استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

92/07/02

بسم الله الرحمن الرحيم

 

2/7/92

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در نظام اجتماعی اسلام بود و موضوعی که دنبال می‌کردیم بحث نظام اجتماعی در آثار استاد بزرگوارمان شهید سید محمد باقر صدر قدس الله سره رسید که عرض کردم ما با توجه به آثار و مکتوباتی که از شهید صدر داریم از جمله در مقدمة فلسفتنا که اولین اثر مدون در زمنیة بحثهای اجتماعی می‌باشد و خود هم یک کتابی مستقل شد فیما ما بعد این مقدمه تحت عنوان الانسان المعاصر والمشکلة الاجتماعیة یعنی همان مقدمه را شهید صدر گرفتند و بعد یکی دو بحث به آن اضافه کردند آنچه که در این مقدمه بسیار چشم گیر و قابل توجه است بحث نظام اجتماعی است چون ایشان با طرح مهمترین مشکل اجتماعی که مشکل نظام اجتماعی است برای انسان چه نظامی سعادت بخش و سعادت آور است این را محور قرار دادند یعنی برای پاسخ این سؤال چه نظامی برای انسان سعادت آفرین است ایشان این جواب را دادند که چند راه برای پاسخ به این سؤال وجود دارد یکی علم یکی مارکسیسم یکی کاپیتالیسم سه راه وجود دارد برای پاسخ به این سؤال بعد ناکامی علوم تجربی برای پاسخ به این سؤال که در حقیقت علوم تجربی توانایی می‌دهد اما هیچ وقت ایده و خط مشی و مذهب و نظام نمی‌دهد علوم علوم تجربی نظام آفرین نیست نمی‌تواند مقوله‌ای از باب نظام اجتماعی به انسان بدهد سوسیالیسم که چنین ادعایی دارد و مارکسیسم با توجه به مشکلات فراوانی که در این نظامهای سیوسیالیستی و مارکسیستی وجود دارد و بسیاری از حقائق فطری انسان را منکر شده است مثل بحث ملکیت و احساس مالکیت که به انسان دست می‌دهد و اساس اختصاص و دارایی و داشتن به عبارت دیگر حب ذات که در انسان نهادینه شده است و او را به تملک و مالکیت وادار می‌کند مارکسیسمی که بیاید یک چنین خط بطلانی روی یک چنین امر نهادینه شده‌ای و فطری بکشد طبیعتا با فطرت نمی‌تواند بجنگد و در نتیجه مارکسیسیم هم ناکام بوده است و خواهد بود به همین خاطر ناچار شدند سوسیالیستها بیایند و به انسانها یک مالکیتهای کوچکی و محدودی را قائل باشند و ملکیتهای کوچکی را قبول کردند در درون آن نظام سوسیالیستی فراگیری که کل مالیکتها را از بین برده است و مالکیت را مالکیت دولت یا جامعه قرار داده است و این استثناها و این عقبگردها و عقب نشینیها دلیل ناکامی مارکسیسم در ادعاهای خودش است به دلیل این که این واقعیتهای فطری را منکر شده است و اما نظام سرمایه داری نیز نظامی است که ناکام خواهد بود علی رغم این که آزادی را برای انسان قائل شده است و این امر فطری را که نهادینه شده است قائل شده اما به دلیل این آزادی بی قید وشرطی که برای افراد قائل شده است باز این منتهی خواهد شد به یک نوع استبداد به تسلط اقلیت بر اکثریت و در آخر از بین رفتن حتی آن آزادی که به طور تئوریکی قائل شده بود اما نهایت و در آخر کار به استعمار و استثمار و از بین بردن آن آزادیهای مزعوم و زعم شده خواهد انجامید و در نتیجه نظام سرمایه‌داری هم به یک نظام طبقاتی فاحش در مقابل سوسیالیسم که نظام بی طبقه را تعریف می‌کرد و فکر می‌کرد یک جامعة بی طبقه را تولید کند به وجود بیاورد نظام سرمایه داری یک نظام یک جامعة طبقاتی که استثمارگر و استثمار شده در او به گونه‌ای خواهند