استاذ سیدمنذر حکیم

درس خارج فقه

90/10/17

بسم الله الرحمن الرحيم

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین. ربنا لا تکلنا إلی أنفسنا طرفة عین أبداً

خصوصیات و امتیازات کار شهید صدر ره در موضوع نظام سیاسی و ولایت فقیه

توجه به مباحث زیرساختیِ نظام سیاسی اسلام

تا اینجا عرض کردیم شهید صدر در نظریه اجتماعی خود که بر پایه آیات قرآن بنا شده است،در صدد بیان جایگاه منطقی وشرعی مرجعیت، در اداره شؤون جامعه بشری هستند. و به عنوان یک شاهکار عرض کردیم که ایشان با همه اشتراکاتی که با امام خمینی رحمه الله علیه و با فقهایی که معتقد به عدم جدایی دین از سیاست هستند، دارند، اما ایشان در بیان جایگاه مردم و جایگاه فقیه در نظام سیاسی اسلام، به لایه‌های زیرین این بحث توجه کرده‌اند؛ و اکتفا نکردند به آنچه مثلا در روایات برای جایگاه فقیه مطرح شده است، مانند: فَأَمَّا مَنْ‌ كَانَ‌ مِنَ‌ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‌ ... (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 30۰) یا وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا... (كمال الدين و تمام النعمة، ج‌2، ص: 484). یعنی با همه توجهی که به این منابع و ادله داشتند اما ایشان سعی کردند بحث نظام سیاسی را به یک بحث کلی‌تر ومبنایی‌تر یعنی نظریه اجتماعی ربط بدهند. این یک امتیازی است برای ایشان که ما باید متوجه آن باشیم.

لذا فقهایی که در این زمینه کار کردند سعی کردند جایگاه مرجعیت دینی یا مرجعیت سیاسی را مستقیما و با استفاده از ظواهر ادله و نصوص، استنباط کنند. نصوصی مانند الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُل[1] ‌ یا إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء[2] . انبیاء مشخص است که ولایت کامل بر مردم دارند. حال اگر قائل به ولایت مطلقه فقیه بودیم یعنی همان ولایت انبیاء را برای فقهاء هم قائل هستیم. اما اگر ولایت مطلقه فقیه را نتوانستیم ثابت کنیم، یک ولایت محدود به مجموعه ‌ای از حدود و قیود برای فقیه باقی می‌ماند که فقیه بتواند شؤون جامعه اسلامی را اداره کرده وحکومت کند.این کل آنچه که علمای بزرگوار ما از قدماء ومعاصرین در صدد تبیین آن بودند.

جایگاه مردم در نظام سیاسی اسلام

نکته بعدی اینکه در نظریه ولایت فقیه برای مردم چه جایگاهی در نظر گرفته ‌می‌شود و مردم قانونا وتشریعا چه نقشی در این عرصه دارند آیا مردم هیچ حقی در این زمینه دارند یا خیر؟ آیا فقیه بر اساس صلاحیت‌هایی که دارد و از باب ناچاری و از باب شرائط روز و از باب اینکه بالاخره مردم باید یک بخشی از بار را به دوش بکشند این نقش را فقیه به مردم می‌دهد؟ ویا اینکه نه، مردم اساسا این نقش را دارند؟ این مطلب در کلمات بزرگان تبیین نشده است.

در سیره عملی امام خمینی رحمة الله علیه ما می‌بینیم نقش بسیار زیادی به مردم داده شده است. در متن قانون اساسی هم این نقش مطرح شده است و حضور مردم را در جای جای اداره سیاسی این نظام و این جامعه دیده شده است. حال وجه این جایگاه و این نقش چیست؟

خلاصه ای از خصوصیات کار شهید صدر ره

بنابراین در بحث شهید صدر چند خصوصیت برجسته است:

اول اینکه این نقش برای مردم در متن شریعت آمده است نه اینکه فقیه از باب مصلحت وقت و از لحاظ ایجاد شرائط خارجی، برحسب ولایتی که دارد این نقش را به مردم می‌دهد؛

دوم آنکه از لحاظ متون و منابع اختصاص به روایات ندارد، بلکه در آیات قرآن کریم هم - که منبع اصلی تشریع اسلامی هستند- ما این جایگاه را می‌بینیم.

و نکته سوم این است که این بحث روبنایی، یک بحث زیر بنایی دارد و آن بحث را باید در نظریه اجتماعی دنبال کرد.

و نکته چهارم اینکه بحث نظام سیاسی را برگرداندند به یک پشتوانه و یک مبنای اساسی‌تر یعنی یک نظریه اجتماعی گسترده. و این یک نظریه‌ای است که کلیه مسائل اجتماعی جامعه را می‌خواهد تبیین کند. لذا نظام اقتصادی هم برمی‌گردد به همین نظریه اجتماعی. این را صریحا در جزوه دوم الاسلام یقود الحیاة مطرح کرد‌ه‌اند. وقتی که راجع به اقتصاد جامعه اسلامی صحبت می‌کنند بحث خلافت را پیش می‌کشند ﴿وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ﴾ (حدید7). می‌فرمایند در نظام اقتصادی باز انسان خلیفة الله است. یعنی در مسائل مالی هم می‌بینیم که خلافت نقش ایفاء می‌کند. محدودیت مالکیت یا حاکمیت مالکیت جامعه بر مالکیت افراد، خودش را در این بعد اقتصادی نشان می‌دهد.

همینطور می‌آییم در مثلا نظام خانواده، می‌توانیم همین را دقت کنیم که جامعه چه جایگاهی دارد که خانواده باید تحت الشعاع این نظریه اجتماعی قرار بگیرد. مثلا می‌فرماید در هر جامعه‌ای سفیه وجود دارد. حال جامعه چگونه باید با آن رفتار کند؟ ولایت جامعه در حکم ولی این سفیه می‌تواند باشد، و در ازدواجش، در تصرفات مالی اش و در خیلی از مسائل به سرپرستی نیاز دارد، و این سرپرستی برمی‌گردد به جایگاهی که این نظریه به جامعه بشری می‌دهد.

وهمینطور در کلیه ابعاد زندگی ما برای این نظریه بازتاب و تأثیر گذاری می‌بینیم، و می‌تواند این بازتابها و تأثیر گذاری‌ها را شهید صدر تبیین کند.

و حتی در فتاوای فقهی هم این نظریه می‌تواند اثر گذار باشد. همانطور که خودشان صریحا فرمودند کسی می‌تواند فقه ما را خوب بفهمد که به این نظریه اجتماعی برسد، وخودش را به این لنگرگاه بسیار مهم در فهم اسلام برساند.

نگاه جامع و ملاحظه ارتباط بین اجزاء مختلف نظریه

و ما جایی تبیینِ با این ویژگی‌ها را سراغ نداریم.یعنی ندیدیم کسی به این شکل اینها را به هم ربط دهد. یعنی میان مفسرینی که در زمینه جامعه و اجتماع صحبت کرده‌اند مطالب فراوانی خواهید دید، و در جای مناسب خودش زمانیکه می‌خواهیم نقادی کنیم یا می‌خواهیم صحبت‌های ایشان را با دیگران مقایسه کنیم، اشاره‌ خواهیم کرد، [اما به این شکل مرتبط به هم نبوده] و نگاه جامع و نظام‌مندی که همه این اجزای این پازل را به هم ربط بدهند کمتر ‌دیدیم و شنیدیم. بطور مثال بحث خلافت یا بحث ولایت و امامت را مطرح می‌کنند اما گویا یک بحث اعتقادی است، و البته روی رفتار اجتماعی هم تاثیر دارد، مثل زمانی که امام معصوم هست یا زمانی که پیامبر هست. اما اینکه این جایگاهی که امام معصوم دارد یا پیامبر دارد یک جایگاه اجتماعی هم هست، و این هدفی که پیامبر و امام دنبال می‌کند در حقیقت یک تحول اجتماعی است و این تحول اجتماعی یک انقلابی در پشت سر دارد و این انقلاب باید بر اصولی استوار باشد، واین اصول برمی‌گردد به یک ارزش‌هایی که باید در این جامعه حکومت کند، و کار انبیاء این است که بیایند و مردم را بر اساس این ارزش‌ها تربیت کنند و آنها را در مقام تغییر وضعیت اجتماعی و سپس سیاسی خودشان بسیج کنند و اصلا تشکیل دولت ومدیریت دولت یک کار پیامبرانه است؛ [این موارد در کار دیگران دیده نمی‌شود یا کمتر دیده می‌شود].

