درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1403/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه / حقیقت شرعیه/ قول به حقیقت لغویه و حقیقت عرفیه

 

اشاره ای به مباحث سابق

به بحث اقوال در حقیقت شرعیه رسیده بودیم. گفتیم در یک دسته بندی می توانیم آن اقوال را به پنج دسته تقسیم کنیم، یکی قول به حقیقت لغویه بود.

قول به حقیقت لغویه منسوب به یکی از علمای مالکیه قرن 4، قاضی ابوبکر باقلّانی است. از چهره های شاخص کلام در قرن چهارم است. او و کسانی که به تبع او حقیقت لغویه را قبول داشته اند نظرشان این است که تغییری در وضع ایجاد نشده است. همان معنای لغوی که برای الفاظ این عبادات بوده است همان معنا استمرار پیدا کرده است. معنا عوض نشده است، مصداق عوض شده است. بنابراین صلات در همان معنای قبل از اسلام، صوم هم در همان معنای قبل از اسلام است، حج هم همین طور، زکات همین طور، همه مصطلحات شرعی که بعد از اسلام معروف شده اند همین طور هستند. بنابراین ما حقیقت شرعیه نداریم.

این کلام خلاف تحقیق است، این ماهیت هایی که بعد از اسلام از این عبادات داریم کاملا با معنای لغوی تفاوت می کند و تفاوت هم این قدر هست که بگوییم معنا عوض شده است. بنابراین ما نمی توانیم به این ها مصداق بگوییم، نماز چه مصداقی از دعاست؟ دعا حتی از اجزاء رئیسه نماز هم نیست؟ بنابراین چطور می توانیم بگویم نماز همان دعاست، و یا در زکات و حج.

در این جا تغییر ماهیت اتّفاق افتاده و نمی توانیم بگوییم مصداق است. وقتی تغییر ماهیت اتّفاق افتاده است یعنی تغییر وضع است. این ها ماهیت های متفاوتی هستند، بنابراین این فرمایش را قبول نکردند و فرمایش مشهور و مورد قبول اصولیین نیست.

نظر دوم؛ قبول حقیقت عرفیه

نظر و قول دوّم، قول به حقیقت عرفیه است. این هم در مقوله همان حقیقت لغویه قرار می گیرد. این قول توسط برخی از بزرگان مثل مرحوم آخوند در کفایه تقویت شده است که اصطلاحات شرعی ظهورش برای اسلام نیست، برای قبل از اسلام است اما نه به معنای لغوی بلکه در عرف شرایع و ادیان قبلی این ها ایجاد شده است. مرحوم آخوند در کفایه از این هم تعبیر به حقیقت لغویه می کنند ما به تعبیر کار نداریم اما مقصود همین است که معنای مصطلح این ها معنای اسلامی نیست. نماز از قبل از اسلام بوده است، روزه از قبل از اسلام بوده است، مسلمانان با این مفاهیم آشنا بودند، در همسایگی آن ها یهود و نصاری زندگی می کرده و می دانسته اند این ها چیست. این ها ابداعات و مخترعات اسلام نیست و از شرایع قبلی آمده است. این حرف را هم اگر قبول کنیم حقیقت شرعیه را قبول نکرده ایم، چون مبنای حقیقت شرعیه بر دو پایه اصلی بوده است، پایه اوّلش این بوده است که این معانی حدوثشان و ایجادشان در اسلام باشد، مفاهیم جدید باشند و ثانیا بگوییم این مفاهیم جدید توسط شارع وضع شده است نه توسط متشرعه، چون اگر قائل شویم توسط متشرعه وضع شده است قائل به حقیقت متشرّعی شده ایم اما اگر بگوییم توسط شارع وضع شده است آن وقت ما قائل به حقیقت شرعیه هستیم. البته توسط شارع هم دو قول مطرح است، برخی می گویند توسّط شارع و برخی می گویند در عصر شارع.

