92/07/07
7/7/92
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا وحبیبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
موضوع بحث ما در نظام اجتماعی و به طور خاص در آثار و کتابهای استاد بزرگوار شهید سید محمد باقر صدر بود و به اینجا بحث را رساندیم که شهید صدر در مقدمة فلسفتنا خصوصا در آن بحث تکمیلی که به آن دادند تحت عنوان المدرسة الاسلامیة شمارة یک الانسان المعاصر والمشکلة الاجتماعیة تحت این عنوان ایشان دو نظام را نقد میکند نظام سرمایهداری و سوسیالیستی مارکسیستی و به نظام اسلامی رو میآورد وآن کلیات نظام اسلامی را مطرح میکند گفتیم به همین دلیل شهید صدر از آغاز مسیر قبل از این که به مبانی نظام توجه کند و وارد بحث مبنایی فلسفتنا که آن محور این نظام که خدا باشد بشود در حقیقت آن خاستگاه حرکتشان که یک نگاه اجتماعی و یک نگاه کاربردی به مباحث توحید بوده است این بحث را در مقدمة فلسفتنا به گونهای طراحی کردند که قابل اغماز و قابل غفلت نخواهد بود چون یک مقدمة بسیار مفصل سی چهل صفحه پر محتوی پر ملات که خودش بعد یک کتاب شد خب این مقدمه نشان دهندة یک نگاه بسیار عمیق و یک بحث اجتماعی مقارن و مقایسهای گه هنوز این بحث زنده است علی رغم این که نظام سوسیالیستی و مارکسیستی به زبالهدان تاریخ دارد میرود علی رغم این خود این مقایسه نشان دهندة این است که ایشان در مقام بیان آن افراطها و تفریطها و کمبودهایی که نظریه پردازان و نظام سازان نظامهای اجتماعی که در یک سراشیب خطرناکی قرار گرفتند و دارند به سوی سقوط حرکت میکنند در چهل سال پیش حد اقل یا بیشتر ایشان بحث را متوجه آن علل اصلی یعنی به مقایسة روبنایی حتی اکتفا نکردند علل آن نگاه منحرفی که نظام سرمایهداری به انسان انسان آزاد اما آزادی بی حد وحصر یا انسان غیر آزاد انسان مجبور و محدود در حدود یک دولت کارگری پرولتاری و سلب آزادی از انسان به بهانة ایجاد یک جامعة بی طبقه هر دو اینها روش مسیر غلط را طی کردند چون یکی آمد از طبیعی ترین و منطقی ترین حقوق انسان که آزادی و آزادگی است و حس تملک مالکیت و احساس فطری خود خواهی حب ذات از اینها سوء استفاده شد از امور فطری و طبیعی سوء استفاده شد یا سوء استفاده بگوییم حالا بد استفاده شد کج فهمی و بد فهمی باعث شد که راه علاج را این برنامه ریزان به غلط طی کنند خب تأکید بنده بر این است که این مقایسه دو منظوره است منظور اول در این مقایسه این است که ما نظام اسلامی با نظامهای رقیب را باید تفاوتهایشان را به طور جد و دقیق بدانیم 2ـ نباید در این مقایسهها ما به روبناها اکتفا کنیم باید برویم به عمق اختلاف ریشهای میان این نظامها خب وقتی که آن اصول دموکراسی را ایشان نقد زدند و به اینجا رساندند ما را که نمیتواند این آزادی و این بی قید و بند بودن ما را به سعادت مطلوب برساند ما نمیتوانیم از لحاظ اجتماعی به سعادت مطلوب نائل شویم اگر یک نظام سرمایهداری را که بر اساس دموکراسی و آزادی مبتنی است و اقتصاد را به این سمت حرکت میدهد آخر کار ما را به یک جامعة طبقاتی و یک نوع استثمارگری و استثمار شدن سوق میدهد که بالآخره این آزادی بلای جان انسان میشود پس تشخیص نظام سرمایه داری به این که انسان را شما آن طور که هست بپذیرد و آزادی را به او بدهید چرا چون نباید حس خود خواهی و حس مالیکت او جریحهدار شود بلکه باید آبیاری شود و این خود به خود انسان را به سوی مصالح خودش دعوت میکند فرمودند این یک خیالی بیش