بود که این افعی ملیکت و مالکیت و خود خواهی که در انسان حب ذاتی که هست به گونه‌ای رشد خواهد کرد که یک گرگ درنده خواهد شد این مجموعة کوچک از انسانها که بقیة افراد جامعه را لت و پار خواهد کرد و از بین خواهد برد و به این ترتیب چه سعادتی برای چین جامعه‌ای قابل تصور است خب ببینید با نقد ایده‌های رقیب و نظامهای رقیب طبیعتا شهید صدر باید در مقام و بیان نظام سالم یا نظام اسلامی موازی و مقابل و رقیب این نظامها باشد بنابراین این خود این بحث خود این مقدمة فلسفتنا یک بحثی است در نظام اجتماعی این که من عرض کردم گاهی شهید صدر تصریح نکرده است آن مراجعه نمی‌کردم امروز به نص و متن کلمات شهید صدر دیدیم نه ایشان یعنی هم این بحث به روشنی دارد ما را توجیه می‌کند که شهید صدر در صدد بیان نظام احتماعی بودند و نه فقط کلمة نظام را به کار برده است چون ایشان وقتی بحث از مذاهب موجود در زمینة پاسخگویی به این سؤال نظام اصلح مطرح می‌کنند می‌گویند مذاهب موجود عبارتند از نظام سرمایه داری نظام سوسیالیستی نظام اسلامی یعنی مذهب و نظام را در این تعبیر یکی دانسته است یا مذهب را به نظام تفسیر کرده است که ما در بحث مجتمعنا برای حل این شبهه که آیا شهید صدر اینجا دچار مجاز گویی شده است یا این که مراد ایشان از مذهب نظام است یا این که نظام چیزی فراتر از مذهب است یک راه حلی آنجا یک وجه جمعی پیشنهاد کردیم و مطرح کردیم و عرض کردیم که مذهب می‌تواند به نظریة اجتماعی ناظر باشد یعنی آن خط مشی و روش حالا این خط مشی و روش وقتی که ترجمة عملی شود و بخواهد به صورت عملیاتی در بیاید حالت نظام به خودش می‌گیرد لذا ممکن است بگوییم مذهب یک تعبیری است که دو گونه برداشت از او می‌تواند بشود یا دو کاربرد می‌تواند داشته باشد هم ناظر به آن وجه حقیقی نظریه باشد و هم ناظر به آن روح حاکم بر نظام باشد و به خودش اجازه بدهد که به مذهب یعنی مذهب بگوید و نظام را بخواهد و لذا در تفسیر مذاهب موجود ایشان کلمة نظام به کار برده است خب در هر صورت چه این باشد شما ببینید این بحث لفظی است آن بحثی که الآن ما داریم بحث مفهومی و محتوایی است بحث لفظی نیست در این بحث مفهومی و محتوایی می‌خواهیم عرض کنیم که شهید صدر اصلا این مقدمه را نوشته که بگوید من برای رسیدن به نظام اجتماعی دارم فلسفتنا می‌نویسم و اقتصادنا می‌نویسم آن نظام اجتماعی را دارم دنبال می‌کنم و اسلام با نقد آن نظامهای اجتماعی رقیب خودش را بر کرسی قدرت می‌رساند و می‌نشاند چرا چون اسلام آمده فطرت انسان را در نظر گرفته است ومتناسب با حقائق فطری انسان و جهان آمده انسان را دگرگون کرده است نه مثل دگرگونی سوسیالیسم که سعی کرده آن حس مالکیت انسان را محو کند که محو نمی‌شود چون سوسیالیسم نتوانست و نمی‌تواند به حب ذات غلبه پیدا کند وآن حب ذات را ریشه کن کند اسلام این حب ذات را قبول کرده است و مقتضیات این حب ذات را هم دیده ولی بر حب ذات به گونه‌ای منطقی توانسته است غلبه پیدا کند یا مدیریت کند حب ذات را چون شما حب ذات را نمی‌توانید از بین ببرید حب ذات را باید جهت بدهید چون حب ذات برای این که کاربرد دارد در تکامل انسان اگر انسان ذات خودش را دوست نداشته باشد هیچ وقت دنبال تکامل خودش نخواهد رفت یعنی فلسفة زندگی فلسفة آفرینش انسان بر اساس یک چنین محرکی و یک چنین موتور محرکی که در وجود