کلام مرحوم آخوند در حقیقت عرفیه

شخصیتی مثل مرحوم آخوند در کفایه اصلا جدید بودن این مفاهیم را قبول ندارند. معروف است که ایشان حقیقت شرعیه را قبول دارند، ایشان می گویند من حقیقت شرعیه را قبول دارم اگر این حقیقت عرفیه را نپذیریم، یعنی تمایل اصلی ایشان به همین حقیقت عرفیه و لغویه است. ایشان بعد از این که حقیقت شرعیه را قبول می کنند و می فرمایند در عصر شارع همین معانی اسلامی متبادر می شده است، مردم از صلاة و صوم و حجّ و زکات چه می فهمیده اند؟ همین معانی را می فهمیده اند، این را از این می فهمیم که این ها بدون قرینه استعمال شده است. می فرمایند هیچ منعی از حقیقت شرعیه وجود ندارد به شرط این که ما حقیقت لغویه را قبول نکنیم، یعنی تمایل اوّلش به حقیقت لغویه است، که منظور همین حقیقت لغویه است. می فرمایند هذا کلّه بناء علی کون معانیها مستحدثة فی شرعنا اگر ما قبول کنیم که این ها معانی جدیدی بوده اند، این در همان زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم وضع صورت گرفته است و بیست و سه سال بس است، مگر این که بگوییم معانی جدیدی نبودند. اگر جدید بودنش را قبول کنیم رکن دوّم مفروغ عنه است و مسلّم است. اما بناء علی کونها ثابتة فی شرائع السابقة کما هو قضیّة غیر واحد من الآیات، شما آیات متعدد قرآن را که نگاه کنید می بینید که آن ها نماز داشته اند مثل قوله تعالی ﴿کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم﴾ پس صیام از قبل بوده است، برای اسلام نیست، پس ما نیاز به حقیقت شرعیه نداریم که جای شک و تردید برای ما به وجود بیاورد. و قوله تعالی ﴿واذّن للناس بالحج﴾ پس مردم حج را می شناخته اند که حج را برای مردم اعلام کن. و قوله تعالی ﴿و اوصانی بالصلاة و الزکاة مادمت حیّا﴾ حضرت عیسی در گهواره که صحبت کردند این را فرمودند. و ده ها آیه دیگر که آمده است فالفاظها حقائق لغویة لا شرعیّة، این جا نظر اصلی شان را می گویند. اما می فرمایند اگر حقیقت لغویه را قبول نکنیم و بگوییم مفاهیم جدید و مستحدثی بعد از اسلام هستند باید حقیقت شرعیه را قبول کنیم. حرفشان این است که حقیقت متشرّعیه را نمی توانیم قبول کنیم.

ممکن است بگویید نماز مسیحی ها و یهودی ها چه ربطی به اسلام دارد؟ ایشان دفع دخل مقدّر می کنند می فرمایند و اختلاف شرایع فیها این که عبادت ها در یک دین به یک صورت است و در دین دیگر به صورتی دیگر جزءا و شرطا شرایط و اجزائش فرق می کند لا یوجب اختلافها فی الحقیقة و الماهیة این باعث نمی شود بگویید این ها یک ماهیت جدید است، ماهیت جدید نیست، یک مصداق جدید از آن است. اذ لعلّه من قبیل الاختلاف فی المصادیق و المحققات کاختلافها بحسب الحالات فی شرعنا اصلا در خود شرع ما چقدر نماز داریم؟ نماز میّت داریم، نماز آیات داریم، این ها چقدر در اجزاء و شرایط با همدیگر فرق می کنند، آیا باعث می شود که بگوییم این ها ماهیت های مختلف هستند؟ طبیعت صلاة یکی است. ایشان می گویند طبیعت صلاة همان طور که در اسلام یکی است با ده ها مصداق گوناگون، طبیعت صلات در ادیان هم یکی است، اجزاء و شرایطش با هم فرق می کند. ثم لا یذهب علیک انّ مع هذا الاحتمال با توجه به این که چنین احتمالی وجود دارد لا مجال لدعوی الوثوق فضلا عن القطع بکونه حقائق شرعیه.[1]

صرف این احتمال که این اسامی شاید از قبل از اسلام وجود داشته است کافی است که نتوانیم ادّعای حقیقت شرعیه بکنیم. اگر نتوانیم جزء به حقیقت لغویه پیدا کنیم لااقل جزء به حقیقت شرعیه هم نمی توانیم پیدا کنیم.

اشکالات وارده بر کلام مرحوم آخوند

اشکال مرحوم نائینی و پاسخ آن

به این فرمایش مرحوم آخوند چهار اشکال وارد شده است، اشکال اوّل، اشکال مرحوم میرزای نائینی است. ایشان در اجود می فرمایند این صلاتی که در قبل بوده است این قدر بسیط و ساده بوده است که با مفهوم اسلامی اش خیلی فرق می کند، این همان حقیقت لغویه بوده است، نماز آنها همان دعاست. در اسلام، نماز دعا نیست. یک مرکّب عبادی است، یک ماهیت جدید است. بعد ایشان می فرمایند صلات در اینجیل برنابا (که اصلش انجیل برنابه است) را نگاه کرده ام که خیلی ساده است و چند تا دعاست، نمازی نیست که ما بگوییم این همان نماز است که در ماهیت با نماز ما مشترک است. بنابراین اگر این الفاظ در شرایع قبل به کار رفته، که رفته است، در معنای لغوی اش به کار رفته است. در اسلام ولی معنایش عوض شده است. پس وجودش در شرایع سابق منافاتی با حقیقت شرعیه ندارد.