بنابراین نگاه شهید صدر ره به انبیاء و امامان در عین اینکه یک نگاه تربیتی است، یک نگاه اجتماعی وسیاسی هم هست. یعنی همه را با هم جمع می‌کنند.

حتی وظیفه علماء این است که مردم را تربیت کنند و مردم را از لحاظ تکامل روحی و رفتاری به آن درجه نزدیک عصمت برسانند. وهمیشه جهاد اکبر با جهاد اصغر در سیره انبیاء باهم بودند. اگر مردم را به سمت میدان کارزار و جنگ با طاغوت می‌کشاندند ومی‌کشانند در همان لحظه از تحول اخلاقی صحبت می‌کنند و جهاد اکبر را پایه جهاد اصغر می‌دانند و در لحظه‌ای که دارند جهاد اصغر را عمل می‌کنند در همان لحظه به فکر جهاد اکبر هم هستند.

بعد ایشان نمونه‌هایی می‌آورند از مثلا رفتار امیر المؤمنین علیه السلام در جنگ خندق و در لحظه‌ای که عمرو بن عبدود را می‌خواستند به هلاکت برسانند و این کافر بر امام آب دهان انداخت وجسارت کرد، چگونه امام علی علیه السلام برای اینکه خشم خودشان را مهار کنند از کشتن او دست نگه داشتند و دقایقی را و لحظاتی را صبر کردند تا خشم فروکش کند، بعد آمدند به سراغ او. برای اینکه در این کارزار هیچ کار غیر الهی و نیت غیر الهی حضور نداشته باشد. و می‌فرمایند اینها نشانه این است که اهل بیت علیهم‌السلام و پیامبران در صدد این هستند که بگویند ما تربیت شده خدا هستیم. اگر ما بیاییم بر اساس این ارزش‌ها حرکت می‌کنیم.

لذا ربط اینها به صورت نظام مند وبه صورت یک نظام جامع در آوردن و در یک جا اینها را دیدن، و در عین اینکه تک تک این اجزاء را در کلمات بزرگان داریم و چیز جدیدی نیست، اما آنچه که جدید است ربط نظام‌مند این اجزای این پازل هست.

ابتنای طرح پیشنهادی برای قانون اساسی ایران، بر نظریه اجتماعی

لذا می‌بینیم باز یک امتیازی که اینجا در کلمات شهید صدر ره وجود دارد این است که چگونه از این نظریه اجتماعی به پیشنهاد یک نظام جامع برای جمهوری اسلامی و اداره این جمهوری که امام رحمة الله علیه شعار و ایده آن را در بدو انقلاب مطرح کردند، رسیدند. یعنی جمهوریت را امام مطرح کردند و برای جمهوریت ارزش قائل شدند، و نفرمودند مثلا دولت اسلامی، بلکه گفتند جمهوری اسلامی که گویا امام هم عنایت دارند به حضور مردم. در اینجا شهید صدر سعی کردند این را تبیین کنند. این جایگاه جمهور و جایگاه مردم در این نظام چه جایگاهی است؟ در اولین جزوه از جزوه‌های شش‌گانه‌ از الاسلام یقود الحیاة که نامش لمحة فقهیة تمهیدیة عن مشروع دستور الجمهوریة الاسلامیة في ایران است، که در اوائل ربیع سال ۱۳۹۹ هجری قمری تاریخ این جزوه ایشان هست.

