استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

93/08/19

بسم الله الرحمن الرحيم

 

19/8/93

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بسم الله الرحمن الرحیم یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس صدق الله العلی العظیم بحث ما در نظام اجتماعی ودر خصوص نظام امامت بود که بخشی از مطالب کلیدی در بحث نظام امامت را مطرح کردیم فهرست وارد اشاره می‌کنم تا به جایگاه بحث جدیدمون برسیم اولین نکته‌ای که در بحث نظام امامت داشتیم در تبیین جایگاه امامت و نظام امامت دو نکته را مطرح کردیم که این جایگاه به دو معنی قابل مطرح شدن است یکی این که این بحث بحث امامت از اصول دین یا فروع دین است اگر اصول دین باشد یک جایگاهی دارد و اگر از فروع دین باشد یک جایگاه است در اینجا عرض شد که هم از اصول دین است هم از فروع دین به این معنی که امامتی که روح راسالت است و اهداف رسالت به او بستگی دارد و استمرار رسالت در گرو آن هست این چیزی کمتر از خود رسالت نیست و در حقیقت آن جلوة کمال رسالت است و این یک بحث اعتقادی و یکی از مبانی مهم ما در فهم کمال رسالت الهی است و اسلامی که خداوند فرمود الیوم اکملت لکم دینکم این را در گرو امامت قرار داده است این کمال اسلام خب از این بحاظ این یک بحث اعتقادی است و یک بحث اصولی هم هست یعنی می‌رود در عمق اعتقادات ما در اصول اعتقادات است ولی همین امامت یک کارکرد عملی دارد و در حقیقت این اصل یک اصل کاربردی هم هست و یعنی هم راهبردی است هم کاربردی وقتی که امامت بخواهد وارد میدان عمل شود درجامعه اینجا امامت می‌شود از فروع دین چرا چون وقتی که ما از نظام اجتماعی صحبت می‌کنیم و امامت را در رأس این نظام اجتماعی می‌بینیم همانطوری که در حدیث شریف فرمود بنی الاسلام علی خمس فروع را دارد می‌گوید صلاة و صوم و حج زکات و اینها را دارد می‌گوید بعد می‌فرماید والولایة ولم یناد بشیء کما نودی بالولایة بنابراین ولایت را مهمترین رکن اسلام عملی قرار داد ارکان اسلام را پنج عدد معرفی کرده است یکی از آن ولایت است و مهمترینش ولایت است این بعد عملی پس جایگاهش از حیث این که از اصول خب این بعد از معرفت خدا و معرفت رسول مهمترین رکن در فهم اسلام و هم دین معرفت امامت و ائمه است در مقام عمل مهمترین اصل که همة ارکان دیگر به او بسته هستند و شرط قبول اعمال نماز روزه حج جهاد زکات این امامت و ولایت است بنابراین از مهمترین فروع است این یک معنی بود برای جایگاه امامت و نظام امامت یک معنای دیگر برای جایگاه نظام امامت و خود امامت داشتیم که در این منظومة اجتماعی اسلامی اگر ما بخواهیم این امامت را در میان نظامهای مختلف یعنی مثل نظام سیاسی نظام خانوائه نظام اقتصاد در این منظومه‌ها بخواهیم طبقه‌بندی کنیم کجای این مجموعة نظامهای قرار می‌گیرد و جایگاهش در این منظومه‌ها چیست در میان این منظومه‌های چند گانه که عرض کردیم باز اینجا آغاز سلسلة نظامها و خرده نظامها قرار می‌گیرد چرا زیرا که این به همة این نظامها هم حاکمیت دارد اصل حاکم است و در مواردی شما می‌بینید و در اقتصاد باید به ولی امر رجوع کنید در سیاست باید به ولی امر باید رجوع کنید در