استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

92/11/06

بسم الله الرحمن الرحيم

 

6/11/92

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبییب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

موضوع بحث ما رابطة امامت و نظام اجتماعی بود که در نظر داشتیم این بحث را جهت شناخت بهتر و بیشتر نظام اجتماعی باز کنیم تا این که مشخص شود تأثیر گذاری اصل امامت در نوع نظامی که اسلام برای جامعه در نظر گرفته است چه می‌باشد و در اینجا به چهار بحث اشاره کردیم که یکی اصل این رابطه مطرح شده است در آیات روایات و در متونی که امامت را اصل و اساس و پایة اصلی این نظام اسلامی قرار داده است الامامة اس الاسلامی النامی اساس اسلام اسلامی که در حال پویایی و شادابی باید باشد و به تناسب تکامل انسان و پیشرفت بشریت و تمدنهای انسانی اسلام پا به پای همة تحولات توانایی پاسخ گویی به همة مشکلات انسان را دارد و همة نیازها را تأمین می‌کند و این اسلام بر اساس حضور امام معصوم این پویایی را پیدا می‌کند خب این نگاه و این حضور امام معصوم در همة زمانها که انتقاد شیعة امامیه اثنی عشریه است یکی از امتیازات این مکتب هست که به تعبیر برخی از مؤخرین هیچ مکتبی این امتیاز را ندارد که رابطة انسان با خدا را توسط امام معصوم نصب شده از طرف خدا را قائل باشد و استمرار این ارتباط در همة عصرها و زمانها و مکانها به عنوان یک امتیاز بسیار بسیار ویژه و تأثیر گذار در حرکت جامعة انسانی می‌باشد حالا این نکته را از یک بعد دیگر امروز من می‌خواهم باز کنم یعنی وقتی می‌گوییم که امامت در جامعة اسلامی ودر نظام اسلامی یک حضور و جایگاه ویژه دارد یعنی اولا نظام منهای امامت بی معنی است این ارتباط این قدر تنگاتنگ است علی رغم این که خیلیها وقتی راجع به نظام اسلامی صحبت می‌کنند از عدالت صحبت می‌کنند از امنیت صحبت می‌کنند از آسایش صحبت می‌کنند از سعادت از پیشرفت صحبت می‌کنند اما فراموش می‌کنند که همة این ویژگیها در پرتو یک رکن رکین ویک اصل اساسی است که آن امامت معصوم می‌باشد که لو لا الحجة لساخت الارض باهلها لو لم یبقی فی الارض الا اثنان لکان احدهما الحجة یا الامام و همینطور یوم ندعوا کل اناس بامامهم و انما انت منذر ولکل قوم هاد آیات وروایات متعددی که حضور امام را یک اصل اساسی و اجتناب نا پذیر در نظام تکوین و تشریع قرار داده است لو لاالحجة لساخت الارض باهلها جایگاه امام را در نظام تکوین گذشته از نظام تشریع و با توجه به این که قبلا اشاره کردیم نظام تشریع مبتنی بر اصول و سننی که درنظام تکوین حاکم است ارتباط تنگاتنگ دارد این نظام تشریع با نظام تکوین بنابراین حضور امام معصوم در جامعة اسلامی و جامعة انسانی یک حضور پر رنگ و بسیار جدی و اجتناب ناپذیر است بنابراین نظام اجتماعی اسلام منهای امامت نمی‌تواند نظام اسلامی باشد و کلیة مکتبها و فرقی که نظام اسلامی را قبول کردند اما امامت را از او حذف کردند از لحاظ تئوری و فنی و علمی دچار یک کاستی بسیار شدیدی هستند و نمونه‌هایش را ما می‌بنیم در تاریخ یعنی زمانی که مردم دست از امام معصوم برداشتند افتادن به راهها وصراطهای انحرافی و آن وحدت و انسجامی که امامت به وجود میآورد آن را ازدست دادند و آثار منفی بسیار فراوانی مترتب بر این دست شستن از امام معصوم برای جامعه به وجود آمد علی رغم این که ما معتقدیم که امام معصوم حضور داشته است و وظائف خودش را در حد مقدور و ممکن به نحو احسن انجام داده است حالا اگر این نمی‌بود به تعبیر راوایات ما لساخت الارض باهلها زمین مردمش را در خود فرو می‌برد بنابراین نظام اجتماعی منهای اصل امامت منهای حضور امام معصوم یک نظام ناقص و غیر مثمر و غیر منتج آن اهداف مطلوب و کمالات مطلوب برای جامعة بشری خواهد بود خب پس کارکرد این امامت برای این نظام اجتماعی یک کارکرد بسیار مهمی است که ما در دو جمله از امیر المؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیهما خلاصه کردیم که امامت و ولایت اهل بیت یکی نظاما للملة یکی امانا من الفرقة نظم بخش به امت و جامعة اسلامی نظم یافتن و به نظام در آمدن امت در پرتو امامت اهل بیت شکل می‌گیرد و دوری از اختلاف و چند دستگی هم در پرتو این ولایت حاصل می‌شود حالا با تفاوتهایی که یا امتیازاتی که این دو واژه نسبت هم دارند یعنی واژة امامت و واژة ولایت که جای بحث مناسبش می‌آید ان شاءالله واشاره‌ای داشتیم در جلسة پیش به بحث ولایت پس کارکردش و جایگاهش و مکانیسمش حالا این می‌ماند بحث مکانیسم چگونه این امامت این دو نتیجة بسیار بزرگ و عظیم را به وجود می‌آورد نظم بخشیدن و دور نگه داشتن و ایمن نمودن جامعه از بدترین آسیب که آسیب تفرقه است خب امروز نظر دوستان را می‌خواهم توجه بدهم به یک زاویة دیگر این بحث که آن هم بسیار مهم است یعنی ما وقتی که بحث کارکرد امامت را مطرح می‌کنیم گاهی از وسط بحث شروع می‌کنیم همینطوری که الآن شروع ما اینطوری بوده است می‌گوییم امام در جامعه حضور دارد امام نقشی را ایفا می‌کند امام محور می‌شود بقیه دور این محور حرکت می‌کنند و نظم پیدا می‌کند این جامعه با آن نگاهی که شهید صدر در نظریة اجتماعی مطرح کرده بودند که اگر ما حضور خدا را در جامعه خوب ببینیم و صحیح مورد توجه قرار بگیریم می‌بینیم که این حضور یک حضور تأثیر گذاری است که کلیة روابط را هم نظم می‌بخشد خب این یک پله بالاتر است این نگاه عمیقتر است که ما بیاییم بگوییم حضور خدا در جامعة انسانی حضوری است که همة روابط را نظم می‌دهد ارتباط انسان با انسان انسان با خدا انسان با طبیعت انسان با خودش بر اساس نوع رابطة انسان با خدا شکل می‌گیرد اگر رابطه رابطة عبودتی رابطة محبت رابطة ولایت باشد می‌بینیم این ارتباط اثر خودش را بقیة ارتباطات می‌گذارد و نشان می‌دهد خب حالا اینجا امام حلقة وصل است زاویة جدید و نکتة جدیدی که اینجا باید اضافه شود به این بحث این است که ما امام را چگونه می‌بینیم و در این بحث نظام اجتماعی با چه زاویة دیدی به امام نگاه می‌کند یک زاویة دید که عرض کردم ناقص این این که بگوییم امام یک محوری می‌شود یک قطبی می‌شود که بقیه دو رو بر او چیده می‌شوند و حرکت می‌کنند در یک حرکت منظم چرا چون او راهنمایی و راهبری و دستگیری را به عهده میگیرد وحالت تمرکز در ارتباطات به وجود میآید به گونه‌ای که همه به او مرتبط می‌شوند و همه چشم به او دوختند خب این یک اشاره‌ای به مکانیسم این امامت هم دارد این بحث اما این کافی نیست این یک سطح از بحث است سطح عمیقترش را باید اینطوری عنوان کنیم که این امام امامت می‌کند و پیشرو است وپیش قدم است و پیشگام است به سوی چه یعنی جامعة بشری را به کجا می‌خواهد ببرد یعنی هدف نصب امام و هدف از حضور امام در جامعه صرفا نظم دادن به این روابط است یا این نظم دادن به این روابط یک نتیجة طبیعی و منطقی مترتب بر یک هدف بسیار بزرگتری هست و آن هدف عبارتاز آن است که وقتی که قرآن می‌فرماید و لکل قوم هاد هادی را برای چه می‌خواهد می‌فرماید افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی هدایت گری امام به سوی حق است امامت امام و پیشرو بودن امام و پیشگام بودن امام نسبت به دیگران در مسیر رسیدن به حق می‌باشد وان الله لهادی الذین آمنوا الی صراط مستقیم خدا هدایتگر است توسط چه کسی لکل قوم هاد خدا هدایت کنندة مؤمنان به سوی صراط مستقیم است بنابراین جامعة انسانی هدف از وجودش هدایت یافتن به آن صراط مستقیم است که آن صراط مستقیم در آیة دیگر فرموده است وان اعبدونی هذا صراط مستقیم در این صراط مستقیم آن قله آن هدفی که مورد توجه شما انسانها باید باشد چیست آن هدف عبادت من است چرا چون هدف از آفرینش انسان در این خلاصه می‌شود وان ابعدونی وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون ما ارید منهم من رزق وما ارید