در اینجا عده‌ای از علمای لبنان از شهید صدر استفتایی کردند که این استفتاء مبنی بر این بود که امام خمینی رحمة الله علیه که پرچم دار این انقلاب در ایران هستند یک چنین ایده‌ای مطرح کردند به نام الجمهوریة الاسلامیة. این برای اولین بار بود که مطرح می‌شد. یعنی هیچ کس در دنیا به فکرش خطور نمی‌کرد که اگر این مسلمانان ایران، انقلاب کردند این انقلاب به چه شکلی از شکل‌های متعارف حکومتی می‌تواند در بیاید؟ آیا فقیه می‌آید خودش همه چیز را به دست می‌گیرد و دین حکومت می‌کند اما با حذف مردم؟ یا اینکه مردم می‌آیند در یک نظامی شبیه نظام‌های متعارف دنیا نقش ایفاء می‌کنند و فقط اسمش را اسلام یا جمهوری اسلامی یا دولت اسلامی می‌گذارند؟ همینطور که در بسیاری از کشورهای عربی اسم اسلام را یدک می‌کشند اما اسلام حضوری ندارد. یا مثل زمان مشروطه که یک مجلس قانون‌گذاری وجود داشت وحضور مردم یک حضور بسیار سبک و بسیار کم رنگی در نظام سیاسی بود، و قدرت دست شاه یا دست رئیس جمهوری که می‌آید می‌باشد، و فقیه در حاشیه قرار دارد، عمل می‌شود؟. تصورات زیادی بود.جزئیات این تصور حتی در مصاحبه‌های مختلفی امام خمینی ره انجام ‌می‌دادند، برای خود ایشان نیز روشن و شفاف نبود.

امام خمینی رحمة الله علیه وقتی می‌خواستند این کشتی را به ساحل برسانند فرموند من دولت تشکیل می‌دهم یعنی خودشان تشکیل یک نظام جدید را بر عهده گرفتند و به بازرگان حکم دادند که دولت موقتی را تشکیل دهد. در حقیقت امام خمینی ره خودش به عنوان مرجع تقلید و ولی فقیه وارد عمل شده بود. ولی خود امام در عمل چه کار کرده بودند؟ مردم را به صحنه کشانده بود. و مردم را در صحنه، حی و حاضر داشتند. و سعی کردند مردم را به تدریج وارد این عرصه کنند. یعنی مردمی که در نظام‌های سیاسی قبل حضور نداشتند، حال باید با همه وجودشان حضور داشته باشند. نسبت به این انتقال از وضعیت قبل به وضعیت جدید، و اینکه چه مبنای دینی‌ای خواهد داشت، در اذهان سؤال بود. یعنی بر چه اساسی ما می‌خواهیم [از این حضور مردمی در جایگاه سیاسی] دفاع منطقی و دینی کنیم؟ آیا به خاطر این است که یک فقیه الآن تشخیص می‌دهد مردم باید حضور داشته باشند و ممکن است در یک برهه‌ای از زمان فقیه چنین تشخیصی نداشته باشد؟

اینجا بود که شهید صدر رحمة الله علیه در جواب سؤال علمای لبنان، [بیاناتی دارند که حاکی از آن است] که ایشان با همه وجود آن آرزوی خودشان که تأسیس و تشکیل یک دولت اسلامی بود، در امام خمینی ره متجلی می‌دیدند. می‌دیدند که امام متصدی این کار بسیار عظیم شده و در حقیقت هدف ایشان محقق شده است.لذا با همه وجودشان آمدند در خدمت این نظام قرار گرفتند و اولین کار و مهمترین کاری که از ایشان بر می‌آمد و جایش خالی بود همان نظریه پردازی برای این حرکت امام بود. لذا می‌بینید که اول این جزوه نوشته می‌شود، بعد ایشان می‌روند در فرصت بعدی و در ماههای بعد به پشتوانه این نظریه پردازی توجه می‌کنند و سعی می‌کنند آن را یک تبیین مفصل‌تری بنمایند.

لذا ایشان می‌فرمایند که این سؤال را باید اولا خود امام خمینی ره جواب دهند که برای این اسلامی که می‌خواهند اجرا کنند(دولت اسلامی) چه فرضیه‌ها وچه پیش فرضهایی و چه صورت‌هایی قابل طرح است. زیرا خود ایشان رهبر این حرکت بوده لذا خود ایشان اولیٰ به این است که پاسخ این سوال را بدهند. و همیشه می‌گویند حرف نهایی، حرف امام است و او است که باید تصمیم بگیرد ولی ما پیشنهاد می‌دهیم. این یک نکته خیلی مهم.

