استاذ سیدمنذر حکیم

درس خارج فقه

90/09/27

بسم الله الرحمن الرحيم

 

«۲۷/۹/۹۰»

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین. ربنا لا تکلنا إلی أنفسنا طرفة عین أبداً

 

مقدمه و استدراک نسبت به مباحث گذشته

بنا بر این شد که از نظریه اجتماعی در متون اصلی این بحث – یعنی خود متن شهید صدر - شروع کنیم، و گفتیم که درباره این نظریه یک بحث اجمالی هم خواهیم داشت.

ارتباط دوسویه بین مبحث «عناصر جامعه» و مبحث «سنتهای اجتماعی»

استدراکی [هم] نسبت به بحث دیروز [عرض کنیم] که گفتیم این بحث [نظریه اجتماعی] را ذیل مبحث عناصر مجتمع پیدا می‌کنید [اما] شهید صدر ره به دلایلی این بحث را در مبحث سنت‌های تاریخ آورده‌اند. لکن ما در تنظیم و برداشتی که در کتاب مجتمعنا مطرح کردیم ابتدا سعی کردیم بحث نظریه اجتماعی را مطرح کنیم، سپس بحث سنت‌ها را مرتبط با این بحث مطرح کنیم.

در هر صورت، این دو موضوع به هم ربط دارند. یعنی اگر ما از عناصر جامعه شروع کنیم باید برسیم به سنتها. و اگر از سنتها شروع کنیم، محل تاثیر سنتها و جای فاعلیت سنتها در بحث جامعه است.

پس از هر کجا شروع بشود بالاخره ما باید هر دو بحث را داشته باشیم، هم بحث عناصر تشکیل دهنده جامعه و هم بحث سنت‌ها.

سابقه و مواضع بحث «نظریه اجتماعی» در آثار شهید صدر ره

اما آنجایی که شهید صدر بحث را مطرح می‌کنند- اگر بخواهیم عنوان دقیق بدهیم- یکی همین بحث سنتها در کتاب المدرسة القرآنیة است. و یکی هم در بحث عناصر مجتمع است که این بحث را ادامه می‌دهند و تعمیق می‌بخشند و آثار مترتب بر این نظریه وحتی پشتوانه‌های این نظریه و ابعاد آن را و اینکه چگونه این نظریه می‌تواند در تحولات اجتماعی اثر‌بخش باشد، مطرح می‌کنند.

همچنین در کتاب الاسلام یقود الحیاة در دو جا این بحث را ادامه می‌دهند و عمق می‌بخشند. یکی در بحث «خلافة الانسان و شهادة الانبیاء» که جزوه شماره چهار این کتاب است. در اینجا هم تتمه و ادامه بحث خلافت انسان است و هم افقهای جدیدی را مطرح می‌کنند.

وبعد تأثیرگذاری این نظریه را در نظام سیاسی در جزوه اول یعنی در دُستور الجمهوریة الاسلامیة مطرح می‌کنند.

بازتاب نظریه اجتماعی شهید صدر در رساله دُستور الجمهوریة الاسلامیة (تشریح نقش شهید صدر ره در طراحی پشتوانه‌های نظری برای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران)

خوب، چرا اینطور شد؟ ظاهرا شرائط اجتماعی و تاریخی و سیاسی این وضعیت را بوجود آورده بود. چون شهید صدر وقتی جزوه دُستور الجمهوریة الاسلامیة مطرح کردند به لحاظ پیروزی انقلاب و به عنوان هدیه‌ای برای جمهوری اسلامی برای امام خمینی ره فرستادند. و در حقیقت سعی کردند قبل از تصویب قانون اساسی، پیش‌نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی را بفرستند تا اینکه بر روی وضعیت جدید و نهادینه کردن نظام سیاسی اسلام تاثیر گذار باشد.

و این یک گام خیلی بزرگی بود. من همیشه در همین کشورهای اسلامیِ آزاد شده جدید وحتی عراق به آنها عرض می‌کنم که شما قرار بود یک گام بالاتری و بلندتری از جمهوری اسلامی بردارید، چون بعد از انقلاب اسلامی ایران و بعد از الگو گرفتن از این انقلاب، قاعدتا باید یک حرکت کاملتری انجام بگیرد. اما متأسفانه نه عراقیها و نه افغانیها و نه دیگران هیچکدام اسلام را در نظام سیاسی خود نهادینه نکردند. یعنی به اینصورت که نظریه و نظام سیاسی اسلام بشود محور، و همه چیز تحت الشعاع اینها قرار بگیرد.

