استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

91/02/17

بسم الله الرحمن الرحيم

 

17/2/91

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین وافضل الصلوات وازکی التحیاتی علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در نظریة اجتماعی قرآن بود که نظریة خلافت یا استخلاف را شهید صدر فرمودند همین نظریة اجتماعی اسلامی که قرآن آن را صریحا مطرح نموده است واین استخلاف یک سنت الهی از نوع سنتهای موضوعی یا جریانی در مقام تبیین این که چگونه استخلاف سنت جریانی است وموضوعی با این هدف که ما اگر بفهمیم سنت جریانی بودن این استخلاف می‌فهمیم که چگونه قابل تخلف عست وتا کجا وچگونه نمی‌شود وکی وکجا نمی‌شود با این سنت جنگید واو را پایمال کرد خب پس یک خروجی خیلی خوبی این بحث می‌تواند داشته باشد اگر ما معنای سنت موضوعی وتطبیق این مدل از سنت را بر سنت استخلاف بدانید خواهیم داشت لذا ایشان در صدد تبیین این جهت هستند واین زحمتی که الآن می‌کشیم یعنی شهید صدر مقدماتش را فراهم کردند ودارند تلاش می‌کنند تا اینکه باز بشود چندین منشور همزمان محقق می‌شود چون ما در تصور یعنی این یک دعاست این سنت است واین سنت از نوع سنت موضوعی است واثاری بر او بار می‌کند وطبیعی است اینجا یک مرحله از بحث ادعاست یک مرحله اثبات است قبل از اثبات ایشان تحلیل می‌کند این تحلیل خیلی مهم است که آثار شهید صدر در روش علمی شهید صدر مهمترین شاید مهمترین بعدی که شما می‌بینید بعد آن تحلیل عقلی برای مطالبی است که قابل درک ولمس بشود برای ذهن انسان واین از امتیازات بسیار بسیار خوبی است که ایشان کاری می‌کنند تا بشود یک امر بدیهی وقضایا قیاساتها معاها لذا به جای اینکه اثبات این امر مثلا با ادله یک دو سه چهار همینطور ایشان پیش برود به خصوص در این بحث قرآنی بیشتر بحث تبیین ما را اینجا ما نیاز داریم چون در تبیین ما ابعاد یک موضوع را خیلی خوب خواهیم فهمید خب ایشان می‌فرمایند وقتی که ما ادعا کردیم که این سنت است سنت موضوعی است تا گفتیم سنت خب خصائص وویژگیهای سنت اینجا باید صدق کند این یک بحث که امروز خواهیم داشت یک بحث دیگری که ایشان در صددش هستند این که انسان چه نقشی در این سنت دارد واین هم بحث بسیار مهم وکاربردی است چون اصلا یکی از اهداف تمام این بحثها بحثهای تفصیلی وهمچنین بحث نظام اجتماعی ونظریة اجتماعی تحولات اجتماعی وکلیة مباحث کلامی مباحث اخلاقی مباحث فقهی در تمام این زمینه‌ها مهمترین بحث وآن شاه بیت کل این مجموعه از مباحث که باید مد نظر ما باشد این است که انسان چه نقشی در هر یک از این مجموعه‌ها دارد نقش انسان خیلی مهم است که تبیین شود یعنی اینطور نباشد که ما وقتی یک مطلبی را مطرح می‌کنیم همیشه در فکر فائده‌اش خارج از وجود خودمان هستیم یعنی بگوییم مفید است بله ولی دیگران اگر نصیحت می‌کنیم بگوییم نصیحت وموعظه خیلی خوب است ولی برای دیگران اگر بگوییم درس خواندن خوب است خیلی خوب است ولی برای دیگران اما هیچ وقت بومیش نکنیم یعنی بیاییم خودمان را قاطی این بحث بکنیم بگوییم ما چه کاره‌ایم چه ربطی به ما دارد شهید صدر در این بعد هم این هم یکی از ویژگیهای شهید صدر است که این بعد انسانی سازی بحثهای علمی کاربردی بشود وبرای انسان منشأ اثر بشود این بحث یک بحث ذهنی محض نباشد روی این هم خیلی عنایت دارد حالا در جای جای این بحث خواهیم دید که چگونه شهید صدر برای انسان جای پایی باز می‌کند