استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

93/02/08

بسم الله الرحمن الرحيم

 

8/2/93

بسم الله الرحمین الرحیم الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در زمینه‌ها و مراحل و مراتب تأثیرگذاری امامت و ولایت بر روی رفتار افراد و جامعه بود نسبت به رفتار هر فرد عرض کردیم که از آغاز کار وقبل ازآغاز کار تا اتمام کار در پنج الی شش مرحله می‌تواند آن ولی و امام و امام معصومی که در مکتب اهل بیت علیهم السلام تعیین شده ویژگیها و خصوصیاتش که کاملترین انسان است و معصوم است یعنی هیچ خطایی عمدی یا سهوی در رفتار او کردار او شخصیت او نباشد یک چنین کسی و یک چنین مقامی که وظیفة الگو دهی و هدایت بر عهدة اوست می‌تواند در مقام امامت در مقام اعمال ولایت به سرپرستی جامعه و سرپرستی افراد را که به عهده دارد که حالا این بحث را بعدا به عنوان یک فاز دیگر مطرح می‌کنم آن شؤون امام و مجموعة وظائف یا حیثیتهایی که امام در پست امامت آنها را دارد آنها را هم می‌گوییم حالا راجع به مراتب تأثیر گذاری بر رفتار وکرداررا داریم می‌گوییم که عرض شد مشروعیت کار که این رکن اول کار است حمایت قانونی از یک رفتار و کردار بعد آمدیم به پشتیبانی از این کار یا این رفتار به عنوان تأیید و کمک و دادن ضمانتهای اجرایی برای تحقق کارهای مطلوب به عهدة امام به عهدة راهبر و راهنما می‌تواند باشد که حالا در بحث هدایت و ولایت و سرپرستی آنجا این را بیشتر توضیح می‌دهیم دادن یک استاندارد برای کار آن عمل مطلوب کیست مقیاس و معیار دادن با امام با رفتارش یا با بیانش که در معنای سنت گفته شد قول و فعل و تقریر امام نشانة مشروع بودن کاری که امام انجام می‌دهد و در ضمن این مشروعیت دارد امام استاندارد آن کار را و آن میزان صحت و سلامت آن کار را هم دارد تعیین می‌کند با دادن نمونه صلوا کما رأیتمونی اصلی امام یا پیامبر دارد آن استاندارد آن کار را تعیین می‌کند بعد مجموعة کارها به لحاظ این که کارهای خوب بسیار زیاد و فراوانند اما نداشتن منظومه که در این منظومه اولویتها تعیین شود و اهم مهمها تشخیص داده شده ودر موارد تزاحم و در موارد انتخاب حسن انتخاب انجام بگیرد تا فرد بتواند در زمان کمتر با ظرفیت بیشتر حرکت کند وبه سمت هدف مطلوب برسد این هم به عهدة امام می‌تواند باشد به لحاظ این که امام اولویتها را تشخیص می‌دهد به تعبیر امام باقر علیه السلام در روایتی که می‌فرمود پدرم مرا در حین طواف دید که به زحمت افتاده‌ام و دارم طواف می‌کنم امام فرمودند که کار خوب را خدا مضمون حدیث کار خوب و عمل مقبول را می‌خواهد حجم عمل و کمیت عمل مهم نیست در برابر کیفیت عمل خدا اگر بخواهد کاری را قبول کند کم هم باشد اما کار خوب باشد کار با تقوا باشد و آن را قبول بکند اشاره به این که کیفیت عمل اولویت اول را دارد بعد کمیت عمل می‌آید اشتباه ما گاهی کمیت عمل نسبت به نماز گاهی کثرت انفاق با این انفاق ممکن است هدر برود کیفیت آن انفاق مهم است لذا می‌بینیم که قرآن کریم روی این بعد بسیار حساس است انما یتقبل الله من المتقین امام می‌فرماید و کیف یقل ما یتقبل اگر تقوی شرط قبول عمل است که حالا بعد راجع قبول عمل هم بحث خواهیم کرد این کم نیست یک عمل مورد قبول قرار بگیرد این یعنی مطلوب هم همین است قبول و پذیرش عمل یعنی عمل مطلوب به همین خاطر ما از آن منظومة مطلوب اعمال که امام می‌تواند هدایتگر جامعه و افراد باشد که چه منظومه‌ای و چگونه منظومه‌ای می‌تواند انسان را به کمال مطلوب برساند می‌آییم به بحث قبول و پذیرش عمل شرائطی دارد پذیرش عمل یکی از شرائطش استاندارد باشد و صحیح باشد این عمل اما یکی از شرائط این که با اخلاص صادر شده باشد انما یتقبل الله من المتقین انسان با تقوی انسان خود نگهدار انسانی که عملش را باطل نکند با پرده دری و خروج از مرزهای مطلوب و محدود و تعیین شده این انسان انسان متعهد خدا کار او را قبول می‌کند اما انسان بی تعهد بی تقوی عمل او معلوم نیست قبول شود و روح عمل نیت عمل است انما الاعمال بالنیات در آن درون آن عمل و می‌گوییم نیت و باطن آن عمل مهم است باطن عمل مهم است با توجه به این که ظاهر عمل و دکور عمل زمانی ارزش دارد که باطن عمل خالص و صاف و سالم از غل و غش باشد به همین خاطر بحث اخلاص اخلاص نیت به عنوان یک شرط به عنوان قبول عمل مطرح می‌شود و یکی از شرائط قبول ولایت گفته شده است که همة اعمال عبادی با شرط ولایت قبول می‌شود در این بحث به شرط ولایت توضیحی از امام صادق علیه السلام می‌تواند بیانگر رکنیت این ولایت واهمیت این ولایت باشد شخصی از امام علیه السلام می‌پرسد که در روایات اهل بیت چنین وارد شده است که کلمة لا اله الا الله حصنی ومن دخل حصنی أمن من عذابی با توحید انسان در درون سنگر توحید الهی از عذاب خدا ایمن می‌شود و از عذاب رهایی پیدا می‌کند از طرفی دیگر گفته شده است که همة اعمال به شرط ولایت قبول می‌شود این سؤال کننده در ذهنش یک مصداقی پیدا کرده است که شخصی موحد است اما قائم به ولایت نیست به موجب حدیث اول باید بهشت برود چون از عذاب در امان است به موجب حدیث دوم که ولایت و شرط قبول عمل قرار داده است این شخص از بهشت محروم است بعد این کدام یک از این دو معیار و میزان برای او در روز قیامت تطبیق می‌شود امام می‌فرمایند هر دو حدیث درست است واین فرد در روز قیامت تکلیفش به این شکل روشن می‌شود که این من قال لا اله الا الله دخل الجنة یا کلمة لا اله الا الله حصنی این کلمه باید تا آخرین لحظه و تا آخرین مرتبه و تا آخرین گام در مسیر حرکت انسان انسان موحد باشد و قدرت داشته باشد که خودش را به خدا ربط بدهد و توحید گو باشد می‌فرمایند که سر پل صراط و در دار آخرت جایی هست که از آن مرحله به بعد جزای انسان داده می‌شود ودر آنجا انسان تست می‌شود و امتحان می‌شود آنجا باید لا اله الا الله بگوید من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنة این اخلاص اگر باشد در آنجا نمود پیدا می‌کند وکسی که فاقد ولایت است و به ولایت ایمان ندارد در آن نقطة خاص یتلجلج لسانه نمی‌تواند اصلا لا اله الا الله بگوید یعنی در سر جلسة امتحان که باید آنجا پاسخ صحیح به سؤال بدهد قدرت پاسخ گویی نخواهد داشت در نتیجه برگة امتحانی او سؤال بی جواب دارد و چنین انسانی نمره نمی‌گیرد در تبیین همین نکته می‌توانیم از آیة کریمه راجع به شیطان استفاده کنیم وقتی که خداوند به شیطان دستور سجده برای آدم داد شیطان سر باز زد و در آن لحظة تاریخی و حساس که لحظة آزمایش واقعی شیطان بود که خود خواه است یا خدا خواه خود خواهی خود را بر خدا خواهی مقدم دانست و از سجده برای آدم سرباز زد سرباز زدن از سجدة برای آدم عبارت اخرای ظهور آن باطن آن شهادتی بود که به توحید می‌داد شهادت او به توحید یک شهادت ظاهری بود عمق نداشت یعنی آن حاکی از عمق وجدانش نبود لا اله الا الله یعنی فقط خدا قل الله ثم ذرهم فقط خدا کسی که ولایت خدا را ادعا می‌کند باید ولایت اولیاء الله را