فقط در جمهوری اسلامی این مهم انجام گرفت که در قانون اساسی به طور رسمی اسلام به عنوان شاهراه حرکت وهمه کاره این نظام مطرح شد، و تبلور آن در بحث ولایت فقیه دیده شد. و الآن می‌بینید سی سال است دنیا با ما می‌جنگد تا ما از این موضع کوتاه بیاییم، و اسلام بشود یک دین رسمی در کنار بقیه مطالبات ملتها. در حالیکه در قانون اساسی اینچنین نشد.

یکی از جاهایی که مورد غفلت واقع شد و شهید صدر نقش بزرگی در آن ایفاء کرد همین جا بود. من آن زمان یادم هست که نگرانی خیلی زیاد بود، [زیرا] یک پیش‌نویس اروپایی برای قانون اساسی مطرح کرده بودند، و قرار بود این پیش‌نویس در مجلس مؤسسان مورد بررسی قرار بگیرد. اما وقتی شالوده وپایه خراب باشد [ کار به انحراف کشیده خواهد شد]. آنها هم زرنگ هستند، می‌گویند ما یک چیز خرابی به اینها می‌دهیم و اینها حک و اصلاح و دعوا می‌کنند اما بالاخره یک درصدی از آن تصویب می‌شود. شهید صدر با این بحث دستور الجمهوریة الاسلامیة کل این شالوده را عوض کردند. یعنی با یک نگاه قرآنی و اسلامی و با بحث نظریه ولایت فقیه که نظریه امام بود و شهید صدر هم به این نظریه معتقد بود، همین بحثها را به صورت قانونمند وبا نگاه حقوقی به مسأله، و با توجه به اینکه الآن یک نظام جدیدی در حال پایه گذاری است، طراحی کرد.

ان شاءالله بحثهای ولایت فقیه در آن زمان در کتب فقهی مثل مکاسب و ما بعد مکاسب را با بحث ولایت فقیه شهید صدر در این رساله دستور الجمهوریه الاسلامیه مقایسه [خواهید کرد و تفاوتها را می‌بینید]. اینجا یک بحثی است که بُعد عملی پیدا کرده است. یعنی اگر فقیه حاکم شد چه می‌شود؟، نظام چگونه می‌شود؟، رابطه مردم با همدیگر چگونه می‌شود؟، رابطه امام و مأموم چگونه می‌شود؟.

این تصویر حتی برای مثل شاگردان شهید صدر هم ممکن نبود. لذا به نظر من این یک گام خیلی پیشرفته‌ و رو به جلو و بلندی بود. حداکثر کاری که ما می‌کردیم این بود که در خدمت حضرت آیة الله العظمی سید کاظم حائری با بقیه شاگردان شهید صدر جمع می‌شدیم و ماده به ماده آن پیش‌نویس قانون اساسیِ پیشنهادی را نقد می‌کردیم، و برای آن جایگزین قرار می‌دادیم. ببینید حداکثر کاری که می‌شد [این مقدار بود]. البته همین مقدار هم کار خیلی بزرگی بود. همین که یک فقیه جامع الشرائط پیش نویس قانون اساسی را نقد کند و یک نقد مفصلی به مجلس مؤسسان و آیة الله بهشتی ارائه کند، تا اینکه این جزوه هم به عنوان یکی از منابع در تصویب قانون اساسی لحاظ شود، [این خود یک کار بزرگ بود].

روزهای آخر بود که این جزوه شهید صدر [به مجلس مؤسسان] رسید. این جزوه را آقای حائری زحمت کشیدند و توسط یکی از دوستانشان به آیة الله بهشتی رساندند. یعنی یک الی دو روز قبل از ورود مجلس این بحث بود که خلاصه یک تحولی ایجاد کرد، [زیرا] این ساختار یک ساختار جدید بود.

[و در این رابطه] الآن هم یک کاری هست که آیة الله [سید محمد باقر] حکیم در کتابی به نام الحکم الاسلامی بین النظریة والتطبیق انجام داده‌اند. [در واقع] قانون اساسی فعلی را توضیح داده‌اند و باز کرده‌اند و رابطه این قانون اساسی را با بحثی که شهید صدر در اینجا دارند، به خوبی تبیین کرده‌اند.

