استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

93/02/15

بسم الله الرحمن الرحيم

 

15/2/93

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در نظام اجتماعی به نظام امامت رسید و در این نظام امامت جایگاه این نظام و نقش نظام امامت در کلیة عناصر و اجزاء این نظام اجتماعی مطرح شد و با توجه به مجموعة مراحل و مقدماتی که دربارة یک عمل و رفتاری که از فرد یا جامعه صادر می‌شود نشان دادیم که چگونه می‌تواند امامت به عناوین مختلفی که آن امامت دارد که حالا ما می‌خواهیم آن عناوین را امروز بحث کنیم این امامت به نسبت آن کار و آن رفتار فردی یا اجتماعی می‌تواند این امامت آثار مثبت فراوانی داشته باشد خب با توجه به این که یک کار از قبل از شروع آن کار تا اتمام آن کار و تا نتیجه بخشی آن کار مراحل فراوانی برای کار ما تصور می‌کنیم که در همة این مراحل امکان حمایت پشتیبانی و پاسداری از این کار مطلوب و مطرح است و می‌تواند آن امام یا آن نظام امامت در کلیة این مراحل تأثیرگذار باشد این بحثی که گذشت گفتیم از مشروعیت کار تا حمایت از آن کار تا دادن استانداردهای لازم برای آن کار تا روشن کردن جایگاه این رفتار در منظومة رفتاری فردی و اجتماعی تا ورود به باطن و درون آن عمل و حقیقت آن عمل که به نیت مربوط است چقدر می‌تواند ولایت و امامت در آن بعد باطنی عمل تأثیرگذار باشد تا بیاییم به مرحلة نگهداری و حفاظت از این کار تا تحقق نتیجه که بحث هبط و شفاعت هم مطرح شد در اینجا حالا از بعد دیگر می‌آییم خود شؤون امام و شؤون ولی که در نگاه و بینشی که اهل بیت علیهم السلام و آیات قرآنی نیز این شؤون را هم مطرح می‌کند پنج شأن و پنج بعد را ما در خود امام و در امامت امام می‌توانیم تصور کنیم اولین بعد بعد پیشتازی در خوبیها وخیرات السبق الی الخیرت السابقون السابقون اولئک المقربون یا فرموده ومنهم سابق بالخیرات باذنه ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات سابق بالخیرات است که به مقام امامت نائل می‌شود در آن آیة شریفة مربوط به حضرت ابراهیم واذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما وقتی که اتمهن آنها را به تحقق رساند آنها را به اتمام رساند و از این مرحلة آزمایش گذر کرد قال انی جاعلک للناس اماما امامت سراغ ابراهیم آمد و خدا او را به آن مقام محسوب کرد خب در اینجا در حقیقت پیشتازی اولین خصلت و اولین خصوصیتی است که به وسلیة او مقام امامت احراز می‌شود خب این چه تأثیری دارد یک انسانی که در یک کار خیر پیشتاز شده است یعنی صاحب تجربه شده است یعنی انسانی که الآن در یک مسیر یک سر و گردن از دیگران بالاتر است به لحاظ این که این تجربه را پشت سر گذاشته است با موفقیت پس امام یا ولی خدایی که در اعمال نیک در اعمال خوب اعمال مطلوب پیشتاز بوده است فرقش با دیگران این است که صاحب تجربه است در این زمینه و در نتیجه در مقام هدایت و راهبری راهنمایی حق تقدم با اوست چرا چون اوست که می‌تواند در اینجا بیشترین نقش را ایفا کند لذا می‌گوییم امامان مهدی هستند مُهتدیانی هستند هدایت یافتگانی هستند به تعبیر خود آیة کریمه افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون کسی که الآن به حق دارد هدایت می‌کند یعنی خودش این راه را رفته است و الآن هادی شده است این سزاوارتر است به پیروی یا کسی که احتیاج به هدایت دارد تازه اول راه است کسی که مبتدی است در مقام هدایت یافتن با کسی که منتهی است در مقام هدایت یافتن یعنی به آخر خط هدایت یافتگی رسیده است تجربه را پشت سر گذاشته است با کسی که اول راه است کسی که در آغاز طلبگی