که انسان بتواند درک کند که من کجای این بحث هستم وچه کاره هستم وچه کاره باید باشم لذا یک عنوانی ایشان اینجا دارند تحت عنوان این که انسان محرک تاریخ است بلکه انسان اساسی‌ترین عنصر در حرکت بخشیدن به تاریخ هست که البته دیروز اشاره کردم این بحث زمانی فهمیده میشود که قبلش ما فهمیده باشیم که شهید صدر رحمة الله علیه وقتی که صیغة رباعی را مطرح کردند خدا انسان انسان طبیعت فرمودند عنصر اول که خدا باشد جزئی از حامعه نیست ولی عنصر مقدم این مجموعهاست یعنی اگر او باشد روابط به گونه‌ای خواهد بود واگر او نباشد روابط به گونه‌ای دیگر خواهد بود لذا دخالت خدا وکنار گذاشتن خدا در این مجموعه یک تغییر جوهری ومحاوی روی این رابطه قرار خواهد گذاشت با چشم پوشی از این نکته داریم می‌گوییم اساس حرکت در تاریخ است یعنی اگر ما طبقه‌بندی کنیم عناصر جامعه را گفتیم خدا جزء جامعه نیست ولی عنصر اصلی است وکلیدی است شاه کلید است وگفتیم این زیر بنای علوم انسانی هم هست واین بحث در این روزها مطرح است وهم خیلی سؤال می‌کنند زیر بنای کل ساختار علوم انسانی در قرآن کریم همین یک بحث است همین یک نکته است قل الله ثم ذرهم حالا این به تعبیر دیگر تعبیر بنده است اگر باشد همه چیز هست اگر نباشد هیچ نیست یعنی آن یک خورده‌ای هم دیروز می‌گفتیم یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا آن هم بر باد می‌رود یعنی آن علم کلا علم میشود وعلمی که اشبه به جهل است علمی که موجب بیشتر ممکن است مرض باشد تا بیشتر التیام دردها باشد وگاهی می‌بینید وقتی که ما یک علمی ناقص فرا بگیریم گاهی همان علم ناقص ضررش بیشتر از جهل است مثال می‌توانیم بزنیم روی فرض کنید درمانهایی که پزشکان الآن می‌دهند برای التهابات وبرای عفونتها می‌گویند آقا این دوره کبسول پی‌نیسیلین باید بخوری یا کامل دقیق بخورید یا نخورید نصفه کاری نخورید یعنی شما این را نصف درمان بگیرید نصف درمان نیست اصلا این ضد درمان است این نصفش به ضد بدل می‌شود تقویت کنندة آن عوامل بیماری‌زا می‌شود به جای اینکه خنثی کننده باشد علم ناقص هم همانطوری که من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر من ما یصلح وقتی آن علم علم ناقص کالجهل باشد یا بلکه مثلا غرور بیاورد به نگاه کاذب بیاورد انسان فکر کند که آن علم است در حالی که آن علم نیست یک مجموعه اطلاعات ناقصی است که اگر این اطلاعات بخواهد تأثیر بگذارد اگر آن نبود انسان لا اقل احتیاط میکرد انسان با خلاصه خردورزی می‌رفت جلو اما به اتکای این علم ناقص انسان ممکن است به خودش صدمة بسیار زیادی وارد کند لذا اعوذ بک من علم لا ینفع علم است ولی لا ینفع ومن صلاة لا ترفع بنابراین آن یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا همانی است که داریم می‌بینیم بعضی از علوم انسانی واقعا به بلای جان انسانها وجامعة انسانی تبدیل شده است به جای اینکه عاملی برای درمان مشکلات ودردها تبدیل شود خب بنابراین وقتی که ما اینجا بحث می‌کنیم که انسان عنصر محرک تاریخ است منظور این است که بعد از خدا یعنی انگار نباید از خودمان یعنی نیاییم لاییک شویم در این مقطع دوم بحث با حفظ جایگاه طبیعی ومنطقی خدا در آن مجموعة عناصر جامعه یا نظریة اجتماعی با حفظ این که عنصر اول خداست خب حالا در عناصر بعدی از خدا بیاییم پایین‌تر عناصر دیگر انسان وطبیعت کدام یک نقش اول را دارد بعد از خدا در رحمت تاریخ ایشان می‌فرماید نقش