استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

92/11/30

بسم الله الرحمن الرحيم

 

30/11/92

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در نظام اجتماعی به بیان جایگاه امامت و نظام امامت در نظام اجتماعی عام که مجموعه‌ای از خرده نظامها را هم در برمی‌گیرد رسید و سعی کردیم روشن کنیم که بحث امامت که یک بحث کلامی و اعتقادی است یک بعد فقهی و تشریعی هم دارد که معمولا مورد غفلت قرار گرفته است و در کتابهای فقهی ما به صورت یک کتاب مستقل که نظام امامت از لحاظ تشریعی وجایگاه امامت از لحاظ تأثیر گذاری این اصل در کلیة ابعاد تشریع مطرح نشده که باید مورد توجه قرار بگیرد بله در مباحث شاید فلسفة فقه این بحث آمده است که آیا امام اضافه بر پیامبر صلی الله علیه واله حق تشریع دارند یا ندارند اگر حق تشریع دارد چگونه تشریعاتی را به امام واگذار کرده‌اند آیا نقش امام نقش تبیین اصولی است که قرآن وسنت پیامبر صلی الله علیه واله به آن پرداخته است یا بیش از نقش تبیین خداوند به پیامبر و پیامبر به امامان معصوم مطالبی را واگذار کرده است که بیان کنند چون پیامبر بیان نکرده است یا تشریع کنند یعنی حق تشریع دارند به خود پیامبر هم این مطلب قابل طرح است که آیا پیامبر حق تشریع دارد خدا به او واگذار کرده است که اموری را تشریع کند یا این که پیامبر فقط مبین احکام الهی است ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا آیا این منظور این کلام نورانی الهی ما آتاکم یعنی آنچه را که خدا به او وحی کرده است شما بگیرید ان هو الا وحی یوحی پس همه چیز به وحی الهی است پیامبر مبین است یا ان که نه ما آتاکم یعنی به پیامبر در یک محدوده‌ای اجازة تشریع وقانونگذاری داده شده است که البته حالا یکی از فقهای ما از این بحث که بحث دیگری در ضمن بحثهای نظام پرداخته‌اند که آن منطقة الفراغ در دست ولی امر است یعنی پیامبر معصوم یا امام معصوم یا حتی ولی فقیه در منطقة الفراغ به او اجازه داده شده است که تصمیم گیری کند شهید صدر هم در اینجا آن ضوابط تصمیم گیری فقیه در منطقة الفراغ را هم بیان کردند خب پس در اینجا بحثهایی که تاکنون راجع به نقش امام امام هم اینجا خصوص پیامبر نیست اعم از پیامبر است و امام معصوم هم شاید اخص از این بحث ما باشد یعنی جایگاه امامت و مقام امامت که دو نقش را امام به عهده دارد یک نقش تشریعی دارد و یک نقش نظارتی دارد به عبارتی دیگر جایگاه امامت جایگاهی است که دو نقش همیشه در جامعه ایفا می‌کند یک مرجعیت تشریعی و دینی دارد و یکی مرجعیت سیاسی خب اگر مرجعیت دینی وسیاسی را برای امام امام به معنای عام یعنی پیامبر امام معصوم ائمة معصومین علیه السلام یا فقهایی که به مقام ولایت می‌رسند اگر قائل شدیم که اینها نقش تشریعی و نقش نظارتی در حرکت جامعه دارند آن وقت این بحث ما زنده می‌شود که پس مقام امامت و مقام ولایت یک مقامی است که در عین این که اجرائی هست یک مقامی است که در هر زمان مورد نیاز است و اگر در تشریعات فقهی هم فقیه نقش اکتشافی دارد نه نقش پایه گذاری و مطرح کردن قوانین در منطقة الفراغ وغیر منطقة الفراغ نقش اکتشافی دارد باید استنباط کند