است با کسی در آخر خط طلبگی است آیا اینها یکسان هستند در هدیات کردن دیگران و ارشاد دیگران خیلی روشن است این فطرت داد می‌زند که اصلا قابل مقایسه نیستند افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یُهدی خب امام چنین عنصری است و چنین موجودی است که یک تجربة موفق را پشت سر گذاشته است و لهذا می‌بینیم که باز در زیارت جامعه از امامان و اهل بیت تعبیر شده است بمظهری امر الله و نهیه کسانی که اوامر و نواحی خدا را آشکار کردند اینها در حقیقت با آن رفتارشان و با آن پیشتازیشان تجلی امر و نهی خدا شدند مظهر اوامر و نواحی الهی شدند بنابراین اینها پیشتازتر از دیگران بودند در صعود و عروج به قلة کمال انسانی که خداوند او را تعیین کرده است برای انسان خب این اولین خصوصیت یک امام و یک ولی می‌باشد که با همین خصوصیت بقیة ویژگیها و شؤون هم بر او مترتب می‌شود خب شأن دوم کسی که چنین پیشتازی را داشته است این قدرت راهنمایی و راهبری هدایت راهبری است اضافه بر راهنمایی هادی یعنی شخص راهبر شخصی که راهبر است به تعبیر باز زیارت جامعه ادلاء علی صراطه کسانی که راه خدا را به مردم نشان داده‌اند به دلیل این که خودشان آن راه را طی کرده‌اند خب این شأن دوم است یعنی کسی که پیشتاز بوده است الآن قابلیت و قدرت دلالت و راهنمایی و راهبری را هم دارد می‌تواند الگو باشد برای دیگران این که عرض کردیم استاندارد کار را تعیین می‌کنند مال این است که اینها در حقیقت این راه را طی کردند و حالا می‌توانند به حدود و ثغور و ابعاد و خصوصیات لازم اشرفا کامل داشته باشند وآن را به نحوی بیان کنند که قابل تحقق و قابل عمل باشد برای دیگران خب بر این اساس اگر کسی راهبر و راهنما و راهبر شد و در حقیقت در راهبری سنگ تمام گذاشت هیچ کاستی در راهنمایی و راهبری دیگران نداشت خب اتمام حجت بر او می‌شود یعنی قابلیت دارد و قدرت دارد که حجت را تمام کند چون چیزی را از قلم نینداخته است و هیچ بعدی و هیچ خصوصیتی از او فوت نشده است به دلیل آن تسلط و آن توانی که با آن تجربه‌ای که پشت سر گذاشته است به آن رسیده است لذا در می‌بینیم در روایات به عنوان شاهد یا شهید در آیات کریمه آمده است و در روایات در زیارت جامعه شهداء دار الفناء در تأیید مطلبی که در آیات آمده است شهداء دار الفناء و شفعاء دار البقاء یا فرموده است حجته و صراطه و نوره و برهانه اینها هم حجت خدا هستند و هم راه خدا را دارند نشان می‌دهند با این تبیین و راهبری و نور الهی را در هستی دارند نشان می‌دهند به دیگران تجلی آن نور الهی می‌شوند و برهان و دلیل می‌شوند این بعد حجت بودن یعنی می‌گوییم حجت الله علی الخلق به معنای آن کسی است که خدا می‌تواند او را اصل قرار بدهد و همه را بر اساس او هم بسنجد و هم محاسبه کند و مؤاخذه کند به حدی می‌رسند که اینها میزان می‌شوند می‌گوییم علی میزان الاعمال به لحاظ این که حجت در دست آنهاست رفتار آنها حجت است و بنابراین یا انتم حجج الله علی خلقه شما حجتهای الهی هستید به همین خاطر می‌بینیم که پیشی گرفتن یا پس ماندن از آنها در حقیقت انحرافی است از آن مسیر کسی که جلوتر بیافتد پیشتازی کند بر آن کسی که پیشتاز واقعی بوده است یعنی مثل آدمی که می‌خواهد در یک کاری عجله کند و نباید عجله کند خب کار را خراب می‌کند یا کسی باید در سر وقت به این قطاری که در رأس ساعت معین حرکت کند حرکت می‌کند اگر دیرتر رسید خب به آن قطار نمی‌رسد زمین می‌ماند لذا متأخر می‌شود چه زاهق متقدم می‌شود مارق آن تیری که در رفته است یعنی هدر رفته است به هدف اصابت نکرده است مروق از دین مروق از دین خروج از دین