جوابی که به اشکال میرزا داده می شود که اوّلا انجیل بارنابا که سند نشد، انجیل بارنابا یک متن من درآوردی جعلی است و حجّیت و اعتباری در مسیحیت ندارد و قدیمی ترین نسخی که از این انجیل هست برای قرن 16 است. انجیلی که مسیحی ها قبول دارند برای قرن اوّل است که ما در مورد آن ها هم حرف داریم. خود بارنابه حواری حضرت عیسی علیه السلام نبوده است، او شاگرد پلوس است و حتی پلوس هم حواری حضرت عیسی علیه السلام نبوده است. پلوس کسی است که مسیحیت را منحرف کرد و مفاهیم مشرکانه را وارد مسیحیت کرد. البته در بعضی از متون قدیمی مسیحی بارنابه را جزء هفتاد شاگرد حضرت عیسی ذکر کرده اند. اما به هر حال این انجیل سندیت تاریخی ندارد و پیش مسیحی ها هم سندیت ندارد.

ثانیا احکام مسیحیت در اناجیل نیامده است، احکام مسیحیت در متون کلیسایی آمده است. ثالثا وقتی شرایع سابق می گوییم فقط مسیحیت نیست، یهودیت هم هست، آنها یک نماز مفصّل پنج وقتی دارند. بنابراین عبادتی به نام نماز فراتر از لغت در شرایع سابق بوده است که در قرآن هم آمده است. ﴿اوصانی بالصلاة﴾ که در قرآن آمده است، یا الصلاة اخر وصای الانبیاء این ثبوتش مسلّم است و نمی توان گفت معنای لغوی بوده است. بنابراین اشکال مرحوم نائینی به آخوند وارد نیست.

اشکال مرحوم میرزا محمد کفایی و پاسخ از آن

اشکال دوم که اشکالی از مرحوم میرزا محمّد کفایی است، یعنی پسر آخوند،( که ایشان از علمای بزرگ و مجاهد بوده است، که هم در مشروطه فعّال بودند هم بعد از آن در زمان رضا خان لعین جزء مبارزین بودند که بنا به بعضی از قرائن و شواهد قابل استناد شهید هم شده است. نقل های معتبری هست که به دست پزشک احمدی تزریق صورت گرفت و به قتل رسید) آراء ایشان در حاشیه مشکینی بر کفایه منعکس شده است. اشکال ایشان این است که اگر ما حرف مرحوم آخوند را بپذریم که این ها در شرایع قبل بوده است، زبان شرایع سابق که عربی نبوده است، یهودیت زبانشان عبری بوده و زبان حضرت عیسی علیه السلام آرامی بوده است. بعضی از متون شرایع سابق هم سُریانی است، یونانی و رومی هم هست. صلات و صوم فرض کنیم در شرایع قبل بوده است، چه تاثیری در عربی دارد. ما می خواهیم بگوییم این استعمال این الفاظ در زبان عربی برای این ماهیت ها وضع شده است. این که معادل این ها در زبان های دیگر برای همین ماهیت ها وضع شده باشد چه ربطی به عربی دارد؟ پس ثبوت این حقائق و این الفاظ برای حقائق جدید در شرایع دیگر منافاتی با حقیقت شرعیه ندارد.

اما پاسخی که به این اشکال داده می شود که درست است که اصل زبان در آن شرایع، زبان های خودشان است و منافاتی هم ندارد اما از قرن ها قبل از اسلام یهود و نصاری به جزیرة العرب آمده بودند، بنابراین این الفاظ قبل از اسلام به عربی تبدیل شده بود، نصارای نجران وقتی خدمت پیامبر اکرم آمدند و بحث کردند به چه زبانی بحث کردند؟ به عربی بوده است. پس بنابراین الفاظ عبادات شرایع سابق معادل عربی پیدا کرده بود. اگر این حرف درست باشد که درست هست، پس وضع این ها در زبان عربی برای ماهیت عبادی برای قبل از اسلام است. پس اشکال ایشان هم وارد نیست. اشکالات دیگر برای جلسه بعد.

 


[1] آخوند خراسانی محمدکاظم بن حسین. (1409). کفایة الأصول (طبع آل البيت) (p. 22). قم - ایران: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث.