92/07/01
1/7/92
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
بحث ما در نظام اجتماعی بود و دنبال نظام اجتماعی اسلام در منابع اصلی خودمان یعنی در کتاب و در سنت بودیم و روشها رسیدن به این نظام اجتماعی را مطرح کردیم در جلسات گذشته و روشهایی که شهید صدر طی کردند هم استفادة غیر مستقیم از متون فقهی و استفادة مستقیم از آیات و روایات یا استفادة غیر مستقیم از آیات و روایات سه راه را پیشنهاد یعنی به عنوان محصول بحثهای گذشتمان شد که ما به جز این که بیاییم در متن آیات و روایات در موضوعات مختلف جستجو کنیم و بعد از آن احکام تفصیلی بیاییم احکام کلام و آن قواعد کلی و آن مجموعة آن قواعد که یک نظامی را تشکیل میدهند که استنباط کنیم که این یک راه بود راه دیگر این است که ما برویم در متون آیات وروایات ببینیم کجا در قرآن یا در سنت مجموعة منسجم و هماهنگی عنوان شده است و طراحی شده مثلا از باب نمونه در نهج البلاغه اگر به نامة امام علیه علیه السلام به مالک اشتر رجوع کنیم ما یک نظام نامهای میبینیم اگر به رسالة حقوق مراجعه کنیم ما یک نظام نامهای میبنیم که حالا اسمش رسالظ حقوق است ولی محتوای یک نظام اجتماعی بسیار دقیقی است که میتواند منعکس کنندة آن کلیات آن نظام اجتماعی مطلوب باشد جلسة گذشته بحث را ما بردیم روی استنباطهایی که میشود و این بحثهایی که ما الآن داریم انجام میدهیم یا دیگران انجام دادند در جهت استنباط آیا اینها واقعا اکتشاف است این نظام اجتماعی است یا ابداع و ابداع یک نظام اجتماعی است یعنی تأسیس یک نظام اجتماعی ما داریم میکنیم خودمان از آیات و روایات جزئیات و مفردات را جمع میکنیم و بعد خودمان یک نظامی درست میکنیم که این شبهه را جواب دادیم در جلسة گذشته عرض کردم که چون زاویههای دید مختلف است و اولا نیت و هدف و روش ما روش استکشافی است و استنباطی است و ما به هیچ وجه نمیخواهیم و نباید مدعی جعل نظام و ابداع نظام باشیم بلکه در مقام استنباط نظام باید باشیم و شبهاتی که در این دین هست هم اشاره کردم وآن نقطة اختلاف بین استنباطها را هم گفتم که آن برمیگردد به آن زاویههای دید که اینها با هم مکمل هم هستند و معارض هم نیستند و لی ما میتوانید یک نظام را از چند زاویه نگاه کنید خب برای این که ما مسیر را خیلی پر پیچ و خم نکنیم عرض ما این بود که ما اگر سؤالاتمان مشخص باشد در بحث نظام ما چند سؤال کلیدی داریم در مثلا نظام خلافت انسان که مورد بحث ما بود نظام خلافت دنبال چه مقولههایی است چه سؤالاتی را باید جواب بدهد مثلا هدف این نظام باید مشخص باشد مثلا باید این افرادی که به عنوان خلیفة خدا در زمین مطرح شدهاند اینها باید مشخصاتشان مشخص باشد قابلیتهایشان قلمرو خلافتشان و کار کرد و آن انتظاراتی که از این خلافت یا وظایفی که بر عهدة آنهاست رابطهشان با هم دیگر رابطهشان با مستخلفٌ علیه و مستخلفٌ فیه همة این روابط باید مشخص باشد پس ما در اینجا که در مقولة نظام دنبال نظم هستیم نظم چه تنظیم روابط انسانی فیما بین با طبیعت و با خدا رابطة انسان با خود با انسانهای دیگر با طبیعت و با خدا تنظیم این نظام اجتماعی این رابطه را نظم میبخشد و قانونمند میکند وقتی که رسالت نظام مشخص شد خب ما با این سؤالات سراغ هر متنی برویم ممکن است یک متن جامعی پیدا کنیم که همة این سؤالها را جواب دهد مثلا مثل رسالة حقوق یا مثل نامة امام به مالک اشتر یا برخی از اینها را جواب بدهد یا حتی ممکن است آحاد روایات کوچک و کوتاه هم به برخی از این سؤالات جواب بدهد در نتیجه ما وقتی که پاسخهای این سؤالها را از آیات و روایت به دست آوردیم ما به آن نظام مطلوب خواهیم رسید یعنی