درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1403/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه / حقیقت شرعیه/ بررسی اقوال در وضع تعیینی و وضع تعینی

مرور مباحث گذشته

بحث در وضع تعیینی استعمالی بود در آن جا مرحوم میرزای نائینی دو اشکال مطرح فرمودند برای این که بگویند چنین وضعی شدنی نیست. بنابراین ما در حقیقت شرعیه نمی توانیم متکی بر وضع استعمالی و بگوییم در همان زمان پیامبر اکرم برای اویل بار استعمال کردند و لغات برای معانی وضع هم فرموده اند. مرحوم میزرا گفتند که این موجب می شود لحاظ آلی و لحاظ استقلالی همزمان بر محلوظ واحد بر شی واحد محقق بشود. و دو لحاظ همزمان و مقارن هم بر ملحوظ واحد شدنی نیست.

اشکال دوم از مرحوم نائینی

اشکال دومی که از سمت مرحوم میرزای نائینی مطرح شد این بود که استعمال الفاظ برای این که استعمال صحیحی باشد باید یا استعمال حقیقی باشد یا مجازی. هردو متوقف بر این است که وضع مقدم باشد بر استعمال وگرنه نه حقیقی است نه مجازی. استعمال اگر نه حقیقی باشد نه مجازی ،استعمال غلط می شود و استعمال صحیحی نیست.

جواب مرحوم آخوند

مرحوم آخوند در جواب گفتند صحت و عدم صحت استعمال به این است که مخاطبین و اهل لغت بپسندند و ذوق اهل لغت این را قبول کنند و انس ذهنی ایجاد کنند و این استعمال صحیح می شود و یک مطلب عقلی با یک حقایقی و موازینی نیست. استحسان و پسند اهل لغت کافی است. بنابراین تقدم وضع بر استعمال لازم نیست.

جواب مرحوم اصفهانی

جواب دوم، جواب مرحوم اصفهانی است ایشان می فرماید همینکه این تقدم و تاخر، جنبه رتبی داشته باشد کافی است مثل تقدم علت بر معلول است. تقدم علت بر معلول هم تقدم رتبی است وگرنه تقدم زمانی نیست و علت و معلول می توانند هم زمان و مقارن هم باشند. استعمال و وضع هم می توانند مقارن و همزمان هم باشند ولی تقدم وضع رتبی است به خاطر این که استعمال متکی بر وضع است. بنابر این از نظر مرتبه و منزلت مقدم است اما از نظر زمان هیچ مانعی وجود ندارد. فنا لفظ در معنا یک تعبیر است و فنایی صورت نمی گیرد و آن سرعت تداعی را فنا گویند. بنابراین مانعی وجود ندارد که دو حیثیت در نظر گرفته بشود. هم حیثیت مرآتیت و دلالت و هم حیثیت جعل و اعتبار و وضع.

جواب مرحوم سید خویی

جواب سوم را مرحوم سید خویی فرمودند که بر مبنای نظر خودشان در وضع است. نظر مشهور در وضع این است که وضع یک جعل است. جعل و قرار دادن علامت و نشانه در ازای معنا است. الفاظ در واقع علائم هستند. علائمی قرار داده می شوند در مقابل معانی . مرحوم خویی می فرمایند وضع یک تعهد است. یک التزام قلبی و دورنی است برای این معنا به کار می رود. بعضی ها نظریه شان اعتبار بود. یعنی لفظی برای معنا اعتبار شده است. اگر این انظار و آراء مورد قبول باشد وضع همزمان با استعمال صورت نگرفته است و قبل از استعمال وضع را در ذهنش قرار داده است. یعنی متلزم به لفظ شده است اگر وضع التزام باشد و التزام امر درونی و قلبی است. بنابراین این ها همزمانی با هم ندارند. استعمال که التزام است و وضع امر ثبوتی و قلبی است. همین که تصمیم گرفته لفظی را برای معنایی در نظر بگیرد وضع اتفاق افتاده است. وضع در ذهن و باطن خودش انجام شده است. و وقتی ابراز می کند استعمال است. طبق مبنای خودشان درست است بر خلاف نظر مشهور وضع، جعل است.

نظر استاد

نظر ما این است که حیثیت جعل و وضع با حیثیت استعمال فرق می کند و دو حیثیت است. بنابر این فنا لفظ در معنا یک امر واقعی نیست لفظ می تواند از جنبه های مختلفی در نظر بگیرد. هم از جهت صورت و ظاهرش هم جهت محتوا و معانیش. پس درسته ملحوظ واحد است ولی ملحوظ واحد از حیث واحد نیست بلکه از حیثیات مختلف است. بنابر این ملحوظ واحد از حیثیات واحد اشکالی ندارد. پس وضع تعینی استعمالی منع عقلی ثبوتا ندارد.