زهوق هم یک نوع فاصله گرفتن است دو جور فاصله گرفتن اینجا نفی شده است و مطلوب نیست فاصله گرفتن در تقدم بر حقیقت در تقدم بر حق تقدم بر امام پیشی گرفتن بر امام مثل مواردی که می‌آمد که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم صلاح نمی‌دانستند کسی را قصاص کنند بعضی از اصحاب می‌آمدند می‌گفتند یا رسول الله اجازه بدهید ما او را سر ببریم او را بکشیم بعد پیامبری که رحمت للعالمین است باید این صحابه‌اش برای این که بگویند که بله ما خیلی مخلص شما هستیم ما حاضرم گردن این را بزنیم در حالی که رأفت و رحمت پیامبر کجا واین نوع از عملکرد کجا این تنفر می‌آورد از دین آن جذب می‌کند به سمت دین لذا این یک نوع خروج از دین به شمار می‌رود همینطور آنهایی که کوتاهی کردند در حق اهل بیت و در حق پیامبر و زمین ماندند ونرسیدند الآن خیلیها هستند اهل بیت را دوست دارند اما اصلا به فقه اهل بیت به احکامی که اهل بیت که احکام پیامبر است اصلا توجه نمی‌کنند یعنی در عمل کوتاهی می‌کنند به دلیل این که آنها به آن شهد ولایت نرسیدند و آن شهد را در وجود خودشان تجربه نکردند و ذائقه‌شان هنوز به شیرینی آن شیرین نشده است خب در اینجا تعبیرات فراوان هم در صلوات شعبانیه داریم هم در زیارت جامعه متقدم متؤخر مارق و زاهق واللازم لکم یا اللازام لهم لاحق فقط کسی که به آنها تمسک کرده است و آن استانداری که آنها نشان دادند به آن مقید بوده است این لاحق است این در حقیقت دنبال رو آنها و پشت سر آنها می‌باشد پس پیشتازی هدایت و راهبری و حجیت اینها سه تا شأن از شؤون امام و ولی خدا هست که اینها هرکدام بعدی را نشان می‌دهد وآثاری و پیامدهایی دارد که بر فرد و بر جامعه شأن چهارم شأن ولایت و سرپرستی است یعنی کسی که پیشتاز بوده است و الآن راهنما و راهبر شده است و در موقیتعی قرار داده شده است که او میزان شده است ومعیار شده است و حجیت با او تمام شده است چنین کسی الآن شایسته است که سرپرستی کند وافراد و جامعه را آنها را حمایت کند آنها را تربیت کند رشد بدهد آنها را به سمت کمال پیش ببرد پس توسعه و تربیت و حمایت و به عهده گرفتن شؤون جامعه می‌شود یکی از امتیازات و مهمترین کاری است که یک امام باید به عهده داشته باشد لذا تعبیر به ولی تعبیر به ولایت انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا والذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون ومن یتولی الله ورسوله تولی خدا سرپرستی خدا را پذیرفتن سرپرستی پیامبر را پذیرفتند این سرپرستی در حقیقت یک حمایت همه جانبه عهده‌دار شدن کلیة امور کسی که تحت ولایت قرار گرفته است بنابراین مقام ولایت مقام سرپرستی است که یک معصوم یک پیشتاز به دلیل آن موفقیت در آن پیشتازی خدا او را هادی دیگران قرار داده است وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا وکانوا بآیاتنا یوقنون اینها موفق شدند در آن پیشتازیشان لذا ما آنها را امام قرار دادیم و بر این اساس مقام ولایت به افراد داده می‌شود و چنین کسی جایگاه مرجعیت برای دیگران پیدا می‌کند مرجع الامور می‌شود یعنی ما در هر کاری داشتیم در هر جا شک کردیم که این کار صحیح است یا نه یک مرجع و منبعی می‌خواهیم که به او رجوع کنیم و مطمئن شویم که این کار صحیح است یا نه به چنین کسی باید رجوع کرد که این امتیازات را به دست آورده است و اگر مرجعیت برای چنین کسی حاصل شد آنوقت ما می‌بینیم که در حقیقت او ولایت امر و نهی ولی به معنای اولوا الامر صاحب امر ونهی میتواند دستور بدهد می‌تواند رد کند ولایت امر در اینجا به معنای حاکمیت یعنی کسی که تمام کارها دور ور او