شما هم الآن اگر بخواهید قانون اساسی را با همین متن شهید صدر مقایسه کنید - با کنار گذاشتن آن تفصیلات - روح قانون اساسی همان طرحی است که شهید صدر در اینجا مطرح کردند. طرح شهید صدر یک طرح ابتکاری و خیلی عمیق بود، و بالاخره توانست خودش را در فضای حاکم در آن زمان که بحث دموکراسی، یک بحث بسیار قوی و شدیدی بود [جا بیاندازد]. همانطور که الآن هم در جهان عرب می‌بینید بحث دموکراسی یک بحث اصلی است، به گونه‌ای که اسلام را کنار گذاشته، و اسلام در حاشیه و در کنار دموکراسی حرکت می‌کند، و اسلام در صلب حرکت اجتماعی مردم قرار نگرفته است.

اما در جمهوری اسلامی به لحاظ اینکه مثلا ۹۸ درصد مردم مسلمان بودند اسلام حرف اول را می‌زد، و این امام رحمة الله علیه بود که نگذاشت این شعارهای لائیک و یا شعارهای جدایی دین از سیاست به نوعی وارد این فضای سیاسی بشود وبا اصراری که امام داشتند، و سرعت در نهادینه کردن قانون اساسی و طراحی خوب قانون اساسی، [اسلام در متن و محور اصلی کار قرار گرفت]. اینجا هم باز برمی‌گردیم به [کار] شهید صدر رحمة الله علیه که سرعت عمل ایشان – می‌بینید ایشان در چند روز قانون اساسی پیشنهادی را نوشتند- و رساندن این نظام، به [نظام] جمهوری اسلامی یک کار بسیار عظیمی بود. [در حالیکه] که خیلی‌ها اصلا نمی‌دانند پشتوانه‌ و تاریخچه‌ این کار چه چیزی و چگونه بوده است.

درهر صورت، شهید صدر در [این مقطع] به لحاظ شرائط سیاسی خاص، سریعا این جزوه دستور الجمهوریة الاسلامیة را فرستادند.

این دُستور، ترجمه عملی نظریه و نظام خلافت انسان و شهادت انبیاء است. لذا می‌بینیم شهید صدر در جزوه دوم بخشی از این نظریه را به مناسبت مسائل اقتصادی، [تحت عنوان]: صورة عن اقتصاد المجتمع الاسلامی، مطرح می‌کنند.

و در جزوه سوم به لحاظ اینکه مسائل اقتصادی، مسائل حاد ومهمی است یک خلاصه‌ای از «اقتصادنا»ی خودشان را در این جزوه به صورت عملیاتی و کاربردی مطرح می‌کنند، که اگر بنا شد در جمهوری اسلامی اقتصاد مطرح بشود چگونه باید مطرح بشود؟ منابع ثروت کجاست؟ با این منابع ثروت چگونه برخورد می‌شود؟ چه قوانینی اینجا حکومت می‌کند؟ وحتی روش استنباط این نظام اقتصادی را هم در جزوه دوم اشاره می‌کنند. و در جزوه سوم یک کلیاتی از نظام اقتصادی را مطرح می‌کنند و بعد باز‌می‌گردند در جزوه چهارم به پشتوانه‌های نظری بحث اول که نظام جمهوری اسلامی و دستور الجمهوریه الاسلامیه است، به طور تفصیلی وارد می‌شوند. یعنی نظریه را به طور کامل و از تمام ابعاد مطرح می‌کنند. یعنی تاریخچه نظریه، ابعاد این نظریه، آثار و پیامدهای این نظریه، و رابطه بحث خلافت و شهادت را مطرح می‌کنند.

تبیین اجمالی ابعاد نظری کار شهید صدر ره در «دستور الجمهورية الاسلامیة»

در دستور الجمهوریة الاسلامیة به لحاظ اینکه امام معصوم نداریم، یک مجلس مشورتی که از تخصصهای مختلف، افرادی را جمع کرده است، مورد مشاوره مرجعیت[1] قرار می‌گیرند. و مرجعیت بر اساس این مشاوره، تصمیم نهایی را می‌گیرد. و اینطور نیست که مرجع هر چه به ذهنش برسد و بطور مستبدانه آن را مورد فتوا یا حکم قرار دهد. یعنی کارشناسی می‌کند، و بعد از کارشناسی و بعد از این که تخصصهای موجود در جامعه را مد نظر قرار داد ، آن وقت تصمیم می‌گیرد.