مؤسس دولتها انبیاء صلوات الله علیهم اجمعین بودند

نکته‌ دیگر این است که ایشان برمی‌گردند آن نگاهی که امام داشتند و در بحث ولایت فقیه مفصل بدان پرداختند، یعنی اینکه دشمنان به لحاظ تاریخی ذهنیت‌ مردم و ذهنیت‌ فقهاء را خراب کردند و آمدند دین را از سیاست جدا کردند و ورود فقیه را در عرصه سیاسی به عنوان یک امر ضد دین مطرح کردند، این را [مورد بررسی و توجه قرار دادند]. در دوران انقلاب، سکوت خیلی از اشخاص یا عدم ورودشان به متن انقلاب یا عدم همراهی آنها با امام، به خاطر این ذهنیت بود.

شهید صدر می‌فرمایند که اصلا دولت به عنوان یک پدیده اجتماعی در زندگی انسانها به دست انبیاء پایه گذاری شده است. این حرف بسیار مهمی است. پایه گذاری دولت در تاریخ بشر به عنوان یک پدیده اجتماعی به دست مبارک انبیاء بود؛ نه اینکه دیگران آمدند دولت تأسیس کردند و انبیاء در حاشیه بودند و بعد سعی کردند این دولت را از طاغوت تطهیر کنند. بلکه انبیاء پایه گذار و مؤسس این پدیده بودند. وانبیاء به گونه ‌ای عمل کردند که یک الگوی سالمی به جامعه بشری ارائه دادند و سعی ‌کردند که این جامعه و این نظامی که حاکم بر جامعه است همیشه بر اساس حق و عدل استوار باشد. یعنی دو ملاک در دولت انبیاء بسیار مهم بود: حق وعدل. اینها دو اصل راهبردی در دولتهای انبیاء بود.

قبل از این دولتها چه بوده است؟ این را هم تبیین کردند. ایشان به این آیه 213 سوره بقره استشهاد می‌کنند که قبل از اینکه انبیاء دولت را تشکیل بدهند اصلا مردم امت واحده‌ای بودند که بر اساس فطرت و بر اساس نیازهای فطری با هم یک زندگی مسالمت‌آمیزی داشتند، وبعداً وقتی که اختلاف بوجود آمد زمینه نیاز به دولت فراهم شد. آنجا بود که خداوند انبیاء را بر انگیخت و همراه آنها کتاب را که خود در بردارنده میزان و تبیین کننده حق وعدل بود، فرو فرستاد تا اینکه میان مردم حکومت کنند و اختلافات مردم را رفع کنند.

این آیه هیچوقت نمی‌خواهد بگوید که قبل از تأسیس دولت پیامبری نبوده است. دقت کنید. چون این شبهه‌ای است که در ذهن خیلی‌ها هست وقتی این آیه را می‌خوانند، آیه را اینطور می‌فهمند که معنایش این است که قبل از تأسیس دولت و قبل از اینکه مردم اختلاف کنند پس پیامبری نبوده است. چون می‌فرماید فبعث الله النبی. پس قبلش بعثتی نبوده است. پس یک برهه زمانی ممکن است وجود داشته باشد [که پیامبری مبعوث نشده باشد] و مردم هم – مطابق دیدگاه شهید صدر ره- بر اساس فطرت زندگی می‌کردند و انبیائی هم نیاز نبود. وآن اصلی که قبلا گفته شده الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق این اصل ممکن است خدشه دار شده باشد.

در این تبیین این مطلب باید دقت کنیم. آیه می‌فرماید زمانی یک دولت و حاکمیت باید برقرار باشد که مردم هم چنین نیازی داشته باشند. چه وقت مردم نیاز به حاکم دارند؟ زمانیکه اختلافاتشان به جایی برسد که خودشان نتوانند کنار هم بیایند.