احکام را از کلمات معصومین و از قرآن و سنت در منطقة الفراغ نقش قانونگذاری دارد بر طبق ضوابط که این منطقه منطقة الفراغ تابع شرائط زمانی و مکانی است یعنی فقیه یا امام معصوم بر حسب نیازهای اجتماعی در یک برهة زمانی معین در منقطة الفراغ ایفاء نقش می‌کند مثلا میرزای شیرازی تحریم تنباکو را در یک برهة معینی مطرح می‌کند و حکم صادر می‌کند و به این ترتیب اینجا یک تشریع موقت الزامی غیر قابل تجدید نظر خواهد داشت این در منطقة الفراغ اما در غیر منطقة الفراغ نقشش نقش کشف و حکم اولیه است خب در بحث امامت با توجه به این که امام مطالب زیادی واگذار شده است در سراسر فقه ما از دو راه وارد این بحث شدیم یعنی جایگاه و تأثیرگذاری امام و مقام امامت در فقه خب همانطور که بعضی عزیزان توجه کردند و فرمودند که در امور سیاسی روشن است فقیه چون ولایت سیاسی دارد دخالت او در امور سیاسی و در نظام سیاسی و در رأس نظام سیاسی بودن روشن است اما این که فقیه بیاید در مسائل در خرده نظام اقتصادی یا خانواده یا در سائر زمینه‌ها ولی فقیه یا امام معصوم حضور دارد در بقیة خرده نظامها و تأثیر گذار باشد این خیلی روشن نیست که ما این را می‌خواستیم باز کنیم گفتیم از دو راه می‌شود این بحث را باز کرد یکی از راه فلسفة این جایگاه امامت این فلسفة نظام امامت و اصل امامت و جایگاهی که به امام داده شده است و آن جایگاه امام بودن یعنی پیشرو و پیشگام بودن اقتضای همین امامت تأثیرگذاری است این یک راه بود که از لم واز دلیل مجوز اصل امامت به عنوان یک اصل تشریعی عملی در نظام اجتماعی می‌توانیم وارد شویم و بگوییم که این مختص به مرجعیت سیاسی فقط نیست بلکه مرجعیت تشریعی و در قانونگذاری هم می‌تواند باید نقش داشته باشد حالا یا در برای امام معصوم در تشریع قانون برای غیر معصوم در کشف قانون و نحوة عملیاتی کردن قانون و اجرایی کردن قانون چون گاهی قانون هست اما نحوة اجرای آن قانون متفاوت است فرض کنید به عنوان نمونه حالا این بعضیها هم ممکن است بگویند این به منطقة الفراغ ربط دارد با عقد لفظی بین طرفین طالب نکاح زوج وزوجه مشروعیت نکاح حاصل می‌شود فقیه می‌بیند که اگر این مثلا عقد ثبت نشود مشکلاتی را به بار می‌آورد و یک آشوبی در وضعیت اجتماعی جامعه به پا می‌شود ثبت این عقد را مثلا الزامی می‌کند حالا این منطقة الفراغ است یا این در نحوة اجرای این قانون مطرح می‌شود که این قانون شرعا مطرح است باید عقد خوانده شود اضافه بر آن عقد ثبت شده را مثلا به الزام در می‌آورد تا این که از خیلی از مشکلات مترتب بر این عقد حل بشود چون این عقد مستلزماتی دارد حقوق زوجین را دارد حقوق اولاد را در برمی‌گیرد بحث ارث دارد مباحث فراوانی به این کاری که ظاهرا کار بسیار ساده است مشروعیت ارتباط بین دو فرد را از لحاظ شرعی تحقق می‌بخشد ولی اگر این به نحو صحیح اجرا نشود به نحو مطلوب تثبیت نشود ثبت نشود مدون نشود حقوق افراد ضایع نشود و از لحاظ اجتماعی یک نوع آشوبی در داخل یک جامعه به وجود می‌آید الزامیش می‌کند در هر صورت و هر طور تعبیر کنیم ما می‌خواهیم اصل کلی مهمی که اینجا هست آن را تبیین کنیم که فقیه ولی امر و امام معصوم اضافه