استاذ سیدمنذر حکیم

درس خارج فقه

90/12/09

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: جمع بندی بحث روش استنظاقی در پنج محور

مقدمه

بحث امروز در حقیقت یک جمع بندی راجع به روش مقترح شهید صدر رحمة الله علیه درباره تفسیر موضوعی است. این بحث را در دو مقام انجام می دهیم. مقام اول، درباره خود روش است. مقام دوم درباره نتیجه. یعنی اگر این روش اعمال شود چه نتیجه یا نتایجی عائد ما می‌شود.

جمع بندی بحث روش استنظاقی در پنج محور

محور اول: نام گذاری

[در مقام اول، پنج محور را بحث می‌کنیم].محور اول درباره نامگذاری این روش است که [ پیشنهاد شد تحت عنوان «روش استنطاقی» از آن یاد شود].

محور دوم: تعریف روش استنطاقی

محور دوم این است که ما چگونه این روش را تعریف کنیم. گفتیم یک تعریف اجمالی داریم و یک تعریف تفصیلی. تعریف اجمالی این شد که خود واژه استنطاق بهترین معرف و عنوان مشیر است برای این روش. به این معنی که روش تفسیر متن و روش استنطاق متن است. در مقابل آن روشی که معمول هست به عنوان روش استظهار از متن. آنجا کلمه استظهار را به کار بردیم، اینجا استنطاق را. می‌شود گفت استنطاق یک پله بالاتر است، هم به لحاظ قلمرو بحث که وسیعتر است، و هم به لحاظ روش بهره‌برداری از متن، یعنی نحوه ورود به این متن متفاوت است. که قبلا اشاره کردیم، در اینجا هم در محور بعدی، یعنی محور سوم این تفاوت را اشاره می‌کنیم.

محور سوم: عناصر مقوم روش استنطاقی

عناصر مقوم این روش استنطاقی چیست؟ اگر روش ما روش استنطاقی است، روش تحاور با متون، اعم از آیات و روایات است، عناصر مقوم آن کدام است؟

آنچه که در روش استظهار مطرح بود رسیدن به ظهور یک کلام بود. چه متن قرآنی باشد چه روایی. و این ظهور برای ما حجت است. حجیت در این ظهورات هم دو مرحله دارد:

مرحله اول در آنجایی است که قرائن متصله‌ای هست و یک ظهور تشکیل می‌شود. در اینجا این ظهور برای ما حجت است تا زمانیکه هادمِ حجیت این ظهور نیاید، و آن چه وقتی است؟ زمانی است که شما یک قرینه منفصل، مخصص یا مقید پیدا کنید و آن مخصص و مقید بیاید و هدم این حجیت را بکند. [این هم مرحله دوم].

یعنی حجیت ظهور این عام - مثلا- در عموم منهدم می‌شود. حجیت این ظهور محدود می‌شود. اکرم العلماء یک متن است. لا تکرم الفساق هم یک متن دیگر. نتیجه‌اش این می‌شود که اگر در جایی این دو عنوان صدق کردند، این اکرم العلماء قید می‌خورد. و در نتیجه آن شخصی که هم متلبس به علم است و هم متلبس به فسق است، مورد اکرام قرار نمی‌گیرد، به خاطر اینکه ما باید به هر دو متن عمل کنیم.

حال همانطوری که این حرفها را ما در سایر موارد می‌زنیم، در اینجا هم ما چندین متن را در جای جای قرآن و در جای جای کتب حدیث در کنار هم می‌بینیم، و این متون را باید از لحاظ سند و دلالت بررسی کنیم، تا در نهایت ظهوراتشان بدست بیاید. این مقدار از استظهار را که در روش متعارف داریم، در اینجا هم انجام می‌گیرد. اما اتفاق جدیدی که در این روش استنطاقی به وجود می‌آید این است که علاوه بر این ظهورات مستقیم و مباشری که ما از متون بدست می‌آوریم، به دلیل اینکه ما در این مرحله استنطاق و سؤال از موضوعات جدید داریم، این سؤالات ما را به متون فراوانتری راهنمایی می‌کند، تا اینکه پاسخ آنها را به دست آورده و بعداً اینها را در کنار هم قرار دهیم.

