92/11/08
8/11/92
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
بحث ما در نظام اجتماعی به اصل امامت و رکن امامت و جایگاه این اصل در نظام اجتماعی و تأثیرگذاری این اصل در ویژگیها و خصوصیات منحصر به فرد نظام اجتماعی اسلام بود و اشاره شد که امامتی که اهل بیت به آن معتقد هستند امامتی که اسلام در مکتب اهل بیت آن را مطرح میکند این امامت اهل بیت معصوم یا امامت معصومین از خانوادة رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله این امامت دو ویژگی مهمی را به ارمغان میآورد و آن دو ویژگی عبارت بودند از نظم بخشیدن به جامعة اسلامی و همگرایی و وحدت و هماهنگی امت اسلامی و پیروزی بر آسیب تفرقه که در جوامع همیشه به عنوان یک آسیب جدی مطرح است به خاطر علل گوناگونی که در وجود انسان موجب تفرقه میشوند و به تعبیر شهید صدر آن حب ذات انسان را به سمت خود خواهی و خود خواهی او را به سمت دیگران میکشاند خب امامت چگونه میتواند بر این آسیب غلبه پیدا کند چگونه انسان را از حب ذات حب ذاتی که انسان را تباه میکند دور میکند و چگونه امامت میتواند آن نظم مطلوب را و نظام مطلوب را یا به تعبیر دیگر روابط قابل قبول و شایسته بلکه بهترین رابطهها را در میان افراد جامعه برقرار کند یعنی رابطة بر اساس ولایت برترین رابطه است و همبستگی و همگرایی بر اساس ولایت کما و کیفا بر همگراییهای دیگر همگراییهایی که بر اساس مصالح مادی شکل میگیرد و تا آن مصالح استیفا میشود آن همگرایی به عداوت به تفرقه میانجامد در نظام اجتماعی اسلام که نظام ولایت هست یعنی نظام مبتنی بر ولایت و امامت هست این همگرایی از لحاظ ماهیت متفاوت خواهد بود پس اینجا یک بحثی است در نوع تأثیرگذاری این امامت این امامت معصومانه امامت معصوم در جامعة اسلامی مطرح میشود خب ما به یک نکتةدیگر در جلسات پیش اشاره کردیم که این امامت در عین این که از اصول دین است از فروع دین هم هست دو سؤال دیگر اینجا جای پاسخ دارند که کاملا این بحث شفاف شود در میان مجموعة اصول دین جایگاه امامت چیست و در فروع دین جایگاه امامت چیست یعنی در نظام اجتماعی جایگاه امامت کجاست و همین سؤال در بخش اصول دین قابل طرح است علت این که این سؤال را مطرح میکنیم این است که ما حقیقت این امامت را باید خوب متوجه شویم تا این که کارکرد او را هم به خوبی بتوانیم بفهمیم مثلا ما در اصول دین وقتی عرض کردیم توحید نبوت امامت معاد داریم خب از مبدأ و توحید که به طرف انسان حرکت میکنیم خداوند انسان را آفرید و او را برای اهدافی بسیار بزرگ در مسیر زندگی به وجود آورد و به حرکت در آورد برای تضمین رسیدن انسان به آن اهداف که معاد گویای واقعیت دست یافتنی برای انسان میباشد و انسان ناگزیر است که به سمت فرجام خودش حرکت کند معاد تعبیری است از فرجام نهایی انسان این چگونه آخر خطی است البته یک آخر خط باز داریم یا آخر خط بسته برای انسانی که از خداوند کمال مطلق شروع کرده است حرکت خودش را و او را آفریده و او را به سمت کمال مطلق دارد در یک حرکت تکاملی سیر میدهد خب این انسان برای این که در این مسیر تکامل او تضمین شود خداوند واقعیتی به نام هدایت و این هدایت در شکل نبوت رسالت امامت تجلی پیدا میکند