1403/10/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمه / صحیح و اعم/ بررسی نظریه مرحوم آخوند در قدر جامع
تصویر قدر جامع بنابر هر دو مبنا (صحیح و اعم)
در بحث صحیح و اعم، ما عرض کردیم که چه صحیحی باشیم و چه اعمی، یعنی چه قائل باشیم که الفاظ متداول در شرع، برای خصوص صحیح وضع شده یا برای اعم از صحیح و فاسد وضع شده است، احتیاج به قدر جامع داریم. زیرا بیان شد که افراد و مصادیق و اقسام اعمال، معاملات و عبادات، در شرع خیلی زیاد و متکثر هستند. حتی در صحیح از عبادات و معاملات هم افراد زیادی داریم. نماز های صحیح هم خیلی نماز های زیاد و متنوعی هستند و وقتی گفته میشود کلمه «صلاة» برای مصادیق زیادی این کلمه را به کار میبرید که این مصادیق در بادی امر و در وهله اول، بعضا هیچ وجه اشتراکی ندارند یعنی بروز و ظهور خارجی شان اصلا شبیه به هم نیست ولی به همه آنها صلاة گفته میشود و صلاة هم مشترک معنوی به کار میرود نه مشترک لفظی. بنابراین باید ببینیم که یک جهت مشترک و به قول آقایان یک قدر جامعی، یک وجه مشترکی بین اینها پیدا بکنیم تا بگوییم این لفظ صلاة برای آن وضع شده در واقع مسمی صلاة یک معناییست که در تمام این مصادیق وجود دارد و در تمام این افراد وجود دارد.
سوال:
جواب: یکی چیزی باشد که اختصاص به آن عمل داشته باشد یعنی نمیتوان یک قدر جامعی پیدا کرد که در صوم و صلاة و حج و زکات و همگی باشد. اینکه دیگر صلاة نیست. پس بنابراین اگر ما صحیحی باشیم، احتیاج به این معنی مشترک داریم که بگوییم مسمی صلاة است و اگر هم اعمی باشیم، به طریق اولی زیرا در آنجا مصادیق خیلی بیشتر است. افراد خیلی متکثر تر هست. پس چه اعمی باشیم و چه صحیحی باشیم، ثبوتا احتیاج به این داریم که قدر جامعی را تصویر کنیم بعد که قدر جامع را تصویر کردیم، حالا باید ببینیم که اثباتا لفظ برای کدام یک از این دو قدر جامع وضع شده است و آن دیگر در مقام اثبات و ادله است. اول باید ببینیم که چنین تصویر مشترکی میتوانیم بین اینها پیدا کنیم یا نه؟
بنابراین بحث در دو محور پیش میرود:
1. محور اول: قدر جامع صحیحی.
2. محور دوم: قدر جامع اعمی.
که همانطور که دیروز عرض کردیم، قدر جامع اعمی، پیدا کردنش یک مقدار مشکل تر است اما قدر جامع صحیحی هم اقوال مختلفی و نظریات مختلفی و متعددی در موردش وجود دارد.
محور اول: قدر جامع صحیحی
تصویر اول، مرحوم آخوند
در این مبنا، یک قول، قول مرحوم آخوند در کفایه است که همانطور که بیان شد، مباحث بر محور کفایه است. ایشان میفرماید که در یک عبادت، شما در همه افراد و مصادیقش، میبینید که یک اثر واحدی وجود دارد. مثلا گفته اند که الصلاة معراج المومن حالا اگر ما بخواهیم ببینیم که معنی نماز چیست؟ باید از اثر پی به موثر ببریم. به قول معروف، به شیوه برهان إنّی، از اثر پی به موثر ببریم. اثر معراج است. الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر اثر این است که انسان از فحشا و منکر بازداشته میشود. این اثر واحد، کشف از موثر واحد میکند. چون ما در فلسفه میخوانیم که الواحد لا یصدر الا عن الواحد بنابراین وحدت اثر، کاشف از وحدت موثر است. پس بنابراین یک موثر واحدی بین تمام نماز ها هست و آن همان قدر مشترک است. ایشان اسمش را نمیگوید که بالاخره نماز چیست ولی میگویند آن موثر واحدی است که در تمام افراد نماز هست. علتش این است که همه افراد نماز معراج آورده و موجب تقرب به خدا وموجب انتها عن الفحشا و المنکر است. این فرمایش ایشان است که قدر جامع، موثر واحد در آن عبادت کلی است.