اول مال انسان است طبیعت به تعبیر قرآن کریم مسخر انسان است سخر لکم ما فی السماوات والارض خلق لکم ما فی الارض جمیعا انسان است که محرک تاریخ هست خب این هم دو بحث ببینید دو بحث همزمان الآن ما پا به پای هم اینها را باید ببریم جلو که انسان محرک تاریخ است واستخلاف وخلافت انسان درجهان در طبیعت این یک سنت موضوعی است خب فهم این دو رکن وجمعشان با هم این خلیلی مهم است وکارگشا خواهد بود لذا الآن بحث ما در حقیقت متمرکز می‌شود روی این دو سؤال انسان که جایگاهش جایگاه خلافت است این انسان خودش محرک تاریخ است واین آثار زیادی خواهد داشت که حالا من عرضا وجملة معترضه می‌گویم یعنی شما در بحث تحلیلهای تاریخی وکل نگاه تاریخی که الآن در کتابهای تاریخ مطرح است وحتی در کتابهای تاریخ اسلامی که شما مراجعه کنید یک معضلی ما داریم در آنجا که من اساس حرکت تاریخ وتحولات تاریخی وعناصر تأثیر گذار در این تحولات تاریخی وبعد تحلیلی که بر جریانات تاریخی ما باید داشته باشیم در بسیاری از کتابهای اسلامی ما یک مسیر انحرافی طی شده وشما می‌بینید همة محور حرکت تاریخ شده است سلاطین وحکام وقدرتمندان خب این یک انحرافی است در بحث تاریخی وتحلیل تاریخی در حالی که قرآن نگاه دیگر دارد به تاریخ منشأ این نگاه قرآن همین نکته‌ای است که امروز داریم بحث می‌کنیم که انسان محرک تاریخ است شهید صدر این را میخواهد تعبیر کند انسان چگونه محرک تاریخ است واساس حرکت تاریخ خب حالا چرا حرکت تاریخ ما به تاریخ چه ربطی داریم چون در حرکت تاریخ شهید صدر دنبال تحولات اجتماعی است در حرکت تاریخ وسنتهای تاریخی شهید صدر ما را در بحثهای گذشته در درس ششم مراجعه کنید آنجا ایشان به تفصیل بیان می‌فرمایند که این قلمرو سنتهای تاریخ جامعه است واین سنتها سنتهای اجتماعی هستند که تاریخ را اگر تعبیر درست باشد به وجود می‌آورند که تعبیر دقیق نیست یعنی سنت تاریخ را به وجود نمی‌آورد سنت در تاریخ جریان میابد است تطبیق می‌شود ومصداق پیدا می‌کند جریان سنت در تاریخ یعنی جریان سنت بر جامعه ودر یک محیط اجتماعی خب بحث سنتهای تاریخ پس شد یک بحث اجتماعی ولذا اگر کسی بحث سنتهای تاریخ را در آغاز این المدرسه القرآنیه نگاه کند وکمی جلو برود اول متوجه نمی‌شود شهید صدر چرا دارد بحث سنتهای تاریخ را انتخاب می‌کند ومحور بحث قرار می‌دهد با توجه به این نکته که قلمرو بحث سنتهای تاریخی جامعه است ودر حقیقت ما تغیرات وتحولات اجتماعی را داریم در تاریخ رصد می‌کنیم وقانونمند بودنش را می‌فهمیم تا قوانین حرکت جوامع بشری را ما به دست بیاوریم می‌فهمیم که بحث سنتهای تاریخ یک بحث بسیار بسیار کاربردی ومهم است واینکه چرا قرآن این همه اهتمام به سنت تاریخ در طول صد وچهارده سوره داشته واین ششصد صفحة قرآن شاید یک سومش تاریخ قوانین تاریخ ومصادیق این قوانین ونحوة گردش این سنن در تاریخ را بیان می‌کند گزاف نیست که قرآن این همه اهتمام را به خاطر بحث تربیت انسان دارد دنبال می‌کند شهید صدر این را هم درهمان بحثهای اولیه‌شان راجع به سنتهای تاریخ اشاره میکنند پس شد ببینید پس رویکرد شد رویکرد تربیتی رویکرد شهید صدر در توجه به مباحث قرآنی وتفسیر موضوعی علی رغم علمی بودن این بحث ودیقی بودن این بحث به خاطر آن خروجی تربیتی بحث سنتهای تاریخ در قرآن شهید صدر برای تربیت انسان دنبال طرح این موضوع هستند خب یک نتیجة خیلی مهم می‌گیریم که شهید صدر بین بحثهای تربیتی وبحثهای اجتماعی