پس ما در اینجا - به تعبیر شهید صدر محاورة القرآن، محاورة السنة - باید یک نوع داد و ستد با این متون داشته باشیم. یعنی سؤالات را بر این متون عرضه کنیم و پاسخ بگیریم. توضیح هم دادیم چگونه این ظهور شکل می‌گیرد. وقتی که سؤال در کنار این متن قرار می گیرد، آن ما في الضمیر این متن، یا آنچه که این متن می‌تواند بر آن دلالت کند، آشکار و ظاهر می‌شود. به این ترتیب باز ما فراتر از ظهور نمی‌رویم، اما این ظهور با یک کار فوق العاده بدست می‌آید. سپس باید این پاسخ‌ها را در کنار هم بچینیم تا اینکه به آن نظریه و آن نظام برسیم. پس دو اتفاق در این استنطاق خواهد افتاد و می‌گوییم عناصر مقوم روش استنطاق متن این دو عنصر مهم هستند:

[اول] طرح مسائل [اما] مسائلی که [صرفا در حد] منطوق نیستند، [در حد] دلالت مطابقیه نیستند و عرضه آنها به متون و دستیابی به ظهورات.

[دوم] چینش این ظهورها در کنار هم بطوریکه آن نگاه جامع تحصیل شود.

 

محور چهارم: اهمیت و ضرورت روش استنطاقی

فهم جامع اسلام متوقف بر کشف زیربناها و نظریات آن است

ضرورت یا اهمیت این روش چه بود؟ شهید صدر که فرمودند اصلا فهم اسلام و فهم دین بر یک نگاه جامع متوقف است؛ بر فهم آن نظریه‌های اجتماعی اسلام متوقف است. و فقه ما یعنی آن رو‌بناها، بخوبی فهمیده نمی‌شوند مگر اینکه این نظریه‌ها که زیربنا هستند، بخوبی فهمیده شوند.

شهید حکیم ره این مطلب را به سه نکته گسترش دادند:

جامعیت و خاتمیت مستلزم بهره‌برداری از روش استنطاقی است

وجه اول: وقتی ما می‌گوییم اسلام همیشگی و ابدی است و اسلام در هر مسأله‌ای حرف دارد، شما ناچارید در مسائل مستحدثه‌ای که اصلا در کتاب و سنت عنوان ندارد از روشی استفاده کنید که شما را به این پاسخ برساند. شاید از مهمترین دلایل پشتیبان این روش استنطاقی، همین وجه باشد.

 

تفکیک نظر اسلام از دیدگاههای رقیب در مقام نظر، و دقت در تطبیق در مقام عمل

وجه دوم: به خاطر اینکه ما نظر اسلام را با نظریات مشابه و نظریات بشری، خلط نکنیم، و برای اینکه وجه امتیاز نظر اسلام بخوبی درک شود، ما ناگزیرم که نظر اسلام را شفاف بدست بیاوریم و مطرح کنیم. تا هم با نظرات دیگران خلط نشود، و هم در مقام عمل اشتباه نکنیم. یعنی در یک نظام اقتصادی یا سیاسی یا خانواده دقیقا بدانیم به چه سمت و سویی باید حرکت کنیم. آن مسیر [و سمت و سو] با این نظریه مشخص می‌شود.