خودش باشد که حب ذات است حرکت می‌کند اگر این محرک نباشد انسان دنبال کمال خودش نخواهد بود پس باید حب ذات را حفظ کرد اما حب ذات را اگر بخواهید رهایش کنید نظمی و قانونی و نظامی به آن ندهید و کاربردیش نکنید شما مدیریت نکنید حب ذات شما را مدیریت می‌کند و در نتیجه سر از خود خواهی و تکبر و غرور و خود کامگی وبالاخره بعد حب ذات سبب می‌شود برای از بین بردن ذات به جای این که سبب شود برای تکامل ذات انسان پس اسلام در نظام اجتماعی اصلحی که مدعی است اولین کاری که می‌کند این حب ذات فطرت را حفظ می‌کند اما جهت می‌دهد به این حب ذات فطری جهت دادنش با حب ذات فطری به این روش به دو روش می‌فرماید اعمال می‌شود یعنی در نظام اسلامی دو راه کار طراحی شده است برای تربیت این حب ذات راهکار اول از راه مفاهیم صحیحی که به ذهن انسان داده می‌شود یعنی انسان با گرفتن مفهمی از کل واقعیت زندگی به جای این که در نظام سوسیالیستی یا سرمایه‌داری انسان فقط به بعد مادی زندگی توجه کرده و می‌کند و در نتیجه انسان یک بعدی حرکت می‌کند در زندگی چون فقط قالوا ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الا الدهر فقط همین زندگی دنیاست کل نظام سرمایه‌داری و سوسیالیستی و مارکسیستی به محدودة زندگی دنیوی انسان می‌پردازد آن هم ناقص آن هم یک بعدی یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الأخرة هم غافلون حتی کل زندگی دنیا را هم در برنمی‌گیرند خیلی از واقعیتهای زندگی فعلیمان آن بعد غیر مادیمان که بعد معنوی و رؤیامان است آن هم را نادیده می‌گیرند در نتیجه می‌شود نظامی که فقط به یک بخش از وجود انسان پرداخته است در حالی که اسلام می‌گوید من کل انسان و کل واقعیتها را در نظر می‌گیرم و انسان یک موجودی است که یک زندگی محدود مادی این دنیایی دارد و یک زندگی ابدی دارد و فقط زندگی مادی نیست زندگی مادی یک پلی است و وسیله‌ای است برای زندگی واقعی وان الدار الآخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون این مفهوم را که اسلام به انسان می‌دهد این حب ذات جهت پیدا می‌کند انسانی که به خاطر حب ذاتش بر این موارد مادی محدود دنیا با دیگران به ستیزه جویی برمی‌خواست وبر می‌خیزد همین انسان با این مفهوم جدید و با فهم ارزشهای الهی وضد ارزشها و انتخاب آن ارزشهای مطلوب که برخواسته از این نظام آفرینش و توحید الهی است وکمالات الهی با توجه به آن مجموعة ارزشها همین انسان دارای حب ذات با حب ذاتش به سمت آن ارزشها حرکت می‌کند و از خود خواهی و خود کامگی به ایثار و شهادت و مواسات و مساوات رو می‌آورد همین انسان با حب ذاتش او را وادار می‌کند برای حفظ ذات خودش و تکامل خودش به سوی ایثار حرکت کند به جای این که به تعبیر شهید صدر به استعفار خود کامگی بپردازد و خود خواهی از خود خواهی می‌گذرد و عبور می‌کند به آن طرف به آن طرف پل خودخواهی خب پس این حب ذات حفظ شد اما چون او را جهت دادید همین حب ذات باعث آن زنده شدن روحیة شهادت طلبی در انسانها می‌شود و انسان از همین دنیای مادی زاهدانه عبور می‌کند و فرار می‌کند یا این دنیا را آباد می‌کند و بر اساس گذشت با دیگران تعامل می‌کند پس همین حب ذات در یک صورتی باعث خود خواهی و کشت و کشتار می‌شود به تعبیر ملائکه یفسد فی الارض ویفسک الدماء می‌بود حالا همین انسان با همین حب ذات می‌شود