به دست او و بر محوریت او می‌چرخد لذا کلمة فصل و آن حرف آخر حرف اوست حرف اول و حرف آخر حرف اوست آن حرف است و آن نگاه وآن کلمه باید کلمة محوری و شاقول و در حقیقت میزان تلقی بشود به لحاظ این که همة آن مقدمات لازم را طی کرده است و حالا کسی بالاتر از او در جامعه اولا وجود ندارد و او یگانه فرد نیست که شایستة چنین جایگاهی است که در منازعات در اختلافها در مشکلات او آخر خط است آخر مسیر آخر لاین لذا او هم به لحاظ آن حالت الگویی که دارد و هم به لحاظ این که یک جایی نزاعها باید تمام شود و یک حد فاصلی قرار داده بشود تا اینکه می‌گوییم کلمة الفصلی باید باشد تا این که این جامعه به ارامش و استقرار برسد اینجاست که حرف آخر حرف اوست لذا اگرما در روایات در زیارت جامعه خصوصیات فراوانی برای ائمه اهل بیت علیهم السلام می‌بینیم به لحاظ این که این خصوصیات واقعیتهای را از وجود آنها دارد نشان می‌دهد که همة این واقعیتها به جا هستند و مطلوب هستند و کسی که این نوع از امور را نفهمد و متوجه نشود احساس می‌کند و فکر می‌کند یک نوع غلوی است در ساحت اهل بیت علیهم السلام درحالی که اینها امور بسیار بسیار طبیعی و منطقی هستند چون همینها را همین خصوصیات را ما الآن در جامعة امروزی می‌بینیم به ایکس و ایگرگ می‌دهند یعنی همین مرجعیت حرف نهایی الآن جنگی میخواهد در در بگیرد در بین مثلا دو فرض کنید پایگاه شرق و غرب بعد اینها می‌آیند اختلاف می‌کنند بعد یک کسی حرف آخر را می‌زند در این اختلافات در مسائلی که تصمیم می‌خواهند بگیرند خب در حقیقت این کلمة الفصل را به یک فرد یا به یک جهت داده شده است یعنی اینها از لوازم مدیریت اجتماعی است اگر یک کسی بخواهد مدیر جامعه‌ای باشد همة این شؤون باید ملاحظه شود خب پس با توجه به این شؤون متعدد یا این ابعادی که برای امام معصوم ما باید در نظر بگیریم که در نظر گرفته شده است و در آیات وروایات به خوبی اینها تصریح شده است می‌بینیم که با این نگاه فراگیر به امام و جایگاه امامت شما باید بیایید مراتب تأثیر گذاری این مقام امامت را در کلیة شؤون فردی و اجتماعی ملاحظه کنید آن وقت خواهید دید که امامت حرف اول را می‌زند امامت آن شاقول را تعیین می‌کند امامت در حقیقت به ثمر رسانندة تمام فعالیتهای فرد وجامعه خواهد بود امامت می‌شود روح این جامعه امامت می‌شود که به عنوان آن اصل و مغز و لوب و خلاصه آن حقیقت این جامعه دور و بر این مقام امامت می‌چرخد و یک مقام صرفا اعتباری نیست یک مقامی است که دارد واقعیتها را مدیریت می‌کند و قوه‌ها را به فعلیت می‌رساند و در نتیجه آن ظرفیتهای هستی وجهان را به ثمر می‌نشاند این که در روایات به یمنه رزق الوری اصلا روزیهای مردم به برکت امام معصوم است به برکت امام زمان علیه السلام است مال این است که ما چون نقش واقعی و عمیقی که امام در کل نظام هستی دارد آن را نمی‌بینیم بعد ممکن است احساس کنیم که این یک نوع یک امتیازی است که مثلا خیلی فوق العاده است این یک مسیر طبیعی دارد اینجا طی می‌شود برای ما که حتی تصورش نکرده‌ایم خیلی سخت به نظر می‌رسد در حالی که با این تحلیلی که شد و بیان شد که امام چگونه در ساختار رفتار فرد و جامعه و در عمق آن رفتار اثر گذار هست وبه لحاظ آن جایگاه یا موقعیت واقعی که امام دارد به لحاظ آن مراتب کمالی که طی می‌کند او به جایی می‌رسد که همه چیز به او وصل می‌شود لو لا الحجة لساخت الارض باهلها این که معنای دقیقی پیدا می‌کند که اگر این نباشد شما هیچ فردی هیچ کاری فردی یا اجتماعی را به ربط داده شده به هم پیوسته به هم مفید و مثمر ثمر ممکن است نبینید یعنی یک مجموعة