درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1403/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه / حقیقت شرعیه/ دسته بندی الفاظ در شرع و اقوال در حقیقت شرعیه

 

مرور مباحث سابق

بحث در حقیقت شرعیه بود، عرض کردیم که چون اکثر معارف ما و بیشترین حجم از احکامی که به ما رسیده است از طریق دلیل لفظی وارد شده است، یعنی آیات و روایات معصومین علیهم السلام، بنابراین مسائلی که مربوط به الفاظ هست، در موضوع الفاظ هست اهمیت پیدا میکند. حقیقت شرعیه هم ناظر به الفاظ آیات و روایات است لذا از این جهت اهمّیت پیدا کرده است. طبیعتا این سوال نسبت به اصل تشریع پیش می آید که این الفاظی که در اسلام وارد شده است و بسیاری اش را هم می دانیم که ابداع در اصل اسلام است، برای قبل از اسلام نیست، (هر چند برخی برای قبل از اسلام است) این ها چه زمانی از معنای قبلی به معنای مصطلح نقل صورت گرفته است؟ اهمیت این بحث یکی در آیات قرآن کریم است و یکی در روایات نبوی و بعد از آن ما علم داریم که اینها تبدیل به معنای حقیقی شده اند و خیلی از مصطلحات شرعی ما تا به عصر امام باقر و امام صادق علیه السلام رسیده است، این ها حقیقت پیدا کرده اند و معنای مجازی ندارند. اما در طول 23 سال که عصر نبوّت و بعثت پیامبر مکرّم هست روایاتی که ناظر به بعضی از مخترعات شرعیه هست، آیا این روایات را ما باید به معنای لغوی بگیریم یا به معنای اصطلاح؟ جلسه قبل مثال زدیم که در روایت نبوی داریم که الوضوء قبل الطعام ینفی الفقر، حالا این وضوء معنای مصطلح است یا در معنای لغوی است که شخص دست هایش را بشوید؟ برای فهم این فرمایش پیامبر اکرم لازم است که بدانیم وضو حقیقت شرعیه دارد یا ندارد.

ثبوت حقیقت شرعیه یعنی چه؟ یعنی معنا در عصر تشریع تغییر پیدا کرده است و لفظ برای معنای جدیدی وضع شده است و از معنای قدیم خودش چه لغوی چه عرفی به معنای جدید منتقل شده است. اگر چنین چیزی را قبول کنیم یعنی ما حقیقت شرعیه را ثبوتا قبول داریم، حالا اثباتا یک بحث دیگری است.

بعضی مفاهیم بعدا بوجود آمده است مثل مصفحف، ابتدا که قرآن به صورت اوراق بوده است، بعد جمع آوری شد و نامش را مصحف گذاشتند. طبیعتا اعمال و افعالی که ناظر به قرآن شریفه است بعدا به وجود آمده است مثل استخاره [به کتاب]، بعضی هم از قبل بوده است، مثل حجّ که از زمان جاهلیت بوده است. قطعا برخی از این مفاهیم در عصر حضرت رسول از استعمال مجازی خارج شده است و به استعمال حقیقی تبدیل شده است و نقل صورت می گیرد. اگر این را قبول داشته باشیم ثبوتا حقیقت شرعیه را پذیرفته ایم. اگر هم بگوییم در هیچ موردی ثابت نیست که در وضع تغییری اتّفاق افتاده باشد، استعمالاتی هم که بوده به شکل مجازی بوده مثلا ﴿انّ صلاتک سکن لهم﴾ دعای تو باعث آرامش است به هر حال اگر ما این تغییر در وضع برایمان اثبات نشود یعنی حقیقت شرعیه را قبول نداریم و اثرش این است که باید روایات نبوی را در معنای لغوی بگیریم مگر این که خلافش با یک قرینه و شاهدی ثابت شود. البته بحث ثمره اش را مفصّلتر مطرح خواهیم کرد. پس حقیقت شرعیه در واقع به معنای وضع الفاظ در معانی جدید و مفاهیم مستحدثه توسط شارع مقدّس است.

در این که امروز این الفاظ به صورت حقیقی استعمال می شوند شکی نیست چون بعد از پیامبر قطعا حقیقت شده اند. اما سوال این است که تغییر کی اتّفاق افتاده است؟ اگر در عصر تشریع باشد حقیقت شرعیه را قبول داریم و اگر این مطلب ثابت نباشد یعنی ما حقیقت شرعیه را قبول نداریم.