اما از این سه مقولة نبوت رسالت و امامت کدام یک سنگ زیر بنا و اصل است یعنی آن که با او هدایت مطلوب تحقق پیدا میکند ادعا میکنیم که این امامت است حتی انبیاء که میخواهند بشر را ارشاد کنند زمانی این ارشاد به نتیجه میرسد که دستگیری در او باشد یعنی راهبری باشد اضافه بر راهنمایی راهبر بودن انبیاء برای بشر این اصل است در این فاصلة مبدأ تا منتهی است به همین خاطر اگر گفته شود که امامت برتر از نبوت ورسالت است امامت غایت نبوت و رسالت است امامت آن حلقة مفقودة مبین مبدأ و منتهی است این تعبیرها گویای این است که اصلا اسلام برای امامت آمده است خدا برای امامت بشر انبیاء و اولیاء و اوصیاء و معصومین را فرستاده است پس در مجموعة اصول دین آن اصل کاربردی راهبردی و کاربردی که از یک جهت راهبردی است و انسان را در این راه حرکت میدهد و بعد هم کاربردی میشود که در کجا کاربردی میشود در فروع دین کاربردی میشود و این را ما با توضیحی که در جلسة پیش دادیم روشن شد چگونه کارگشا و کار برد پیدا میکند که امامت میآید در جامعة بشری برای آحاد انسانها و برای کلیة جوامع بشری تأثیرگذار میشود نظام آنها را برترین نظام و خصوصیاتی که برای این نظام مطرح میشود برترین خصوصیات و ویژگیها را میتواند نشان بدهد که آن بحث نظم بخشیدن به جامعه و مردم به برکت امامت وولایت آن نظام خاصی را به خود میگیرند که در آن نظم بیشترین امکانات بسیج میشوند برای رسیدن به بالاترین اهداف یعنی همة ظرفیتهای وجودی افراد وجامعة انسانی به کار گرفته میشود اینطور نیست که بسیاری از ظرفیتها تعطیل میشود وقتی که حاکم ظالم شد وقتی که حاکم الگو نشد وقتی که استبداد و فشار بر افراد جامعه مستولی شد بسیاری از ظرفیتهای انسانها تعطیل میشود و به تعبیر شهید صدر وقتی در تفسیر این آیه میفرماید که انا عرضنا الامانة علی السماوات والارض والجبال فابینا ان یحملنها واشفقنا منها وحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا این انسان با این جایگاهی که به او داده شد و امانت خلافت به دوش او گذاشته شد این انسان میتواند به بالاترین قله حرکت کند ولی به سبب جهل و ظلم و ستمی که میکند یعنی روابط غیر صحیحی که درجامعه مطرح میشود و رابطة ظالم و مظلوم و رابطة مستبد و مستبد شده استبداد شده بین انسانها حاکم میشود این انسان نمیتواند به تمام ظرفیتهای خودش با تمام ظرفیتهای خودش حرکت کند در نتیجه بسیاری از امکانات هدر میرود و وقتی که به انسان داده شده سرمایة عمری که داده شده است با امکانات فراوانی که داده شده است اینها هدر میرود و در نتیجه ضایعات فراوانی برای جامعه به وجود میآورد امامت امامت معصوم از چنین چیزی جلوگیر میکند یعنی از به هدر رفتن امکانات جلوگیری میکند و جلوی آسیبها را میگیرد همانطوری که قرآن فرمود ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض ولکن کذبوا اگر ملتها اگر جوامع بشری ایمان و تقوی پیشه کنند قبول کنند نظام الهی را برای خودشان وبه این نظام پایبند باشند وقتی که امام معصوم از جامعه طرد میشود یا به حاشیه رانده میشود یا جایگاه او غصب میشود و موانعی بر سر اعمال ولایت و امامتش قرار داده بشود در حقیقت جامعة بشری خودش را