درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه مبحث معانی حرفیه

 

عرض شد که بعضی از الفاظ به لحاظ قواعد عربی اسم هستند و جزو اسماء محسوب می شوند ولی از جهت وابسته بودنشان به معنای دیگری استقلال ندارند و نوعی معنای حرفی دارند اسماء اشاره در موردشان مطرح شد که اشاره آن ها را خاص می کند و معنا و موضوع له خاص به آن ها می دهد یا در مورد ضمائر صحبت مختصری شد و عرض کردیم که مرحوم آخوند در کفایه که اصلا حروف را دارای موضوع له عام می داند و خصوصیت و جزئیت را در مقام استعمال و کاربرد قائل است خب اینحا هم می گوید معانی ضمائر معانی اسمی هستند و مرحوم آقای بروجردی عرض کردیم که این ها تماما اشاره است یعنی ضمائر هم از قبیل اسماء اشاره هستند و برای ایجاد اشاره وضع شده اند( که اشاره هم برای غائب است و هم برای مخاطب و هم برای متکلم می باشد) که در این صورت معانی ضمیری معانی حرفی می کنند که خب البته مرحوم امام هم ضمائر را دارای معنای حرفی می دانند که به معنای وابسته بودن به یک معنای دیگری می باشد بنابراین ضمیر معنایش وابسته ی به مرجع ضمیر است یا اسماء اشاره معنایش وابسته به مشارالیه است و استقلال ندارند از این جهت ما می گوییم معنای حرفی دارند حالا وقتی معنا، معنای حرفی شد یک نوع خصوصیت و جزئیتی پیدا می کند مرحوم امام می فرمایند که موضوع له ضمیر غائب برای اشاره است یعنی ایجاد اشاره اما خب ایشان موضوع له ضمیر مخاطب و متکلم را را از سنخ اشاره نمی دانند یعنی کسی که به خودش اشاره نمی کند و یا به مخاطب که اشاره نمی کند که این در واقع از قبیل هویت متعینه و شخصیه است یعنی موضوع له ضمیر مخاطب و متکلم آن هویتی متعینی است که دربرابر گوینده و یا شنونده گوینده است پس بنابراین اشاره نیست بلکه تعین و تشخص است یعنی هویت کلی نیست که مرحوم آخوند می گفت به قول آقایون من نوعی بنابراین منظور از متکلم من نوعی نیست بلکه منظور من شخصی و واقعی است یا مخاطب شخصی و واقعی یعنی اصل این ضمیرها برای تشخص وضع شده است حالا استعمال می شود در مواردی برای من نوعی و یا توی نوعی آن دیگر خارج از موضوع له است بنابراین ایشان در تنقیه الاصول ج 1 می فرمایند: (و اما الضمائر مثل هو و هما و هم و نحوها فالحق عینها انها ایضا حروف لا اسماء و انها موضوعه للایجاد الاشاره و الفرق بین هو بین الاسماء الاشاره المعروفه هو انها للاشاره الی الغائب و تلک للاشاره الحاضر المحسوس و ما فی حکمه اما مثل انت و انتما و انتن و نحن فالظاهر انها لیست بضمائر بل لفظ انا موضوع للمتکلم _البته متکلم شخصی نه نوعی_ و انت للمخاطب الواحد و انتما لاثنین و انتم لثلاثه و هکذا کما ان رید و عمرا موضوعان للشخص و الفرق هو ان اعلام الشخصیه موضوعه لشخص الخاص المعین بخلاف حاضر) حالا ضمائر اعم از اینکه برای اشاره باشند طبق فرموده ی آقای بروجردی و چه برای تخاطب و یا ارجاع به متکلم باشد بقول امام فرقی نمی کند از این نظر که طبق هر دو مبنا اینها معانی شان معانی حرفی و خاص هستند و معانی اسنی ندارند یعنی به مرجع ضمیر وابسته هستند بنابراین ما به عنوان نتیجه گیری می گوییم همانطور که در اسماء اشاره وضع برای مشارالیه + مفهوم اشاره شده اند یعنی نه برای مفرد مذکر و مونث بلکه مفرد مذکر و یا مونثی که مشارالیه و طرف اشاره قرار بگیرد که این قید اشاره اسماء اشاره را تبدلیش می کرد به وابستگی و خصوصیت حالا در ضمیر هم همین را عرض