یک رابطة بسیار عمقی می‌بینند وبرقرار می‌کنند یعنی بحث اجتماعی به خاطر تربیت انسان وبحث تربیت انسان به هیچ وجه جدای از بحث اجتماعی نباید مطرح شود واین هم خیلی مهم است این یک فتح بزرگی است که شهید صدر در این رشتظ علوم انسانی علوم اجتماعی وتربیتی این تحول را قلم رقم زدند بحثهای تربیتی حتما با نگاه اجتماعی باید باشد چون انسان بدون جامعه وفضای بیرون جامعه نمی‌تواند انسان را تربیت کند وبحثهای اجتماعی باید خروجی تربیتی داشته باشد شما همین یک نکته را بگیرید مقاله کنید روی همین یک نکته زوم کنید ومقاله کنید بفرستید برای کنگره ولی بحث ما این است خب با توجه به این رویکردی که شهید صدر اینجا دارد ایشان این جایگاه انسان ونقش انسان را در حرکت تاریخ سعی می‌کند روشن کند ومتبلور کند وبیش از این این نقش را با دقت در این که چه چیزی در انسان باید دگرگون شود وتحولاتی تاریخی را به بار بیاورد یعنی می‌روند وارد عمق وجود انسان هم می‌شوند در چند لایه اینجا شهید صدر کار کردند در بحث اجتماعی فرمودند که لا یغیر الله ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم ظواهر پدیده‌های اجتماعی ونظامهای اجتماعی اینها رو بنا هستند اینها کافی نیستند برای تحول اینها یک تحول زیرین ویک تحول در درون جامعه می‌خواهد این تحول در درون جامعه حتما به افراد ربط دارد این یک اصل ما بانفسهم نفس نفس هریک از این انسانها باید متحول بشویم خب این یک لایه از بحثی که اینجا حالا من باید پرانتز باز کنم اینجا چند مجهول داریم که بخواهیم اینها را باز کنیم شهید صدر عنایت دارد که اینها را باز کند که این افرادی که می‌خواهند متحول بشوند وباید بشوند تا جامعه تا روبناها متحول بشود باید جمع این افراد واین اجتماع بشری باید متحول بشود کافی نیست یک فرد یا دو فرد یا افارد محدود انگشت نما متحول بشوند اگر بخواهیم بگوییم حوزه متحول شده است کافی نیست یک شهید مطهری یک شهید صدر داشته باشیم تا بگوییم حوزه متحول شده است باید آن جریان عمومی حوزه کلیة علماء الا ما ش؟؟ کلیة طلاب الا ما ؟؟ اینها متحول شده بود ببینید حوزه متحول شده است اما اگر بر عکس آنها همه ساکن وراکد باشند تک وتوک افرادی نابغه شوند نمی‌گوییم حوزه متحول شده اینجا هم همینطور وقتی می‌گوییم تک وتوک افراد صالح داریم اما اغلب افراد جامعه صالح نیستند تحولی اینجا در جامعه به وجود نیامده است لذا این یک بحثی است که شهید صدر یعنی میآید لایة اول بحث اجتماعی می‌رود وارد وجود افراد می‌شود اما افراد باید در یک گسترة اجتماعی این تحولات را پذیرا باشد این یک لایة بحث است لایة دیگر بحث این است که تک تک این افراد را اگر ما بگیریم مورد بررسی قرار بدهیم چه چیز این افراد باید متحول بشود وسوم چگونه این عناصر تأثیر گذار بر انسانها کار خودشان را آن عناصر در تحول به وجود میآورند یعنی آن مکانیسم تأثیر گذاری آن عناصر درونی داخل هر انسانی این سه تا لایه از بحث را شهید صدر سعی می‌کنند تبیین کنند حالا چقدر وقت بگیرد من نمی‌دانم ولی ضروری است ما اینها را با شهید صدر همگام شویم ووارد این عرصة این تحلیل بشویم خب برگدریم به اول بحث گفتیم این استخلاف یک سنت اجتماعی است وقتی گفتیم یک سنت اجتماعی خب لازمة سنت بودن این است که ویژگیهای یک سنت را باید داشته باشیم خب ویژگیهای یک سنت اجتماعی چیست شهید صدر در همان درس شمارة شش سه ویژگی ذکر می‌کنند که دو تا از آنها الآن برای