در اینجا بحث عدم عصمت این فقیه مطرح هست. و این مسأله مطرح است که چطور در نظام اسلامی بین ایمان به خدا وپیغمبر و امامان معصوم با حاکمیت غیر معصوم جمع کنیم؟. در بحث خلافت انسان و شهادت انبیاء، این بحث را باز می‌کنند که اصلا در درون این نظریه خلافت، یک بعد بسیار مهمی هست که خیلی‌ها از آن غافلند. خصوصا اهل سنت که معتقد به مثلا نظریه خلافت هستند. چون [این نظریه خلافت انسان] یک نظریه اسلامی است، بلکه نظریه تمام ادیان است. اما در میان اهل سنت خیلی از روشنفکران متعهد اهل سنت مثل سید قطب و دیگران، اینها تنها یک بعد از این نظریه را گرفته‌اند و بعد مهمی که در مذهب اهل بیت علیهم السلام [به عنوان] مکتب امامت هست، نادیده گرفته‌اند.

در حالیکه این مقوم این نظریه است وجزء لاینفک این نظریه است وامکان ندارد ما اینها را از هم تفکیک کنیم به همین خاطر اسم این جزوه را می‌گذارند: خلافة الانسان وشهادة الانبیاء، فقط خلافت انسان نیست. در آیه ۳۰ سوره بقره [قضایا] اینطور است که انسان می‌آید خلیفه می‌شود، بعد تخلف و خطا می‌کند، بعد بیرون رانده می‌شود، بعد به زمین هبوط می‌کند وبرای او هدایتگری [قرار داده می‌شود]. یعنی آن خط کلی بحث شهادت را خیلی ظریف وبه طور خیلی مختصر در این آیات سوره بقره می‌بینیم: فاما یأتینیکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون. [البته] بحث امامت، اینجا باز نمی‌شود.[اما با اتکاء به] منهجی که شهید صدر دارند که باید کل قرآن را استقراء کنید وبعد آیات را در کنار هم بگذارید، ما باید این خط هدایت در قرآن را پی بگیریم، بعد می‌ببینیم این خط هدایت در قرآن تعریف شده است: اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده. یا آیاتی که می‌فرماید: وجعلناهم ائمه یهدون بأمرنا. ما امامان را برای هدایت قرار دادیم. یعنی برای این هدایتی که در سوره بقره آمده در سوره‌های مکی وحتی سوره‌های مدنی می‌گوید این هدایت یک اصلی است که یک نظام دارد، و این نظام بر یک نظریه مبتنی است. لذا شهید صدر بحث نظریه خلافت انسان وشهادت انبیاء را باز می‌کنند. که این می‌شود در حقیقت پشتوانه بحث اول که دستور الجمهوریة الاسلامیة است.

اما باز این بحث اینجا ناتمام است. چون این بحث را به لحاظ تاثیرگذاریهایی که روی جامعه انسانی در امروز و آینده دارد و اینکه دارای یک سابقه تاریخی طولانی است، نمی‌توان به این سادگی رها کرد. [لذا] در جزوه پنجم یعنی منابع القدرة فی الدولة الاسلامیة می‌فرماید این مطالبی که اسلام گفته، یک منبع لایزالی است که می‌تواند دولت اسلامی را توانمند کند، و می‌تواند این دولت را در تمام عصرها ودر تمام زمینه‌ها کمک کند. و ما نباید از این منبع عظیم غافل بشویم.

شهید صدر سعی می‌کنند این منابع را استخراج کنند، که یک بخشی از آن منابع فرهنگی و اعتقادی است. یعنی بخش اهم آن اینگونه است.

ودر حقیقت شهید صدر یک استراتژی برای حرکت آینده جمهوری اسلامی تا قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه را در این جزوه پیشنهاد می‌کنند. به این ترتیب [نام کتاب نیز شد:] الاسلام یقود الحیاه. اسلام چگونه می‌تواند زندگی انسانها را رهبری و راهبری کند؟

تاریخچه و فهرست اجمالی از بحثهای تفسیری شهید صدر ره

از لحاظ تاریخی هم ما باید سخنرانی‌های ایشان (۱۴ جلسه بحث تفسیر) در مسجد شیخ طوسی رحمة الله علیه را -که قبل از شهادت ایشان بوده است - با این بحثی که ایشان در اینجا داشتند مقایسه کنیم و ببینیم آیا همزمان بوده است یا خیر. الآن یادم نیست. ظاهرا بعد از پیروزی انقلاب بوده است که شهید صدر جرأت می‌کنند این بحث را مطرح کنند. چون خفقانی که در عراق بود به ایشان اجازه نمی‌داد که این بحثها را مطرح کنند. باز هم شهید صدر در مطرح کردن این بحث حکمت به خرج می‌دهند و به عنوان اینکه ما در حوزه[2] یک بحث تفسیری می‌خواهیم شروع کنیم[این بحث را آغاز می‌کنند].