اشکال وضع تعینی استعمالی اشکال اثباتی است. یعنی انسان نمی تواند نسبت به قدیم الایام این مطلب را احراز کند. اما این که بگوییم فلان لفظ در شرع وضعش تعیینی استعمالی بوده است این مطلب قابل احراز نیست. این که شارع اولین بار به نیت وضع استعمال کرده است این مطلبی نیست که قابل اثبات باشد. بنابراین اشکال عمده در وضع تعینی استعمالی اشکال اثباتی که قابل احراز نیست. که بگوییم در نیت و ذهن شارع قصد همزمانی وضع و استعمال بوده است.

اشکال به مرحوم آخوند

یک اشکالی به مرحوم آخوند مطرح کرده اند چراکه ایشان از وضع تعینی استعمالی دفاع کرده ولی وقتی حقیقت شرعیه در مباحثش مطرح و جدی شده است اصلا به وضع تعیینی استعمالی استناد و استدلال نکرده است. با این که دفاع کرده است ولی برای اثبات حقیقت شرعیه به وضع تعینی استدلال کرده است.

علتش این بوده که وضع تعیینی قابل احراز نیست. نه وضع تعیینی صریح قابل احراز نیست زیرا در تاریخ ذکر نشده است. نه وضع تعیینی استعمالی قابل احراز نیست زیرا تاریخ استعمال الفاظ را نمی دانیم. بنابراین این که آخوند در کفایه در جایی دفاع کرده است و جای دیگر استدلال به آن نکرده است به این خاطر است که ثبوتا دفاع کرده است ولی اثباتا قابل احراز نیست به همین خاطر در حقیقت شرعیه به ان کاری نداشته است.

این اشکال به مرحوم آخوند نیست زیرا ثبوتا دفاع کرده است اما اثباتا قبول نکرده زیرا قابل احراز نیست. پس یک راه برای اثبات حقیقت شرعیه باقی می ماند و آن وضع تعینی است.

وضع تعینی یعنی این الفاظ برای مفاهیم اسلامی و عبادات که مهم ترین مفاهیم ابداعی اسلام است، این ها اوایلش با قرائن استعمال شده اند و بعدا مردم با این مفاهیم آشنا شدند قرینه ها حذف شده است و استعمال مجازی به استعمال حقیقی تبدیل شده است. وضع تعینی یعنی وضع تدریجی که بر اثر کثرت استعمال مجازی تبدیل به استعمال حقیقی می شود. وضع تعینی ثبوتا امر ممکنی هست ولی بعضی ها گفته اند ممکن نیست عقلا. ولی ما می گوییم در این مباحث نباید از امکان عقلی صحبت کرد. بعضی ها که میگویند ممکن نیست به این خاطر است که این لفظ که اول بار استعمال شده است دلالت بر این معنا ندارد و قرینه گذاشتیم تا دلالت بر معنای مورد نظر ما داشته باشد. چیزی که دلالت بر معنایی ندارد صد بار هم به کار برود دلالت ندارد. امر معدوم با تکرارش تبدیل به امر موجود نمی شود. فرضا پنجره دلالت بر دیوار ندارد و هزار بار هم تکرار بشود دلالت ندارد.

پاسخ به اشکال

جوابی که به این فرمایش داده شده این است که لفظ مجازی دلالت دارد بلکه دلالت استقلالی ندارد. یعنی به قرینه نیاز دارد و یک وجه شبهی بوده که دلالت حاصل می شود. پس قرینه داشته که بر اثر کثرت استعمال و انس ذهنی بعدا به قرینه نیازی نداشته است. پس حالت وابستگی در معنا تبدیل شده است به حالت استقلال نه این که عدم تبدیل به وجود شده باشد. پس اسد دلالت بر انسان شجاع با قرینه داشته است. مثلا مولد پیامبر اکرم که مکه بوده است و بعد یثرت تبدیل شد به مدینه النبی و بعدا نبی برداشته شد و شد مدینه. و همه مدینه النبی را می فهمیدند. در بسیاری از کلمات به مرور بخش دوم حذف می شود به خاطر انس ذهنی که هست. گاهی لفظی متکی بر لفظ دیگری برای تداعی معنا در ذهن مخاطب هست ولی وقتی تداعی معنا صورت گرفت و تبدیل به انس به معنا شد دیگر قرینه نیازی نیست و حذف می شود. بنابر این وضع تعینی هم اول متکی به قرینه است و بعدا نیازی ندارد. پس این اشکال عقلی وارد نیست.

اساسا امور عقلی را نباید وارد این مباحث کرد. کسی که این اشکالات مطرح می کنند سبقه علوم عقلی دارند . مباحث الفاظ جنبه تکوینی هم دارند درست است که اعتبار و جعل هستند ولی واقعیت این است که اصوات است و نشانه و علامت بودن واقعیت خارجی است که ذهن ما را به سمت معنایی هدایت می کند و این ها وقتی شما را به واقعیت خارجی نمی رساند صد بار هم تکرار شوند نمی رسانند.