ما مهم است که اینجا بخواهیم برایشان کاربرد داشته باشیم یکی این که در سنتهای اجتماعی می‌فرمایند ما رفتار وعمل انسانها را در جامعه در یک محیط اجتماعی باید ببینیم تا این که این عمل بستر وقلمروی باشد برای این سنت به عبارت دیگر باید یک پدیدة اجتماعی بشود اگر پدیدة اجتماعی شد قانون اینجا قانون تاریخی یا سنت اجتماعی صدق می‌کند وقلمرو پیدا می‌کند یک شاهد قرآنی بیاورید حالا شهید صدر شاید اینجا نیاورده باشد بسم الله الرحمن الرحیم والفجر ولیال عشر والشفع والوتر واللیل اذا یسری هل فی ذلک قسم لذی حجر شاهد از اینجا شروع می‌شود الم تر کیف فعل ربک بعاد عاد یک تمدن یک جامعه است ارم ذات العماد التی لم یخلق مثلها فی البلاد ویژگیهای این جامعه از لحاظ مادی از لحاظ قدرت از لحاظ مکنت پول از لحاظ زیبایی التی لم یخلق مثلها فی البلاد وثمود الذین جابوا الصخر بالواد وفرعون ذی الاوتاد الذین، الذین ببینید جمع است ودر این جمع چه پدیده‌هایی دارد قرآن ذکر می‌کند الذین طغوا فی البلاد فاکثروا فیها الفساد فصب علیهم ربک سوط عذاب ان ربک لبالمرصاد این جوامع سه گانه در سه برهة تاریخی با ویژگیهای ممتازی که داشتند اینها یک جامع مشترک داشتند آن جامع مشترکشان این بود که طغیان کردند طغیانگری یک حالت عمومی شد در این جامعه واین طغیان گری موجب چه کثرت فساد شد فساد که هست کثرت فساد است که خانمان سوز است یکی کسی برود یک گناهی را در گوشة خانة خودش بدون دانستن دیگران انجام دهد این فرق می‌کند با این که همان گناه را بیاید در ملأ عام انجام بدهد ویک پدیدة اجتماعی درست کند لذا تظاهر به گناه تظاهر به فحشا یک جرم مضاعف حساب می‌شود ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة الذین آمنوا وبشرهم بعذاب الیم این اشاعه خودش یک حالت پدیده داشت درست می‌کند پدیدة اجتماعی که شد قلمرو یک سنت اجتماعی می‌شود واینجاست که خانمان سوز می‌شود وبنیان کن می‌شود فاکثروا فیها الفساد فصب علیهم ربک سوط عذاب چه وقت این عذاب بر اینها نازل شد ومثل یک باران تگرگی می‌آید وبه تعبیر چه می‌گویند دزفولیها باران شلق لقی یک باران بسیار تندی می‌آید وسیل درست می‌کند وکل آنچه که بر این زمین استوار است همه را از جا می‌کند فصب علیهم ربک سوط عذاب ان ربک لبالمرصاد ببینید حالت پدیدة اجتماعی شد شهید صدر می‌فرماید یکی از ویژگیهای سنتهای اجتماعی این است که عملی که در این جامعه انجام می‌شود عمل اجتماعی باشد یعنی عملی که به مجتمع وجامعه نسبت داده بشود درست است عمل افراد است ولی این عمل افراد باید حالت پدیدة اجتماعی پیدا کند لذا در بحث عقر ناقة ثمود هم در تبیین وتوجیه این نکته با اینکه عاقرین یا عاقر ناقة ثمود یک شخص یود چرا خداوند همه را به عذاب گرفتار کرد امیر المؤمنین علیه السلام بر اساس آیة شریفة فعقروها فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسواها ولا یخاف عقباها این یک فرد آمد ومتصدی طی کردن این ناقة ثمود بود ولی عذاب همه را فرا گرفت فرمودند الراضی بعمل قوم کالداخل معهم چون بقیه راضی بودند وساکت شدند ودر حقیقت آن عمل را تبریک گفتند عمل از خدایشان بود که این ناقه طی بشود ولذا آنها سهام دار شدند در این کار شود یک پدیدة اجتماعی اگر یک پدیدة فردی بود این قانون شامل آنها نمی‌شد اما چون یک پدیدة اجتماعی شد این قانون قانون عذاب استیصال شامل حال آنها می‌شود این یک ویژگی که عمل منتسب به جامعه باشد تا