بر حاکمیت سیاسی مرجعیت سیاسی و نظم دهندگی به مسائل سیاسی جامعه که یک بعد جامعه هست اضافه بر آن در بعد اقتصادی در بعد خانواده ودر سایر ابعاد می‌تواند نقش ایفا کند و بلکه باید نقش ایفا کند چرا باید نقش ایفا کند چون او الگو قرار داده شده است امام قرار داده شده است و آن بعد هدایتی امام در همة ابعاد وجودی جامعه مطرح می‌شود چون ابعاد جامعه از هم منفک نیستند تا ما مجمع الجزایری اینجا تشکیل بدهیم بلکه یک کل مرتبط به هم برای این اجزاء باید در نظر بگیریم بعد یک کل مرتبط نمی‌شود این امام معصوم یا ولی فقیه فقط به مثلا مسائل سیاسی جامعه بپردازد اما به فرهنگی که در سیاست تأثیر گذار است و سیاستی که در فرهنگ تأثیرگذار است خانواده‌ای که در جامعه تأثیر گذار است و جامعه‌ای که در خانواده تأثیر گذار است نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد و از خودش سلب تکلیف کند و نظارتش را به نظارت در مسائل خاصی محدود کند این از لحاظ دلیل لمی که می‌تواند مستند قرار بگیرد و یک امر عقلی و عقلائی خواهد بود اما اگر از طریق علم وارد بشویم و از جای جای کتب فقهی جستجو کنیم و ببینیم در کتب فقهی میان فقهاء چه مواردی و چه کتب فقهی برای فقیه حضور قائل شدند حضور خاص قائل شدند و ارجاع داده شده است به نظر فقیه هم در مسائلی از عبادات هم درمسائلی از معاملات هم در مسائلی از ایقائات قضا و سیاسات حدود و دیات می‌بینیم در جای جای فقه به ولی امر یا به امام ارجاع شده است ارجاع امور به ولی امر به فقیه به امام معنایش این است که ما در فقه محدودة خاصی برای امام قائل نشدیم و امام در این جایگاهی که هست به طور طبیعی فقهاء هم این را دیدند اما تصریح نکردند یعنی نیامدند یک باکس معینی و یک موضوعی به نام امامت امامت در فقه نقش امام در فقه را عنوان نکردند اما معنون را آوردند و آثار این حضور را در جای جای فقه ذکر کردند ذکر و دادن جایگاهی به امام و ولی در فقه که در کتب فقهی قابل احساس شما می‌توانید به کلیة کتب فقهی مراجعه کنید و ببینید در چه مواردی و تا چه حد به فقیه یا به امام ارجاع داده شده است خصوصا در تنگناها و بن بستها حالا بنده می‌خواهم عرض کنم بیش از این که ما بیاییم امام نقش امام را در خصوص تنگناها یا منطقة الفراغ محصور کنیم اگر ما نگاهمان یک نگاه فنی و علمی بشود به امام به عنوان امام و این دو بعد را هم برای امام قائل باشیم هم در بعد تشریع و هم در بعد مرجعیت سیاسی این نگاه مقتضی است که امام در رأس قرار بگیرد و بر کلیة کتب و ابواب فقهی حاکمیت و نظارت داشته باشد شاید هم منظور امام قدس الله سره از ولایت مطلق این فقیه همین باشد و حتی به عنوان حکم اولی نه حکم ثانوی نه عند الضروره امام مثلا در منطقة الفراغی یا در جایی مثلا حکمی را بر حکمی ترجیح بدهد ودر آنجا ما فقط برای امام حضور قائل باشیم و امام مسئول خواهد بود از تحقق بخشیدن از کلیة اهداف و آرمانهای تشریع و به همین خاطر به عنوان حافظ و نگهبان تشریع هم حافظ و نگهبان تشریع قرار داده شده است و هم هدایت کنندة مردم به تحقق اهداف تشریع در بالاترین حد ممکن بحثی که مورد اشارة دوستان قرار گرفت و ضبط نشد این بود