استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

93/01/30

بسم الله الرحمن الرحيم

 

30/1/93

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد واله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در نظام اجتماعی بود نظام اجتماعی اسلام و این بحث ما را به بحث دربارة امامت و ولایت به عنوان اولین مجموعة منظومه‌ای که در قلة ساختار نظام اجتماعی اسلام قرار می‌گیرد رسید در این زمینه خوشبختانه یکی از کسانی که اظهار نظر مفصل و مکتوب نموده‌اند حضرت آیت الله شهید سید محمد باقر حکیم رحمة الله علیه می‌باشد که در کتابی تحت عنوان الحجة والولایة من منظور الثقلین بعد از این که بحث امامت را ایشان در یک کتاب مستقل به نام الامامة و اهل البیت مطرح می‌کند و بحث اعتقادی امامت را تبیین می‌کند در بحث حجت و ولایت به بعد دیگر امامت که بعد در عرصة قانونگذاری و تشریع هست می‌پردازد و به طور مفصل رویکرد نظام سازی یا نظام شناسی اجتماعی را در این کتاب تا حدود زیادی تبیین می‌کند حالا برای این که نظرات شهید حکیم و نقدهایی که بر این نظرات ممکن است مطرح بشود و پاسخ داده شود در فرصت مناسب متعرض خواهیم شد امروز ما قبل از این که وارد دیدگاه‌های شهید حکیم شویم خوب است که مجددا با تبیین یک ساختار کلان که نوع ارتباط نظام اجتماعی را با نظام امامت و اصل امامتی که در جلسات پیش مطرح کردیم و تأثیر گذاری امامت را و ولایت را بر رفتار و کردار افراد جامعه مطرح کردیم و تا حدودی نقش عملی امامت را در نظام تشریع تبیین کردیم امروز می‌خواهیم این نقشة کلان را باز کنیم و از آن مجمل گویی بیاییم بیرون و به طور تفصیلی ببینیم چه نوع ارتباطی و تعاملی بین نظام اجتماعی اسلام و نظام امامت وجود دارد آن نقاط التقاء و ارتباط و درجات تأثیر گذاری و حوزه‌های تأثیر گذاری بر فرد و جامعه چگونه است که این کلیة ارتباطات این دو نظام اجتماعی کلان با نظام امامت که یک نظام منحصر به فردی است که در اسلام مطرح هست و اگر گفته شود که قلة نظام اجتماعی نظام امامت است و آغاز نظام اجتماعی ما یا فهم نظام اجتماعی ما بدون فهم نظام امامت در مقام تشریع ممکن نیست گزاف نگفته‌ایم و کسانی که نظام اجتماعی اسلام را منهای نظام امامت می‌بینند یک نگاه بسیار ناقص از اسلام و به تعبیر خود قرآن کریم که فرمود الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیتم لکم الاسلام دینا زمانی این آیه نازل شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مأمور شده بود به تبیین اصل امامت و ولایت امیر المؤمنین علی علیه السلام و ابلاغ این اصل به جهان بشریت در آیة شریفة معروفی که در سورة مائده آمده است یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته در این دو آیه نکتة اول این است که عدم ابلاغ این اصل که اصل امامت و ولایت هست که در عرف متکلمین و مفسرین این استمرار نبوت است نبوت ناقص می‌ماند تعبیر آیه خیلی ظریف است که فما بلغت رسالته اصلا رسالت خدا تبیین نشده است یعنی ناقس مانده است نه این که یک رسالتی تبیین شده است و حالا این رسالت احتیاج به مکمل دارد اصلا رسالت تبیین نشده است فما بلغتکم رسالت تمامیت رسالت به معنای این که کل رسالت در گرو این امامت است و آن فهم ابتدایی که فما بلغت یعنی ناقص می‌ماند این رسالت رسالتی آمده است اما این رسالت ناقص است این یک فهم برای این آیه برداشت دیگر که منطبقتر است به خود ترکیبی که در این واژه‌هایی که در این آیه آمده است فما بلغت اصلا رسالت او را تبلیغ نکرده‌ای یعنی مساوی است با عدم رسالت لذا امامت دراینجا می‌شود کل رسالت تمامیت رسالت به معنای این که این رسالت در اینجا یک محتوایی دارد و یک واقعیتی دارد که این واقعیت و محتوی با امامت معنی پیدا می‌کند و شکل می‌گیرد و بدون او اصلا رسالتی وجود ندارد یک دکوری می‌ماند از نظام اسلامی یک پوسته‌ای می‌ماند پوسته‌ای که شما می‌بینید بعضی وقتها در این فایلهای کامپیوتری وقتی یک فایل را جا به جا می‌کنید اسم آن فایل عنوان می‌ماند اما درون فایل تهی شده است خب اسم مانده ظاهر مانده اما درون آن محتوای وجود ندارد در اینجا هم همینطور اگر شما امامت و ولایت را از اسلام بگیرید هیچ چیزی برای اسلام نمی‌ماند و یک پوستة خالی می‌ماند یک ظاهری می‌ماند حالا این را ان شاءالله در بحثهای بعدی به عمق این بیشتر می‌رسیم که چگونه اگر این ولایت وامامت از اسلام حذف شد از اسلام جز پوسته هیچ چیز دیگر نمی‌ماند خب این شاهد اول و ان لم تفعل فما بلغت رسالته آیة بعد که بعد از ابلاغ است اصل امامت و مصداق این اصل که در امیر المؤمنین علیه السلام و سایر معصومین از فرزندان امام علی علیه السلام تبیین شد به تعبیر بعضی از بزرگان این در روز غدیر فقط ولایت علی نبود که تبیین شد ولایت کل ائمه یعنی پیامبر یک تبلیغ کامل کردند نه این تبلیغ ولایت امام علی را انجام دادند بعد ابلاغ امامت حسنین تا امام زمان علیهم السلام را به خود ائمه سپردند نه تبلیغ توسط خود پیامبر انجام گرفت شاهد این است که الیوم یئس الذین کفروا من دینکم اگر فقط امامت امام علی بود خب کفار قریش و مشرکین که حوصله کردند و صبر کردند که بدرود حیات بگوید بیست سال صبر کردند بیست و سه سال صبر کردند بالاخره این انسان یک روزی از این دنیا می‌رود خب اگر حضرت علی علیه السلام هم به عنوان جانشین معرفی می‌شد آن هم ده سال بیست سال سی سال حکومت می‌کرد بعد تمام می‌شد هنوز امید داشتند به این که کفر دوباره رونق بگیرد و برگردد این که در آیة شریفه می‌فرماید الیوم یوس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونی یئس زمانی حاصل می‌شود که اینها هیچ وقت روی خوش برگشت شرک و کفر را به عرصة سیاست و جهان اسلام نبینند طوری پیامبر برنامه‌ریزی کرده است و از طرف خدا برنامه اعلام کرده است که تمام ازمنه را پر کرده است و این مفاد همان حدیث شریفی است که لو لم یبقی فی الارض الا اثنان لکان احدهم الحجة لو لا الحجة لساخت الارض بارضها والحجة قبل الخلق ومع الخلق وبعد الخلق در همة زمانها حجت خدا وجود دارد و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در حدیث معروف ثقلین که یکی از موارد طرح این حدیث در روز غدیر خم بوده است که پیامبر آنجا فرموده باشند و فرموده‌اندکه انی تارک فیکم ما ان تمسکتم بها لن تظلوا لن مفید تعبید است هیچ را هیچ وقت گمراه نمی‌شوید بیمه کرد جامعة انسانی را با حضور قرآن واهل بیت بنابراین اصل امامتی که شالودة اسلام است و رکن رکین اسلام است این اصل در همة زمانها حضور خودش را توسط پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله به جریان انداخت و نمایان کرد که این اصل یک اصلی است اجتناب ناپذیر و در همة زمانها این اصل اصلی است که اسلام را بیمه کرده است و بیمه می‌کند لذا آیة شریفة الیوم اکملت لکم دینکم که نازل شد اکمال دین با چه شد با تبیین امامت یعنی دین اسلام با رسالت منهای امامت ناقص است با امامت کامل می‌شود به عبارت دیگر نظام اجتماعی اسلام منهای اصل امامت اسلامی است ناقص دین غیر کامل است دین است ولی غیر کامل به تعبیر ایة قبل که آیة شصت وهفتم سورة مائده است فرمود وان لم تفعل فما بلغت رسالته اصلا رسالتی وجود نخواهد داشت یا وجود ندارد خب ما در صدد بیان این نکته هستیم که چگونه این نظام اجتماعی اسلام که یک نظام کاملی است با اصل امامت و نظام امامت که بخشی از این نظام هست چگونه این نظام امامت عهده‌دار آن روح نظام هست و عهده‌دار قیمومت بر کل اجزاء و ابعاد این نظام اجتماعی است که حالا بخشهایی از این بحث را بخشهایی از تأثیر گذاری نوع تأثیر گذاری امامت وولایت را بر احکام اسلام در منطقة الفراغ در غیر منطقة الفراغ و در پشتیبانی از اعمال انسانها یا احکام اسلام اشاره کردیم امروز می‌خواهیم ما با یک بیان دیگری و رساتری و روشنتری این دو مجموعه را پیوندشان را به طور کامل ببینیم خب یک پیش نیازی هست برای این بحث که این پیشنیاز را قبلا گفتیم این همیشه باید مد نظرمان باشد تا بتوانیم حوزه‌های تأثیر گذاری امامت وولایت را بر نظام اسلامی تبیین کنیم آن پیشنیاز این است که اگر یادتان باشد ما گفتیم نظام اجتماعی اسلام نظام اجتماعی اسلام دو قلمرو داشت و اصلا فقه اجتماعی که عنوان کردیم در آغاز سلسله بحثها این بود که ما فقه ویژة فرد در جامعه داشتیم یعنی فقه انسانی که در یک جامعه زندگی می‌کند اینجا عرض کردم که ما فقه فردی محض نداریم فقه فرد در جامعه فردی که با کلی از روابط اجتماعی دارد زندگی می‌کند با خانواده با غیر خانواده مرتبط است در چنین فضایی برای این انسان قانونگذاری می‌شود دو قوانینی که برای خود جامعه است برای آن وجود مجموعی افراد مثل بحث نظام سیاسی یا کلان نظام اقتصادی یا سیاست خارجی برای یک دولت یا برای یک جامعه روابط این جامعه با جوامع دیگر اینها بحثهای کلان اجتماعی است که اسلام همة اینها را متعرض شده است لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا یکی از اصول نفی سبیل یکی از اصول اساسی در سیاست گذاری است که سیاست گذاری داخلی چه خارجی خب نظام اجتماعی هر دو حوزه را در برمی‌گیرد یعنی نظام اجتماعی نظامی است که قوانین رفتاری فرد در جامعه را مورد توجه قرار می‌دهد چون فرد در جامعه به جامعه مرتبط هست باید نظام اجتماعی به این فرد و رفتار این فرد و شؤونات این فرد توجه کند و لذا ما مثل نظامهای دموکراسی غربی می‌گوییم آزادی مطلق وجود ندارد امکان ندارد یک فرد در یک جامعة آزاد مطلق باشد رفتار اقتصادی در رفتار سیاسی در رفتار اجتماعی امکان ندارد او همیشه به ضوابطی باید محدود باشد چون در جامعه دارد زندگی می‌کند حالا خود غربیها هم در ادبیاتشان این را آوردند که این آزادی تا جایی است که به آزادی دیگران لطمه نزند معنایش این است محدودیت است خیلی خوب تعیین این که به آزادی دیگران لطمه نزند خود این تفصیل می‌خواهد که آزادی دیگران تا کجاست نظام اجتماعی می‌آید همین حدود را تبیین می‌کند پس نظام اجتماعی می‌آید آن آزادیهای فردی و حقوق بشر و حقوق انسان را که در یک جامعه‌ای زندگی می‌کند برای او هم حد و مرز قرار می‌دهد و هم مدل به او می‌دهد و چه بسا در نوع آن عمل و در ساختار آن عمل ایده پردازی کند و معنی به آن بدهد و این رفتار را به سطح بالاترین سطح از کارایی برساند که حالا مواردش را می‌گویم چگونه این امامت و ولایت میتواند در سطوح مختلف رفتار افراد تأثیر گذار باشد اما چرا این را در نظام اجتماعی می‌آوریم چون آنجا شبهه‌ای ممکن است مطرح شود که این بحث بحث از رفتار قوانین رفتار فرد است