نیست یک سراب است که در عمل در واقعیت خارجی به ظلم وبی عدالتی منتهی میشود لذا میگویم در اینجا در شاخص و معیار اصلی در نظام اسلامی عدالت است این عدالت در آنجا محو میشود ممکن است با خاستگاه عدالت اینها حرکت کنند یعنی بگویند چون ما میخواهیم انسان را آن طور که هست در شرائطی که هست انسان را نگه داریم و او را زمینههای رشد را هر کسی به فراخور حال خودش به او بدهیم اما این انسان با این ویژگی یعنی انسانی که این واقعیتها را دارد اگر رها گذاشته شود و ضابطهمند نشود این غرائز او و حب ذات او این انسان به بیراهه میرود دو این مقایسه با نظام سوسیالیستی که حالا آن نظام سوسیالیستی آمد از بیرون این حصار را بر انسان به وجود آورد و برای انسان خواست که او را از آزادی مطلق بیرون بیاورد و در چارچوب قرار بدهد تا این که به آن جامعة طبقاتی گرفتار نشود و گرفتار آن ظلم نشود ظلم دیگر را مرتکب شد و آن ظلم دیگر عبارت از این شد که این انسان دارای حب ذات باید ذات خودش را زیر پای خودش لگد مال کند وله کند و این له کردن ذات و ذاتیات انسان در حقیقت این له کردن منتهی میشود به ظلمی دیگر برای انسان چرا چون انسان اگر از آن غرائز ذاتیش که خدا برای تکامل او به او داده است اگر اینها را شما محو کنید در حقیقت مهمترین ابزار رشد و تکامل انسان را از انسان گرفتید پس اینجا آزادی انسان گرفته شد در نظام سوسیالیستی چون علتها را به غلط تشخیص دادند و به علت اساسی و ریشهای دست نیافتند و حب ذات و آن حب اختصاص و مالیکت که نشأت گرفته از حب ذات بوده است این را محو کردند و با نفی ملکیت فکر کردند میتوانند نفی استثمار کنند خب اسلام آمد گفت نه این و نه آن بلکه سه راه حل داد اسلام همزمان سه راه حل مکمل هم این سه راه حل دوتایش درونی است و یکیش برونی است راه حلهای درونی 1ـ تغییر مفاهیم و تصحیح مفاهیم و برداشتها و نگاهها به جهان انسان و واقعیتهای زندگی این یک مسیر تصحیح مفاهیم 2ـ دادن الگو برای انسان الگوهای شایسته که بتواند آن اعتدال و میانه روی را به نحو کامل مجسم کند و ترسیم کند در کل ابعاد زندگی و این دو مسیر این دو راه به خود انسان برمیگردد یعنی به درون انسان یکی تئوری دادن و مفهوم صحیح دادن تا این که انسان بتواند آن درون خودش را و ذاتیات خودش را به نحو صحیح توجیه کند و مدیریت کند و مورد بهره برداری قرار بدهد این که انسان میگویند انسان با تقوی در جامعة اسلامی جامعة متقین هدی للمتقین جامعة متقین جامعة مؤمنین یعنی جامعة آن کسانی که افرادی که به آن خدایی که انسان را آفریده است که در سورة علق توضیح کامل دادیم که این انسانی که خدا آفریده انسانی است با این ویژگیها با حفظ چنین ویژگیهایی این انسان را باید شناخت که این انسان در پرتو خدا انسان مرتبط با خدا انسان عبد خدا انسانی است که میتواند به مقام قرب و کمال برسد این چنین انسانی را شما در یک جامعة اسلامی میخواهید پرورش بدهید و به سمت کمال سوق بدهید بنابراین جامعة مؤمنین یا جامعة ایمانی یعنی جامعهای که باور دارد این واقعیتها را و این ارتباط ضرورت این ارتباط با خدا را لذا آنجا بعدها شهید صدر حالا در این بحث نه ولی در بحثهای بعد بحث خلافت و شهادت را میآورد که باید پیوندش را با این بحث تبیین کنیم خیلی مهم است که این طلب شما اگر امروز نرسیدیم در جلسة آینده مطالبه بفرمایید که توضیح بدهیم که اینها چگونه به هم پیوند میخورند بنابراین این انسانی که مؤمن به این خداست و با