جواب هایی که به ایشان دادند و اشکالاتی که به ایشان کردند، اشکالات متعددی است:
اشکال اول
اشکال اول که قبلا هم مطرح شده بود این است که این قاعده، قاعده فلسفی است. ما الان در مباحث لفظی هستیم که عرفی است و میخواهیم ببینیم که این لفظ برای چه معنایی وضع شده است. قاعده الواحد یک قاعده فلسفی است و مراد از الواحد، واحد شخصی بسیط است واحد یعنی من و شما یعنی جزئی نه واحد نوعی. واحد نوعی حتی واحد های نوعی که کلی طبیعی هستند. مثل آتش و حرارت و رطوبت که ما بازاء واقعی در عالم خارج دارند، اینها هم از علت واحد منشا نمیگیرند و سرچشمه نمیگیرند مثلا حرارت از واحد صادر نمیشود بلکه ممکن است علل مختلفی برای حرارت وجود داشته باشد. پس بنابراین واحد نوعی، مشمول این قاعده نیست مخصوصا اگر این واحد نوعی یک امر انتزاعی باشد یک امری باشد که اصلا ما بازاء خارجی هم نداشته باشد. یعنی یکی از ابدائات و مخترعات اعتباری باشد. مرکبات شرعیه، مرکبات اعتباریه هستند. یعنی یک حقائق واقعی خارجی هم نیستند حتی. پس بنابراین این قاعده برای واحد شخصی است یعنی جزئیاتی که برای عالم خارج هستند نه کلیات.
ثانیا حتی بنابر عقیده بعضی از فلاسفه همان جزئی هم که در عالم خارج هست، آن هم نه جزئیات مادی مثل من و شما که از موجودات مادی هستیم، این قاعده خلاصه اش این است که مخصوص خداوند است بسیط به معنی واقعی و حقیقی کلمه است. والا غیر خدا بسیط نیست. و غیر خدا هم بسیط نیست. حالا بسیط مخصوص خداست یا بسائطی غیر خدا هم هست، اینها حرف ها فلسفی است ولی قطعا موجودات مادی حتی جزئی، موجودات شخصی مادی، مشمول این قاعده نیستند چه برسد به کلیات که این انواع، کلیات هستند. مخصوصا اگر این کلیات، کلیات انتزاعی باشند که ما بازائی هم در خارج نداشته باشند. بنابراین اشکال اولی که میکنند این است که این قاعده فلسفی است و جایش در مباحث الفاظ نیست.
سوال:
جواب: فلسفی بودن غیر از قاعده فلسفی بودن است. فلسفه ای پشت سر چیزی بودن، یعنی یک حکمتی دارد یعنی یک غرض عقلائی وجود دارد. فلسفه را شما به این معنی به کار میبرید ولی قواعد فلسفی، قواعد عقلی هستند و این غیر از این است که یک حکمتی دارد. بله وقتی یک لفظی در یک معنایی به کار میرود، معمولا بر اساس یک غرض عقلائی است این غیر از قاعده عقلی فلسفی است. یعنی مساله عقلائی غیر از مساله عقلی است.