ربطی به نظام اجتماعی ندارد ما میخواهیم ادعا کنیم که نه مدیر جامعه مدیریت جامعه نسبت به رفتار افراد در این جامعه مسئولیت دارد و اینجا بحث فقط آن وجود مجموعی جامعه نیست رفتار خود فرد که در این جامعه زندگی می‌کند به لحاظ این که امام امام معصوم پیامبر معصوم خدا مسئول تزکیه و مسئول تربیت مردم هست باید مردم را در تمام عرصه‌ها تربیت کند و ارشاد کند و بیش از ارشاد سرپرستی کند سرپرستی او برای مردم با این که رفتارهای فردی اینها دارند اما چون این رفتارهای فردی در چارچوب یک وجود مجموعی انجام می‌گیرد مسئولیتی بر دوش این مدیران جامعه و سرپرستان جامعه و متولیان جامعه قرار داده می‌شود و نظام اجتماعی اینها را منظور دارد و به عهده می‌گیرد پس در نظام اجتماعی اضافه بر قوانین وجود مجموعی افراد که به شخصیت و حیثیت کل این افارد روی هم رفته ارتباط دارد به قوانین ویژة افراد در جامعه هم نظام اجتماعی می‌تواند قلمرو داشته باشد و باید داشته باشد خب پس در هر دو حوزه ما تأثیر گذاری امامت را مطالعه می‌کنیم هم در حوزة قوانین مربوط به فرد در جامعه و هم در حوزة قوانین وجود مجموعی افراد این یک پیشنیازی است که باید در ذهنمان باشد که ما چرا و چگونه باید رابطة بین نظام اجتماعی و نظام امامت را ببینیم خب دو یا سه نکتة دیگر هم می‌ماند که به عنوان پیشنیاز باید مطرح کنیم که الآن عنوان می‌کنم تفصیلش می‌ماند برای جلسة آینده و آن این است که ما وقتی که اصل امامت را مطرح می‌کنیم در نظام اجتماعی ما یادمان باشد که در اینجا در بحث امامت ما دو بحث کلان داریم یکی نظریة امامت و یکی نظام امامت یعنی در اصل امامت ما دو مطلب را همیشه باید دنبال کنیم در نظریة امامت فلسفة امامت را دنبال می‌کنیم تا با توجه به فلسفة امامت آن کارکرد امامت را پیگیری کنیم و دو نظام امامت ببینیم که این فلسفة امامت چگونه با این نظام امامت می‌تواند تحقق پیدا کند و اینجاست که آن بحث قبلی خودش را مطرح می‌کند که امامت امامت افراد است و امامت جامعه ما هم امامت برای افراد خواهیم داشت امام امام برای افراد هم امام برای جامعه است وخیلی وقتهیا این دو از هم به گونه‌ای تفکیک می‌شوند که متأسفانه در آن حوزة اعتقادی فقط می‌ماند و به حوزة تشریع و قانونگذاری و عملیاتی امامت راه پیدا نمی‌کند در بحثها که ما اینجا می‌خواهیم قلمرو امامت را در امامت افراد و امامت جامعه ملاحظه کنیم این هم پیشنیاز دوم یک پیشنیاز سوم هست که فقط عنوان می‌کنم که ما این مباحث مربوط به امامت را با توجه به اصطلاحات گوناگونی که در آیات و روایات آمده است ما اصطلاح امام داریم اصطلاح سابق بالخیرات داریم اصطلاح حجت داریم اصطلاح ولی داریم اصطلاح حاکم داریم این اصطلاحات به هم مرتبط هستند و مکمل همدیگر هستند که اینها را اگر با هم در نظر بگیریم شؤون امام و امامت را و وظایف امام وامامت را و در نتیجه آن حوزه‌های تأثیر گذاری امام وامامت را هم می‌تواند برای ما تبیین کند و با توجه به این تفاوتهای ظریفی که بین این اصطلاحات هست وهمة اینها دربارة امام مطرح شده است و صدق می‌کند همة اینها را باید با هم ببینیم که یکی از ویژگیهای نوشتة شهید حکیم همین نکته است که ایشان برای امامت هفت شأن و هفت وظیفه از آیات و روایات به دست آورده است و در اینجا در حقیقت یک افق جدیدی را ایشان باز کرده است که ما سعی می‌کنیم در این فضا حرکت کنیم و این بحث را سامان دهیم ان شاءالله والحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد واله الطاهرین.