93/02/22
22/2/93
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
بحث ما در امامت از لحاظ این که این پست ومقام در نظام اجتماعی اسلام جایگاه خاصی دارد که بر کلیة منظومههای یا خرده نظامهای نظام اسلامی میتواند تأثیر گذار باشد بعد بحث ما به اینجا رسید که در متون دینی ما در آیات و روایات چگونه این بحث امامت مطرح شده است و آن تأثیرگذاریهای امامت کاربردهای امامت را در نظام اجتماعی تا چه حد میتوانیم از این متون به دست آوریم با یک دقت مضاعفی در این متون شاید بتوانیم قلمروهای این امامت را در نظام اسلامی به نحو دقیقتر و عمیقتری پیدا کنیم خب رسیدیم به روایت امام رضا علیه السلام در اصول کافی راجع به امامت و مقدمهای که از امام علیه السلام در جلسة پیش مطرح کردیم این مقدمه عبارت بود از چند اصلی که این اصول هم عقلانی هستند و هم در آیات قرآن مطرح شدند این که اسلام دین کاملی است و قرآن کامل است و پیامبر چیزی را فروگذار نکرده است نشان میدهد که مهمترین امر که امر امامت است حتما در کتاب و سنت مطرح بوده است این به عنوان یک امر مفروغ عنه و شواهد تاریخی هم به طور کافی این را نشان میدهد بعد آمدیم به آیاتی که نسبت به امامت در قرآن مطرح شده امام فرمودند که این آیات چند مطلب پایه گذاری کردند این که این امامت یک مقام بسیار رفیع و منیعی است این یک اصل است چون بعد از نبوت و خلت مطرح میشود برای ابراهیم دو این امامت در نسل ابراهیم استمرار دارد و به همین خاطر این امامت اهل بیت علیهم السلام در متن قرآن آمده است بر خلاف آنهایی که غفلت میکنند وفکر میکنند که این امامت فقط در احادیث است در متن آیات قرآن هم آیهای که در سورة بقره مطرح شد قال ومن ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین معصومین را غیر ستمگران را خداوند مورد عنایت قرار داده است و امامت در آنهاست یعنی در معصومین از ذریة ابراهیم که این معصومین از ذریة ابراهیم هم با آیة تطهیر دقیقا مشخص میشود که اینها غیر ظالم هستند ومعصوم هستند وخدا گواهی داده است به عصمت آنها و از طرف دیگر احتیاج به جعل و نصب دارد که خدا باید بیان کننده باشد و بیانگر باشد به همین خاطر ما میگوییم در امامت حتما باید نصی دال بر نصب امام از طرف خدا باشد آن آیة دیگری که راجع به آل ابراهیم بود هم فرمود البته آن اینحا نیامده است ولی باز آن آیه وآتیناهم ملکا عظیما علت برخورد با آل ابراهیم و تنازع قریش با نوههای ابراهیم علیه السلام یعنی پیامبر بنی هاشم که عهده دار این مقام امامت بودند قرآن فرمود علتش حسادت است ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله بنابراین امامت در آل ابراهیم ادامه دارد با توجه به مقیاسی که قرآن کریم برای امام مطرح کرد مشخص میشود که امامت به هر کسی نمیرسد این که اهل سنت در این بحث امامت را به گونهای باز گذاشتند و در یک قلمرو وسیعی اجازه دادند که راجع به امامت افرادی بیایند این پست را به عهده بگیرند هر که میخواهند باشند امام میفرماید اینها واقعا حقیقت امامت را نفهمیدهاند لذا امام الآن به طور مستقل وبه طور دقیق مقام امامت را اینجا تشریح میکند میفرماید ان الامامة هی منزلة الانبیاء و ارث الاوصیاء ان الامامة خلافة الله وخلافة الرسول ومقام امیر المؤمنین و میراث الحسن والحسین علیهم السلام مقام امامت مقام نبوت است ارث اوصیاء انبیاء است و خلافت الله است و خلافت الرسول یعنی چندین لایه و چندین بعد اینجا قابل توجه است انبیاء مشخص است کسی نمیتواند به منزلة انبیاء تجاوز کند و ادعای نبوت کند اوصیاء انبیاء هم همچنین و خلافت خدا و خلافت رسول چیزی نیست که هر کس به هر کس بدهند یا هر کس بخواهد به آن برسد خب این از لحاظ جایگاه جایگاه بگوییم ثبوتی و اثباتی از لحاظ کارکرد میفرماید و نظام المسلمین روی این کلمة نظام خیلی باید