یک تل انباری از اشیاء و کارها بدون نظم در کنار هم گذاشته شده باشند همین تل انبار از این امکانات متفرقه اگر اینها را شما خوب بچینید مرتب بچینید یک ساختمان می‌شود می‌شود یک واحد قابل استفاده در حالی که همینها اگر بی نظم باشند می‌شوند یک بار و یک معضل می‌شوند در سر راه انسان خب همین امکانات با نظم گرفتن می‌شوند یک ساختمان بسیار خوب و مفید و همین مواد بدون نظم بدون دادن آن شکل مناسب می‌شود یک تل انبار و یک درد در جامعه خب چقدر تفاوت پیدا می‌کند کسی که بیاید اینها را مهندسی کند این امکانات را و در کنار هم بچیند و اینها را به ثمر برساند می‌شود قوام این وجود قوام این موجوداتی که ذره ذره هستند ولی چیدمان درستی ندارند حالا ما فراتر از چیدمان رفتیم به درون عمل و حقیقت عمل که برای انسان یک اصل است انما الاعمال بالنیات دردرون عمل هم دیدیم چگونه حضور ولایت به عنوان شرط قبول عمل چقدر میتواند آن باطن عمل وجوهر عمل را تجلی بدهدو آن باطن را به یک ثمر برساند واو را از بی خاصیتی دور کند و به تعبیر آیات وروایات مورد قبول قرار بگیرد یعنی مورد توجه و قابل ثمر بخش بودن برای آن عمل احراز شود خب بنابراین یک امامت همه جانبه برای فرد و جامعه امامت فرد و امامت جامعه در حقیقت جامعه را از تباهی نجات می‌دهد سفن النجاة یا سفینة النجاة به تعبیر پیامبر صلی الله علیه واله مثلی اهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح من رکبها نجا در صلوات شعبانیه می‌خوانیم الفلک الجاریة فی اللجج الغامرة در این گردبادها در این دریای متلاطم هستی آن سفینه‌هایی که جریان دارد و به خوبی حرکت می‌کند و می‌تواند این در درون این گرد بادها و در درون این تلاطمهای امواجی که می‌تواند یک کشتی را خورد کند یک کشتی پیدا شود که با امنیت با آرامش شما را به ساحل نجات برساند چقدر ارزش دارد این تشبیه تشبیه گویا یک واقعیت بسیار عمیقی است یگانه وسیله‌ای که می‌تواند انسان را در این تنگناها نجات بدهد یأمن من رکبها و یغرق من ترکها الکهف الحصین وغیاث المضطر المستکین و ملجأ الهاربین و عصمة المعتصمین تعبیرهای بسیار دقیق ظریف و مهم که کهفی هستند یک غاری هستند یا یک جایی هستند که بسیار محکم است که انسان می‌تواند در درون آن خودش را نگه دارد و انسان که به اضطرار و به مسکنت می‌افتد می‌توانند آن را نجات بدهند غیاث المضطر المستکین کسانی که فراری هستند واحتیاج به ملجأ و مأوایی دارند به همین جا باید برگردند آخر خط اینها هستند که می‌توانند چاره ساز باشند وعصمت المعصتمین و هر کس به آنها تمسک کند معتصم می‌شود و نجات پیدا می‌کند بر این اساس ما با این نگاه عمیقی که در این زیارت مبارکة جامعه از امام هادی علیه السلام می‌باشد و به عنوان یک اثر بسیار بسیار ویژه و منحصر به فرد در مجموعة زیارتنامه‌ها و متونی که از اهل بیت علیهم السلام رسیده است تلألؤ پیدا کرده است و در حقیقت شاخص شده است و کل آن نگاه جامع اهل بیت به امامت را که یک نگاه قرآنی است در خود تجلی داده است و باز کرده است همة این ابعاد را همین زیارت جامعه است که امام رحمة الله علیه می‌گوید هر شبی زیارت جامعه می‌خوانده است وقتی که به زیارت امیر المؤمنین علیه السلام می‌رفت می‌گوید به عنوان یک سیرة روزانة امام علیه السلام بوده است خب این رابطة انسان را با اهل بیت هم عمیق می‌کند واو را به همة این ابعاد توجه می‌دهد امیدواریم که بتوانیم بر اساس این نگاه فراگیر وجامع بهتر آن نقش امامت و نقش نظام امامت را در نظام اجتماعی ببینیم والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد واله الطاهرین.