قضا باید به ولی امر رجوع کنید یعنی سلسله جنبان همة این منظومه‌ها می‌شود ولایت امر و این مقام منیع امامت بنابراین این نظام امامت به عنوان اولین نظام اجتماعی یا اولین خرده نظام اجتماعی باید مورد بررسی قرار می‌گرفت که به همین خاطر ما هم از همینجا شروع کردیم یعنی برای این که کلیات نظام اجتماعی اسلام را بر اساس قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام تا حدودی البته استقراء کامل نکردیم روایات را ولی از روایات و از زیارات و ادعیة شریفه آنچه را که منطق اقتضا دارد وآیات قرآن را بیان کرد در بحثهای روایی هم ما به راحتی این جایگاه را برای امامت می‌بینیم خب یک بحث هم داشتیم دلائل این جایگاه که چرا ما این جایگاه را برای امامت قائل می‌شویم خب در اینجا سه مسیر بود برای فهم این جایگاه به عنوان آن فلسفه یا دلیل دادن این جایگاه به امامت و نظام امامت یک راه از راه شناخت اهداف و فلسفة امامت که این را به تفصیل بیان کردیم و در آنجا هدف رسالت هدف تشریع هدف آفرینش را اشاره کردیم و ارتباط این سه هدف را با یکدیگر که اینها سه جلوة یک واقعیت هستند همة اینها می‌خواهند انسان را به آن رشد مطلوب و کمال مطلوب برسانند و امامت مهمترین نقش را در تحقق این رشد به وجود بیاورد هیچ جایگزینی ندارد علی البدلی ندارد این امامت اگر این امامت برداریم ما آن الگوی تمام عیار انسان کامل را دیگر نخواهیم داشت که منهای این الگو انسان محال است به آن کمال برسد حتی خود اهل بیت علیهم السلام می‌فرمودند نحن الاسماء الحسنی یا فرمودند که بالاخره ما چگونه شدیم نحن صنائع الله خدا ما را درست کرده است خدا بعد از حضرت موسی فرمود ولتصنع علی عینی خدا مستقیما با حضرت موسی علیه السلام در داد و ستدی بود که او را تربیت می‌کرد پیامبر خاتم صل الله علیه وآله فرمود ادبنی ربی فاحسن تأدیبی بنابراین خود اهل بیت هم الگو داشتند که آن الگو الگوی ویژه‌ای بود خود خدا برای آنها الگو می‌داد و آن اسماء حسنای خودش را در آنها تجلی می‌بخشید خب مردم بدون داشتن الگو که کم وکیف راه عبودیت را بیان کند امکان ندارد در مسیر عبودیت قرار بگیرند ما اینهایی که منکر امامت اهل بیت شدند شما الآن می‌بینید که چقدر متفرق هستند و چقدر گروه گروه‌هایی هستند گروه‌هایی هسند که گاهی با هم بسیار متناقض هستند یعنی در یافتن مسیر عبودیت دچار اختلال شدند و دچار تناقض دچار سوء فهم دچار تضاد به گونه‌ای که مظاهر فتاوای ضد همی دارند واسلام را دارد معرفی می‌کنند اما با این ابزار بسیار کند و خطایی که در اختیار دارند و این برمی‌گردد به آن بحث غفلت از امامت یا امامت اهل بیت را به معنای محبت اهل بیت در این حد قبول کردند اما مسیر اهل بیت را نیافتند یا پذیرا نشدند بنابراین ماندند در آن مسیر به تعبیر قرآن فی ضلال مبین قرار گرفتند با وجود اهل بیت که شاه راه عبادت و عبودیت را ترسیم کردند دیگر کسی در گمراهی نخواهد بود خب این از لحاظ هدف وارد شدیم یک مسیر دیگر همین آیه‌ای که تلاوت کردیم یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته امامتی که مأمور به ابلاغ آن هستی به اندازه‌ای است که مساوی کل رسالت است اگر ابلاغ نشود