در قرآن داریم ﴿قوموا لله قانتین﴾ برخی از کتب آیات الاحکام این را جزء ادله مشروعیت قنوت آورده اند، اما این کلمه که سیزده بار در قرآن به کار رفته است معلوم نیست که در معنای قنوت به عنوان عبادت خاص استعمال شده باشد. این را بیشتر به خشوع و مطیع خدا بودن معنا می کنند، یعنی با اطاعت از خدا به پاخیزید، برای اطاعت از خدا حرکت کنید، اقدام کنید.

یا در روایت نبوی هست که صلّوا اذا رایتم الهلال، ممکن است کسی بگویید احادیث نبوی از غیر طرق ما سند فقهی ندارد ولی به کمک قواعدی مثل تسامح در ادله سنن ما خیلی از فرمایشات نبوی را در مستحبّات و با مقداری توسعه در مکروهات به کار می گیریم حتی اگر سند معتبر فقهی هم نداشته باشد. در این جا اگر صلاة به معنای لغوی باشد یعنی دعا کنید اگر به معنای اصطلاحی باشد یعنی نماز بخوانید.

یا الوضوء قبل الطعام ینفی الفقر [که قبلا اشاره شد.]

دسته بندی الفاظ در شرع مقدّس

و اشاره کردیم که الفاظی که در شرع مقدّس استعمال شده است به طور کلّی برخی از بزرگان به سه دسته تقسیم کردند.

یک دسته الفاظ مربوط به اعیان خارجیه است، یعنی خیلی از کلماتی که در شرع، در فقه به کار رفته است مابازاء در عالم خارج دارد، مثل طلا و نقره، احکام مربوط به غلّات اربعه (گندم و جو و کشمش و امثال آن) احکام مربوط به انعام ثلاثه، ابل و بقر و غنم، احکام مربوط به ترات و میاه داریم. این ها اعیان خارجیه و موجودات تکوینی و واقعی هستند که بخش از زیادی از الفاظ در فقه اسلامی از این قبیل است.

دو) اعتبارات عرفیه، یعنی خیلی از الفاظی که در شرع مقدّس وارد شده است مخترعات عرف است، مخترعات اسلام نیست، ماهیت هایی نیست که اسلام ابداع کرده باشد. ماهیت های عقلایی است، مثل معاملات، بیع که برای اسلام نیست، بیع، اجاره، زوجیت و نکاح، مالکیت، ضمان، ابداعات اسلام نیست. این ها نیز هیچ کدام محل بحث نیست.

سه) که محل بحث از الفاظ در شرع مقدّس است، که اصطلاحا به آن مخترعات شرعیه می گوییم، یعنی ماهیت هایی که در اسلام به وجود آمده است، مثل نماز به این کیفیت خاص، البته بعضی از این الفاظ شکلی در شرایع سابق داشته و بعضی هم اصلا مسبوق به سابقه هم نبوده است و ابداع اسلام است. به این ها مخترعات شرعیه می گوییم که بیشتر در مقوله عبادات است. در معاملات و احکام هم هست اما بیشتر در عبادات است. بحث حقیقت شرعیه ناظر به این قسم است.

حال سوال این است که وضع این الفاظ در زمان پیامبر به وجود آمده است یا بعد از پیامبر اکرم؟ تمام سوال در حقیقت شرعیه این است.

برخی مثل مرحوم امام رحمت الله علیه نظرشان این است که بحث حقیقت شرعیه ثمره ای ندارد چرا که امروز که نگاه می کنیم یقین به معانی این الفاظ داریم. البته در بحث ثمره عرض می کنیم که اگر دایره این الفاظ را از فقه وسیعتر بگیریم و جنبه معارفی را هم در نظر بگیریم [ثمره اش ظاهر می شود] مثال زدیم که در این روایت معروف نبوی؛ افضل اعمال امّتی انتظار الفرج، این جنبه فقهی ندارد ولی جنبه معارفی دارد. انتظار فرج بعدها یک معنای خاصّی پیدا کرد، یعنی انتظار فرج امام زمان علیه السلام، که از ائمه علیهم السلام که می فرمودند فرج کی است؟ علائمش چیست؟ اما در عصر پیامبر که این را فرمودند این هم یعنی انتظار فرج امام زمان علیه السلام؟ برخی از بزرگان هنوز این روایت را به صورت عام معنا می کنند.

