمیتوانیم این فاصله را از بین ببریم یا نادیده بگیریم چرا چون در مسیر حاکمیت معصومین معصومی که بالفعل میتواند حاکم باشد اما موانعی در سر راه این حاکمیت وجود دارد این موانع ممکن است به درون جامعة اسلامی مرتبط باشد و ممکن است به عوامل بیرونی بنابراین حق حاکمیت یعنی صلاحیت امام برای حاکمیت و حق حاکمیت و جواز یا وجوب جواز این حاکمیت بالفعل این هیچ احتیاج به شرط ومقدمهای خارجی ندارد هر چند که اعمال حاکمیت ممکن است بر شرائطی خارجی توقف داشته باشد که حالا اینجا بحث میشود آیا آن امام معصوم نسبت به ایجاد این شرائط وظیفه دارد یعنی این شرائط وجوبند یا شرائط وجود این شرائط باید وجود داشته باشند تا امام این حاکمیت را اعمال کند یا این که این شرائط هر وقت فراهم شدند امام معصوم میآید و حاکمیت را اعمال میکند در هر دو صورت چه شرائط وجوب چه شرائط وجود ممکن است بعضی شرائط وجوب باشند بعضی شرائط شرائط وجود باشند در هر صورت تلازمی بین جواز حاکمیت و حق حاکمیت از یک طرف و بالفعل بودن حاکمیت وجود ندارد ممکن است این حاکمیت الآن با موانعی برخورد کند مثالش در حاکمیت امیر المؤمنین علیه السلام طی سی سال بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله که در شرائطی امام حاکمی بود که دست او بسته شده بود از اعمال حاکمیت در دوران خلفاء بعد در دوران حاکمیت خودش دستیش باز بود که در همان دورانی که دست امام بسته بود از لحاظ شرعی و قانونی امام بالفعل وحاکم بالفعلی بود که در حد ممکن و مقدور انجام وظیفة امامت را مینمود و به این ترتیب ما میتوانیم بین حاکمیت بالفعل و بین حاکمیت بالقوه حالا اگر این تعبیر درست باشد شاید اشکال داشته باشد این تعبیر چون مراتبی از حاکمیت را امام دارد یعنی از طرف خدا منصوب است از طرف حاکم و قدرت و قابلیت حکومت دارد اما موانعی بر سر راه این حاکمیت و در اعمال این حاکمیت امام میبیند و صلاح نمیداند که تصدی داشته باشد برای امر و نهی یا مراتبی از امر و نهی را بر افرادی و در حوزههایی امام این امر و نهی خودش را اعمال میکند و در سطحی این امر ونهی را اعمال نمیکند بنابراین یکی از موارد تأثیرگذاری یا مراتب تأثیر گذاری امام بر جامعه همان تصدی برای امر ونهی و حکومت بالفعل است که در حکومت امام زمان علیه السلام به آن فرم کامل حاکمیت میرسیم به همین خاطر اگر ما آیات و روایات و دعاهای مربوط به دولت حضرت مهدی علیه السلام را توجه کنیم آن نشان دهندة آن نظام جامع امامت خواهد بود آن نظام جامع بالفعلی که تحقق بخش تمام اجزاء و ارکان نظام امامت است دوران امام مهدی علیه السلام که دوران تجلی کل طرح اسلام برای بشریت بر اساس نظام امامت است به همین خاطر ادعیه وزیارات ویژة امام زمان علیه السلام باید مورد مطالعة جدی و مجدد قرار بگیرد از این بعد از بعد این که آن امامت مطلوب آن امامت الگویی آن امامت کامل که رسول الله صلی الله علیه وآله و امیر المؤمنین علیه السلام و بقیة امامان برای آن برنامه ریزی کردند و مقدمات بسیار فراوانی را سعی کردند تهیه کنند کمالش و تمامش به امام زمان علیه السلام خواهد بود و این روایات و ادعیه و زیارات نکات بسیار ظریفی در این زمینه دارد که از اینها میتوانیم آن نظام امامت مطلوب را به دست آوریم ان شاءالله خداوند متعال کمک کند که بتوانیم در این زمینه به آن مطالب با ارزشی که در اینها آمده است برسیم والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.