هیچ رسالتی شما بنا نکردید زحمات بیست و سه ساله‌ات هدر می‌رود کان لم یکن شیئا مذکورا فما بلغت رسالته رسالت خدا را تلیغ نکردی ایها الرسول ای پیامبر و پیام آور ما ای پیامبر ما اگر این تبلیغ را انجام ندهی پیامبر نیستی پیامبر تو زیر سؤال رفته است تو پیامبری هستی که هیچ پیامی را نرساندی فما بلغت رسالته رسالت خدا که تو مأمور ابلاغ آن هستی رسولی حامل رسالتی اگر همه چیز را بگویی حز این هیچ چیز را نگفته‌ای و اگر این را بگویی و اگر این ابلاغ را انجام بدهی و اگر این رسالت را انجام دهی همه چیز رسالت به اتمام می‌رسد الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی آیاتی که بعد از این آیه نازل شد که نشان داد در حقیقت مثل یک قیچی که دقیق برش داد بدون تبلیغ امامت رسالتی نبوده است و با ابلاغ امامت همه چیز این رسالت به فرجام رسیده است بسیار دقیق و ظریف خب این نشان می‌دهد که امامت چه جایگاهی دارد همه چیز این رسالت درست است بعض رسالت است اما بعضی است که کل رسالت را در بردارد و همه چیز رسالت را در بردارد بنابراین مثل این آیه حالا آیات دیگر هم قابل بررسی است ولی این آیه بسیار گویا وصریح است که جایگاه امامت و بالتبع نظام امامت را هم در منظومة اجتماعی بیان می‌کند یک راه هم که مفصل توضیح دادیم از راه بیان نقش و کارکرد امام و نظام امامت در تکامل فرد و جامعه و از آغاز نیت نیت کار مثبت یا عمل صالح از آغاز نیت تا فرجام تا اتمام عمل تا بهره برداری از عمل در دنیا ودر آخرت وتا قبولی عمل وتا شفاعت این امام و این امامت تأثیر گذار است در فرد و در جامعه روز قیامت خدا اگر بخواهند امتها را حساب کتاب کند با حضور شاهدان بر آن امتها این کار را می‌کند بدون حضور آن شاهد که امام باشد و ناظر بر آن امت باشد حساب وکتاب آن امت گویا ممکن نیست یعنی تا لحظة پاداش یا مجازات این حضور برای شاهد که امام باشد یا نبی که امام است ضروری است پس ولهذا می‌بینیم الحجة قبیل الخلق ومع الخلق و بعد الخلق در حدیث شریف آمده است خدا حجتش را قبل از آفرینش انسانها نصب و تعیین می‌کند و همراه با مردم و خلق این حجت حضوردارد و تا بعد از انتهای آفر ینش و خلق انسان و آخرین کسی که چشم می‌بندد از این دنیا آن حجت خداست پس کار الهی برای تربیت مردم با حجت شروع می‌شود و با حجت ختم پیدا می‌کند خب این نشان دهندة جایگاه ویژة حجت الهی است و امامی است که حجت خداست ونظام امامتی که عهده دار کل این مسیر هست پس چون در نظام امامت ما از چگونگی امامت بحث می‌کنیم ودر نظریه امامت از فلسفة امامت که در آن بحث اولی داشتیم بحث می‌کنیم یا از چیستی امامت هم بحث می‌کنیم پس ما در بحث امامت به طور طبیعی از نظریه و نظام امامت باید صحبت کنیم نظریة امامت چیست نظام امامت چیست و هر دوی اینها جایگاه ویژه‌ای دارند این جایگاه ویژه را با این سه مسیر مشخص کردیم که حالا چون این بحثهای قبلی بود دیگر اینجا فهرست‌وار بنده اکتفا کردم و یک نکته را اینجا امروز اضافه کردم که این از سه دلیل دلیل دوم دلیل وسطی قبلا هم اشاره کردیم ولی الآن روشنتر اینجا مشخص شد خب بعد از آن یکی از بحثهایی که در نظام امامت آمد و مفصل واردش شدیم بحث