اشکال دوم
اشکال دوم این قدر جامعی که حالت اجمالی -چون ایشان هم تصریح نمیکند که چیست- دارد؛ سوال این است که این قدر جامع، یک امر مرکبی است؟ یا یک امر بسیطی است. این معنای نمازی که مشترک بین همه نماز هاست، آیا اجزاء و شرائط دارد؟ یا نه بلکه یک مفهوم بسیطی است. نمازی که شما میگویید مسمای صلاة است، یک امر مرکب است یا یک مفهوم بسیط است؟ اگر امر مرکبی است، اجزاء و شرائطش چیست؟ یعنی یک نماز حداقلی که با همه نماز ها قابل انطباق است، آن اجزاء و شرائط چیست؟ شما هیچ اجزاء و شرائطی پیدا نمیکنید که در همه نماز ها الا و لابد باشد. دیروز عرض کردیم که یکی روی تخت بیمارستان چشمانش را باز و بسته میکند و شما میگویید دارد نماز میخواند و یک نفر هم در مسجد در نماز جماعت شرکت میکند و یکی هم نشسته نماز میخواند و یکی هم جلوی مرده نماز میخواند، آن هم نماز است و هیچ اجزاء و شرائط مشترکی بین اینها شما پیدا نمیکنید. بنابراین قدر جامعی که مشترک بین همه هست، قطعا امر مرکبی نیست چون اگر مرکب باشد اجزاء و شرائط میخواهد و اجزاء و شرائط مشترکی بین نماز ها نداریم. پس باید یک مفهوم بسیط و انتزاعی باشد که در این صورت، یا باید جامع ذاتی مقولی باشد یعنی یک ماهیت باشد. آن وقت سوال این است که این ماهیت از بین آن مقولات و ماهیت ها، کدام ماهیت است؟ از مقوله وضع است؟ بعضی از اجزاء نماز از مقوله وضع است. بعضی از اجزاء نماز از مقوله کیف است و بعضی از اجزاء نماز از مقوله کمّیت است. بعضی از اجزاء و شرائط نماز از مقوله متی است. مربوط به وقت است. بنابراین شما نمیتوانید یک ماهیت مشترکی که بگویید نماز از این مقوله است، پیدا بکنید. یعنی بگویید از مقوله کمیت است، چون در نماز هست یا از مقوله کیفیت است چون کیفیت هم در نماز هست یا از مقوله وضع است، چون وضع هم در نماز هست. نمیتوان یک ماهیت ذاتی مقولی پیدا بکنید که در همه نماز ها باشد. این هم قابل دفاع نیست. پس بنابراین یک مفهوم ماهوی، اگر جامع ذاتی ما امر مرکب که نیاز به اجزاء و شرائط دارد که ما اجزاء و شرائط مشترک برای آنها پیدا نمیکنیم. اگر این قدر جامع ما مفهوم باشد، یک مفهوم بسیط باشد، مفهوم بسیط باید از یکی از انواع ماهیت های بسیط و مقولات عشر باشد که اینطور نمیتواند باشد که یک ماهیت مشترک پیدا بکنیم که بگوییم نماز از این ماهیت است. چون بقیه آنها هم در نماز هست.
ممکن است گفته شود که این جامع ذاتی مقولی نیست بلکه جامع اسمی است. بعضی از در جامع ها، جامع عنوانی است و فقط یک اسم و یک عنوان بین نماز ها انتزاع میکند انسان و بین تمام افراد و مصادیق یک عبادت، یک عنوانی انتزاع میشود بعد میگوید که اسم صلاة برای آن عنوان است. چه عنوانی شما بین نماز ها میتوانید پیدا بکنید مثلا بگویید امر مطلوب یا عبادت مقرّب، عبادت ذو مصلحة، هر چه پیدا بکنید به عبادت های دیگر هم میخورد. حتی اگر آنقدر درجه مساله را پایین بیاوریم که فقط دنبال یک جامع اسمی باشیم یعنی یک عنوان پیدا بکنیم که این عنوان به همه بخورد.