ایشان طی هفت هفته یعنی کمتر از دو ماه این بحث را سریعا مطرح و تمام می‌کنند.چون [در جو خفقان عراق در آن دوران] بحث بسیار حساس وخطرناکی محسوب می‌شده است.

ایشان با بیان تفسیر و اهمیت آن و روشهای تفسیر شروع می‌کنند، سپس وارد بحث سنتها می‌شوند، که در ظاهر بحثی در حیطه مباحث فلسفه تاریخ است. [فلذا] خیلی خودش را نشان نمی‌دهد. اما وقتی به سنت خلافت می‌ رسند، بحث خلافت انسان را مطرح کنند و سریع آن را تمام می‌کنند. و بعد وارد بحث عناصر جامعه می‌شوند. باز این بحث [خلافت انسان] را اینجا ادامه می‌دهند و در بحث عناصر جامعه عمق می‌بخشند. در اینجا وارد بحث جامعه فرعونی می‌شوند و اینکه جامعه فرعونی اساسش چیست؟، و دیدگاههای پشت صحنه‌اش چیست؟، روابط حاکم در جامعه فرعونی که نمونه‌اش همان جامعه صدام بوده است،چیست؟ و بعد به کجا خواهد کشید؟، در این جامعه چه کار باید کرد؟.

پیام غیرمستقیم این بحث این بوده است که اگر شما انقلاب نکنید و وضع را تغییر ندهید به بن بست می‌رسید. و تا اینکه این بحث به پایان می‌رسد زیرا فکر می‌کنم دیگر امکان ادامه این بحث برای شهید صدر شاید نبوده است. یعنی شاید خطرات بیشتری ایشان را تهدید می‌کرده است. لذا بحث را سریعا جمع می‌کنند ونوارهای آن را هم به جاهای مختلف می‌فرستند.

در هر حال، شالوده بحث نظام خلافت وشهادت همان بحث نظریه[اجتماعی] شهید صدر ره است که قطعات اصلی این نظریه را در دو بخش یعنی اولا در بخشهای آخر یعنی سنتهای تاریخ و ثانیا در بخشهای آغازین یعنی عناصر مجتمع می‌توانید پیدا می‌کنید. ولی کل این مجموعه باید خوانده شود. اشکالی که در بحث خیلی‌ها پیش می‌آید این است که می‌خواهند به صورت جدا جدا در یک بحث یا در چند صفحه مطلب شهید صدر را بدست بیاورند. این مثله کردن بحثها ضررهای خیلی زیادی دارد. چون این بحث ریشه دارد. و ریشه‌های زیادی هم دارد، که ما سعی کردیم در این کتاب مُجتمعنا ریشه‌های اصلی این بحث را یعنی اینکه چرا یک انسان ناچار می‌شود به این بحثها روی بیاورد و اصلا بشریت چه نیازی به این بحثها دارد را بیاوریم.

ریشه های بحث نظریه اجتماعی شهید صدر ره (دلیل نیاز انسان به نظام اجتماعی)

شهید صدر [این ریشه ها را ] در کتابهای دیگرشان در المدرسة الاسلامیة ومقدمه فلسفتنا و باز در بحثهای مهمی- از قبل- در اقتصادنا مطرح کرده اند.

ترسیم ریشه های این بحث بطور خلاصه و فهرست وار از این قرارند:

جامعه بشری یک مشکل اساسی در کل مراحل زندگی خود دارد و آن مشکل، نظامی است که بتواند روابط اجتماعی انسان را تنظیم کند تا اینکه یک جامعه سعادت‌مندی بوجود بیاید. همه به دنبال سعادتند، اما اکثر مردم غافلند از اینکه سعادت را چگونه باید به دست آورد. چه نظامی می‌تواند این سعادت را تأمین کند. لذا بعضیها رفتند سرمایه‌دار شدند، بعضیها مارکسیست شدند، بعضی‌ها هم نه به سرمایه‌داری روی آوردند و نه به مارکسیسم، بلکه فقط دنبال علم بودند، که علم بیاید و انسان را از این بدبختی‌ها نجات دهد.