نظامی که میخواهیم کشفش کنیم بعد آمدیم بحث را آوردیم در آثار خود شهید صدر که محل عنایت ماست در این بحثهای اجتماعی و محور اصلی بحثهای ما هم بحثهای ایشان قرار داده شده است به دلائلی که بتوانیم در این زمینه ما هم حرفهای ایشان را خیلی خوب بفهمیم که متأسفانه کمتر مطرح شده است و فهمیده شده است و هم بتوانیم این بحثها را بررسی کنیم و نقد کنیم و از این نقد به ارتقاء مباحث به عمیقتر شدن پختهتر شدن مطالب و به پاسخ به جا خالیهایی که در آثار ایشان احساس میکنیم وجود دارد که باید پر شود بنابراین ما در خود آثار شهید صدر اگر بخواهیم دنبال نظام بگردیم دنبال نظام اجتماعی بگردیم چه چیزهایی را به دست میآوریم آیا شهید صدر رحمة الله علیه در صدد بیان نظام بوده یا نبوده دیروز به چهار نکته حد اقل اشاره کردم که در این چهار نکته بعضی از نکتهها خیلی روشن و گویاست که شهید صدر در مقام طرح نظام اجتماعی بوده یکی از شواهد خیلی روشن مقدمة فلسفتنا که یک بحث اجتماعی تمام عیار است معضل اجتماعی که نیاز انسانیت و انسانها به نظام اصلح است اینها مطرح شده است و بعد ایشان در صدد پاسخ دادن با نقدی که به مارکسیسم و نظام سرمایهداری کرده است دور نمایی از نظام اسلامی را مطرح کرده است پس کلیت نظام اسلامی را ایشان به نحو بسیار زیبایی و جالبی قبل از این که وارد فلسفتنا بشود و قبل از این که مبانی را بگوید طرح را ارائه داده بعد وارد مبانی شده و در فلسفتنا و سپس اقتصادنا به مبانی پرداخته است و در الاسلام یقود الحیاة آمده آن دست آوردهای این نگاه و این نظام اجتماعی را به صورت خرده نظام مطرح کرده است این یک بحث بود بحث دیگر این بود که در لابهلای بحثهای نظریة اجتماعی ما مقولههایی که پاسخ گوی سؤالات ما دربارة نظام بود مطرح شده است و اینها را ما میخواستیم امروز رویشان کار کنیم اما قبل از ورود به اینها یک بحث را عنوان کردم که امروز وعده کرده بودم که کار کنیم رویش و این بحث این است که بحث نظام نظریة خلافت که شهید صدر مطرح کرده است خلافت انسان در کنار این نظریه ایشان آمده اصل شهادت را شهادت انبیاء و اوصیاء بر انسان خلیفه مطرح و عنوان کرده است یک سؤال اینجابه ذهن میآید که جای جواب دادن دارد آیا این بحث اصل شهادت بخشی از نظریة خلافت است یا این نظریه یا این اصل شهادت به عنوان اصلی است که جزء نظام خلافت است چرا این سؤال را کردیم چون قبلا ما گفتیم کار نظریه نظریه عهده دار بیان چیستی و چرایی است و نظام عهده دارد چگونگی است خب میشود به یک نوعی تقریر کرد که این اصل شهادت مبدأ شهادت که قرآن مطرح کرده است این جزء و رکن مقوم نظریة خلافت هست یعنی به همان چرایی دارد جواب میدهد و میشود به گونهای تقریر کرد یا از زاویهای وارد شد که این نظام شهادت نظامی است که به نظام خلافت عینیت میبخشد و او را تضمین میکند و تصحیح و تکمیل میکند یعنی مکملی است که در مقام اجرا برای این که خلافت خلیفة الهی به آسیب جدی بر نخورد و اهداف خلافت پایمال نشود باید خداوند متعال لزوما این چنین صلاح دانسته است که این ضمانت توسط یک اصل شهادت و وجود شاهدانی معصوم انبیاء و امامان اینها میآیند و این خلافت را قوام میبخشند این خلافت را به اهدافش میرسانند عینیت میدهند این خلافت قابل دفاع خواهد بود و به این ترتیب میشود بخشی از نظام خلاف این دو بحث دو بحثی است که شایستة تأمل است و شاید مطالب جدیدی از آنها در بیاید که آیا ما این اصل شهادت را بخشی از نظریه بدانیم یا بخشی از نظام البته اگر بخشی از نظریه آمد به گونهای باید تقریر بشود بعد در نظام خلافت هم باید بیاید اما اگر در نظریة خلافت آن را ما ندیدیم در