مثلا شما میگویید زید و عمرو و بکر، چه وجه مشترکی بینشان هست؟ شما مثلا میگویید همهشان دانشجو هستند. حالا اینها عنوان مشترکی دارند یا هم شهری هستند. هم شهری بودن که یک ماهیت نیست ولی یک جامع اسمی هست. شما میگویید همه اینها یک جامع اسمی دارند که همشهری هستند. یعنی بعضی از موقع ها قدر جامع ها آنقدر درجه اش خفیف و نازل میشود که تنزّل به یک اسم و عنوان پیدا میکند. اما در نماز همین را هم نمیتوان پیدا کرد. چون اگر چنین چیزی پیدا شود، اولا به عبادت های دیگر هم میخورد یعنی مانعیت ندارد و ثانیا اصلا خلاف تبادر است یعنی واقعا اگر به کسی بگویند، صلاة یعنی مطلوب یا مصلحت تصدیق میکند؟ کسی از صلاة این را نمیفهمد. پس بنابراین نه شما میتوانید یک اسم مشترک پیدا بکنید و نه یک عنوانی پیدا بکنید و نه میتوان یک ماهیت مشترک پیدا بکنید و نه میتوانید یک اجزاء و شرائط مشترک پیدا بکنید. پس بنابراین موثر واحد را نمیتوانید ببینید چیست. چون در اجزاء و شرائط میتوان به دنبالش گشت و نه در عنوان مشترک میتوان دنبالش بگردید و نه در ماهیت مشترک. پس بنابراین آن موثر واحد، اصلا معلوم نیست که چیست یعنی اشکال دوم و مهمی که به این فرمایش مرحوم آخوند شده است این است که این حرف مجمل و مبهمی است. موثر واحد که مسمی نیست. وقتی ما به دنبال معنی مشترک هستیم، باید معنای مشترک، امر محصل و روشنی باشد. مثلا این میز و آن صندلی و آن کمد و این قفسه، اینها قدر جامعشان چیست؟ شما میگویید قدر جامعشان چوب است. درست است که صورت هایشان مختلف است اما همه شان ماهیتاً چوب هستند. یا مجسمه و دیوار و اینها، همگی از سنگ هستند. یعنی ما وقتی یک جامع مشترکی پیدا میکنیم باید یک معنی روشنی باشد. موثر واحد که معنی نیست. معنی باید مفهوم باشد و معلوم باشد. پس بنابراین میگوییم لفظ صلاة برای چه وضع شده است؟ گفته میشود برای موثر واحد. خب اینکه احاله به یک امر مبهمی است که دردی را دوا نمیکند شما باید بگویید که صلاة برای چه عملی در خارج یا چه کلمه ای که روشن باشد وضع شده است. موثر واحد که حرف نیست. این هم اشکال دوم است.
اشکال سوم
اشکال سوم که مرحوم نائینی فرمودند این است که این قاعده الواحد را که ایشان مبنی قرار دادند و فرمودند که از اثر واحد پی به موثر واحد میبریم، اینکه نماز اثر واحد ندارد. وحدت اثری در کار نیست. یک نمازی نماز امیرالمومنین علیه السلام است، نماز انسان های معمولی هم هست که اینها اثرات متفاوتی دارد. گاهی نماز معراج مومن است و گاهی نماز هایی داریم که در روایت آمده است که توی سر مصلی میخورد. این چه معراجیتی دارد؟ پس بنابراین نماز ها مراتب و درجات دارد. حتی نمازهایی که اثر های خوب دارد در روایت هم آثار مختلفی دارد. پس شما این قاعده را هم اگر قائل بودید که در این امور جاری است، اصلا الواحدی در کار نیست و ما اصلا اثر واحدی در نماز نداریم. این هم اشکال مرحوم نائینی و اشکال سوم.
اشکال چهارم
اشکال چهارم به فرمایش مرحوم آخوند این است که پس نماز آثار متعددی دارد که بعضی از آثارش مثبت است و بعضی از آثارش منفی ممکن است باشد. این آثاری هم که نماز دارد، نماز نسبت به اینها علت تامه نیست. نسبت به اینها گاهی علت ناقصه است یعنی در حد مقتضی است و گاهی هم علت معدّة است فقط. یعنی اصلا رابطهاش علیت نیست (علیت به معنی علت تامه) آن قاعده الواحد مربوط به علت و معلول است. رابطه نماز با آثارش رابطه علیت تامه نیست. یا رابطه اقتضا است که ما به آن علت ناقصه میگوییم یا رابطه علت معدة است که فقط یک زمینه سازی است. به این دلیل که این همه نماز که هیچکدام از آن آثار را ندارد. نه معراجیت ایجاد میکند و نه انتها عن الفحشا و المنکر دارد و نه تقرب ایجاد میکند. پس بنابراین اینها اقتضا است که در این صورت از قاعده الواحد بیرون میآید زیرا این قاعده برای علیت است. این هم اشکال چهارم.