شکل های استعمال لفظ در معنای حقیقی

استعمال لفظ در معنای حقیقی به چهار شکل است؛

یک) حقیقت لغویه؛ استعمال لفظ در معنای موضوع لهی که خود واضع وضع کرده است. این واضع ممکن است یک شخص باشد، ممکن است یک جمعی باشند، ممکن است یک نهاد مثل فرهنگستان باشد. استعمال لفظ در معنای موضوع له حقیقت لغویه است.

دو) حقیقت عرفیه؛ استعمال لفظ نه در معنای موضوع له اوّلی بلکه در معنایی که بعدا تبدیل به معنای موضوع لهش شده است، این تبدیل و نقل توسط عرف صورت گرفته است، مثال کلاله را مطرح کردیم که به معنای برادر و خواهر های متوفّی هستند ولی از نظر لفظی بهم معنای سربند است، چیزی است که به عنوان زینت روی سر بسته می شده است. یا مثلا دعا که یک حقیقت لغویه به معنای صدا زدن دارد و یک حقیقت عرفیه دارد یعنی از خدا چیزی را خواستن، این حقیقت عرفیه اش است. پس بنابراین ما حقیقت لفظیه و حقیقت عرفیه و حقیقت لغویه داریم.

سه) حقیقت شرعیه داریم که معنایش با این توضیحاتی که دادیم روشن است یعنی استعمال لفظ در معنای موضوع لهی که شارع آن لفظ را در آن معنا وضع فرموده است که منظور ما از وضع شرعی وضع در زمان پیامبر اکرم است.

چهار) حقیقت متشرّعیه که وضع الفاظ در معانی شرعی بعد از عصر تشریع است و اگر لفظ در آن معنا استعمال بشود، استعمال حقیقی به نحو حقیقت متشرّعیه است، یعنی استعمال در معانی که در اسلام وضع شده است به صورت وضع تعیّنی و تدریجی.

تقریبا بر اساس همین چهار نوع ما اقوالی در حقیقت شرعیه داریم. اقوالی که در حقیقت شرعیه داریم پنج تاست.

مقدمة عرض کنم که بحث ما یک جنبه ثبوتی دارد و یک جنبه اثباتی، جنبه ثبوتی اش این است که آیا حقیقت شرعیه ثابت است یا نیست؟ یعنی الفاظی در زمان پیامبر اکرم برای معانی جدید وضع شده اند یا نشده اند؟ این بحث ثبوتی است.

بحث اثباتی اش این است که بعد از این که حقیقت شرعیه را قبول کردیم به یک لفظ می رسیم و نمی دانیم این لفظ بعد از وضع در عصر پیامبر استعمال شده است یا قبل از آن استعمال شده است؟ بنابراین اگر حقیقت شرعیه را ثبوتا قبول کردیم اثباتا هم یک بحثی دارد.

اقوال مطرح در مسئله حقیقت شرعیه

اما اقوال مسئله:

یک) قول به حقیقت لغویه؛ بعضی از اصولی ها قائل هستند که ما حقیقت شرعیه نداریم و این اصطلاحات فقهی معانی جدیدی نیست بلکه مصادیق جدید هستند، صلاة یکی از مصادیق دعاست، زکات یک از مصادیق رشد و نموّ است. پس در اسلام هم در همان معنای لغوی به کار رفتند. این حرف قابل قبول نیست، بین دعا و نماز این قدر فاصله هست که ما بگوییم معنا عوض شده است.

دو) قول به حقیقت عرفیه، یعنی استعمال این الفاظ در این معنای حقیقی است اما نه معانی حقیقی که در شرع اسلام به وجود آمده است، در معانی حقیقی که در شرایع قبلی به وجود آمده است. این ها در عرف ادیان قبلی به کار رفته است. بله صلات دعا نیست، نماز است اما نماز یک مفهوم جدید در اسلام نبوده است. این همه آیات قرآن که ناظر به نماز است آیا مسلمانان تا آن روز نمی دانستند نماز چیست؟ یهودی ها نماز می خواندند در پنج وقت هم می خواندند، اعراب جاهلی حج می رفتند و حجّشان طواف داشت، بسیاری از عناصری که حج دارد داشت، برخی به یک شکل دیگر بود که اسلام تغییر داد. در میان آنها حج بود اما از حج ابراهیمی فاصله پیدا کرده بود. اسلام معنا و مفهوم حج را عوض نکرد، بنابراین این ها حقائق عرفیه بودند.