توجه کنیم که نظام مسلمین نظم دهندة مسلمین عهدهدار نظم مسلمین امامت است یا خود امامت نظام است یعنی نظام اسلامی بر امامت استوار است با امامت نظام میشود با امامت نظم پیدا میکند و صلاح الدنیا و عز المؤمنین این هم نکتة دیگر صلاح دنیای مردم با امامت و عزتی که خدا به مؤمنین میدهد با امامت آن عزت را میدهد خب یک کلمه را هم انداختم فرمود میراث الحسن والحسین ان الامامة زمام الدین چهار بعد اینجا مطرح شده است زمام الدین نظام المسلمین صلاح الدنیا عز المؤمنین خب اینجا در حقیقت این چهار بعد همه کارکردی هستند شاهد ما در این بحث نظام اجتماعی بیشتر به این چند نکته ارتباط دارد زمام الدین افسار دین زمام امور زمام امور دین به دست امام است و امامت عهده دار این افسار است در حقیقت آن جهت دهنده و کسی که این دین را به دست میگیرد تا در این ودر این دنیا امور دین را پاسداری کند نگهداری کند حرکت بدهد تحقق ببخشد همة این ابعادی که الآن برای دین ذکر کردم میفرماید همة اینها زمامشان به دست امامت است مقام و پست امامت است که حالا امام عهده دار این پست میشود و بحث ما هم در پست امامت که بخشی و مهمترین بخش از نظام اجتماعی است پس افسار دین دین عبارت است از مجموعة قوانین الهی دین به عنوان آن الگوی الهی برای بشریت به هر معنایی که شما برای دین مطرح کنید زمام آن امر زمام امور این دین به دست امام است پس یک بعد این امامت این است که فعال بودن و جنب و جوش داشتن دین و تحرک دین و به روز بودن دین شما هر چه در اینجا تصور کنید میفرماید همة اینها وابسته به امام است وبه دست امام میباشد خب این یک نوع از کارکرد امامت است که به خود شؤون دین که در حقیقت مهمترین شأن است مهمترین شأن در جامعه شأن دین است چون دین در حقیقت نقشة راه و طرح الگو و مسیر زندگی بر عهدة دین است واین به عهدة امام است ونظام المسلمین مسلمین با امامت با این پست امامت و با وجود امام نظم پیدا میکنند نسخ پیدا میکنند همه چیز در جای خود قرار میگیرد به نظم در میآید و نظام المسلمین در حالی که شما میبینید خلیلها و خیلی از جاها آن نظام را منهای امام معرفی میکنند ومطرح میکنند اینجا نظام مسلمین با امامت تعریف میشود واصلا قیام این نظام به امامت است این هم بعد دوم که به بحث ما ارتباط تنگاتنگ دارد چون ما میخواهیم نظام اجتماعی اسلام را با آن مؤلفههایی که دارد و از جمله امامتی که در این مجموعة مؤلفهها مطرح است میفرماید این نظام اسلامی و این نظام مسلمین به امامت است سه صلاح الدنیا صلاح دنیای مردم زندگی دنیوی مردم صلاحش به امامت است امام صلاح مردم را تشخیص میدهد و مردم را به صلاحشان توجه میدهد و صلاحشان را برای آنها تحقق میبخشد و بعد چهارم وعز المؤمنین اقتدار عزت در مقابل ذلت عزیز و منیع بودن استقلال به تعبیر دیگر استقلال خود کفایی و آنچه که به مؤمنین عزت میبخشد در امامت مطرح است خب این چهار بعد کار کردی برای امامت قابل ذکر بوده است اینجا در این تعبیر بعد میفرماید ان الامامة اس الاسلام النامی و فرعه السامی اصلا امامت اساس و پایة اسلام است اما کدام اسلام ما ممکن است چند نوع از یک اسلام ایستا و بی حرکت داشته باشیم و یک اسلام نامی داشته باشیم یعنی اسلامی که در حال رشد ودر حال پیشرفت باشد اسلام پیشرونده اسلامی که بالنده باشد وبه مرور زمان قویتر و مقتدرتر باشد به تعبیر دیگر به روز باشد و پابهپای تحولات زمان حرکت کند این اسلام اساسش امامت هست یعنی امام اگر نباشد چنین تحول و پویایی در این اسلام نمیبینید نشانهاش را شما مذاهب غیر اهل بیتی ببینید که چگونه اینها هم باب اجتهاد را بستند از قرنها پیش و هم هیچ مرجعیت علمی و مرجعیت فکری و حتی مرجعیت سیاسی ندارند در طول زمان و تکه تکه و بخش بخش شدند ودر دل دنیای غرب هضم شدند یا دست نشاندههای غرب بر اساس طز جدایی