مثالهایی هم زدیم. مثلا فرض کنید می‌خواهید تبلیغاتی را در عرصه سرمایه گذاری اقتصادی انجام دهید. شما اگر با آن نظریه اسلام در اقتصاد آشنا شوید سبک تبلیغات شما متفاوت خواهد بود از سبک تبلیغات شما در یک نظام سرمایه‌داری. می‌تواند مشابهت‌هایی هم داشته باشد، اما سوژه‌ها و رویکرد شما در این تبلیغات کاملا متفاوت خواهد بود. چون سرمایه‌داری نظر به تکثیر سرمایه بدون توجه به جوانب معنوی دارد، اما اینجا معنویت در رأس کار تکثیر سرمایه قرار می‌گیرد. و سرمایه در خدمت معنویت است. پس باید این تبلیغ به گونه‌ای باشد که شما را به سمت آن اهداف تعیین شده و فلسفه نظام اقتصادی بکشاند. بنابراین در مقام عمل چون شما با دیگران درگیر هستید و نشست و برخاست دارید، و باید وجه امتیاز خودتان را با دیگران برای خودتان و دیگران نشان بدهید، این وجه امتیاز در مقام عمل به ما خیلی کمک می‌کند.

 

کاهش اختلافات درون مذهبی

وجه سوم: این بود که همین رسیدن به یک نظریه جامع و کامل بسیاری از اختلافات درون مذهبی و فرقه‌ای را کم می‌کند.

به دلیل اینکه وقتی ما به یک نگاه جامع می‌رسیم، دیگر اینقدر در مسائل جزئی با هم چک و چانه نمی‌زنیم! و اختلافات را کنار می‌گذاریم. چون ما به یک شاه راه رسیدیم. وقتی به یک شاه راه رسیدیم این شاه راه ما را کمک می‌کند تا این اختلافات جزئی غیر اساسی را کلا کنار بگذاریم و از آنها چشم پوشی کنیم، و به عرصه تقریب و توحید مذاهب - اگر تعبیر صحیح باشد - نزدیک شویم.این هم یک وجه دیگر برای ضرورت روش استنطاقی است.

خصوصا وقتی معتقدیم اسلام در هر مسأله‌ای تنها یک دیدگاه دارد. یعنی چند قرائتِ صحیح برای اسلام را ما قبول نداریم. بله قرائت‌ها متفاوت است اما یک تنها قرائت صحیح است. حق عند الله یکی است و همه باید تلاش کنند که به آن حق با تفقه در دین برسند. و رسیدن به نظر شارع مقدس، ایجاب می‌کند که ما به چنین روشی بیش از روشهای دیگری که کارایی بسیار پایین‌تری دارند، توجه کنیم.

 

محور پنجم: شواهد نقلی بر روش استنطاقی

بحث بعدی این است که آیا این روش با این همه اهمیت و با این نتائج بسیار زیادی که شما مطرح می‌کنید، آیا شاهدی هم از آیات و روایات دارد یا خیر؟ در اینجا دو بحث شد. بحث اول اینکه چون ما در اینجا یک روش جدیدی را ابداع نکردیم، بلکه همان روش متعارف فقهاء را فعالتر و گسترده‌تر کردیم، بنابراین اصلا نیازی به طرح مستندات و دلیل حجیت و امثال اینها وجود ندارد. شهید صدر هم اصلا متعرض این بحث نشدند. چرا؟ چون عناصر تشکیل دهنده این روش و مقومات آن متعارف است. فقط این روش را بهتر بیان و تحریر کردند و بهتر به کار می‌گیرند. روش متعارف یعنی روش استظهاری. استظهاری که در یک قلمرو وسیعتر وبا یک دقت بیشتر انجام می‌گیرد.

بحث دوم اینکه بله شواهد فراوانی ما در آیات و روایات داریم، که بعضی‌ از آنها را شهید حکیم ره اشاره کردند و دیگر اشاره نمی‌کنم که نشان می‌دهد در قرآن همه چیز وجود دارد و باید کشف بشود و حتما قرآن روش کشف را هم ارائه کرده است. [قرآن کریم می‌فرماید:] ﴿لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ﴾[1] . کلمه استنباط و امثال اینها در قرآن آمده است. شما در این روش، استنباط می‌کنید، استخراج می‌کنید. خود کلمه استنطاق در کلام امیر المؤمنین علیه السلام آمده است، و آن را معنی کردیم و شبهاتی که در فهم این روایت مطرح شده بود آنها را هم تبیین کردیم. و همینطور [از جمله شواهد دیگر] تعلیم اصحاب توسط اهل بیت علیهم السلام بود. که ما از این موارد فراوان داریم.