در زمان طاغوت و قبل از انقلاب به زمان بسیار کمی با اینکه دولت بود، نظام سیاسی بود و مردم در حال انقلاب بودند در همین قم من یادم هست وقتی دو ماشین با هم تصادف می‌کردند چون نمی‌خواستند دولت دخالت کند و نمی‌خواستند برای پلیس راهی باز کنند که بیاید در شؤون آنها دخالت کند، بین خودشان حل و فصل می‌کردند. دو نفری که با هم تصادف کرده بودند همدیگر را می‌بوسیدند و به خاطر امام صلوات می‌فرستادند و از هم راضی می‌شدند و برای اینکه به پلیس اجازه حضور ندهند و بی‌نیازی خودشان را از این دولت نشان دهند، این کار را می‌کردند. بنابراین وقتی مردم خودشان مشکلات خودشان را توانسته باشند حل کنند دیگر احتیاج به یک حاکم بالاتر ندارند. پس انبیاء حضور داشتند اما زمانی مردم نیاز به انبیاء را برای تأسیس دولت، برای قضاوت و برای حکومت احساس کردند که اختلافات به جایی رسید که حتما باید یک حاکمی، یک قول فصلی باشد تا این که این اختلافات را در میان مردم حل کند.پس از قبل از اینکه دولت به وجود بیاید ما نمی‌توانیم از این آیه استظهار کنیم که انبیائی نبودند. خلاصه اثبات شیء نفی ما ادا نمی‌کند.ولذا شهید صدر بر اساس همین آیه می‌فرمایند اولین کسی که حکومت را به دست گرفت وپایه گذاری کرد و دولت تأسیس کرد انبیاء بودند.

به موجب همین آیه بعد می‌فرمایند انبیای زیادی آمدند و قدرت را به دست گرفتند وحکومت کردند. حضرت داوود، سلیمان و دیگران علیهم السلام. وهمینطور می‌فرمایند موسی علیه السلام در تلاش مستمری بود تا اینکه بتواند آن دولت الهی را به دست بگیرد و مردم را در یک نظام اجتماعی سیاسی الهی راهبری کند. همینطور خاتم الانبیاء حضرت محمد صلی الله علیه وآله همین راه را رفتند و از اول در صدد تشکیل دولت بودند.

پس این نکته مهم از یاد ما نرود که - اینجا نقطه اشتراک امام رحمة الله با ایشان است- اصل بر این بوده است که انبیاء قدرت را به دست گیرند و مردم را در یک نظام سیاسی اجتماعی الهی تربیت و هدایت کنند. اصل بر این بوده است، نه اینکه از باب ناچاری بوده است و به عنوان یک ضرورت، و به تعبیر بعضی‌ها از باب امور حسبیه بوده است. چرا که بالاخره مردم باید یک حاکمی داشته باشند و حال ما به حداقل اکتفا می‌کنیم. مثل غسل و کفن میت که اگر انجام ندهیم یک مفسده‌ای در جامعه به وجود می‌آید و باید مردم و فقیه سعی کنند این مفسده را از بین ببرند؛ لذا به حداقل ها و ضرورت‌ها اکتفا می‌کنند. و یک ولایتی برای فقیه از این باب درست می‌کنند. یعنی ولایت حداقلی و از باب ناچاری و ضرورت. این یک نگاه است.

اما نگاه امام رحمة الله علیه و نگاه شهید صدر این است که انبیاء اصلا پایه گذار نظام سیاسی و تأسیس کننده دولت در جامعه بشری بودند. ببینید که این تفاوت از کجا تا به کجاست. و اینجاست که آن نگاه گسترده و فراگیر تاریخی وعمیق شهید صدر به موضوع تأسیس یک نظام اسلامی به دست می‌آید، و جایگاه و نقشی که علماء و قبل از علماء یعنی انبیاء، باید در جامعه ایفاء کنند، ایشان دقیقا در چند نکته این را بیان می‌کنند. ما بحث را امروز در اینجا به این چند نکته که می‌فرمایند تمام می‌کنیم.