بعد ایشان تمام این سه تز یا سه منبع را و نقش آنها را در ایجاد سعادت برای انسان و قدرتشان در تحقق سعادت برای انسان را بررسی می‌کنند و رد می‌کنند؛ که هیچ یک از اینها قدرت سامان بخشیدن به روابط اجتماعی انسان را ندارند.

علم که هیچ کاره است و اینجا دخالتی نمی‌تواند بکند. اما نظام سرمایه داری و مارکسیسم هر دوی آنها به یک نقطه کور می‌رسند، و آن نقطه کور بر انسان حاکم می‌شود، و این انسان حاکم، همیشه انسان ظالم خواهد بود. انسانی که قدرت و ثروت در دست اوست وچون این انسان از درون آزاد نشده است و انسانی است که خودخواه است، این خودخواهی انسان، او را به استعمار دیگران می‌کشاند. حال یا استعمار فرد، یا استعمار طبقه. در مارکسیسم که یک طبقه حاکم می‌آید بر کل مردم حکومت می‌کند وبه آنها ظلم می‌کند.اما در نظام سرمایه‌داری ممکن است افراد بیایند در بر دیگران حکومت بکنند، نه یک طبقه. [هرچند] الان وال استریت نشان می‌دهد باز هم یک طبقه در اینجا حاکم شده است. یعنی یک درصدی که اصحاب سرمایه هستند بر دیگران حکومت می‌کنند. اما اینجا تحت پوشش دموکراسی حکومت می‌کنند، اما آنجا زیر چکمه‌های استالین و امثال اینها، با آن شعارهای براق که ما می‌خواهیم همه انسانها مساوی باشند، وهمه به آب ونان ومسکن برسند، و تحت این عنوان که ما می‌خواهیم تأمین اجتماعی بکنیم، [حکومت می‌کنند].

خوب، همه اینها شکست خوردند و اگر شکست آنها الآن بَیِّن نباشد، شکست خواهند خورد. زمانیکه شهید صدر این حرفها را می‌نوشتند هنوز مارکسیسم در اوج قدرت خود بود. مارکسیسم در اوج قدرت خود بود که بعد از چهل سال امام خمینی فرمودندکه مارکسیسم باید به زباله دانی تاریخ برود؛ و رفت. یعنی شهید صدر این پیش بینی را به طور علمی در همان زمان انجام داده بودند. و همینطور نظام سرمایه داری که آن هم در اوج قدرت خود بود، و الآن سی سال بعد از انقلاب تازه جهان چشمش باز شده که این نظام سرمایه‌داری به درد نمی‌خورد.

آسیب شناسی شهید صدر از مکاتب بشری در اداره زندگی انسان، و تبیین وجه منحصربفرد بودن نقش دین

اما شهید صدر با بیان این کاستی این سه ابزار یعنی دو نظام جهانی و ابزار علم، به اینجا می‌رسند که هیچ گزینه دیگری باقی نمی‌ماند جز گزینه دین. و دین است که می‌تواند مشکل بشریت را حل کند. دین چگونه می‌تواند این مشکل را حل کند؟