بپذیرد ولایت رسول ولایت اهل بیت علیهم السلام را هم بپذیرد وقتی عرضه شود ولایت بر او ولایت غیر خدا از اولیاء خدا یعنی خدا که ولایت او امتدادش ولایت رسول است و امتداد ولایت رسول ولایت اهل بیت علیهم السلام است اگر تفکیک کند بگوید من خدا را قبول دارم غیر خدا را قبول ندارم به این معنی که ولایت رسول الله و اهل بیت را هم قبول نکند پس خود ولایت خدا را قبول نکرده است چون اینها هم به ولایت خدا ولی شدند پس کسی که از ولایت محروم می‌شود و ولایت اولیاء الله فاکتور می‌گیرد و زیر بار نمی‌رود آنها را به عنوان یک بشر مستقل از خدا ببیند و تصور کند که اینها ولایتشان شرک است ولایتشان از ولایت خدا نیست زیر برا نرود به هر دلیل و بهانه‌ای در نتیجه ببینیم این انسان در قبول ولایت الهی کم آورده است این که گفته می‌شود ولایت شرط قبول عمل است با این بیان روشن می‌شود که ولایت اهل بیت در حقیقت یک ترازو ویک میزان الاعمالی است که آن باطن انسانها را کشف می‌کند و یک میعار باطنی است و درونی که درون انسانها را بروز می‌دهد و نشان می‌دهد و قبول ولایت اهل بیت علیهم السلام که ولایت الله هم هست شخص برای خودش روشن می‌شود وبرای دیگران هم روشن می‌شود که چقدر به ولایت الهی تا چه عمقی پایبند است یعنی نشان دهندة آن عمق ایمان به ولایت است وبا انکار و در ولایت اهل بیت یک ایمان سطحی و محدود به ولایت خدا دارد در حقیقت ولایت مطلق خدا را قبول نکرد ولایت خدا را تا جایی که دیگران این ولایت سرایت داده نشده است تا خدا ولایت را به پیغمبر و اهل بیت قرار نداده است قبول دارد اما تا این که خدا بخواهد ولایت را به کسی دیگر هم بدهد و بسپرد سر باز می‌زنند و تحمل نمی‌کنند بعضیها می‌گویند چرا اهل بیت چرا حضرت محمد صلی الله علیه واله چرا این بشر چرا من نه چرا دیگری نه یعنی سر این اعتراض دارند یا سر این نکته حرف دارند پس ولایت مطلقة خدا را طرف قبول نکرد و با عدم قبول ولایت مطلق خدا نشان می‌دهد که این عمل از خلوص لازم برخوردار نیست این عمل منبعث از ایمان به ولایت الله نیست به همین خاطر می‌بینیم که ولایت شرط قبول عمل مطرح می‌شود و با این ارتباط تکوینی ارتباط واقعی بین ولایت اهل بیت وولایت خدا کشف می‌شود که چرا ولایت شرط قبول عمل است چون این به اخلاص لطمه می‌زند اخلاص یعنی فقط خدا و اینجا به محک که رسید نتوانست این محک را تا آخر خط پیش ببرد فقط خدا تا کجا تا آخرین نقطه تا آخرین جای ممکن و نتوانست این شخص این اخلاص را به طور کامل این اخلاص را به طور کامل داشته باشد به همین خاطر باطن عمل لطمه پیدا می‌کند نیت خدشه دار می‌شود فقط می‌ماند دکور و ظاهر عمل این که در آیات یا در روایات بحث قبولی عمل می‌آید واعمالی رد می‌شود و به تعبیر قرآن کریم کرماد اشتدت به الریح یا کسراب بقیعة یحسبه الظمآن ماءا اینجاست که بحث ولایت به عنوان یک رکن در قبول عمل مطرح می‌شود و به این ترتیب اگر گفته بشود که ولایت و امامت در مهمترین بخش از عمل آنجا نقش ایفا می‌کند و در حقیقت بخش اصلی رفتار انسانها را در بر می‌گیرد خب تا اینجا ما این بحث را به عنوان بحث اصلی تلقی می‌کنیم و یک بخش میماند که بحث هبط عمل و تکامل عمل و نقش امام و ولی در این بعد یعنی بعد از عمل در مرحلة بعد از عمل امام و ولی چه نقشی می‌تواند در تکامل یا در بطلان عمل داشته باشد که این را برای جلسة بعد ان شاءالله مورد دقت قرار می‌دهیم والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.