1403/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: علائم حقیقت و مجاز
در بحث حقیقت و مجاز رسیدیم به این مطلب که علائم حقیقت و مجاز چه چیزهایی هستند و ما با چه نشانه هایی حقیقت را از مجاز تشخیص میدهیم. اولین علامت حقیقت که یک علامت عقلایی است و معروف است به تبادر. تبادر در لفظ به معنی تسابق است. به معنی تسارع یعنی سرعت گرفتن است. در اصطلاح به این معنی است که یک معنایی سبقت بگیرد به ذهن پیش از معانی دیگر. آخوند در کفایه میگوید : انسباق المعنا من نفس الفظ مجردا عن کل قرینه. وقتی که معنایی از خود لفظ به ذهن سبقت گیرد. ولی این انسباق ناشی از خود لفظ باشد. از حاق لفظ باشد.از قرائن و لواحق لفظ نباشد. این علامت حقیقت است. و لفظ در این معنا وضع شده. خب همانطور که ازین اصطلاح هم روشن است. تبادر گاهی ناشی از خود لفظ است. گاهی ناشی از قرائنی است که وجود دارد. خب در صورتی که این انسباق ناشی از خود لفظ باشد. این نشان دهنده ی وضع است. اگر از قرائن دیگر باشد نخیر چنین علامیتی ندارد. این اصل مطلب بود. اما چند نکته وجود دارد.
۱. نکته ی اول این است که تبادر اهل لغت اعتبار دارد. ملاک کسانی هستند که اهل همان زبان هستند و با آن زبان تکلم میکنند. تبادر این افراد ملاک است.
۲. نکتهی دوم اینکه تبادر ما وقتی بهش احتیاج داریم که علم به وضع نداشته باشیم . حالا اگر ما علم به وضع داریم ولی نمیدانیم منظور متکلم چیست؟ اینجا به تبادر کاری نداریم. به اصول دیگر کار داریم. و میگوییم مراد متکلم از استعمال این لفظ معنای حقیقی است نه مجازی. در کشف مراد متکلم به تبادر کاری نداریم در کشف وضع میرویم سراغ تبادر.
۳. نکتهی سوم این است که کشف تبادر از وضع به چه علت است؟ استدلالی که مطرح شده است این است که وقتی که یک معنایی به ذهن انسان خطور میکند همان اول این ناشی از سه چیز میتواند باشد. یا ناشی از یک رابطه ذاتی بین لفظ و معنا است مثل رابطه ی ذاتی که بین بعضی از علامت ها و بعضی از اتفاقات و حوادثی است. مثلا دود و آتش. بین لفظ و معنا هیچ رابطه واقعی وجود ندارد. و وضع از مقوله ی جعل و اعتبار است. یا ناشی از علقه ی وضع باشد. چون که این لفظ برای این معنا وضع شده این معنا به ذهن ما متبادر میشود. یا ناشی از قرائن باشد. در اثر یک شواهد و لواحقی و اوضاع و احوال خارجی و شخصی این لفظ این معنا را رسانده است. حالت اول منتفی است. حالت سوم هم منتفی است چون خلاف فرض است و خلف است. یک علت بیشتر باقی نمیماند و آن هم این است که این خطور و تصور معنا از لفظ ناشی از وضع باشد. پس بنابراین تبادر نشانه ی وضع است.
منتهی سوالی که مطرح میشود این است که تبادر کاشف از وضع فعلی هست یعنی الان ما وقتی الفاظی را استفاده میکنیم همه ی عقلا هم از تبادر وضع را میفهمند و حقیقت را میفهمند. تشخیص معنا با تبادر یک امر رایج و عقلایی است. این یک امر طبیعی و عقلایی است. منتهی وضع فعلی را نشان میدهد یعنی وضع را در زمان حال. در حالی که ما در نصوص و ادله دنبال وضع فعلی نیستیم ما دنبال وضع سابق هستیم. ما میخواهیم وضع را در عصر تشریع بفهمیم. ما از کجا بفهمیم این معنایی که الان در لسان عربی به ذهن اهل لغت خطور میکند همان معنایی است که در زمان حضرت صادق و باقر علیه السلام متبادر میشده . پس بنابراین آن مقداری که تبادر ثابت میکند از حقیقت آن معنای امروزی است. اما آنکه در گذشته هم چنین وضعی وجود داشته این محل کلام است.
ما اینجا یک اصل دیگری داریم به نام اصاله الثبات. یعنی اصل بر این است که معنا ثابت میماند. این یک اصل عقلایی است. که مورد اختلاف هم هست. ولیکن محل بحث ما تبادر است. اگر ما بخواهیم با تبادر معنی موضوع له را در عصر صدور نصوص ثابت کنیم به انضمام این اصل که اصل ثبات و عدم نقل است. با این میفهمیم معنی این عبارات و الفاظ در عصر ائمه چه بوده است. استدلالش هم این است که میگویند این الفاظ در طول این هزارو چند صد سال متروک و محجور که نبوده و استعمال میشده. اگر معنایش عوض شده بود در کتب و آثار منعکس میشد. اینجور نبوده که این الفاظ در جایی دیگر منعکس نشده تا امروز روز. اگر قرار بود این معانی عوض شود ما مبدا این تغییر را در آثاری که در این فواصل بوجود آمده باید میدیدیم و میفهمیدم. استعمال متصل بوده. تبدل را ندیدیم و هیچ جا منعکس نشده پس چنین تبدیلی انجام نشده. حتی دچار شک هم نمیشود در تغییر معنا. و در همان معنایی استفاده میکنیم که الان هم میفهمیم. مگر اینکه قرائن و شواهدی بر این تغییر وجود داشته باشد. وگرنه تا آنجا که میفهمیم و تبادر حاصل میشود یعنی معنا را بلدیم. و معنا هم منطقی است. و ما دچار شک هم نمیشویم .در جواب این سوال که تبادر معنای وضع فعلی را نشان میدهد فقط... وضع سابق را چطور.
میگوییم آن را به کمک اصاله الثبات ثابت میکنیم و میفهمیم تا زمانی که دلیل و شاهدی بر نقل پیدا نکردیم عقلا بنا را بر عدم نقل میگذارند. به کمک اصل عدم نقل ما نصوص و روایات را استنباط و فهم میکنیم. اگر بگوییم به وسیله استصحاب، استصحاب قهقرایی ایجاد میشود که حجت نیست. مهم ترین علامت و نشانه حقیقت تبادر است. دیگر علامات را در جلسه آینده بیان میکنیم.