استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

91/03/09

بسم الله الرحمن الرحيم

 

9/3/91

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

از مباحث باقیماندة مربوط به جامعه و تاریخ یا سنتهای الهی در تاریخ و نقش آنها در تحول و تکامل جوامع بشری شهید صدر بحث جامعه را با سنتهای تاریخ شروع کردند و در همین مجموعه بحث ادوار تاریخی را هم مطرح کردند و به عنوان این که قرآن در ادوار تاریخ هم نظریه‌ای دارد و گویا بین این دو یعنی بین نظریه قرآن در سنتهای تاریخ و بین نظریة قرآن در ادوار تاریخ ارتباطی تنگاتنگ قائل هستند و بین این دو مجموعه بین نظریة اسلام در سنتهای تاریخ و نظریة اسلام در ادوار تاریخ بحث عناصر جامعه و نظریة اجتماعی مطرح شده است خب این روش و این نوع از تسلسل و ترتب موضوعات می‌تواند معنی‌دار باشد و شاید بشود گفت که یکی از نقاط قوتی که در اینجا شهید صدر به آن توجه کردند همین بحث نظریة اجتماعی را در لابه‌لای دو بحث تاریخی یکی بحث از سنتهاست یکی بحث تطبیقی سنتهاست مطرح کردند در بحث سنتهای تاریخ اگر فراموش نکرده باشید شهید صدر به قانونمندی تاریخ و این که این قوانین حاکم بر تاریخ منظورم از تاریخ در حقیقت قانونمندی حرکت جوامع انسانی است جوامع بشری در حرکت تکاملی خودشان یا حرکت دورانی یا حرکت قهقرایی به هر طور که تصور می‌شود چندین نوع از حرکت قابل تصور است برای جوامع بشری و نگاه قرآنی حرکت جوامع بشری یک حرکت تکاملی است و شاهدش همین ادوار تاریخ است که اشاره خواهیم کرد پس حرکت جوامع بشری بر اساس سنتهای الهی که حاکم بر این حرکت است شکل می‌گیرد و این سنتها در جوامع بشری قوانینشان قوانین الهی در تاریخ یا سنتهای الهی در تاریخ در جوامع بشری نمود پیدا می‌کند و قلمرو این سنتها خود جوامع بشری هستند خب این از نظر نظام تفریط و چون این سنتها تقسیم شدند به سنتهای مطلق و مشروط و موضوعی و نتیجه گرفتیم که سنتهای موضوعی سنتهایی هستند که شباهت دارند به سنتهای مطلق و مشروط و حاصل این نوع از سنت این است که بعضی از پدیده‌های اجتماعی یا بعضی از حرکتهای اجتماعی اگر موافق قوانین الهی نباشد در کوتاه مدت قابل تخلف در دراز مدت قابل تخلف نیست و این جای رفت و آمد و جنگ و گریز و زمینه‌هایی که انسان اختیار ایفای نقش دارد مشخص می‌شود و یکی از آن موارد چه بود این بود که توجه انسان به دین گرایش انسان به دین یک سنت موضوعی است و از جملة سنن موضوعی خود سنت استخلاف الهی برای انسان بود که بستر اساسی برای بحث نظریة اجتماعی بود یا اصلا نظریة اجتماعی تبلور این سنت بود و این را معنی کردیم که اگر سنت استخلاف سنت موضوعی است معنایش این خواهد بود که نظریه‌ای که در جوامع بشری بخواهد موفقیت آمیز باشد و جامعة بشری بر اساس آن نظریه حرکت کند نظریة استخلاف است که اگر بر خلاف آن حرکت کرد در کوتاه مدت قابل تخلف است ولی در دراز مدت قابل تخلف نیست واین معنایش یک مطلب بسیار مهمی است که نظام تشریع با پشتوانه‌ای تکوینی می‌تواند نقش تکاملی برای جامعة بشری ایفا کند وگرنه اگر نظام تشریع به یک پشتوانة تکوینی متکی نباشد بر خلاف فطرت و نهادهای موجود در وجود انسان باشد این نظام محکوم به شکست خواهد بود و لذا تمام مکتبهایی که با نظریة استخلاف و در حقیقت از سنت استخلاف فاصله می‌گیرند و سنت استخلاف را نادیده می‌گیرند تمام این نظریات محکوم به شکست خواهند بود و بر این اساس