ایشان یک پاسخ اجمالی هم در المدرسة الاسلامیة و هم در اقتصادنا می‌دهند. پاسخ اجمالی این است که دین می‌آید روی لایه‌های زیرین وجود انسان کار می‌کند. لایه‌های زیرین وجود انسان عبارت است از: حب ذات و خودخواهی. همه انسانها خودخواه هستند. خود خواهی را نمی‌شود قلع و قمع کرد. خودخواهی را باید جهت بدهید. با جهت دادن به این خودخواهی می‌شود انسان را تربیت کرد؛ و این نکته بسیار مهمی است که دین به آن می‌پردازد. دین هیچ وقت به ما نمی‌گوید شما خودت را دوست نداشته باش و در فکر سعادت خودت نباش یا نمی‌گوید از تمام خواسته‌های خود صرف نظر کن. هیچ وقت دین این را نگفته است. بلکه دین گفته اگر بخواهی به خواسته‌هایت برسی و اگر می‌خواهی به سعادت ابدی برسی، بیا ایثار کن. بیا از یک چیزی بگذر، از یک لذت دنیوی محدود بگذر، از این صد هزار تومان نقد بگذر و من مثلا یک میلیون تومان علی الحساب در چند سال آینده به تو می‌دهم. اگر بانکها به شما می‌گویند پنج سال پول خودت را بگذار در بانک، بعد از پنج سال دو برابر به تو می‌دهیم، قرآن می‌گوید که من ده برابرش را می‌دهم: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها یا مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها قرآن می‌گوید اگر از این زندگی مادی محدود چشم پوشی کنی، یک زندگی ابدی سعادتمند را برای تو تضمین می‌کنم. یعنی هم بهتر و هم تضمینی. پس خودخواهی را با عبور دادن شما از خواسته‌های فردی و خواسته‌هایی که برای دیگران ایجاد مزاحمت می‌کند و شما را از ظلم وستم به دیگران به طور طبیعی باز می‌دارد، جهت داد. یعنی شما را نسبت به ظلم حساس می‌کند و شما خودتان دیگر از ظلم نفرت پیدا می‌کنید.

دین کارش این است که انسان را به آخرت منتقل می‌کند. یعنی زندگی را از زندگی مادی محدود، به زندگی غیر مادی و زندگی فراتر از جهان ماده دنیوی دعوت می‌کند و در این مسیر انسان را جهت می‌دهد. کاری که دین می‌کند همین است که حب ذات وحب نفس را در جهت تکامل فرد و جامعه به کار می‌گیرد، و می‌تواند از این نیروی حب ذات یک نیروی محرک برای اصلاح جامعه استفاده کند، [در حالیکه] هیچیک از مکاتب بشری این کار را نتوانستند و نمی‌توانند بکنند. چون ایمان به غیب و ایمان به عالم آخرت ندارند.

این بحث شهید صدر در اینجا بحثی بسیار خوب و خیلی زیبایی است، و شاید به این سبک، [سبک] انحصاری شهید صدر باشد. این بحث، یک بحث تربیتی هم هست. ایشان می‌فرماید اسلام می‌رود و انسان را به جهاد اکبر وادار می‌کند. یعنی می‌رود در درون انسان تصرف می‌کند و درون انسان را از خود خواهی آزاد می‌کند، و وقتی آزادش کرد، این انسان را راحتتر می‌شود به طرف کارهای بزرگ کشاند و دعوت کرد. به این ترتیب نقش دین می‌شود یک نقش یگانه و منحصر بفرد.

خوب، این را در این بحثها گفتند. اما در بحث المدرسة القرآنیة وارد عمق این بحث می شوند که چگونه این تحول به وجود می‌آید. حالا این بحث عمیق‌تری است که نقش دین را یا به عبارتی دقیق‌تر نقش نظریه خلافت را باز می‌کند که دین با این نظریه اصلا همه معادله‌های انسان را در زندگی جابه‌جا می‌کند، به این دلیل که انسان خودش را خلیفه خدا می‌داند.

پس شهید صدر با این روندی که تعریف کردیم از لحاظ تاریخی کم کم ما را به یک بحث عمیق‌تری کشانده که البته یک بعد این بحث را هم باید شما در رساله الفتاوی الواضحة ببینید. این رساله یک مقدمه اعتقادی دارد و یک خاتمه‌ای راجع به نظام عبادات. این بحث خاتمه شهید صدر در نظام عبادات خیلی مهم است، [اما] در این بحث [نظریه اجتماعی] معمولا [به همدیگر] ربطش نمی‌دهند. من ربطش را متوجه شدم و فکر کردم باید بیاید، لذا از آن بحث در تکمیل و عمق بخشیدن به نظریه شهید استفاده کردم.

[موضوع بحث] شهید صدر در فلسفه عبادات این است که چرا انسان به مطلق نیاز دارد؟ یعنی به خدا نیاز دارد؟ چرا انسان باید وابسته به خدا بشود؟ این وابستگی انسان به خدای مطلق و ازلی و ابدی این را باید در آن بحث خلافت انسان با هم پیوند بدهیم تا نظریه کامل بشود. چون ایشان آنجا بحثی را مطرح می‌کنند که وقتی هدف انسان مطلق شد، دیگر از حرکت باز نمی‌ماند. بلکه انسان همیشه در حال حرکت دائمی خواهد بود. یعنی تکامل انسان یک تکامل مستمری خواهد بود.