محروم کرده است و به تعبیر بعضیها خود زندی کرده است یعنی خودش به دست خودش بیشترین و پر در آمدترین سرمایه را کنار گذاشته است و حرام کرده است و آن را به هدر داده است چرا چون وقتی که یک حاکم مقتدر دانای مثال میزنیم قرآن کریم مثال زده است مدیریت یوسف پیامبر صلی الله علیه وآله علی نبینا و علیه السلام با مثلا حکومتها و مدیریتهای دیگر در طول تاریخ فرعون مثلا کدیریت فرعونی اینها را شما میبینید در قرآن مطرح کرده است و قابل مقایسه هستند چگونه یوسف علیه السلام با حسن تدبیر انی حفیظ علیم وبا آن ظرفیتهایی که خدا برای او بیان کرده است و قابلیتهایی که داشته است چگونه توانست جامعة مصر را از آن بن بست قحطی و مشکلات بیرون بیاورد و این مسیر پر درد سر را به بهترین نحو اداره کند یعنی مدیریت بحران کرد در حالی که مثلا فرعون با آن امکانات فراوان چگونه جامعة خودش را به تباهی کشاند خب این فرق دو مدیریت مدیریت معصوم با مدیریت غیر معصوم این اقتدار دارد آن هم اقتدار دارد اقتدار این معنوی است اقتدار آن مادی است اقتدار این بر اساس ارزشهاست اقتدار آن همراه با مجموعهای از ضد ارزشهاست بعد چگونه این اقتدار همراه با ضد ارزشها به ضد تبدیل میشود و به نابودی آن جامعه کشیده میشود و اما این اقتدار معنوی علی رغم کمی امکانات جامعه میتواند به خوبی از بحران بیرون بیاید و جامعة موفقی شود همینطور در حکومت سلیمان در حکومت داوود در قرآن اینها را که با هم مقایسه میکنیم نمونههای فراوانی است که قرآن کریم نمونههای این حضور معصومین را در جوامع بشری ونمونههای طرد معصومین انبیائی که میخواستند این جوامع مدیریت کنند اما جامعه تمکین نکرد و منتهی به نابودی و عذاب استئصال شد در قرآن فراوان است در سورة اعراف هود و سورههای دیگر به تفصیل اینها را میخوانیم در سورة قصص سورة شعراء سورة نمل در این سورهها این صحنهها را خیلی شفاف و جالب قرآن مطرح کرده است پس امامت در مجموعة اصول دین میشود آن رکن و آن اصلی که بقیة مباحث اعتقادی مثل رسالت و نبوت در حقیقت مقدماتی هستند برای رسیدن به آن قله وافق امامت پس امامت آن اصلی است که میتواند حلقة وصل بین مبدأ و معاد باشد و به تعبیر خود قرآن کریم در سورة بقره وقتی که فرمود انی جاعلک للناس اماما خداوند بعد از امتحانات سختی ابراهیم نبی و ابراهیم رسول را به مقام امامت افتخار داد معلوم میشود که مقام امامت مقام والایی است واز نوع کار کرد امامت هم میفهمیم که امامت امتیاز دارد بر نبوت و رسالت و مفهوم این حرف این نیست که پس پیامبران فقط رسولند یا و فقط نبی هستند امام نیستند نه بسیاری از انبیاء امام هم بودند همانطوری که در قرآن هم فرمود وجلعناهم ائمة یهدون بأمرنا این نسبت به جایگاه امامت در اصول دین اما جایگاه در فروع دین یا نظام اجتماعی که این بحث دوم ما بود باید روی آن بیشتر کار کنیم و مقصود و منظور ما در طرح امامت در نظام اجتماعی همین بخش است که امامت اولا یک رکن است در نظام اجتماعی دو این رکن مهمترین رکن است همانطوری که احادیث متعددی در اصول کافی راجع به جایگاه ولایت لم ینادی شیء کما نودی بالولایة در کجا این مطرح شد در جایی که فرمود بنی الانسان علی خمس آن ستونهای اصلی