شهید صدر یک بحث بسیار مهمی را به عنوان یک اصل در فهم دین مطرح می‌کنند و این اصل اصلی است که در خیلی از مسائل مربوط به تشریع وقانونگذاری می‌تواند کارگشا باشد خب همین کلیت این بحث که نظام تشریع به یک پشتوانة تکوینی نیاز دارد این اگر باز شود و تحلیل بشود به این صورت در می‌آید که ما وقتی گفتیم در نظام تکوین سنتهایی داریم و این سنتها نشانگر آن بافت تکوینی جوامع بشری و قوانین حرکت این جوامع هست خب قوانین حرکت این جوامع باید دید که چگونه هستند وقتی این قوانین بعضیهاشان مطلق هستند وبعضیها موضوعی هستند یعنی قابل تخلف هستند در کوتاه مدت بنابراین قوانین تشریعی اگر بخواهد پشتوانه‌اش نظام تکوین باشد کلیة آن قوانین حاکم بر نظام تکوین در این نظام تشریعی باید منعکس شود یعنی شما وقتی که بر رابطة انسان با طبیعت و رابطة انسان با انسان دو نوع سنت داشتیم و داشتیم و داریم دو نوع نست داریم در رابطة انسان با طبیعت گفتیم که این سنت مطرح است وآتاکم من کل ما سألتموه هر چه شما تلاش بیشتر بکنید خداوند به شما می‌دهد در طبیعت یعنی هر چه تجربه و دانش بشری پیشرفت کند تسلط انسان بر طبیعت بیشتر می‌شود این یک قانون یک سنت الهی است و از طرفی دیگر رابطة انسان با انسان باز محکوم یک سنتی است که باید این رابطه بر اساس سنت عدالت باشد بر اساس این که انسان همتای انسان و مثل خود انسان و خلیفة خدا در این زندگی است و مقتضای این خلافت این است که همة انسانها خلیفة او هستند پس همه نسبتشان با هم دیگر یکی است نسبت آنها با خدا و نسبتشان به همدیگر نسبت خلیفه است و امانتدار است وامانتدار باید طبق ضوابط مستعمل که خدا باشد و مستخلف باید گام بردارد بر خلاف این اگر شد در نتیجه رابطة انسان با انسان به شکست محکوم می‌شود و در دراز مدت این سنتی که در نهاد استخلاف سنت الهی است سنت استخلاف که نهادینه شده و در عمق وجود انسان برای این سنت مجری و مسیر قرار داده شده است جامعة بشری با تخلف از این سنت به بن بست می‌رسد و بعد رابطة بین این دو سنت را شهید صدر فرمودند یک رابطة تا حدودی رابطه‌ای که می‌توانیم بگوییم که استقلال نسبی بین این دو سنت وجود دارد اما یک رابطه‌ای بین سنت حاکم بر رابطة انسان با طبیعت با سنت حاکم بر رابطة انسان با انسان وجود دارد این عدم استقلال نسبی این دو سنت نتیجه‌اش این می‌شود که تأثیر متقابل وجود دارد بین این دو سنت به این شکل این تأثیر متقابل هست که رابطة انسان با انسان اگر رابطة منطقی بود بر اساس سنت استخلاف شکل گرفت و تحقق پیدا کرد یعنی انسان وقتی خلیفة الله شد و قبول کرد که خلیفة الله است و امانتدار است و در نتیجه رابطه بر اساس عدالت پیشرفت کرد یعنی انسان هر چیزی را در جای مناسب خودش قبول کرد که قرار دهد وانسان بر اساس ایمان وتقوی این رابطه‌اش را شکل داد بین خودش وهم نوع خودش این رابطه منعکس خواهد شد بر فراوانی برکات طبیعت زندگی انسانی یعنی وفور نعمت که در حقیقت بیشترین بهره‌برداری و امکانات را برای انسان فراهم می‌کند زمانی محقق می‌شود که آن رابطه رابطة منطقی باشد رابطه بر اساس سنت استخلاف باشد و اگر چنین شد این دو سنت با هم مرتبط شدند می‌فرماید این ارتباط منعکس می‌شود بر قوانین تشریعی چرا چون کلیة قوانین تشریع باید پشتوانه‌اش مجموعة قوانین نظام تکوینی باشد و وقتی که در نظام تکوین این رابطه‌ها این رابطه‌ها محکوم به چند نوع قانون بودند در نظام تشریع هم