تقوی یعنی مدیر خود خود مدیر خود این معنای تقوی خود نگه داری یعنی میتواند خودش را کنترل کند خودش را مدیریت کند ضوابط وآن چارچوب تقوی را تعیین میکند قرآن بعد میگوید خودت قاضی خودت باش خودت حاکم بر خودت باش خود نگه دارنده باش این معنای متقین خود نگه دارنده یعنی خودش خودش را مدیریت کند با چه با تصریح مفاهیم و وارد کردن او به عرصة واقعیتهای زندگی آن طور که هست نه بیشتر نه کمتر واقع بینی و ترمیم مسیر و دادن ابزار کامل برای طی این مسیر به این ترتیب قرآن کریم واسلام توانست با دادن مفاهیم و تصحیح مفاهیم این اولین عامل کنترل غرائز افراط و تفریطهای غرائز حب ذاتی که باید در خدمت تکامل انسان قرار بگیرد توانست این حب ذات را مدیریت و کنترل کند از دورن و همین اسلام اکتفا نکرد به این به این مفاهیم تصحیح مفاهیم جون ممکن است در تصحیح این مفاهیم با نبود نمونهها و عینیتهای خارجی انسان باز دچار سر گردانی بشود و افراط و تفریط بشود یعنی در تطبیق مفاهیم گاهی انسان خطا میکند نمونهاش را عرض کردیم بارها گفتم مثلا رفتن امام حسین علیه السلام به مرز شهادت به سوی کربلا در نظر بعضیها القاء نفس در تهلکه است در حالی که در نظر ابا عبد الله معصوم عین رسیدن به جاودانگی وفرار از تهلکه است خب یک کار دو مفهوم متضادی بر او امکان انطباق دارد تشخیص این که این مصداق کدام یک از دو مفهوم صحیح و غلط هست این کاری است که معصوم انجام میدهد و بنابراین با مطرح کردن انبیاء و امامان و الیاء معصوم خداوند متعال در یک نظام اسلامی یک نظام الهی مدیریت و کنترل درونی از باب الگو دهی به انسانها داده و در حقیقت از درون اینها را دارد مدیریت میکند یکی با تصحیح مفاهیم یکی با نصب اسوه و الگوهای برتر این از درون اما از بیرون اگر برای کسی یا کسانی نه تصحیح مفاهیم منشأ اثر شد و نه الگو دهی منشأ اثر مثبت شد اینجاست که این انسان نیاز به ویرایش دارد نیاز به کنترل دارد نیاز به مدیریت بیرونی دارد تا این که این باعث خدشه دار شدن آن محیط امن و جامعة سالم نشود بنابراین دولت اینجا میآید دولت اسلامی دست به کار میشود و با قوانین و اصول امر به معروف و نهی از منکر و جهاد با این انسان در درون جامعة اسلامی وبیرون جامعة اسلامی مورد چه مورد ویرایش دادن مورد کنترل کردن قرار میگیرد یعنی خدا او را کنترل میکند با همین معروف یا با جهاد با این جهاد اصغر در حقیقت کاری که الآن دارد جمهوری اسلامی انجام میدهد دارد دیگران را مدیریت میکند با این نوع تعامل و آنها را در حد خودشان نگه میدارد مثلا آن که حق مسلم مثلا انرژی هستهای را قبول ندارد وادارش میکند که قبول کند به چه با روشهایی حالا دیپلوماسی یا با روشهای خاصی که در همین عرصه باید مطرح شود تا به تعبیر قرآن واعدوا لهم ما استطعتم من قوه با ابزار علم و دانش و پیشرفت علمی باعث کنترل دیگران و نشاندن دیگران در مرزهای خودشان در حدود طبیعی خودشان قرار میدهد پس به این ترتیب ما داریم میبینیم که این حرکت یک حرکت اصولی و منطقی عقلانی و حرکتی است که از درون اصول تعلمیات اسلامی چه بر محور عدالت مبتنی است حالا اینجا دو نکتة دیگر باید در کنار هم بگذاریم تا این نگاه ما به نظام اجتماعی یک نگاه کاملی بشود خب بر چه اساسی بر چه اصولی این تعدیل درونی و کنترل بیرونی انجام میگیرد بر اساس یک نظام ارزشی یعنی یک مجموعهای از ارزشها که ضامن تحقق عدالت هستند و خاستگاه این عدالت چرا ما باید به سمت عدالت برویم چرا