آنچه که خدا فرمود قال انی اعلم ما لا تعلمون رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند یک چنین انسانی با همین حب ذات از دنیای ماده به راحتی عبور می‌کند الناس عبید الدنیا والدین لعق علی السنتهم این حب ذات است یحوطونه اینما درت معایشهم بعد همین انسان که این چنین است می‌شود یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة می‌شود ابا عبد الله الحسین که از دنیا بیزار می‌شود هیهات من الذلة حاضر نیست به خاطر چند روزة دنیا ذلت این دنیای محدود را تحمل کند ودنبال عزت می‌رود خب پس این یک روشی است که در نظام اجتماعی اسلام یعنی رأی تحقق آن نظام اصلح یک چنین تحولی در درون انسان به وجود می‌آید که نظام اسلامی این تحول را به وجود می‌آورد حالا با چه آیتمهایی و چه راهکارهایی این را توضیح می‌شود داد یعنی توضیح داده است شهید صدر و راه دومی که در این نظام اجتماعی طی شده است این است که این انسان از یک تربیت ویژهای برخوردار می‌شود الگو به او داده می‌شود انبیاء الگوهای برتری هستند و اولیاء خدا الگوهایی هستند که انسانها را تربیت می‌کند بر ایثار شهادت طلبی کمال خواهی و خدا خواهی و با این تربیت انسان می‌تواند خود خواهی خودش را مهار کند کنترل کند جهت بدهد و بنابراین می‌فرمایند که دولت اسلامی دو وظیفه خواهد داشت یک وظیفة تغییر محتوای درونی انسانها یک وظیفة کنترل از بیرون با نظام حسبه نظام امر به معروف نهی از منکر و رقابت و نظارتی که دولت اسلامی بر رفتار و کردار انسانها خواهد داشت می‌تواند آن نا به سامانیها آن تنگناها و آن جاهای که معضلات و مشکلاتی که در جامعه به وجود بیاید بتواند آنها را کنترل کند و نا به سامانیها را از بین ببرد وانسان را از بیرون از بیرون وجود خودش کمک کند اگر بنا بود این انسان منحرف شود یا یک مسیر بیراهه‌ای برود که او خودش از بین ببرد و از دست بدهد حفظش می‌کند و نگهش می‌دارد خب پس در اینجا وظایف تربیتی دولت اسلامی هم آمد در درون این نظام اصلح تعریف شد یعنی جایگاه دولت نقش دولت و کارهای کلانی که دولت اسلامی باید برای تربیت انسان انجام بدهد و به این ترتیب یک نگاه کلان به نظام اجتماعی در اینجا ما از شهید صدر می‌بینیم که جای بسیار تقدیر و عرج نهادن است که ما می‌توانیم روی همین حرکت کنیم و کلیات این نظام اسلامی را در آثار شهید صدر که عرض کردم این یک مقوله‌اش است مقوله‌های دیگر در بحث تاریخچة خلافت و شهادت و همینطور در نظریة خلافت انسان و شهادت انبیاء که آنجا مراتب شهداء و وظایف این شهدا و قلمرو شهادتشان که در حقیقت قلمرو آن ولایت و حاکمیتشان هست مطرح می‌شود و ما از یک نظام جامع نظام ولایت یا نظام امامت در این جامعة انسانی در حقیقت می‌توانیم از این چنین نظام امامتی سر در بیاوریم و بین این نظریة خلافت و اصل شهادت و نظام ولایت اولیاء خدا یعنی اولایت خدا رسول و امامان و فقهاء در حقیقت یک ساختار کلانی به دست می‌آید که می‌تواند آن نظام سیاسی نظام اداری نظام اقتصادی و بقیة خرده نظامها را هم در درون خودش جا بدهد که حالا اینجا شهید حکیم هم مطالبی دارند که ان شاءالله آنها را هم در همین زمینه مطرح می‌کنیم بررسی می‌کنیم و امیدواریم که خداوند متعال توفیق بدهد که این مسیر را به خوبی طی کنیم وآخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.