نظام خلافت قطعا باید برای او جای پایی بگذاریم و یک رکن مهمی است که بعد ما را به بحث نظام امامت خواهد رساند که حالا این در این خروجی کارمان که نظام اجتماعی ما نظام ولایت الهی است این چگونه ترسیم و تصویر میشود که این جای بحث جدی دارد و امیدواریم که بتوانیم از عهدة این بحث بر بیاییم خب اجمالا الآن جواب اجمالی که میتوانیم بدهیم به این است که ما قطعا در نظریة خلافت وقتی شهید صدر در المدرسة القرآنیة مطرح کردند که خلافت انسان به عنوان یک اصل و در حقیقت تحقق بخش اهداف الهی از آفرینش انسان است در همان آیة شریفة سورة بقره انی جاعل فی الارض خلیفة فرمودند این اشاره و بلکه تصریح است به یک نظریهای است در نظریة اجتماعی است و از لحاظ تاریخی هم قرآن تثبیت کرد که اولین خلیفة خدا بر زمین و در زمین حضرت آدم علیه السلام بود وبعد انبیاء آمدند و پشت سر هم آمدند و این خلافت را به عهده گرفتند در حالی که همة مردم خلیفة خدا بودند اما اینها یک نوع خاصی از خلافت یا مرتبهای بالای از خلافت که مقام شهادت تسمیه شد و نامگذاری شد و از طرف قرآن و با تصریحی که شهید صدر دارند یعنی آدم ابو البشر هم اولین خلیفه الهی است واین اولین خلیفه پیامبر خدا هم بود در آن واحد دو تا را جمع کرد یعنی منصب خلافت الهی و منصب شهادت را در خود جمع کرد انبیاء هم پشت سر او آمدند و در مقاطع مختلف تاریخی نقشهای گوناگونی را ایفا کردند که یک نقش مشترکی که داشتند آن صیانت این خلافت منصب ومقام خلافت از این که به بیراهه برود وبه تعبیر ملائکه اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء خداوند نفرمود نه ولی بعدا وقتی که حالا در روایات اسماء حسنای خودش که در اهل بیت تجلی یافته یا به تعبیر دیگری وقتی که آن نمونههای برتر بشریت انبیاء را به آنها نشان داد خب اینها فکر نمیکردند از چنین انسان خلیفهای که زمینة افساد وسفک دماء در او فراهم است چنین انسانی از وجوب او و از این محصول این گلهای برتر و نخبگان جامعة بشریت که انبیاء هستند واولیاء خدا هستند اینها به عمل بیایند بعد اینها گفت جواب دادند انی سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا بعد از این که خدا اسماء خاصی را به آدم آموزش داد و آنها از درک آن اسماء عاجز بودند اظهار عحز کردند و برتری آدم را بر خودشان یافتند و احساس کردند و فهمیدند بنابراین در اینجا ما میبینیم که قرآن کریم در ضمن مطرح کردن نظریة خلافت آن واقعیت خارجی واقعیت خارجی خلافت و مصداق خلفای الهی را و آن اصل نبوت یا اصل شهادت که در انبیاء و اولیاء تجسم پیدا کرده و عینی شده است آن را هم در ضمن دارد مطرح میکند و به همین خاطر گفتیم که میشود از کلمات شهید صدر که در مقام بیان تاریخ خلافت و تاریخ شهادت است نظام را هم میشود به دست آورد یعنی در حقیقت وقتی ما دنبال مصداق داریم میرویم پس یک نظامی در آنجا پیاده شده است که به صورت یک واقعیت خارجی در آمده است وقتی شما مثلا میروید بچة خودتان را در مدرسه ثبت نام میکنید انجام این ثبت نام خب معنایش این است که اینجا یک قانونی وجود دارد که آن قانون عملی شده است پس از تحقق خارجی از مصداق خارجی شما میتوانید آن طرح آن ایده آن نظام را هم بفهمید یعنی آن حامل دو پیام است این واقعیت خارجی تاریخ انبیاء وجود انبیاء جایگاه انبیاء و عملکرد انبیاء حامل دو مقوله است و دو مفهوم است یکی آن نظامی که بر اساس او انبیاء آمدند و باید میآمدند و یکی هم این که عینیت خارجی و آن تحقق خارجی آن نظام است یعنی هم مصداق نظام هم خود نظام را میشود از او فهمید به دلیل این که در اینجا بین یعنی با این نکته که در چنین نظامی