90/07/27
فهرست مباحث
«درس دهم-۲۷/۷/۹۰»1
تفاوت جوهری بین نظریه و نظام اجتماعی1
دو مرحله از پاسخ به سوال از «چرایی» نظام اجتماعی1
چرایی اول: چرا جامعه به یک نظام اجتماعی احتیاج دارد؟1
چرایی دوم: چرا انسان در آن نظام اجتماعی باید خلیفة الله باشد؟2
تبیین نظریه خلافت از منظر شهید صدر ره2
فهرست مباحث3
تفاوت جوهری بین نظریه و نظام اجتماعی
بعد از طی مقدماتی که خدمت عزیزان مطرح شد، توانستیم بین نظریه ونظام تفاوتی جدی قائل شویم. چرا به این نکته اشاره میکنیم؟ چون بعضی نظریه ونظام را به یک معنی در نظر میگیرند. در نوشتههایی که اخیرا مطالعه میکنید، میبینید که نظریه اجتماعی یعنی همان نظام اجتماعی. اما ما سعی میکنیم بین این دو تا فرق جدی قائل بشویم.
تفاوت جوهری بین نظریه و نظام اجتماعی در این است که نظریه جوابگوی «چرایی»، ونظام جوابگوی «چگونگی» است.
دو مرحله از پاسخ به سوال از «چرایی» نظام اجتماعی
گفتیم که در بُعد تکالیف اجتماعی ناگزیر از یک نظام اجتماعی هستیم. چون رفتار جامعه باید تحت برنامه در آمده و جامعه با یک نظام هدایتگر، به رشد وتعالی خودش برسد. بدون داشتن یک برنامه جامع و فراگیر چنین تکاملی برای جامعه امکان ندارد.
چرایی اول: چرا جامعه به یک نظام اجتماعی احتیاج دارد؟
حال اگر سؤال شود چرا ما ما باید نظام داشته باشیم؟ سابقا گفتیم این چرا دو سطح یا دو فاز از جواب دارد:
یک «چرایی» اولی که دیروز جواب دادیم عبارت است از اینکه: چرا ما باید نظام داشته باشیم. این یک سؤال کلی است. یعنی وجه نیاز جامعه به یک نظام اجتماعی چیست؟. این را دیروز بیان کردیم، هم عقلا، و هم نقلا از تعبیرات گوناگونی که در قرآن کریم مطرح است شواهدی آوردیم.
مثل الیوم اکملت لکم دینکم یا هر آیهای که این معنی را میرساند. مثلا ذلک الدین القیم. دین قیم یعنی دینی که قیمومت دارد و سرپرستی جامعه را به عهده گرفته است. این یک معنای قیم است. یا قیم به معنای دین با ارزشی که اینقدر مهم است که همه ابعاد وجوانب زندگی انسان را در برگرفته است. قیم یعنی با ارزش به این معنی که مکتبهای زمینی این چنین ارزشی را ندارند و این فقط مخصوص ادیان الهی است.
و البته فقط تعبیر کمال الدین نیست، بلکه هر تعبیری که مفید این کمال است ومفید رعایت فراگیر الهی برای انسانهاست، میتواند مستند بحث ما باشد.
این آیات را اگر ما ملاحظه کردیم جوابگوی این چرایی هستند که چرا باید انسان در یک زندگی اجتماعی، نظام داشته باشد.
چرایی دوم: چرا انسان در آن نظام اجتماعی باید خلیفة الله باشد؟
یک «چرایی» دیگر پرسش از چرایی آن مصداق نظام اجتماعی است. به این ترتیب که میگوییم: آن نظامی که خداوند برای هدایت جامعه بشری طراحی کرده، چیست؟ میگوییم نظام خلافت انسان است. سؤال میشود چرا خلافت انسان؟ یعنی چرا انسان باید خلیفة الله باشد؟ زیرا اگر انسان خلیفه الله قرار داده نشد، این انسان اصلا به کمال نمیرسد.
پس ما در حقیقت از دو علت سراغ میگیریم و پرسش میکنیم. یک علت سؤالی است کلان و کلی که وجه احتیاج به نظام اجتماعی چیست؟ و علت دیگر، بعد از تحدید وتعیین آن نظام اجتماعی - که مثلا طبق نظریه شهید صدر رحمة الله علیه نظام خلافت انسان است- سؤال میکنیم چرا خلافت انسان؟ چرا چیز دیگری نباشد؟
تبیین نظریه خلافت از منظر شهید صدر ره
امروز درصدد بیان مقام دوم هستیم. چرایی اول را جواب دادیم، اکنون به این چرایی دوم میپردازیم. نظریه شهید صدر در حقیقت مستنبط از آیات فراوانی است که درباره خلافت انسان در قرآن مطرح شده است. خود این نظریه یک مصداق از مصادیق تفسیر موضوعی است. یعنی اکتشاف و استنباط نظریه اجتماعی قرآن که توجیه کننده کل نظام اجتماعی اسلام است.
این نظریه بر یک مفهوم بسیار بسیار مهم در قرآن، تحت عنوان خلافت مبتنی است. مقصود از خلافت یعنی خلافت انسان برای خدا.
تبیین عمق مفهوم خلافت، واینکه چگونه این مفهومِ خلافت یک نظریه بسیار بسیار مهمی را در بر دارد، گویا برای اولینبار در نوشته های شهید صدر ره آمده است. من این سبک از بحث وتحلیل واستنباط را نه در نوشتههای علامه، و نه در نوشتههای شهید مطهری و نه در نوشتههای آقای مصباح و نه آقای جوادی آملی، در هیچ یک از این نوشتهها ندیدم. و فکر میکنم منحصر به فرد بوده و کار ابتکاری خود شهید صدر باشد.
ایشان میگویند ما اگر جامعه را تحلیل کنیم که عناصر تشکیل دهنده جامعه چه هستند؟حداقل ما سه عنصر میبینیم که به وسیله اینها یک جامعه تشکیل میشود. انسان، به علاوه انسان به علاوه طبیعت. یعنی دو انسان را شما در نظر بگیرید که در یک مکانی و جایگاهی زندگی میکنند. این کوچکترین جامعه است. اولین مجموعه بشری آدم وحوا: قلنا اهبطوا منها جمیعا. یعنی روی زمین هبوط کنید. و در زمین شما یک زندگی خواهید داشت: ولکم فی الارض مستقر ومتاع الی حین. این مُستَقَری که برای این انسان (اول) و انسان(دوم) روی زمین قرار داده شد یک جمعی را درست کرد و و اولین جامعه تشکیل شد. پس تا اینجا چند عنصر شد؟ سه تا: انسان و انسان و جامعه. البته دو عنصر اصلی شدند یکی انسان و دیگری طبیعت. اما انسان را گفتیم انسان منفرد نیست بلکه انسانی است که با دیگری در ارتباط است.
دو نکته مهم شهید صدر در اینجا مطرح میکنند که برای فهم عمق بحث ایشان حائز اهمیت است. اول اینکه آیا بین این انسان با آن انسانی که روی زمین زندگی میکنند آیا رابطهای هست یا خیر؟ اصلا آیا اینها میتوانند بدون وجود ارتباط زندگی کنند؟ اصلا اگر ارتباطی نباشد جمعی وجامعهای نیست. [صوت از اینجا به بعد قطع میشود]