این رابطه‌ها باید ملاحظه شود خب در اینجا ایشان یک نتیجه مهم می‌خواهند بگیرند و آن این است که اگر ما ببینیم در نظام تشریع قوانینی ثابت و قوانین متغیر داریم یک دو بعضی از قوانین متغیر هستند و بعضی از قوانین ثابت واینها قوانین خاصی هستند یعنی قلمرو خاصی هست برای قوانین متغیر و قلمرو خاصی است برای قوانین ثابت کدام قلمرو ثابت است قلمرو قوانین ثابت است و کدام قلمرو قلمرو قوانین متغیر است می‌فرمایند این ربط دارد به سنتهای حاکم بر نظام تکوین در جوامع بشری سنتهای حاکم بر جوامع بشری آن سنتها تأثیر گذار هستند بر محدودة قوانین ثابت و محدودة قوانین متغیر و این دو با هم مرتبط هستند حالا این بحث خیلی کلی و شاید مبهم باشد که چگونه اصل این که این قوانین قوانین تشریع به قوانین تکوین استناد دارند و پشتوانه و بستر این قوانین تشریع قوانین تکوین هست اما این که این قلمرو همان قلمروها هستند این هم می‌تواند نتیجة طبیعی اصل اول باشد که ما به پشتوانه وقتی رجوع کنیم آن قوانین تکوینی و قلمروهای قوانین تکوینی که می‌آید قلمرو قوانین ثابت و متغیر را برای ما چه کار می‌کند ترسیم می‌کند چرا آن قلمروهای آن قوانین سنتهای الهی در جامعه که قوانین تکوینی هستند آنها هستند که پشتوانه هستند پس باید در تشریع هم شارع مقدس آنها را ملاحظه کند تا این که در خلاف آنچه که در نظام تکوین نهادینه شده است نظام تشریع حرکت دیگری را و موضع‌گیری مخالفی را ایجاب نکند بنابراین خداوند متعال که قانونگذار در نظام تکوین و نظام تشریع این هماهنگی را مراعات می‌کند و باید بکند تا اینکه بر خلاف مجرای طبیعی زندگی اختیاری انسان شکل نگیرد بلکه متناسب با جریان فطرت انسان این زندگی به سمت تکامل پیش برود خب اینجا بحث جدید و مهمی باز می‌شود بحث ثابت و متغیر در اسلام بحث منطقة الفراغ که ایشان در اقتصادنا به این بحث اشاره کردند و همینطور در جلوة دوم الاسلام یقود الحیاة که برای منطقة الفراغ ایشان ضوابطی قرار دادند که فقیه ولی امر حاکم اسلامی به او اجازه داده شده است تا متناسب با شرائط زمان در منطقة الفراغ تصمیم گیری کند این تصمیم گیری فقیه در منطقة الفراغ بی‌ضابطه و بی‌قانون نیست پنج آیتم را ایشان در آن بحث خطوط عامة لاقتصاد المجتمع الاسلامی مطرح می‌کنند و شرائط قانونگذاری فقیه یا انتخاب حکم برای فقیه در منطقة الفراغ را ذکر می‌کنند و یکی از آن شرائط اتجاه التشریع را قرار می‌دهند اتجاه التشریع تعریف می‌شود آنجا که کل قانونگذاری اسلام به سمت چه جهتی قرار داده شده است اگر گفتیم به سمت تکامل معنوی تکامل تربیتی انسان رشد دادن ملکة تقوی بر انسان قرار داده شده است زهد در دنیا و به سمت تعالی بر غرائز مادی که می‌تواند منشأ فساد و منشأ هر نسل باشد به این سمت این تشریع دارد قوانینش را جهت می‌دهد فقیه باید همة اینها را در نظر بگیرد و بر اساس این اتجاه التشریع باید تصمیم گیری کند تصمیمی اتخاذ کند که متناسب با این آیتمهای پنج گانه باشد اهدافی که برای ولی امر قرار داده شده است و مجموعة قوانینی که باهم وقتی که ملاحظه شوند یک جریانی را برای فقیه ترسیم می‌کنند که فقیه متناسب با آن جریان باید حرکت کند در تصمیم گیری خودش بنابراین در اینجا در حقیقت ما دو بحث بسیار مهم باز می‌شود از لحاظ فقهی بحث اول این است که ما ثابت و متغیر را بر اساس فهم نظام تکوین خواهیم فهمید که حالا این چه تأثیری در استنباط دارد خب یک تأثیر مهم فهم ثابت ومتغیر این است که ما قلمرو قوانینی که خط قرمز برای ما تشکیل می‌دهند و مجاز نیستیم که به هیچ وجه از آنها ما تعدی کنیم دیگر معنی ندارد اصالت الاحتیاط یا استصحاب یا برائت بیاید در این قلمرو و برای ما حکم ظاهری تعریف کند بر خلاف این اصول ثابت اینها خطوط قرمزی هستند که در حقیقت اگر فقیه به دلیلی به خاطر اجمال نص اجمال دلیل یا به خاطر اینکه دلیل ظاهرا برای او حجیت نداشت ساقط بود باید فقیه بداند کجا باید این اصل عملی را اجرا کند در قوانین ثابت لا یتغیری که اینها چارچوب تشریع هستند به هیچ وجه یک حکم ظاهری نباید فراتر از این قوانین باشد و به گونه‌ای مثلا اصالت البراءه اباهه‌ای یا برای انسان جواز فعلی را ظاهرا درست کند و این جواز با یکی از این اصول ثابت متناقض باشد و ناهماهنگ باشد بلکه در چارچوب این قوانین ثابت باید این اصول عملیه یا حتی غیر اصول عملیه حتی ادلة لفظیة دیگری که مثلا در اخبار در خبر واحد مطرح می‌شوند حتما با توجه به آن اصول ثابت باید آن اخبار فهمیده بشوند یعنی بستر قانونگذاری خود شارع را هم اینها مشخص کرده‌اند وقتی خود شارع فرموده فیه آیات محکمات وهن أم الکتاب وأخر متشابهات این محکمات را ما می‌توانیم کشف کنیم کشف این محکمات در مجموعة قوانین تشریع شده بسیار کارگشا است برای فقیه و می‌تواند حرکت فقیه را در استنباط در اصل استنباط بیان کند و در حقیقت قانونمند کند حرکت فقیه را وجاهایی که تصور می‌کند دست فقیه باز است ودر آنجا منع شرعی ندارد مانع وجود خود همین قوانین ثابت هست این اولین فایدة فقهی این ثابت و متغیری که شهید صدر مطرح می‌کند بر خود استنباط احکام یعنی در خود فقاهت فقیه خواهد بود دومین فائده‌ای که این بحث برای ما خواهد داشت وشهید صدر این بحث را به صراحت اشاره می‌کنند این است که در منطقة الفراغ که به فقیه واگذار شده است باز همین فهم ثابت و متغیر فقیه را کمک می‌کند تا اینکه در منطقة الفراغ تصمیم گیری کند ومتناسب با فهمی که فقیه از دین واز ثابتها و متغیرهای دین پیدا می‌کند این فهم در تصمیم گیری او اثر گذار خواهد بود و این بسیار کار بردی خواهد شد دانستن نظریة اجتماعی و قوانین که در این نظریة اجتماعی قوانین ثابت وسنتهای الهی به شمار می‌روند و بنابراین جامعة اسلامی که قوانین اجتماعی اسلام باید بر آن جامعه حاکم باشد شکل و شمایلش مشخص خواهد شد شکل و شمایل این جامعه این خواهد بود که اصولی ثابت در این جامعه در تمام مراحل تاریخ در تمام دوره‌ها این اصول لا یتغیر هستند وحاکم شرعی نمی‌تواند نسبت به این اصول هیچ گونه تغییر نظری تجدید نظری و تعدی از این منطقة ثابت داشته باشد فقط فقیه می‌تواند در منطقة الفراغ که جای عناصر متحرک و یک نوع آزادی عمل برای فقیه داده شده است حتی در آنجا هم فقیه آزاد آزاد نیست بلکه چارچوب برای احکامی که می‌خواهد صادر کند برای او داده می‌شوند و در حقیقت مدیریت می‌شود حاکمیت فقیه و این بسیار مهم است این که گفته می‌شود پس فقیه آزاد است پس استبداد فقیه پیش می‌آید و امثال این حرفهای بی‌ضابطه‌ای که بعضیها متأسفانه می‌زنند و نه فقاهت را فهمیده‌اند و نه فقیه را فهمیدند و نه عدالت را فهمیدند و نه عدالت را فهمیدند و نه سنت خلافت را فهمیدند بدون فهم هیچ یک از اینها برای فقیه به عنوان یک انسان معمولی که حالا قدرت به دستش رسیده است و هر طور دلش می‌خواهد می‌تواند تصمیم گیری کند اینطوری با مسئله برخورد می‌کنند در حالی که با این روش علمی که شهید صدر در تفهیم سنت استخلاف مطرح کردند تمام مساری که ومسیری که فقیه از بدو تکون فقاهتش تا لحظة به دست آوردن وبه دست گرفتن قدرت واعمال قدرت و بهره‌برداری از این قدرت در جامعة اسلامی بر دوش او گذاشته می‌شود و به عنوان شاهد امت و شهید امت مثل خود امام معصوم نقش باید ایفا کند و نظارت بر حرکت تکاملی جامعة اسلامی و جامعة انسانی را به عهده می‌گیرد این نظارت قوانین و ضوابطی دارد و فقیه تا به این ضوابط نرسد و بر وجود او حاکم نشود تا این که معنای عدالت در او تحقق پیدا نکند یعنی بستر این نظارت بستر اعمال نظارت تا به عدالت نرسد وفقاهت هم تشخیص دقیق وهم تعهد به این تشخیص تا به اینجا نرسد اصلا ولایت به او نمی‌رسد وقتی ولایت به او نرسید دیگر او چگونه می‌تواند اعمال قدرت کند یا اعمال نفوذ کند پس قبل از این که به فقیه یا به امام معصوم قلمرو قدرت داده شود قبل از او بستر این اعمال قدرت و بستر این اعمال نفوذ فراهم می‌شود و به گونه‌ای فراهم می‌شود که تضمین کنندة حرکت منطقی فقیه یا معصوم در این بستر خواهد بود و به این ترتیب این قانونگذاری 1ـ قاونگذاری بسیار حکیمانه و منطقی و حساب شده است که بر اساس اقتضائات نظام تکوین می‌باشد و این گزینه برای فقیه این گزینه برای جامعة اسلامی یک گزینة اجتناب ناپذیر است و بعد شهید صدر از این یک بهره‌برداری مهمی در بحث پنجم الاسلام یقود الحیاة که عناصر القوة یا قدرت فی منابع القدرة فی الدولة الاسلامیة استفاده می‌کنند که یک بحث تمدنی مهمی آنجا مطرح می‌کنند و آن بحث خلاصه‌اش این است که تجربة حکومت اسلامی و تجربة حاکمیت اسلام برای جامعة بشری یک گزینة اجتناب ناپذیر است این بحثی که اشاره کردند که این که یک دولت یک حکومت عدل الهی در جامعة بشری باید تحقق پیدا کند این باید تحقق پیدا کند مقتضای مسیری که سنتهای الهی ترسیم می‌کند خواهد بود و می‌باشد این مسیر سنتهای الهی ناگزیر و اجتناب ناپذیر می‌کند حاکمیت نظام عدل محور عدل پرور عدل گستر عادل پرور عدل گستر این نظام وجودش اجتناب ناپذیر است وتحققش قطعی خواهد بود این که خدا می‌فرماید ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض وبحث استضعاف را اشاره کردیم جلسة پیش که منظور چه کسانی هستند که اینها قابلیت و لیاقت حکومت و حاکمیت پیدا می‌کنند اینها آن گرئوهی از افراد جامعه که به خوبی می‌فهمند که چه تحولاتی دارد انجام می‌گیرد و خط مبارزة با ظلم را به عهده می‌گیرند و دنبال می‌کنند و بر اساس مبارزة با ظلم حرکت می‌کنند تا این که جامعة ظالم و ظالم پرور یا ظالم محور را متغیر کنند وزیر و رو کنند و این جامعه را به سمت جامعه‌ای که عدالت را پذیرا باشد حرکت می‌دهند ونقش ایفا می‌کنند و اینها به قدرت می‌رسند و رسیدن اینها به قدرت بر اساس این مسیر طبیعی سنت الهی است وقتی اینها به اینجا رسیدند به تعبیر خود قرآن کریم در دو آیه ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و این اراده ارادة الهی تکوینی است صرفا این نیست که خدا خوشش بیاد و دوست دارد خدا هم دوست دارد و هم خواهد کرد یعنی این کار خواهد شد ما می‌خواهیم این چنین شود و خواهد شد ونرید ان نمن علی الاذین استضعفوا فی الارض و این طبق سنت الهی شکل می‌گیرد ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین ونمکن لهم خب یا در آیة دیگر فرمود الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة وآتوا الزکاة وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور آن سیمای آن حکومت جدیدی که مستضعفان تشکیل می‌دهند وبر اساس گرایش به عدل این حکومت تشکیل می‌شود که یک گزینة اجتناب ناپذیر برای جامعة بشری است سیمای این حکومت به طور تفصیلی در این آیه مطرح می‌شود که به طور طبیعی این انسانها اگر به آنها قدرت دادیم شرایطشان بستر حرکتشان بستری است که اگر به آنها مکنت و قدرت دادیم ان مکناهم اقاموا الصلاة وآتوا الزکاة وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور می‌شود آن سیمای دولت مهدوی سلام الله علیه یک سیمای بسیار مشخص و روشن هیچ ابهامی در او وجود ندارد به تعبیر دیگر اگر ربط بدهیم همین آیه را به سورة والعصر خواهیم دید که قرآن در اوائل بعثت این نویدی که در سالهای آخر به طور مجدد آن را مطرح می‌کند در سالهای اول بعثت به صورت سورة مبارکة والعصر را مطرح کرده است والعصر ان الانسان لفی خسر چه وقت انسانها از خسر بیرون می‌آیند زمانی که ایمان و عمل صالح و تواصی به حق و تواصی به صبر پیدا می‌کنند و این چهار خصوصیت با آیة الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة وآتوا الزکاة وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور اینها مصادیق روشن آن چهار اصل هستند یعنی آن خصوصیت وویژگیها که مبتنی است بر سنتهای نظام سنتهای الهی اینها به این صورت ترجمه می‌شوند و همینطور در آیة مبارکة سورة نور که می‌فرماید وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم طبیعت این مستضعفین اینهاست طبیعتشان ویژگیهایشان که این خدا به آنها وعدة پیروزی داده است آمنوا وعملوا الصالحات همان دو اصلی که در سورة و العصر آمده است لیستخلفنهم فی الارض خب آنها در استضعاف که قرار می‌گرند تواصی به حق و تواصی به صبر شاخص اصلی رحکت آنهاست وقتی که این چنین بودند و مقاومت کردند به طور طبیعی اینها به این قدرت می‌رسند ومورد ومشمول تحقق وعدة الهی می‌شوند پس می‌فرماید لیستخلفنهم فی الارض به خلافت زمین می‌رسند کما استخلف الذین من قبلهم چون این یک سنت الهی است ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم این دینی که در آیات دیگر فرمودند ان الدین عند الله الاسلام و تفصیل این اسلامی که در آیات قبل از این آیات در سوره‌های گوناگون نازل شد آمده است این دین تحقق پیدا خواهد کرد ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی ولا یشرکون بی شیئا امنیت در این جامعه حکومت خواهد کرد در سایة امنیت و ایمان و عمل صالح آن آیات معنی می‌شود که ولو اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض پس اگر یک چنین حکومتی بیاید زمین برکاتش و آسمان برکاتش را و وفور نعمت را به جامعة بشری ارزانی خواهد کرد و این همه‌اش طبق سنت الهی است یک پیش بینی محض نیست یک غیب گویی از آینده نیست بلکه یک مجموعة محاسبات قانونمندی است که دو دو تا چهار تا در قرآن به گونه‌ای مطرح شده است اگر اینها را کنار هم بگذارید به همین نتیجة قطعی خواهید رسید ولذا سؤال می‌شود آیا در اینها مدی حاصل می‌شود در اصل حضور امام عصر امام عادلی که اسلام را تحقق ببخشد آیا در اصل وقتی گفته می‌شود در همه چیز بداهه است در اصل تحقق این حکومت عدل الهی در ظهور امام زمان در این مسائل آیا بداهه است امام جواب می‌دهند که بدها شامل اینها نمی‌شود چرا چون