قلمروای شود برای سنت خب ویژگی دوم این علم اجتماعی که بخواهد قلمرو سنت بشود این عمل یک ویژگی منحصر به فردی دارد که می‌فرماید این پدیده پدیدة اجتماعی باید هدفمند باشد این صحیح است که ما هیچ کاری بدون علت وبدون دلیل انجام نمی‌دهیم ما انسانها نه ما انسانها در نظام تکوین هیچ پدیده‌ای به وجود نمی‌آید بدون اینکه علتی داشته باشد اگر چیزی بسوزد باید آتشی باشد که او را بسوزاند اگر مثلا جایی خراب شود به وسیلة سیل سیل یک علت است یک عامل است برای تخریب آن منطقه خب این رابطه رابطة علت ومعلول که در همة پدیده‌ها هست در هر پدیدة فردی یا اجتماعی در نظام تکوین ما اگر علتی داشته باشیم در پی او معلولی خواهد بود ودر همة پدیده‌ها بحث علیت وسببیت مطرح است اما در سنتهای اجتماعی مزید بر این رابطه رابطة علیت رابطة عمل وغایت یعنی عمل وهدف مطرح است به عبارت سوم می‌فرماید ما در پدیده‌های اجتماعی هم دنبال علت مادی علت فاعلی باید بگردیم هم دنبال علت غایی دنبال دو علت باید بگردیم در هر پدیدة اجتماعی در پدیده‌های تکوینی شما کافی است دنبال آن علت فاعلی بگردید اما در پدیده‌های اجتماعی شما باید دنبال علت فاعلی وعلت غایی بگردید چرا در تحلیل این مکتب این طوری گفته می‌شود که این رفتاری که جامعه از خودش نشان می‌دهد از انسانها این رفتار صادر می‌شود علت فاعلیش آدمها هستند ولی چرا آدمها می‌آیند انقلاب می‌کنند چرا آدمها میآیند با ظلم مبارزه می‌کنند خب یک هدفی دارند خب این هدف که الآن نیستنش الآن حضور ندارد ظلم الآن حاکم بر این جامعه‌ای که مثلا غرب دارد با آن مبارزه می‌کند در وال ستریت شما مثلا می‌بینید عده‌ای مردم تجمع پیدا می‌کنند از این نظام سرمایه‌داری ظالمانه انقاد می‌کنند خب فعلا که این نظام حاکم است ولی به امید اینکه اینها از این نظام رها بشوند در آینده یعنی یک هدفی است در آینده می‌خواهد محقق شود یا شاید محقق شود آن چیزی که در آینده مطرح است الآن کار خودش را انجام می‌دهد واین آدمها را تحریک می‌کند برای چه برای این که مثال خودی بزنیم شما به عشق انتظار ظهور امام زمان علیه السلام روز جمعه می‌روید در دعای ندبه شرکت می‌کنید هنوز ظهور که حاصل نشده است ولی آن ظهور مستقبلی آن ظهوری که در آینده می‌خواهد انجام بگیرد در ذهن شما ودر روحیة شما آن اثری را می‌گذارد که الآن که روز جمعه است شما وارد مجلس دعای ندبه بشوید یعنی یک هدف مربوط به آینده که هنوز وجود ندارد آن هدف بر ارادة شما اثر می‌گذارد وارادة شما را تحریک می‌کند که الآن یک فعلی را انجام بدهید این مکانیسم آینده نگری انسان ومکانیسم آن هدفی که انسان برای خودش در نظر می‌گیرد خب این بحث شهید صدر را وادار کرده که بیاید خورد بشود در نحوة تأثیر گذاری این هدف دو بحث اینجا برای شهید صدر باز شد وبرای ما باز شد خب چگونه هدفی می‌تواند بر روحیة انسان وبر ارادة انسان تأثیر گذاری باشد هر هدفی مربوط به آینده باشد یعنی هنوز محقق نیست در آینده انتظار وامید تحققش هست اما هر هدفی می‌تواند بر ارادة انسان تأثیر بگذارد این یک بحث که خواهم داشت اینجا بحث آن مثل علیا ومثل اعلای انسان وآن آروزها وآمالی که انسان در وجود خودش می‌پروراند وانسان در زندگی دنبال چه الگوهایی قرار می‌گیرد آن الگوها تأثیر گذار مستقیم بر فکر وبر ارادة انسان خواهند بود این یک بحث است که باز میکنیم ان شاءالله وبحث دوم آن مستقبل آن هدف مستقبلی که در آینده می‌خواهد محقق شود