دین را تبیین میکند نماز حج جهاد زکات و ولایت و لم یناد بشء کما نودی بالولایة چرا جواب داده میشود چون ولایت حافظ اینهاست ولایت به اینها معنی میبخشد ولایت به اینها هویت میبخشد ولایت به اینها جهت میدهد ولایت اینها را به بالاترین ظرفیتهای ممکنشان میرساند یعنی نماز با ولایت با نماز بی ولایت زکات با ولایت زکات بی ولایت لذا در روایات تصریح شده است که بدون ولایت این اعمال قبول نمیشود ممکن است تکلیف انسان ساقط شود اما قبول و پذیرش که نشان دهندة ثمر بخش بودن این عمل است انما یتقبل الله من المتقین خدا فقط از با تقوایان میپذیرد خب کسی که مهمترین شرط قبول عمل و تحقق مطلوب را از دست میدهد این دقیقا مثل آن شخصی است که آمد خدمت پیامبر صلی الله علیه واله و اعتراض داشت به نصب امیر المؤمنان علیه السلام به عنوان امام که حتی اگر خدا هم گفته باشد من تحمل نمیکنم برای من غیر قابل قبول است این چه ولایتی است چه تولی است که انسان فکر میکند خدا را دوست دارد خدا را قبول دارد اما خواستههای او فرامین او را زیر پا میگذارد این یک پارادوکسی است که انسان خیلی وقتها به خاطر غفلت یا به خاطر آن مشکلات درونی داخلی لجالت تکبر غرور و به خاطر خود خواهی نمیتواند از این خاکریز بگذرد و احساس میکند اگر شخصی مثل علی علیه السلام بر سر قدرت رسید پس دیگر مثلا قریش دیگر به قدرت نمیرسد خب در حالی که قریش میتوانست در پرتو امامت حضرت علی علیه السلام به بالاترین قدرت تبدیل شود و به بهترین جایگاه برسد یعنی در پرتو امامت و ولایت قریش به اقتدار میرسید در حالی که قریش اقتدار را میخواست اما منهای اهل بیت علیهم السلام که هم سر خودش هم سر جامعة اسلامی چه بلاهای نابخشودنی به وجود آورد و در نتیجه جامعة اسلامی به تباهی کشیده شد و البته حالا این بحث دیگری است ائمه علیهم السلام در اینجا چه کردند که جلو این تباهیها را بگیرند و تلاش مضاعف داشتند و برنامههای فوق العادهای اجرا کردند تا این که این خسارتها را به خد اقل بر سانند یعنی وظیفة امامت خودشان را وظیفة دستگیری از جامعه و دقیقا مانند بچهای که لجوج است مریض و لجوج است و نه دوا میخورد و تمام چیزهایی که برای او مضر است سعی میکند اینها را هم به خوبی از آنها برخوردار باشد و میخواهد هم شفا پیدا کند شما در این حال چه میکنید با چنین بچة لجوج ودلتان هم برایش میسوزد چون بچة خودتان است یا علی انا وانت ابوا هذه الامة این امت با همة بدیهایی که به پیامبر و اهل بیت کردند اهل بیت چه کردند با این امت خب این بحث دیگری است ما الآن در مقام نظریه پردازی میخواهیم آن بخش اول این بحث را به نقطة روشنی برسانیم و سامان پیدا کند که حضور امام معصوم در جامعه و به شرائط مطلوب یعنی پیروی جامعه از امام معصوم و هدایتهای معصوم برای جامعة اسلامی در چنین نظامی این معصوم چگونه میتواند حد اکثر ظرفیتها را به بار بنشاند و جامعة اسلامی را در تمام ابعاد با همة ظرفیتها به آن کمال مطلوب سوق دهد بحث در این نقطه است دقیقا که این جای تأمل بیشتر و دقت بیشتر دارد که برخی از این ابعاد را خدمتتان اشاره کردیم که ان شاءالله خداوند متعال کمک کند و ما را به راه راست هدایت کند والحمد لله رب العالمین.