الهی که ولا یظلم ربک احدا خداوند هیچ وقت تخلف نمیکند از آنچه که باید باشد انبیاء هم معصوم هستند پس آنچه که تحقق پیدا میکند به فعل الهی و در رفتار انبیاء این میشود عین آن چیزی که با واقعیت باید منطبق باشد با این قرینه و با این دلیل میتوانیم بفهمیم که تاریخ انبیاء حامل چیست حامل آن نظام خواهد بود و از راه فهم تاریخ و تحلیل آن تاریخ ما به آن نظام میتوانیم رسیم به همین خاطر در اینجا عرض کردم که شهید صدر در مقام بیان تاریخ خلافت وتاریخ شهادت به طور ذهنی به آن نظام تذکر و توجه داده است هر چند کلمة نظام را به کار نبرده و به کار نگرفتن بحث نظام یا به کار نگرفتن واژة نظام دلیل بر بی توجهی و عدم اهمیت دادن شهید صدر به این مطلب نیست بلکه در آن واحد دو تا را با هم تبیین کرده مثل روش خود قرآن کریم و به این ترتیب ما مشکل خاصی نخواهیم داشت یعنی از لحاظ منبع شهید صدر هم در اینجا در حقیقت توانسته است که وارد عرصة نظام شود فقط به نظریه بسنده نکرده است این اصل ایدهای است که قابل پرورش است قابل طرح است وقابل پیگیری است که حالا ان شاءالله اگر بنا شد متن را ما هم متن شهید صدر را بررسی کنیم به شما نشان دهیم چه جاهایی مباحث مربوط به نظام را در درون بحث نظریه یا در درون بحث تاریخچة انبیاء خصوصا در آن جزوة چهارمشان که خلافت الانسان و شهادت الانبیاء هست یک بخشی از آن جزوه مختص پاسخ به این چگونگی است یعنی به بحث نظام اختصاص دارد بنابراین ما در آثار شهید صدر میتوانیم رد پای بحث نظام اجتماعی را هم ببینیم حالا اگر هم کل آن مجموعه را ببینیم یعنی آن مقدمة ایشان در فلسفتنا به اضافة مباحث ضمنی در بحث خلافت به اضافة مباحثی که صریحا در جزوة خلافت الانسان و شهادت الانبیاء آمده است اینها را همه را روی هم بگذاریم بعد پاسخ آن سؤالاتی که در نظام مطرح است به دست بیاوریم و به این ترتیب به این بحث شما هم کمک فراوانی خواهد کرد که چگونه این نظریه و این نظام استنباط میشود از خود کلمات شهید صدر در جایی که تصریح ندارد یعنی به روش خودش شما در کلام خودش بیایید جستجو کنید و آن نظام اجتماعی را هم استنباط کنید تا اینجا این طرح ایده بود که ان شاءالله فرصتی بکنید و به این چند متن هم مراجعهای بکنید و این سؤالاتی که دربارة نظام داشتیم ببینید کدامها را شما میتوانید پاسخش را از متن کلام شهید صدر به دست بیاورید البته عرض کردم در جلسة پیش یکی از کارهای خیلی خوب کار شهید حکیم هست که در کتاب المجتمع الانسانی فی القرآن الکریم ایشان تقریبا باز کرده است این مطالب را و حالا هر چند باز بحث نظام را به این صورت نیاورده است ولی بیشتر پرداخته و بیشتر توضیح داده که آن هم منبعی است قابل مراجعه که ببینیم کلیت بحث نظام به چه صورتی در اینجا آمده است یکی از منابعی که بعدها ان شاءالله میخواهیم رویشان کار کنیم کتاب دوم شهید حکیم است دور اهل البیت فی بناء الجماعة الصالحة که به فارسی هم ترجمه شده است فایلش هم خواستید در اختیارتان میگذاریم این کتاب در حقیقت باز یک نظام نامة اجتماعی است یعنی مجموعة پاسخهایی است که به سؤالاتی که ما در نظام مطرح کردیم داده شده است و هم کلان نظام و هم خرده نظام در او تبیین شده است که این هم میتواند متن خوبی باشد که حالا بعضی از شهید صدر گرفته شده است و بعضیهایش را خود شهید حکیم با آن اشرافی که داشتند در آیات و روایات سعی کردند آن را به دست بیاورند و عرضه کنند که خب مغتنم است و قابل بررسی و میتواند محور کار ما هم قرار بگیرد ان شاءالله به عنوان یک متن قابل مراجعه و قابل بررسی ان شاءالله والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.