اشکال دوم: مرحوم صاحب معالم

اشکال دو اشکال مرحوم صاحب معالم است که این اشکال، بیشتر مطرح شده و بزرگان بیشتر به این اشکال استناد کردند. وقتی وضع تعینی را بپذیریم باید کثرت استعمال در عصر شارع مقدس را قبول کنیم زیرا تعینی باید تکرار شود تا تبدیل به حقیقت بشود. و این قابل احراز نیست به این نیست که به مرحله حقیقت رسیده اند.

جواب به اشکال

جوابی که به ایشان داده شده این است که عصر تشریع 23 سال است. بعضی ها می گویند عصر تشریع تا زمان معصومین هست. گاهی حقیقت شرعیه را به معنای حقیقت متشرعه به کار می برند. یعنی منظور از حقیقت شرعیه تا زمان امام صادق و باقر علیهما السلام هست و در مقابل لغویه قرار میدهند. به هر حال خود عصر پیامبر زمان کمی برای تبدیل الفاظ به حقیقت نیست. خود بستر تاریخی هم مهم است زیرا گاهی در بستر تاریخی خاصی فورا لفظی جا می افتد. مثل انقلاب که بعثت پیامبر انقلابی بوده است که الفاظی با خودش آورده است. و این ها یک ساله قابل یادگیری است. پس الفاظ عبادات و... 23 سال با قرینه نبوده است. و نمیتوانی بگویی اینها کثرت استعمال نیست. و پیامبر بیشتر در مورد این ها صحبت می کردند.

جواب دوم به اشکال

جواب دومی که میدهیم این است که کثرت استعمال در لسان شارع لازم نیست. در زمان شارع نیست. مسلمان ها تکرار می کردند و به وضع کمک می کرده است. بنابر این کثرت استعمال در زبان پیامبر و قرآن و چند بار آن در زبان مسلمان ها برای احراز وضع تعینی کافی است. به همین خاطر مرحوم خویی می فرماید در الفاظی مثل صلات که کثیرت الاستعمال هستند در زمان پیغمبر وضع صورت گرفته است. بله در حق شفعه را می شود احراز نکرد که در زمان پیغمبر تبدیل به حقیقت شده اند یا نه. پس حقیقت شرعیه را فی الجمله قبول می کنیم و از راه وضع تعینی قبول می کنیم.

مرحوم آخوند می گوید می شود در مجموع در لسان شارع و مسلمان ها، در زمان پیامبر و مسلمان ها قطعا حقیقت شده است. کثرت استعمال در زمان پیامبر نتوانیم احراز کنیم توسط مجموعه می توانیم احراز کنیم. اما مرحوم نائینی قبول نمی کنند و حرف صاحب معالم را قبول دارند که کثرت نمیشود در زمان عصر پیامبر احراز شود بنابراین اگر قرینه ای برای استعمال معانی شرعی به کار نرود مجمل است. مثل صلوا عند رویه الهلال قرینه نداریم میرزا می گوید مجمل است. این نه نسبت به دعا و نه نسبت به نماز حجیت ندارد.

ما فرمایش مرحوم آخوند یعنی حقیقت شرعیه با وضع تعینی را به سه دلیل قبول می کنیم:

دلیل اول:

یقین داریم بسیاری از مفاهیم اسلامی مستحدث هستند یعنی حقیقت لغوییه و عرفیه نیستند هرچند مباحثی مثل حج از قبل بوده است. ولی اسلام خیلی از مفاهیم را ابداع کرده است. هر چند از شرایع قبلی میراثی داشته باشد. پایه اول حقیقت شرعیه این است که قبول کنید در اسلام معانی جدیدی مثل مرکبات عبادی و معارف اسلامی آمده است.

دلیل دوم:

کثرت استعمال در عصر پیامبر نه در لسان پیامبر، این را می توانیم احراز کنیم. و اگر کسی ان قلت داشته باشد در لسان پیامبر است نه در عصر پیامبر. مجموع کسانی که پیامبر را دیده اند بسیار زیاد هستند پس استعمال می شده و عمل هم می کردند بنابر این کثرت استعمال احراز میشود.

دلیل سوم:

طول مدت به علاوه خود امر بعثت یعنی 23 سال به علاوه انقلابی که بر اثر بعثت ایجاد شد ، الفاظ جدید جا می افتادند.

نتیجه می گیریم وضع تعینی نه ثبوتا و نه اثباتا مشکلی ندارد. وضع تعیینی استعمالی ثبوتا مشکلی نداشت ولی اثباتا مشکل داشت و وضع تعیینی صریح نه ثبوت و نه اثبات مسلم نبود. پس به خاطر وضع تعینی می توانیم حقیقت شرعیه را می توانیم قبول کنیم. و این فی الجمله است یعنی منکر حقیقت لغوییه و عرفیه و متشرعیه نیستیم. پس حقیقت شرعیه در الفاظ کثیر الاستعمال هست.