که امام نه فقط از تحریف جلوگیری می‌کند و از انحراف جامعه سعی می‌کند در برابر این انحرافات مطرح نقش ایفا کند نقش مثبت ایفا کند جامعه را از سقوط باز بدارد یک یعنی حد اقل جامعة سالمی را مدیریت کند و انسانها در آن حد مطلوب در تشریع که حد اقل التزام ترک محرمات و التزام به واجبات شرعی یعنی قانونمندی تقوی یعنی تقید و تعهد صد در صد به قوانین الهی قوانین الزامی الهی این وسطیت و اعتدال حد اقل آن مطلوب همین است انجام کلیة واجبات ترک کلیة محرمات اضافه بر این امام معصوم و ولی فقیه یک سطح بالاتری را می‌داند در نظر بگیرد و عامل ارتقاء جامعه به سمت قله‌های معنوی انسانی باشد یعنی رساندن به جامعه به کمال مطلوب این سه نقش را امامت امام امام معصوم که الگوست صد در صد غیر معصوم هم پا جای پای معصوم می‌گذارد و در حد وسع و امکان سعی می‌کند جامعه را به آن ارتقاء ممکن برساند خب قوانین الهی باید بسیج بشوند هم نحوة تبیین احکام و هم نحوة اجرای احکام به سمتی بسیج داده شود که این تکامل را برای جامعه به ارمغان بیاورد و چون جامعه در فراز و نشیب قرار می‌گیرد و شرائط گوناگون بر جامعه احاطه پیدا می‌کند خواهیم دید که حضور امام و حضور ولی یک حضور مستمری باید باشد یعنی هیچ گاه جامعه از حضور امام محروم نباشد اگر امام هم غائب شد جای امام غائب باید یک ولی فقیه عالم عادل زنده این مقام امامت را به عهده بگیرد و ولایت در دست او قرار بگیرد تا این که این جامعه را از پاشیدگی از انحراف و از اهداف تعیین شده نگذارد که دور بماند وگرنه ممکن است این جامعه ضایع شود پس برای حفظ جامعه باید یک امام معصوم یا یک ولی فقیه یعنی یک عالم متخصصی که بر اساس دانش تخصص و عدالت یعنی التزام کامل به قوانین الهی بیاید خودش الگو قرار بگیرد و جامعه را به سمت آن الگوی مطلوب حرکت بدهد این خلاصة کلام در جایگاهی که باید امام معصوم یا ولی فقیه داشته باشد و نحوه و نوع تأثیر گذاری را به مقدار تأثیرگذاری و مراتب تأثیر گذاری او در جامعه مد نظر قرار بگیرد در نظام اجتماعی حالا آیات قرآن که عرض کردیم در اینجا بسیار گویا و روشن هست می‌توانیم برای تک تک این مراتبی که عرض کردیم و نوع تأثیرگذاری امام یا پیامبر یا امام معصوم یا ولی فقیه از آیات قرآنی فراوان استشهاد کنیم و هم آیات و هم روایات را به عنوان دلیل دیگر یعنی اضافه بر اقتضای فهم صحیح برای امام وامامت امام که عرض کردیم دلیل عقلی است یا از لحاظ استقراء فقهی در کتب فقهی که این هم دلیل دیگر می‌تواند باشد آیات و روایات هم دلیل سوم و چهارم می‌توانند برای این ادعا باشند و به این ترتیب به تجدید ساختار کتب فقهی با مرجعیت و در حقیقت پیش در آمد بودن کتاب امامت در کتب فقهی دعوت می‌کنیم که طبق حدیث شریف اهل بیت علیهم السلام لم یناد بشیء کما نودی بالولایة این را ترجمة علمی کنیم یعنی بیاییم ببینیم که چگونه این ولایت حافظ تمام احکام است وحافظ تمام احکام می‌شود نظریه پردازی شود که امامت در کتب فقهی جایگاه مناسب خودش را باز کند نوع و مقدار تأثیر گذاری امامت را در کلیة کتب فقهی را تبیین کند الحمدلله رب العالمین وصلی الله علیه سیدنا محمد وآله الطاهرین.