ان یطعمون ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین من امکانات را به شما می‌دهم چیزی دیگر از شما خواسته‌ام و آن عبادت من است پس این چنین می‌شود این منظومه منظومة این اهداف به این شکل در می‌آید که خدا انسانها را برای به کمال رسیدن آفریده است که این به کمال رسیدن انسانها در یک در یک اصل ودر یک معنی ودر یک ارزش و در یک نقطه و هدف خلاصه می‌شود و آن تکامل مصداق واقعیش عبودیت انسان برای خداست این عبادت انسان برای خداست که انسان را در یک مسیر تکاملی لا یتناهی قرار می‌دهد ان الی ربک المنتهی خدا مطلق است انسان به سوی مطلق در حرکت می‌خواهد بشاد این حرکت فقط با عبادت او تحقق پیدا می‌کند لذا در دعای خاص مطرح در سورة حمد بعد از اقرار به عبودیت ایاک نعبد وایاک نستعین یک خواسته بیشتر مطرح نشد اهدنا الصراط المستقیم این صراط صراط عبودیت است ما را به صراط مستقیم عبودیت که در بر دارندة کل اهداف و در بردارندة کل کمالات است این صراط عبودیت را شما از خدا می‌خواهید هدایت و صراط عبودیت و این هدایت اهدنا خدا فرموده است افمن یهدی الی الحق یک کسی باید دست شما را بگیرد که هادی شما به حق باشد از اینجاست که ما برای هر جامعه‌ای و یک امامی قرار می‌دهیم و لکل قوم هاد پس کار امام آن هم جایگاه امام اینجا مشخص می‌شودهم کارکرد این امامت و هم این مکانیسم هر سة اینها مشخص می‌شوند وقتی که ما بیاییم بگوییم که انسان در مسیر عبودیت جامعة انسانی در مسیر عبودیت خدا باید حرکت صحیح داشته باشد این حرکت صحیح انجام نمی‌شود مگر این که یک امام هدای به حق هادی به خدا هادی بشریت به عبودیت خدا باشد در این جامعه تا این امام هادی به حق هادی به الله هادی به سوی عبودیت انسان برای خدا دست این انسانها و جامعة انسانی را می‌گیرد پس محور بودن امام و کارکرد امام در حقیقت کارکرد هدایت به سوی حق است و انسانها را در صراط عبودیت قرار دادن و نگه داشتن و دستگیری کردن و نظارت داشتن در زمینة حرکت صحیح در این صراط است آن وقت اینجا ما به عمق این بحث امامت امام پی می‌بریم که امام را ما برای این که در مسیر عبودیت موفق بشویم می‌خواهیم و این نظم گرفتن جامعه و تمام برکات و آثاری که برای یک جامعة اسلامی و یک نظام اسلامی تصور می‌شود همه‌اش فرع بر این اصل است یعنی به تعبیر آن روایت که فرمود من اصلح ما بینه وبین الله اصلح الله ما بینه وبین العباد وقتی انسان رابطه‌اش را با خدا توسط امام معصوم هادی به حق وقتی توانست این را اصلاح کند یعنی رابطه را صحیح برقرار کند و این ارتباط صحیح انسانها با امام هادی به حق شکل گرفت خود به خود اتوماد این جامعه یک نظم خاصی پیدا می‌کند انسجام پیدا می‌کند این هواها و خواسته‌ها و رغبتهای متنوع انسانی در یک شاه راهی قرار می‌گیرند که همه به سوی او وبه سوی حق نظم پیدا می‌کنند و بسیج می‌شوند تا این که جامعة بشری به کل اهداف و آرمانهای ممکن خودش دست یابد یک نمونة حسی برای این وقتی همة مردم در کعبه در مسحد الحرام و دور کعبه طواف می‌کنند همه‌شان یک مسیر را طی می‌کنند از چپ به راست حرکت می‌کنند اصلا آنجا تصادفی و حادثه‌ای به وجود نمی‌آید به خاطر اینکه همه یک مسیر و یک آهنگ و یک هدف را دارند می‌بینید این حرکت دائری تکاملی از یک تا هفت شروع می‌شود و حساس احساس می‌کنند که اینها نظم گرفتند شما وقتی که در پایین مسجد الحرام باشید یک طور حرکت آنها را می‌بینید و نظم آنها را می‌بینید وقتی می‌روید از بالا و از طیقة سوم نگاه می‌کنید و یک صورت بسیار بدیعی از این حرکت منظم لمس می‌کنید و می‌بینید که اینها چگونه این طواف حسی نشانگر و در حقیقت نمایانگر یک نظم خاص و بدیعی است که شما همین را در یعنی کعبه را شما به منزلة یک امام و امام را در جایگاه کعبه قرار بدهید در جامعة انسانی در بحث فعل و انفعالهای اجتماعی و ارتباطات اجتماعی انسانها وقتی که امام در این جایگاه