اشکال پنجم
اشکال پنجم این است که اگر لفظ صلاة و لفظ عبادات و معاملات برای این صورت و بروز خارجی نباشد. برای این رکعات و فاتحة الکتاب و سجود و ... نباشد، میگوییم که این برای یک موثر واحد است یعنی برای یک معنی پشت پرده ای است که برای همه اینها هست، این خلاف فهم عرفی و تبادر عرفی است. یعنی وقتی نماز گفته میشود، عرف همین ظواهر را میبیند، اینکه شما میگویید پشت اینها یک معنایی است و در پرده یک معنایی است که نماز برای آن وضع شده است، این را انسان برای مخاطب عرفی میگوید که میخواهد از نماز چیزی بفهمد ولی مخاطب که این را نمیفهمد. شما بگویید موثر واحد که یک معنای مبهم و مجملی است. یعنی در واقع، استعمال صلاة برای این رکوع و قرائت و سجده و ذکر و قیام و قعود، استعمال مجازی است. اگر شما از نماز این معنی را بفهمید، این معنای مجازی است و معنی حقیقی نماز آن است که پشت پرده است. این خلاف تبادر و فهم عرفی است. این هم اشکال بعدی بود.
اشکالاتی که به این فرمایش مرحوم آخوند کردند تا دوازده مورد هست که بقیه را بیان نمیکنیم ولی اشکالات اصلی اینها بود که عرض شد. بنابراین شما این قدر جامع را نمیتوانید بپذیرید به این علت که در درجه اول خلاف فهم عرفی است. الفاظ عبادات و معنای محصلی اصلا ندارد. فقط بیان این است که قدر جامعی وجود دارد در حالیکه ما میخواهیم بگوییم که قدر جامع چیست؟ فقط این که قدر جامعی وجود دارد که فایده ای ندارد پس این تصویر قدر جامع تصویر گویا و روشنی نیست.
تصویر دوم از معنی صحیح (مرحوم نائینی)
تصویر دوم از مرحوم نائینی است که فقط در این جلسه طرح بحث میکنیم و اشکالاتش در جلسه بعد است. مرحوم میرزا آنطور که در بیان مرحوم سید خویی در اجود التقریرات که تقریرات اصلی درس ایشان است، بیان شده است، ایشان قدر جامع را به این شکل تقریر میکنند:
مثلا در عبادات یک مرتبه علیا و اعلی وجود دارد و یک درجات ادنی و پایین تری وجود دارد. یعنی یک نماز هایی است که در درجه بالا است یعنی همه اجزائش در بهترین کیفیت اتیان میشود و یک نمازهایی هم هست که نماز است ولی در درجات پایینتر مانند نماز اضطراری و یا نماز نشسته که باطل نیست ولی در مرتبه علیا صلاة نیست.
مسمی نماز، آن مرتبه علیا است یعنی نماز یعنی نماز درجه یک. یعنی لفظ نماز برای مرتبه کامل و جامع وضع شده است. برای مراتب پایین تر، استعمال نماز، ادعاء و تنزیلا است که اینها بالعنایة و المجاز هستند. اگر نماز به نماز نشسته در افراد طولی نماز، باشد، چون عبادات یک افراد طولی دارند که ذو مراتب است و یک افراد عرضی دارند که انواع است. نماز آیات و نماز یومیه و نافله و لیلة الرغائب، اینها همه انواع نمازها هستند. پس بنابراین در افراد عرض نمازهایی هست و در افراد طولی هم مراتبی هم هست. یعنی همان نماز های یومیه به شکل های مختلفی میتواند امتثال و اتیان شود. صلاة بر آن مرتبه علیا وضع شده است. اگر در مراتب پایین تر به کار میرود، ادعاء و تنزیلا استعمال میشود. پس قدر جامع، درجه بالای نماز است و یک مرتبه علیا و درجه اعلی هر عبادتی است. این فرمایش ایشان است که به این هم اشکالاتی وارد شده است.