دین از سیاست در دل سیاسیون غیر متدین اینها در یک وجود بسیار محدود بسیار جزئی و با التماس و با ذلت باید حق حیات بگیرند حق بقاء بگیرند از دیگران در حالی که در روایات آمده است که اگر مثلا امور مردم به دست سردم دارانشان هست العلماء حکام علی الامراء امراء حاکمان مردمند اما عالمان باید حاکم بر امیران باشند در حالی که الآن در مکاتب اهل سنتی که امامت را نفی کردند به چنین روزی گرفتار شدند تفرقهای که الآن شما میبینید در خیلی از جریانات اهل سنت حتی این جرایانات جهادیشان اینها هیچ مرجعیتی ندارند یأکل بعضهم بعضا همدیگر را اینها میزنند و همدیگر را نمیتوانند قبول کنند چون چیزی ندارند که ناظم آن امورشان باشد و آن حلقة وصل میانشان باشد و راهبر و راهنمایشان باشد لذا به طور طبیعی حالت تفرقه و جدایی بر آنها مسلط میشود و همدیگر را از بین میبرند در حالی که در مکتب اهل بیت شما عکس این جریان پویایی را میبینید تکامل و تحول را میبینید چه از لحاظ علمی چه از لحاظ اقتدار فرهنگی وهمینطور سیاسی پس فرمود ان الامامة اس الاسلام النامی و فرعه السامی امامت از طرفی اساس وپایه است و از طرفی فرع است و شاخه است اما بالاترین و مهمترین شاخه سامی یعنی بسیار از سمو و از رفعت است فرعی که بسیار بلند مرتبه است اعتقادی که ما داریم امامت جزو اصول دین است اما همین امامت در نظام اسلامی مهمترین فروع دین است بر اساس امامت و ولایت نماز و روزه وعدل وجهاد قبول میشود خب حتی عبادات تحقق اتم عبادات به این امامت وابسته است بالامام تمام الصلاة و الزکاة والصیام و الحج و الجهاد وتوفیر الفیء والصدقات وامضاء الحدود و الاحکام ومنع الثغور والاطراف یعنی همة دین همة احکام دین در جامعه بخواهد اجرا شود اعم از عبادات و جهاد و بیت المال تقسیم غنائم و رسیدگی به امور معاش مردم امضای حدود احکام منع ثغور یعنی پاسداری از مرزهای اسلامی همة اینها به وسیلة امام تحقق پیدا میکند ممکن است بدون امام انجام شود میفرماید ناقص است تعبیر این است تمام الصلاة والزکاة همة نماز وزکات به این است یا این که متمم و مکمل است وآن بخش اساسی عبادات که درتعبیر روایات دیگر به وسیلة امامت و ولایت اینها قبول میشوند یعنی بازده پیدا میکنند مورد توجه حق قرار میگیرند و به ثمر مینشینند این هم بعد دیگری است که به عهدة امام است میفرماید الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله ویقیم حدود الله ویضب عن دین الله ویدعوا الی سبیل ربه بالحکمة والموعظة الحسنة والحجة البالغة حلال الهی را حلال وحرام خدا را حرام اقامة حدود دفاع از دین خدا دعوت به سبیل و راه خدا بالحکمة والموعظة الحسنة والحجة البالغة بالاترین حجت بالاترین حجت و رساترین بیان و رساترین دلیل یا بلیغترین دلیل آن است که از امام صادر میشود و برای دعوت به راه خدا انجام میگیرد به عبارت دیگر آن بالاترین الگو و بالاترین مدل و بهترین نقش را از این بعد از لحاظ تحلیل وتحریم الحرام بعد تشریعی یا اقامة حدود بعد اجرایی یا بگوییم توسعه فرهنگ توسعه و تعالی وتکامل که از راه دعوت مردم به راه خدا هست و در حقیقت گسترش اسلام در پهنة زمین همراه با حجت ودلیل به واسطة امام انجام میگیرد حالا تعبیرات دیگری امام علیه السلام دارد که اینها را هم باید بعدا در جلسة بعد مورد دقت قرار بدهیم که میفرماید الامام کالشمس الطالعة امام مانند آفتاب تابنده است که این تعبیر بسیار تعبیر نفذ و قابل توجهی است که حالا برای امام غائب هم مانند آفتابی است که پشت ابر باشد که حالا این چه نقشی میدهد گرما میدهد حیات میدهد نورانیت میبخشد به این زندگی انسانها همة این ابعادی که برای آفتاب شما میتوانید در نظر بگیرید در این تشبیه جا دارد و ظرفیت دارد که مورد دقت قرار بگیرد و الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.