قرار گرفت و همه دور و بر او و کنار او پیرو او و پا به پای او حرکت کنند چگونه همه بسیج می‌شوند و استحکاکی و همین را شما در حرکت بسیار بدیع عاشورایی امام حسین و اصحاب امام حسین که دل باخته و در حقیقت تسلیم و تابع او بودند شما در این حرکت عاشورایی در صبح تا غروب روز عاشورا در یک بحث بسیار و یک نبرد بسیار محدودی بود اما شما یک نظم بسیار خاصی می‌بینید در اینج انسجام خاص می‌بینید یک مجموعة اهدافی را به گونه‌ای بسیار بدیع محقق شد با همین حرکت بسیار محدود بسیار تاریخی ظاهرا ولی عمیق در عمق وجدان انسانها تأثیر گذار بوده است و خواهد بود این معنای حرکت مردم در کنار مردم و با امام با امام معصوم یعنی حرکت به سوی حق حرکت در مسیر عبودیت خب وقتی که عرض کردیم شهید صدر فرمود رابطة انسان با انسان انسان با خود انسان با طبیعت چه کسی این رابطه را شکل می‌دهد و هویت می‌دهد رابطة انسان با خدا اگر این رابطه رابطة عبودیت شد آن وقت این رابطة عبودیت بر کل این ارتباطات سه گانه اثر خودش را می‌گذارد اگر در آیات قرآن فرمود با ایوب کوهها تسبیح می‌کنند هم آهنگ می‌شوند هم صدا می‌شوند این شبیه این معنی را در یک حرکت اجتماعی می‌بینید در قیام بهمن پنجاه و هفت امام خمینی رحمة الله علیه وقتی که جامعه یک چنین نظمی پیدا کرد همة صداها با امام و در کنار امام و پیرو امام شد شما ببینید چگونه طاغوت با آن عظمتی که داشت از بین رفت و فتح و پیروزی و امید به جامعة اسلامی ایرانی برگشت خب اینها نمونه‌های واقعی هستند یک بحث واقعی صرف نیست یک واقعی است که وقتی که امام به حق داعی الی الله هادی الی الله در جامعه در جایگاه خودش قرار بگیرد در جایگاه رهبری و مدیریت قرار بگیرد و مردم رابطه‌شان با او بر اساس آن رابطة خودشان با خدا شکل بگیرد یعنی او را هادی الی الله بدانند او را انسان استثمار نبینند او را انسان مستعفر به حقوق نبینند روشن است که با چنین نگاهی و با چنین ایمانی به حقانیت او به لایق بودن او قائد و راهنما بودن او به سوی خدا خودشان را در اختیار او قرار می‌دهند و تسلیم او می‌شوند با اختیار با رغبت با آگاهی ودر نتیجه مواضع و حرکات او برای همه درس می‌شود و همه پا به پای او حرکت می‌کنند می‌بینید جامعه نظم خاصی پیدا می‌کند شکاف در این جامعه اصلا معنی ندارد وجود ندارد و به این ترتیب ما مکانیسم این امامت را در جامعه با این نگاهی که به امامت عرض شد می‌بینیم یک مکانیسم خاصی است که هیچ چیز دیگر جای او را نمی‌گیرد و پر نمی‌کند و نمی‌تواند جایگزین داشته باشد و به همین خاطر ما آن نگاهی که ائمه علیهم السلام به امامت داشتند و به ما دادند می‌بنییم این نگاه نگاه بسیار منحصر به فرد ویژه است چرا چون این نگاه بر این اصول مبتنی است بر اصل این که این امام هادی الی الله است و جامعة بشری هم خواهان هدایت به سوی حق است اما نقش این امام یک نقش کلیدی است در هدایت این مردم به سوی حق است که اگر نباشد گرگها و میشها و حیوانات وحشی و درنده‌ها این جامعة انسانی را می‌درند همینطوری که داریم می‌بینیم جوامع بشری چگونه داردتار و مار می‌شود و در یک بحران بی هویتی بحران بی شخصیتی بحران گمراهی دارند دست وپا می‌زنند و غرق می‌شوند و گاهی هم حس نمی‌کنند که در حال غرق شدن هستند واین آفت بسیار بزرگی است که بشریت گرفتار آن می‌شود که انسان درحال غرق شدن است امام متوجه نباشد که دارد غرق می‌شود اگر کسی متوجه شود یک دست و پایی می‌زند اما کسی که متوجه نباشد که دارد غرق می‌شود دیگر این انسان به تعبیر قرآن الکریم کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون و به این ترتیب می‌بینیم که بزرگترین آفت و بزرگترین درد در این جامعة انسانی وجود دارد اما این جامعه این درد را به هیج وجه احساس نمی‌کند و این بدترین آفت است که انسان گرفتارش می‌شود وآخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.