مثلا به چند روایت اشاره می‌کنم. روایاتی در باب اقسام جهاد داریم، درباره اقسام صلح داریم، درباره اقسام کفر داریم. یا روایت امام کاظم علیه السلام در باب عقل وجهل که یک گردش کاملی است در کل آیات قرآن با گردآوری روایات مربوط به عقل و جهل، و تنظیم و طبقه بندی اینها و ارائه دیدگاه جامع اسلام درباره عقل و جهل از آیات شریفه. که این روایت هم روش استنطاق نصوص را نشان می‌دهد، و هم روش گردآوری و در کنارهم گذاشتن نصوص را.

همینطور روایاتی که درباره اقسام جهاد و اقسام کفر و اقسام صوم داریم، که اینها در حقیقت یک منظومه‌ای از آن موضوع را به ما ارائه می‌دهند. یعنی نظام روزه در اسلام را در این روایت می‌بینید. یا اگر [برخی] روایات روزه را کنار هم بگذارید فلسفه‌های متعددی،علل متعددی که در تشریع روزه اعم از روزه واجب ومستحب مطرح است را، به عنوان آن نظریه اسلام درباره روزه، می‌توانید بدست بیاورید.مثلا همین روایتی که مفادش این است که روزه این نیست که انسان فقط به خودش گرسنگی بدهد بلکه كَمْ‌ مِنْ‌ صَائِمٍ‌ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأ[2] . روزه یک حقیقتی است فراتر از صرف گرسنگی کشیدن و تشنگی کشیدن.

بعد اگر آن روایت انواع روزه و روایاتی که احکام روزه را بیان می‌کند اینها را کنار هم بگذارید، می‌شود نظام روزه داری در اسلام. که اینها منصوص هم هستند، ولی اگر اینها را کنار هم بگذاریم و چینش بدهیم به این نظام می‌رسیم. امام علیه السلام همین را به من و شما یاد می‌دهند.

حل ممکن است مسائل جدیدی درباره روزه مطرح شود. مثلا فرض کنید آیا سیگار کشیدن اکل یا شرب است؟ الآن بین فقهاء مورد اختلاف است. یا چیزهایی که خوردنی نیست و در دهان می‌رود، آیا خوردن و آشامیدن بر اینها صدق می‌کند یا خیر؟ فقیه اینجا باید جواب بدهد. وقتی شما یک نگاه جامع را به روزه داشتید، آنجا راحتتر به عنوان فقیه می‌توانید راجع به این مقوله تصمیم بگیرید. یعنی روایات اکل و شرب را دارید، ولی چون نگاه جامع هم به این روایات دارید، می‌توانید به این مسائل جدید در چارچوب آن منظومه پاسخگو باشید.

می‌خواهم بگویم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام با نمونه‌های متعددی [در سیره خود] راجع به روش استنطاق، به ما تعلیم داده‌اند[3] .

بنابراین این روش هم مقبولیت دارد، هم اهمیت و ضرورت دارد، و هم توسط اهل بیت علیهم السلام تعلیم داده شده است. لذا شهید حکیم ره اشاره کردند که اصلا تاریخچه این روش به همان صدر اسلام باز می‌گردد و این روش حاوی هیچ بدعتی نیست. فقط شهید صدر ره به این نکته توجه می‌دهند که همان روشی که قبلا مطرح بوده است، به نحو احسن بکار‌گرفته شود و آن را فعال کنید.