فعلا وجود ندارد چگونه آن هدف بر روحیة من در حال حاضر اثر می‌گذارد که ایشان می‌فرمایند از راه وجود ذهنی آن کار را می‌کند یعنی تصور من وشما برای آن الگو آن تصور می‌آید وبالفعل بر ارادة من اثر می‌گذارد وارادة من را تحریک می‌کند قوای من را بسیج می‌کند تا این که من الآن یک فعلی انجام دادم ونقشی را به عهده بگیرم اگر کسی این مکانیسم را متوجه شد آن وقت می‌تواند در این مجموعة معادلات روحی وروانی وفردی واجتماعی می‌تواند جای پای خودش را پیدا کند وببیند از کجا باید اصلاح وتغییر را شروع کند پس مطالبات شما در این بحث بسیار زیاد شده می‌بینید علمنی رسول الله الف باب من العلم ینفتح لی من کل باب الف باب تا یک سؤال ما مطرح کنیم باید ده نکته را بگوییم هر نکته‌ای هم بگوییم باز این نکته مارا ده نکته ما را خلاصه بار روی دوشمان می‌گذارد ما یک سؤال داشتیم می‌خواستیم آن سؤال را جواب دهیم حالا به مجموعه‌ای از مجهولات ودر حقیقت از مجموعه‌ای از سؤالها وبه یک مجموعه‌ای از مطالب فردی واجتماعی که باید اینها به هم لینک شوند وصل شوند تا آن منظومه را درست کنند منظومة چه مجموعة تحولات فردی واجتماعی ونقاطی که آسیب پذیر هستند ومیتوانند منشأ تحول باشند یا این که حالا بگوییم اسیب پذیر قطعا چون هر یک از اینها را ما بفهمیم جای آسیبها را خیلی خوب خواهیم فهمید ودر نتیجه می‌توانیم دنبال درمان باشیم برای این آسیب خب پس بحث اصلی شهید صدر را خلاصه می‌کنم بحث اینکه این خلافت انسان سنت اجتماعی موضوعی است خلیفه که شد این خلیفه بعد از خدا اولین ومهمترین جایگاه را دارد ونقش را باید ایفاء کند در حرکت تاریخ وتحولات اجتماعی اما چه وقت وکجا انسان می‌تواند این تحول را به وجود بیاورد این تحول را از درون خودش باید شروع کند اما چگونه از درون خودش شروع کند باید می‌فهمیدیم که انسان چگونه حرکت می‌کند ورفتارهای خودش را انتخاب میکند انتخاب رفتار یک انسان بر اساس آینده نگری اوست این آینده نگری بر چه اساسی شکل می‌گیرد بر اساس آرزوها وامیدها والگوهایی که انسان انتخاب می‌کند این الگوهایی که هنوز به آنها نرسیده آینده‌ای که محقق نشده در ذهن انسان بر ذهن انسان اثر می‌گذارد وآن وجود را یک وجود فعلی ذهنی قرار می‌دهد واین وجود فعلی ذهنی بر ارادة انسان اثر می‌گذارد وبالفعل او را به سمت آن هدف حرکت می‌دهد پس هم علت فاعلی وهم علت غایی دوتایش پیدا شد انسان فاعل این فعل است واین حرکت است ولی به چه به واسطة آن غایتی که در نظر دارد همزمان علت فاعلی وعلت غایی در وجود انسانها در قلمرو جامعه که یک پدیدة اجتماعی بشود وقتی همة مردم یک الگو داشتند همة مردم خواهان تحول این نظام مثلا فاسد طاغوتی باشند خب همه با هم قیام می‌کنند وقتی همة مردم خواهان تثبیت نظام جمهوری اسلامی باشند همه با هم دست به دست هم میدهند علی رغم همة مشکلات در انتخابات حاضر می‌شوند این ارادة جمعی از کجا آمد از اینکه اینها الگوهایی که به آنها داده شد یا انتخاب کردند الگوهای مشترکی بودند شبیه هم بودند پس تشابه این خواسته‌ها یا بگوییم الگوها تشابه خواسته‌ها را به وجود آورد وتشابه خواسته‌ها وفراوانی خواسته‌ها پدیدة اجتماعی درست کرد این پدیدة اجتماعی یک چه سنت اجتماعی را به وجود آورد واین سنت وقتی که اجتماعی شد کار خودش را وتأثیر خودش در تحول جامعه می‌گذارد وبه این ترتیب ما باید هم به افراد توجه کنیم وبه کجای افراد باید خط بدهیم وایده بدهیم