می کنیم می گوییم ضمائر هم از سنخ اشاره هستند ( چنان چه که آقای بروجردی معنای اشاره را وسیع گرفته بودند) یعنی تعیین اعم از تعیین عملی و با لفظی اما اگر بگوئیم تماما اشاره نیستند بلکه برخی شان تخاطب هستند بالآخره ضمائر برای آن معنای مرجع وضع شده اند یعنی من_ شما_ او_ آن ها_ + مفهوم ارجاع حالا ارجاع از سنخ اشاره باشد و یا نباشد پس یک معنای اسمی دارند که معنای اسمی شان همان مرجع ضمیر است و یک معنای حرفی دارند که آن اشاره کردن و ارجاع دادن است مثلا وقتی ما می گوییم انت این با انسان و مفهوم طلبه و مفهوم دانشجو فرق می کند یعنی تویی که در مقابل من هستی بنابراین تلفیق این معنای حرفی و اسمی خصوصیت و جزییت می شود لذا ضمائر بدلیل وابسته بودن به مرجع ضمیر متضمن معنای حرفی هستند که اگر این مرجع ضمائر نباشد این ضمائر بی معنا هستند یا خیلی گنگ و مبهم هستند سومین دسته از این مبهمات _ به مجموع این ها که شبیه حروف هستند مبهمات گفته می شود چون حروف هم مبهم هستند_ موصولات هستند که معانی مبهمی هستند مثل الذی، آن چه ، آن که، کسی که ، چیزی که ، خب بقیه اش چی ؟ وابسته به صله است برخی از آقایون مثل همین بزرگانی که اسم برده شد مثل مرحوم امام و دیگران قائل هستند که معانی شان معنای حرفی است چون وابسته به یک معنای دیگری هستند ولی خب برخی از آقایون می گویند موصولات با ضمیر واسماء اساره تفاوت دارد از چه جهت؟ از این جهت که این ها رابطه شان با صله رابطه ی اجمال و تفصیل است بالآخره اسامی در عالم الفاظ مبهم باشند مثلا شیء، چیز که خب چی هست اصلا ؟حیوان است؟ جامدات است ؟ خوردنی است ؟ پوشیدنی است ؟ که همه ی این ها را در بر می گیرد خب هر چیری که مبهم باشد که نمی توان گفت معنای حرفی دارد بنابراین خیلی از معاصرین در موصولات دیگر این حرف را نزده اند و گفته اند موصولات اسم هستند منتها معنای اسمی گنگی است و رفع ابهامش هم بواسطه ی صله است لذا ارجاع و اشاره نیست چون ارجاع و اشاره معنایشان یک معنای ایجادی و انشائی و احداثی است در صورتی در مانحن فیه ما موصول را ارجاع به صله نمی دهیم بلکه توضیح موصول با صله ی خود می باشد بنابراین اصل مسئله این است که اسمائی وجود دارد که از نظر معنوی و معنایی از سنخ حروف هستند حالا هر آنچه در حروف گفتیم مثلا وضع عام موضوع له خاص همین حکم و بیان را در رابطه ی با طیفی از اسماء هم می گوییم که معنایشان وابسته ی به یک چیز دیگری است و در مصداق معنایشان تجلی و ظهور پیدا می کند مثل حروف که در استعمال و مصادیق ظهور و بروز پیدا می کنند این در کل بحثی بود که در حول معانی حرفیه مطرح شد در جلساتی که در ضمن این یکی _ دو ماه داشتیم و چون بعد از این می رسیم به اول بحث یعنی حقیقت و مجاز دیگر اول بحث را می گذاریم برای بعد از ماه مبارک و انشاءالله از خدا می خواهیم ماه رمضانی سرشار از معنویت و دعاء و تلاوت قرآن و توجه و توسل داشته باشیم همه و روزه داری شما و روزه داری همه ی مومنین انشاءالله مورد قبول خداوند قرار داده بشود از همه ی شما به طور خاص التماس دعا هم دادم هر جا بودید چه در وطن چه در اماکن زیارتی التماس دعای مخصوص دادم و انشاءالله سال جدید هم که در پیش داریم برای شما و همه ی مردم بهترین سال و معنوی ترین سال پر برکت پر روزی از همه ی جهات باشد انشاءالله و در پناه امام زمان باشید و انشاءالله بعد از ماه مبارک و در سال جدید در خدمت شما خواهیم رسید.