وقتی که اختلافات به عرصه زندگی اجتماعی وارد می‌شود در حدی که بخواهد برای جامعه بشری مشکلاتی را به وجود بیاورد انبیاء آمدند و به تناسب نیازهای اجتماعی و اختلافات، موازین و معیارهایی برای حل این مشکلات با خودشان آوردند. که این موازین ومعیارها حق را معین می‌کند،اولا؛ عدل را در جامعه مجسم می‌کند، ثانیا؛ و وحدت و هم گرایی مردم را تضمین کند؛ ثالثا. و این وحدت و همگرایی در یک چارچوب سالمی باید باشد، یعنی بر اساس توحید و بر اساس ایمان به خدا خواهد بود، نه وحدت مردم بر اساس مصالح اقتصادی و زندگی مادی. لذا تمام این تشکیلات و این ساز و برگ‌ها و این امکاناتی که با تجربه اجتماعی به مرور زمان رشد می‌کند باید در جهت تأمین خیر و رفاه و آرامش و استقرار جامعه بشری قرار بگیرد به جای اینکه جامعه را به درگیری و وتضاد و استغلال (یعنی سوء استفاده مردم از همدیگر) سوق دهد. که نظامهای غیر الهی در حقیقت سعی می‌کنند مشکلات را حل کنند اما به سوی چه کسی؟ به سوی آن سرمایه داران و قدرتمندانی که می‌خواهند از این امکانات مردم کامروا شوند. و مردم را و قدرت مردم را تصاحب کنند تا خودشان به رفاه برسند. در حالی که هدف انبیاء این چنین نیست.

اینجاست که ایشان می‌فرمایند که این ایده [تاسیس] دولت به دست انبیاء و نقشی که انبیاء در ساختن یک دولت سالم، که خداوند پایه‌ها و قواعد این دولت را پایه گذاری کرده است، در همین آیه شریفه 213 سوره بقره به چشم می‌خورد. و از لحاظ تاریخی هم انبیاء تعدادی از انبیاء همین مسیر را طی کردند هر چند بعد از پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله افرادی آمدند که اهداف بزرگ این دولت را در درون خودشان خوب متوجه نبودند یا خوب برای خودشان این اهداف را هدف قرار نداده بودند، اما به مرور زمان ائمه علیهم السلام در قبل از غیبت وبعد از عصر غبیت به واسطه مرجعیت توانستند این نقش انبیاء را در حل مشکلات اجتماعی مردم، ایفاء کنند.

و لذا یک انسان شیعه همیشه در تمام دورانها سعی می‌کرد که نظام‌های غیر الهی و طاغوتی را نپذیرد. نفی کند. و به سمت آن ایده‌های الهی حرکت کند. و با توجه به نقش امامان و مراجع تقلید سعی می‌کرد نشان بدهد که او خواستار یک نظام الهی است.

ببینید این نگاه، بسیار بسیار شفاف، و یک نگاهی است که تمام حرکت انبیاء و ائمه و مراجع را در جهت تأمین اهداف انبیاء و آن هم در جهت تضمین یک نظام سیاسی اجتماعی برای مردم، ملاحظه می‌کند.

و [شهید صدر ره] فرمودند که مرجعیت امام خمینی رحمة الله توانست این آرزو و این ایده را تحقق ببخشد و نشان بدهد که چگونه می‌تواند با طاغوت در تمام مراحل بجنگد و کنار نیاید و جایگزین برای این نظام‌های منحرف درست کند. اینجاست که ساختن یک جمهوری اسلامی در حقیقت فقط برای ایران نیست، بلکه برای کل جهان یک ایده جدید است.

و ایشان سه پیش بینی خیلی مهم در همان اوائل انقلاب کردند که این انقلاب چه تبعات و پیامدهایی در جهان بشری خواهد داشت که این را ان شاء الله در جلسه بعد مورد دقت قرار می‌دهیم.

والحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] . عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي الدُّنْيَا قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِي الدُّنْيَا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِينِكُمْ. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌1، ص: 4۶.
[2] . حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ وَ سِنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ذَلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً وَ إِنَّمَا وَرَّثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ شَيْئاً مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي كُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‌1، ص: 1۰.