بله حقیقت لغویه نبودند، حج به معنای سفر و قصد نیست، به همان معنای عبادت خاص است که در آن شرایط تا حدودی تغییر نکرده است اما ماهیت عوض نشده است. روزه هم برای اسلام نیست، روزه هم از قبل از اسلام نیست، این که زمانش جا به جا شده است و صوم وصال در اسلام نداریم، این ماهیت روزه ابداع اسلام نیست.

طبق این قول هم ما حقیقت شرعیه نداریم. البته ثمره این قول دوّم این است که الفاظ زمان پیامبر اکرم را باید در همین معانی شرعی بگیریم، یعنی در معانی لغوی نگیریم، ثمره اش با حقیقت شرعیه یکی است. امام از جهت دیگری فرمودند ثمره ندارد که به آن می رسیم.

سه) قول به حقیقت متشرّعیه است، این که بگوییم برای ما ثابت نیست که در طول بیست و سه سال برای تغییر از استعمال مجازی به استعمال حقیقی کافی نبوده است. بنابراین مسلمانان اوایل نمی فهمیدند که این اصطلاحات به معنای جدید است و همان معنای لغوی را می فهمیدند مگر با قرینه، پس حقیقت متشرّعیه معنایش این است که استعمالات زمان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم همیشه با قرینه بوده است. قرینه هم لازم نیست که قرینه لفظیه باشد، می تواند قرینه حالیه باشد.

وضع جدید در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام به وجود آمده است. در زمان پیامبر برای ما مسلّم نیست یعنی استعمال مجازی است، که اثرش این است ما باید ببینیم قرینه هست یا نیست که به چه معنایی بگیریم.

چهار) قول به حقیقت شرعیه، و آن این است که بگوییم عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای وضع کافی است، وقتی یک حادثه بزرگی اتّفاق می افتد چند ماه هم کافی است. به عنوان مثال با انقلاب اسلامی در عرض چند ماه مجموعه ای از الفاظ به وجود آمد، مثل بسیج، وقتی حادثه بزرگ باشد نیاز به گذشت سال های طولانی نیست. در وضع تعیّنی طول مدّت تابع شرایط است. بعثت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم این قدر اهمّیت داشته است که بیست و سه سال هم برای وضع نیاز نداشته باشد. اگر این را ما بپذیریم (که خواهیم پذیرفت) ما می گوییم حقیقت شرعیه ثابت است و تغییر این استعمال از استعمال لغوی و عرفی به استعمال شرعی ثبوتا مسلّم است. این که دایره اش چقدر هست؟ در معاملات بوده است یا نبوده است؟ این ها محل کلام است.

پنج) این یک دسته از اقوال است که قول به تفصیل است. کسانی که قائل به تفصیل شده اند و حقیقت شرعیه را در بخشی از الفاظ قبول کرده اند، مثلا تفصیلا بین الفاظ کثیر الاستعمال و کثیر الدوران و الفاظ قلیل الاستعمال داریم. الفاظی بوده است مثل عبادات معروف که این ها قطعا در زمان پیامبر حقیقت شده است، ولی الفاظی هم بوده است که خیلی معروف نبوده است مثلا شفعه، این معلوم نیست چقدر در زمان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پیش آمده باشد. آیا اصلا قبلش بوده چنین چیزی یا نبوده است؟

یک قول به تفصیل دیگر در عبادت و غیر عبادت است، بعضی از آقایان حقیقت شرعیه را در عبادات قبول می کنند و در غیر عبادات و معاملات قبول نمی کنند، ما اقوال تفصیل را هم دادیم.

بعضی تا هشت یا نه دسته بندی برای اقوال دارند. اما این ها همه در تفصیلهاست که زیاد می شود. ما 5 دسته کلّی اقوال در حقیقت شرعیه داریم که ان شاء الله در جلسات آینده به آن خواهیم پرداخت.