وروشن بینی بدهیم یعنی چه بعدی در وجود افرد را باید ما منشأ تحول قرار بدهیم اینجا یک خروجی مهم خواهیم داشت که تحولات منشأش همه فرهنگی است یعنی شما باید فرهنگ سازی کنید باید ایده بدهید باید تصور صحیح بدهید باید دانشی بدهید که این ذهن را باز کند پس شد تحولات اجتماعی ریشة فرهنگی دارد واین فرهنگ باید به گونه‌ای شفاف قوی ومحکم باشد تا اینکه بتواند کار گشا باشد ولذا هد تبلیغاتی که می‌شود هر اندازه که این تبلیغات بی رنگ باشند بی رونق باشند جا نیفتند مبهم باشند به همان اندازه این تبلیغات که ضعیف باشند به همان اندازه تحولات اجتماعی ما آسیب خواهد دید پس شد تحولات فرهنگی اما با این مکانیزم تحولات فرهنگی منشأ تحولات اجتماعی وتحولات اجتماعی اینها معلول است یا مصداق جریان سنتهای الهی هستند که شما می‌توانید چون سنت است آیندة او را ونتیجة او را هم پیش بینی کنید یعنی انسان در یک شرائطی قرار می‌گیرد که در این شرائط می‌بیند ومی‌فهمد که در چارچوب یک سنت دارد حرکت می‌کند یک نظام ویک قانون الهی دارد حرکت می‌کند واین قانون وسنت الهی ورود وخروجش مقدمه وتالی صدر وذیلش مشخص است لذا قابل پیش بینی است یعنی می‌توانید روی این سنت شما حساب باز کنید دودوتا چهارتایش کنید خب وقتی که شما خودتان را در چارچوب یک سنت دارید حرکت می‌کنید ومی‌توانید محاسباتی داشته باشید بنابراین شما می‌توانید حرکت اجتماعی خودتان را مورد ارزیابی قرار دهید وآیندة این حرکت اجتماعی را از الآن می‌توانید پیش بینی کنید واز الآن شما می‌توانید برای بیست سال آینده‌تان برنامه‌ریزی کنید برای پنجاه سال آینده‌تان می‌توانید برنامه‌ریزی کنید چرا چون مجموعة این تحولات اجتماعی را خوب می‌فهمید فرض بر این است که قوانین حاکم بر آنها را خوب دانستید ومجموعة این قوانین وارتباط این قوانین را با یکدیگر به دست آوردید در نتیجه شما می‌توانید از نقطة سفری که الآن در آن هستیم تا آن نقطة صدی که می‌خواهیم می‌توانیم برنامه‌ریزی کنیم واین خروجی بسیار بسیار مهمی است در ایجاد تحول در یک جامعه به همین خاطر شهید صدر بحث را می‌برند روی بحث الگوها وآن مدلهایی که انسانها انتخاب می‌کنند در زندگی خودشان ومدلی که دین مطرح می‌کند وانتخاب می‌کند قل الله ثم ذرهم ولله المثل الاعلی ولله الاسماء الحسنی وله المثل الاعلی بالاترین نمونه ومصداق وبالاترین کمال خداست این الگویی که دین می‌دهد خب حالا وقتی گفتیم این سنت سنت اجتماعی است وسنتی است موضوعی خب اگر کسانی خواستند تخلف کنند از این مسیر می‌شود یا نمی‌شود می‌فرماید چون سنت موضوعی شد قابل تخلف است ولی بهایی که انسانیت باید بپردازد برای تخلف از این سنت بهای بسیار گرانی خواهد بود وبه قیمت جانش تمام می‌شود یا باید برگردد یا باید زیر آوار وچکمه‌های این سنت خورد بشود یکی از این دو خروجی را خواهد داشت یا مثل قوم یونس برگردد یا مثل قوم ال ثمود وفرعون وصب علیهم ربک سوط عذاب ان ربک لبالمرصاد همیشه ربک لبالمرصاد همیشه قابل تکرار است این سنت تمام نمی‌شود این سنت جریان دارد هر جا این پدیده‌ها محقق شدند دوباره این سنت حضور جدی خواهد داشت بنابراین این پکج کاملی که در اینجا در این بحث دورنمای او را الآن گفتیم وباید تک تک این فرمولهایی که اینجا گفته شد وتک تک این بحثهایی که مطرح شد همه را با هم به طور دقیق ان شاءالله مورد بررسی قرار می‌دهیم والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.