باید انسان معتدل باشد و در حد تعادل حرکت کند این انسان بر اساس یک مجموعة ارزشی اگر زندگی خودش را بنا نماید و نهادینه کند خب این انسان باید این ارزشها را در درون زندگی خودش تجسم و عینیت ببخشد خب اسلام آمده است این مجموعه از ارزشها را مطرح کرده و نظام اسلامی نظامی است که این اعتدال و این عدالت برخواسته از این منظومة ارزشی که همه چیز را در جای خود نه افراط نه تفریط قرار داده است و بنابراین اگر بگوییم آن خط کلی و نقشة راه نظام اجتماعی اسلامی عدالت است و آن که در روایت آمده است در شاخصة دولت امام مهدی علیه السلام یملأ الارض قسطا وارضا بعد ما تملأ ظلما وجورا شاخصة اصلی عدالت و در حقیقت دور شدن از هر گونه افراط و تفریط این شاخصة اصلی این نظام اجتماعی خواهد بود حالا در درون این شهید صدر آمدند بحث ضمان وتأمین اجتماعی را در درون همین بحث و در کنار همین بحث آوردهاند که تأمین اجتماعی تأمین بهداشت و درمان تأمین مسکن تأمین کار و کمکهای اقتصادی خب یک شاخص دیگر ما در آیات میبینیم که حالا من الآن مراجعه نکردم ببینیم شهید صدر روی این چقدر مانور میدهد وقتی که این شاخص عدالت را اگر نگاه کنیم در قرآن میفرماید ان الله یأمر بالعدل والاحسان تا حالا شهید صدر به این شکل تعبیر میکند یعنی بحث ایثار از خود گذشتگی و تعاونوا علی البر والتقوی ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان همیاری و کمک که اینها مجموعة اصول و مفاهیمی هستند که آن روابط اجتماعی را مستحکم میکند و به حد اعلای از ظرفیت سازی میرساند بر اساس آن توجیه صحیح برای حب ذات یعنی به کار گیری حب ذات برای فعال سازی اهرم تعاون فعال سازی حب ذات برای رساندن انسان به اوج ایثار و مواسات و مساوات پس مساوات و مواسات و ایثار وتعاون و ایثار اینها مفاهیم و ارزشهایی هستند که با توجه به آن غرائز به طور منطقی و به کار گیری صحیح آنها میتواند دست به دست هم بدهند و آن جامعة الگو را به وجود بیاورند و نظام اجتماعی اسلام نظامی است که همة این اصول را در سر لوحة خودش به روش صحیح همان که در آیة قرآن فرمود افمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم هم راه صحیح باشد هم راه رفتن صحیح باشد هم مسیر درست باشد و هم به طور صحیح این مسیر طی شود اینجاست که این شاخص برای نظام اسلامی مسیر صحیح و تطبیق صحیح نظام انتخاب راه راست و درست راه رفتن در این مسیر این شاخصة نظام اجتماعی اسلامی است که درون این راه مستقیم و درست حرکت کردن همان بحث اعتدال و تعادل شاخص اصلی است و پیرامون این شاخص اصلی مجموعة ارزشهایی که بتوانند به حد اکثر ظرفیت جامعه را برسانند که آن بحث مساوات و مواسات و ایثار و تعاون خواهد بود حالا اینجا در این بستر بحث خلافت مطرح میشود که اگر خلافت انسان به عنوان یک شاخص در این نظام عنوان شود چه اتفاقی میافتد و چگونه میتواند این نظام را به حد اکثر ظرفیت سازی برای جامعه برساند که این بحثی است که ان شاءالله در جلسة آینده باید کمی به تفصیل به آن بپردازیم تا این که ببینیم چگونه اینها با هم پیوند میخورند و میان آن بحثهای اولیة شهید صدر با بحثهای نهایی و یعنی آغازین و آخرین بحثهایی که قلم زدند چگونه با پیوند مبارکی که پیدا میکنند یک تصور بسیار جامع و کامل و نغزی میرسند که بتواند یک ترسیم بسیار دقیقی از نظام اسلامی نظام اجتماعی اسلام به ما بدهد ان شاءالله والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.