ارائه نظریه اسلام در عصر تشریع، در ضمن تطبیقات متعدد و جزئی

نکته‌ای شهید صدر ره می‌فرمودند – که این مطلب مؤید کلام شهید حکیم هست که این روش جدید نیست، [بدعت نیست]- که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نیز در عصر خودشان به روح احکام، و به آن فلسفه احکام، و به آن نظریه‌ای که در هر زمینه‌ای در لابه لای کلماتشان آمده توجه می‌دادند، اما چون آن توجه در ضمن تطبیق بود، و بطور اجمالی بود، خیلی عنوان و مطرح نمی‌شود، و لذا احتیاج به بیرون کشیدن و استخراج دارد. [نه] اینکه بگوییم بله پیامبر صلی الله علیه وآله در فلان حادثه وقتی این کلام را فرمودند در حقیقت یک نظریه اسلامی را داشتند بیان می‌کردند. ایشان فرمودند: مرحباً بقوم قضوا الجهاد الاصغر وبقی علیهم الجهاد الاکبر[4] این کلام ظاهرا خیلی ساده و تنها یک مقایسه است. ولی در اینجا کلی مطلب در آن نهفته است. [مثلا] تمام زحماتی که این سپاهیان اسلام کشیدند و همه فتوحاتی که داشتند، اینها در برابر آن جهاد اکبری که زیر بنای این است، چیزی نیست. و این جهاد اکبر چیست؟ جهاد با نفس است. ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾[5] قرآن این را فرموده، پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم هم این را دارند. و با رفتار خودشان در ضمن بیان یک مجموعه‌ای از احکام جهاد، فلسفه این جهاد را هم بیان می‌کنند.

در حقیقت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم در اینجا یک نظریه‌ای را مطرح می‌کنند که برای این سربازی که الآن در یک شوری قرار گرفته و رفته است یک فتحی را انجام داده، و به عنوان بزرگترین کارِ محبوب نزد خدا که الجهاد ذروة سنام الاسلام[6] است آن را دنبال کرده، و الآن خود را اوج پیروزی و اوج قرب به خدا احساس می‌کند، توجه به این زیربنا بسیار ضروری و مهم بوده است.

پس به تعبیر شهید صدر این روش اجتناب ناپذیر است، و حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم هم به این مطلب توجه داشتند. با این فرق که پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم اینها را به طور اجمالی برای جامعه اسلامی مطرح می‌کردند، و ما الآن به دلیل دور شدن از آن شرائط، به یک روش علمی نیاز داریم که این نظریات را استخراج و استنباط کنیم. لذا مجبوریم کتاب بنویسیم، مجبوریم به روش جدید نظریه پردازی علمی بکنیم، تا اینکه بگوییم به آنچه مسلمین در صدر اسلام رسیده‌ بودند، ما نیز رسیدیم.

آخرین بحث ما - که مقام دوم بود - این روش چه محصولی دارد و ما را به کجا می‌رساند؟ پاسخ به این مسأله احتیاج به یک بحث دقیق‌تر و یک فرصت بیشتری دارد که ان شاء الله برای جلسه بعدی می‌گوییم.


[1] سوره نساء، آيه 83.. وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا
[2] نهج البلاغه، صبحي صالح، ج1، ص495، .
[3] که خود یک بحثی است در اصول، که به مناسبتی ان شاء الله باید کل تعالیم ائمه راجع به روش استنباط و روش استنطاق و روش استظهار را جمع آوری کرد و آنها را مورد توجه قرار داد.
[4] الجعفريات- الأشعثيات‌، کوفي‌، محمد بن اشعث، ج1، ص78. أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع‌ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ‌ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ.
[5] سوره رعد، آيه 11.
[6] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج2، ص24. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَ لَا أُخْبِرُكَ بِالْإِسْلَامِ أَصْلِهِ وَ فَرْعِهِ وَ ذِرْوَةِ سَنَامِهِ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ أَمَّا أَصْلُهُ فَالصَّلَاةُ وَ فَرْعُهُ الزَّكَاةُ وَ ذِرْوَةُ سَنَامِهِ الْجِهَادُ ثُمَّ قَالَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتُكَ بِأَبْوَابِ الْخَيْرِ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ وَ الصَّدَقَةُ تَذْهَبُ بِالْخَطِيئَةِ وَ قِيَامُ الرَّجُلِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ بِذِكْرِ اللَّهِ ثُمَّ قَرَأَ ع- تَتَجافى‌ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ‌.