قلمروها و سطوح تأثیر گذاری است یعنی قلمرو امامت امام در چه زمینه‌هایی و در چه ساحتهایی هست که گفتیم هم فرد هم جامعه همة ابعاد فردی هم همة ابعاد اجتماعی در همة اینها امام نقش دارد و حضور دارد وسطوح تأثیر گذاری را هم از به یک معنی سطح تأثیرگذاری در اعمال از قبل از تشکل و به وجود آمدن عمل و الگو دهی در خود عمل کما و کیفا تا نتیجه این یک معنی برای سطوح تأثیر گذاری بود یک معنای دیگر برای سطوح تأثیر گذاری داشتیم که فکر می‌کنم اشاره کردم که امام سابق بالخیرات است پس امام قبل از مردم آن جایگاه را جایگاه کمالی خود را پیدا کرده است بعد حجت می‌شود و حجت اتمام می‌شود بر مردم به وسیلة امام بعد این امام سائق و هادی مردم می‌شود بر اساس این که حجت خداست هادی مردم می‌شود به سوی خیرات و به همین ولایت به او داده می‌شود و ولایت که داده شد مرجع مردم می‌شود و مرجع مردم که شد اطاعت او لازم می‌شود و حاکمیت به او داده می‌شود و حاکمیت که به او داده شد با معصوم بودنش مقام شهادت را کسب می‌کند در نتیجه این سطوح خود امامت و مراتب امامت و تأثیرگذاری از این لحاظ را هم طبقه‌بندی کردیم ومعلوم شد که همة این عناوینی که در آیات آمده است ولی آمده است حاکم آمده است سائق آمده است شهید آمده است حجت آمده است سابق بالخیرات آمده است همة اینها ابعاد مختلف و مراتب مختلف مقاماتی که امام احراز می‌کند وبه دست می‌آورد وخدا به او می‌دهد و هر کدام از اینها نشان دهندة آن نوع تأثیر گذاری امام یا سطح تأثیرگذاری امام در جامعه خواهد بود تا اینجا در حقیقت این نظمی بود که ما طی کرده بودیم حالا از این به بعد فهرتس بحثها را من اشاره می‌کنم که به چه ترتیبی خواهد بود بحث بعدی ما همین تفکیک نظریه ونظام است که در بحث اجتماعی داشتیم در امامت هم خواهیم داشت وبه عنوان یک ضرورت در فهم بهتر امامت باید مطرح شود تفکیک نظریه از نظام نظریة امامت و نظام امامت و قلمروهای هر یک از این دو و بعد احکام امامت چه در بحث مربوط به نظریه یا شناخت امامت یا در نظام امامت مجموعه‌ای از احکام فقهی قابل طرح هستند ومطرح هستند مثل فرض کنید اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولوا الامر منکم تکلیفی است اینجا تکلیف به اطاعت این تکلیف بیان کنندة چه چیزی می‌تواند باشد و صحبت هست که این تکلیف تکلیف مولوی است و تکلیف مثلا اصلا تکلیف از ارشاد این یا امر مولوی است که اگر امر مولوی بود یک معنایی خواهد داشت اگر ارشادی بود یک معنای دیگر ولی در هر صورت به عنوان حکم حکم الزامی وجوب اطاعت حالا عقلی باشد یا شرعی در نتیجه وجوب است این وجوب در شریعت مطرح است وبه این ترتیب حکمی را شارع دارد مطرح می‌کند و این حکم حالا هر چه می‌خواهد منشأش باشد تعیین کنندة موضع شریعت در برابر بحث یا اصل امامت و شخص امام و بعد هم بحث نظام امامت و بر اساس این رابطة امت و امامت هم مطرح می‌شود احکام مربوطه به امام احکام مربوط به امامت احکام مربوط به امت اینها از هم قابل تفکیک هستند و همینطور حقوق متقابل امام و امت اینها مجموعة بحثهایی است که در نظام امامت قابل طرح هستند والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.