یک پایه این بحث، ایمان به مطلق است، ایمان به خداست. و یک وجه نیاز انسان به خدا، این است که بخواهد یک تکامل مستمر داشته باشد، اما شهید صدر می‌فرمایند یک بحث عمیق‌تر وجود دارد و آن اینکه انسان فطرةً به این مطلق وابسته است. حتی اگر کسی دنبال کمال نباشد نمی‌تواند [به این مطلق وابسته نباشد، زیرا] انسان یک تعلق تکوینی به این مطلق دارد. چون انسان ممکن الوجودی است که به این واجب الوجود [تعلق دارد]. معلولی است که به آن علت خودش وابستگی صد در صد دارد. به تعبیر قرآن کریم: ﴿أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ (فاطر 15). شما فقیرید به خدا. شما بخواهید یا نخواهید حتی آن انسان مادی که منکر وجود خداست در عمق فطرتش به این مطلق نیاز دارد و وابسته است.

ولذا اینهایی که کافر می‌شوند باز ایمان به مطلق دارند [اما] می‌روند چیزهای دیگری را مطلق می‌کنند. خدای مطلق را نادیده می‌گیرند، غفلت می‌کنند یا جهلا یا عمدا، آن وقت به دلیل نیازشان به مطلق می‌آیند پول را مطلق می‌کنند. قدرت را مطلق می‌کنند. دنیا را مطلق می‌کنند. خودشان را مطلق می‌کنند. یعنی به یک مطلقی باید توجه کنند و وابسته بشوند. فقط این اشیاء را جابجا می‌کنند. مطلق واقعی را مثلا حذف می‌کنند و به جای او یک محدودی را مطلق می‌کنند. و اینها گرفتار یک مشکلات دیگری می‌شوند که اگر محدود را مطلق کنیم بحث غلو پیش می‌آید، بحث تقصیر پیش می‌آید، و خلاصه نظریه‌های افراطی و تفریطی که میان مسلمین بوجود آمده، بخاطر همین جابجایی است.

این سیری است که در این مجموعه بحثها از آثار شهید صدر ما ملاحظه می‌کنیم. علی رغم اینکه این جزوه‌ها [صرفا] در ظاهر به هم ربط دارند اما [در واقع] به هم خیلی مرتبطند، و از لحاظ تاریخی نمی‌شود ما اینها را چینش بدهیم مگر اینکه کسی شرائط زمان شهید صدر را درک کرده باشد تا اینکه بتواند بفهمد چرا این بحث در این زمان مطرح شده است. در حالیکه لایه‌های زیرین آن مثلا یا خیلی قبل یا خیلی بعد مطرح شده است.

به این ترتیب در این کتاب مجتمعنا سعی شده است اینها را ما به هم پیوند بدهیم و یک سیر کاملی به لحاظ سیر محتوایی - منهای آن سیر تاریخی- در اینجا تدوین شود. البته این سیر هم در این کتاب مبتنی بر یک اجتهادی از ما بوده است، لذا ممکن است کس دیگر پیشنهاد چینش دیگری را برای کلام شهید صدر بدهد.

اما اگر بخواهیم ما یک نظریه کامل با لایه‌های زیرین یعنی پیش زمینه‌های علمی و ابعاد این نظریه و آثار و نتائج این نظریه را دنبال کنیم به این سبکی که در این شش باب در کتاب مجتمعنا آمده است، چیده خواهد شد.

به این ترتیب یک سیر اجمالی از مسائل پیرامون این نظریه را طی کردیم. البته ما هنوز وارد بحث اجمالی این نظریه نشدیم.

یک نکته اینکه نام کامل نظریه شهید صدر همان است که در جزوه چهارم آمده است: خلافة الانسان و شهادة الأنبیاء. لذا اگر یک جایی ما باختصار گفتیم خلافة الانسان، مقصود همین خلافة الانسان و شهادة الأنبیاء است. و خلافت انسان به تنهایی روح نظریه ایشان نیست یعنی بخشی از نظریه ایشان است.

 

والحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


[1] . مقصود جایگاه مرجعیت تقلید است.
[2] . بحث تفسیری در حوزه نجف اصلا رایج نبود. و اینکه درس [تفسیر]، درس رسمی و بخشی از برنامه آموزشی حوزه در روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه بشود، ابتکار شهید صدر بود در آن دوره بود.