اینها قلمرو قوانین ثابتی هستند که خود قرآن کریم فرموده است که اینها ثوابت نظام تکوین وثوابت نظام تشریع هستند بدی اصلا به اینها نمی‌خورد اگر بدایی حاصل شود در آن قلمرو قوانین متغیر خواهد بود آنجا جابه جایی حاصل می‌شود آنجا یک چیزی پدیدار می‌شود بعد ممکن است به اختیار انسان آن پدیده به یک پدیدة دیگر مبدل شود یعنی انسان حتی قوانین بدا را هم خواهد فهمید حالا این یک نتیجة کلامی از این بحث شهید صدر ما خواهیم داشت پس دو نتیجة فقهی تشریعی یک نتیجة تکوینی وکلامی ما در این بحث به دستمان آمد که این بحث بسیار پر بار و مغتنم خواهد بود که به راحتی انسان نمی‌تواند این بحث را به طور خلاصه و مجمل رها کند و بگوید خب شهید صدر در اینجا حالا حرفی زدند و خیلی مجمل و رها کردند رفتند بنابراین ما برای چه این را دیگر ادامه بدهیم بلکه معلوم می‌شود که این بحث حتی در اجتهاد و استنباط هم برای فقهای ما بسیار مغتنم خواهد بود لذا شهید صدر این نکته را که نکتة بسیار مهمی است تأکید می‌کنند بعد از این که نظریة قرآن مربوطی به عناصر جامعه و در حقیقت نظریة اجتماعی را با اهمة تفصیل و ابعادش بیان می‌کنند می‌فرمایند این نظریة قرآنی در تحلیل عناصر جامعه و فهم جامعه فهم موضوعی یعنی فهم دقیق وعلمی و بدون هیچ گونه تعصب و بدون افراط و تفریط این نظریه اساس تشریع اسلامی است اساس قانونگذاری است و آن بستر طبیعی و منطقی قانونگذاری اسلامی را این نظریه به عهده می‌گیرد تبیین می‌کند و تمام قوانین اسلامی بر اساس این نظریه و دیدگاه قرآن نسبت به جامعه و عناصر جامعه و نقش هر عنصری از این عناصر چندگانة جامعه و روابط میان این عناصر و قوانین حاکم بر این روابط اینها مجموعا آن اصولی هستند که تشریع بر او مبتنی است یعنی چه یعنی فقیه اگر اینها را خوب نفهمد و بخواهد به ظاهر آیات و روایات اکتفا کند و استنباط کند استنباط او یک استنباط بسیار سطحی و بسیار قابل اسیب و قابل نقد خواهد بود چرا که پیایه‌های قانونگذاری اسلامی را اگر کسی توجه نداشته باشد بر فهم متون و در فهم ظهورات متون ممکن است بلکه خیلی وقتها دچار آسیب خواهد شد و به این ترتیب این بحث بسیار با ارزش شهید صدر در خود استنباط و در فقاهت فقیه می‌تواند به عنوان یک نظریة جدید و آیتم جدید مطرح باشد که استنباط بدون فهم نظریة اجتماعی استنباطی است که آسیب جدی می‌تواند داشته باشد و خداوند متعال ان شاء الله برای فرصتهای بعدی و توفیقات بعدی عنایت کند که بتوانیم مراحل بعدی این بحث را که قبلا اشاره کردیم تا الآن ما به تبیین نظریة شهید صدر رسیدیم و اجمال این نظریه تفصیل این نظریه ادلة این نظریه و رها ورود و پیامدهای علمی این نظریه و تأثیر گذاری این نظریه در عصرهای مختلف فقهی و همینطور در اعمال ولایت ولایت فقیه روشن شد حالا از به بعد بحثهای انتقادی ممکن است مطرح شود دیگران این نظریه را چگونه فهمیدند و چه تعاملی با این نظریه کردند و چه نقدهایی داشتند و آیا این نظریه باز قابل تکامل هست و می‌شود آن را مبسوط ترش کرد ادلة بیشتری برایش آورد و تعمیق شود این نظریه آسیبهایی که در این نظریه یا نقطه‌های نکاتی که احتیاج به بحث بیشتر دارد نقاط ابهامی که در این نظریه ممکن است باشد اینها بحثهایی است که فیما بعد ان شاء الله در فرصتهای بعدی اگر خداوند توفیق بدهد در خدمت دوستان ان شاءالله خواهیم بود والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.