1402/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بحث معانی حرفیه
بحث در معانی حرفیه بود که ان شاء الله اگر بشود امروز بحثش را به اتمام برسانیم . در معانی حرفیه گفتیم که چند نظریه وجود دارد ، چون کمی فاصله افتاده خلاصه ای میگویم از قبل . یک نظریه ، نظریه ی مرحوم آخوند صاحب کفایه بود ایشان قائل بودند که معانی اسمیه و حرفیه فرقی ندارند و در هردو وضع عام و موضوع له عام است. هم معنا و مترادف هستند و اتحاد معنوی دارند. فقط در مقام استعمال باهم تفاوت دارند. یعنی اینکه هرکدام در موقعیت های مختلفی به کار میروند . جواب داده شد که فرمایش ایشان خلاف تبادر است. آنچه که از معنی اسمی متبادر میشود بر ذهن و آنچه که از حروف تبادر پیدا میکند با هم فرق میکند و خلاف ترادف است. معنای اسمی و حرفی به جای هم به کار نمیروند. اگر هم معنا بودند. باید میتوانست در مواردی لااقل به جای هم استعمال شود. در صورتی که اینطور نیست. بنابراین هم خلاف تبادر بود هم خلاف ترادف. این یک نظریه بود که قبلاً صحبتش شد. نظریه دوم نظریه ی مرحوم شیخ رضی ملقب به نجم الائمه ، صاحب کتاب شرح کافی است. ایشان قائل به نظریه علامیت بودند. میگفتند حروف علامت ها هستند و هیچ معنایی ندارند فالحرف وحده لا معنی له اصلح. حرف به تنهایی هیچ معنایی ندارد و عبارتی که بیان شد. در جواب به ایشان هم گفته شد که این هم خلاف تبادر است بالاخره معنای مستقل نداشتن به معنای بی معنا بودن نیست. از حروف یک معنایی به ذهن خطور میکند اینجور نیست که حرفی گفته شود و هیچ انعکاسی به ذهن نداشته باشد. شما وقتی میگویی در از به روی یک انتظاری در مخاطب ایجاد میشود که بقیه اش چی؟ اگر بیمعنا بود انتظاری ایجاد نمیشد. حروف معنای مستقل ندارند ولی معنا دارند. این هم نظریه دوم بود که قبلاً در موردش صحبت شده بود. نظریه سوم نظریه ی تباین و تمایز ذاتی است یعنی معانی اسمیه و حرفیه با هم تمایز دارند و هم معنا نیستند و آلیت و استقلالیت جزو معناست و همین که وابسته و تبعی و آلی بودن در حروف داخل در معناست همین باعث میشود که معنایش از معانی اسمی تفاوت کند یعنی من مترادف با ابتدا نیست ، معنایشان نزدیک به هم است ولی مترادف نیستند و تمایز دارند . در این تمایز چند بیان و توضیح وجود دارد . یک : توجیح مرحوم میرزای نائینی بود ایشان میفرمودند حروف معانی را ایجاد میکنند و دلالتی ندارند و دال بر معنایی نیستند. موجد معنا هستند وقتی استفاده میشوند. اجزای کلام که مرکب است از معانی اسمی برای اینکه تشکیل بدهند جمله و قضیه ای را احتیاج دارند به یک سری پیوند ها و ارتباطاتی این پیوند ها را این حروف ایجاد میکنند . معانی حرفیه معانی انشائی هستند نه معانی اخطاری. عبارت مرحوم میرزا در اجود التقریرات که تقریرات مرحوم آقای خویی است از استادشان این است.میفرماید: ان المفاهیم الاسمیه باجمعها مفاهیم الاخطاریه. اسامی مفاهیم اخطاری هستند. یعنی به ذهن خطور میکند یک معانی را. وقتی شما یک معنای اسمی را به کار میبری معنایی در ذهن خطور میکند و متقرره فی عالم المفهومیه. اینها معانی هستند که ثبوت و تقرر دارند و در ذهن نشسته اند و مستقله بحد ذاتها، مستقل هستند و وابسته نیستند. در عالم ذهن و مفهومیت استقلال دارند و هویتها فی ذلک العالم .. دارای هویت هستند در عالم مفاهیم. و المعانی الحرفیه، اما معانی حرفیه المفاهیم العدویه، مفاهیمی که ادات و آلت هستند وابسته به معنای دیگری هستند. به اجمعها، اینها همه شأن معانی الایجادیه هستند. معانی ایجادی هستند فی الکلام . و لا تقرر لها فی عالم المفهومیه و لا استقلال بذاتها و حقیقتها. اینها تقرر و ثبوت و استقلالی ندارند و میخواهند خودشان معنایی را ایجاد بکنند.این فرمایش مرحوم نائینی است. لفظ فی حکایت از ظرفیت ندارد تازه ظرفیت را ایجاد میکند.جوابی که داده شده این است که خب این ایجاد ربط منافاتی ندارد که واجد معنا باشد اگر دلالتی بر معنا نمیکردند چطور آن معنا در لفظ ایجاد میشود.چرا فی معیت ایجاد نمیکند. اگر قرار باشد هیچ معنایی نداشته باشند پس حروف میتوانند به جای همدیگر به کار بروند بستگی به اراده ی مستعمل دارد. در صورتی که اینگونه نیست و اینها باید در همان نسبت هایی که برای آن نسبت ها وضع شده اند به کار بروند. اینها پیچ و مهره های مخصوصی هستند و به جای هم به کار نمیروند. ثانیا اگر دارای معنا نباشند قابل تصدیق و تکذیب نیستند چون انشا قابل تصدیق و تکذیب نیست. همین صدق و کذب داشتن اینها دلالت است و نشان دهنده ی حکایت و اخطار است. پس واجد معنا هستند. ایجاد ربطشان مبتنی بر معنی ربطی هست که دارند. اگر معنی ربطی نداشتند ایجاد ربط هم نمیکردند. این فرمایش مرحوم میرزا. فرمایش و مسلک دوم در تمایز مسلک تضییق میباشد. از مرحوم آیت الله خویی. شاگرد میرزای نائینی.ایشان میفرماید معانی اسمی معانی وسیع و گسترده و دامنه داری هستند. و اطلاق خیلی زیادی دارند. حروف اطلاق این معانی اسمیه را تحدید میکند. نقش حرف نقض مضیق است. وقتی میگویی «در مسجد» با مسجد فرق میکند. عبارت محاضرات که تقریر آقای خویی است میباشد: انَّ الحرف موضوع لتخصيص المفهوم الاسمي وتضييقه بمعنى انَّ المفهوم الاسمي قابل في نفسه مفاهیم اسمی للتخصيص إلى حصص كثيرة والانطباق عليها.فان أريد تفهيم ذات المعنى أمكن الاكتفاء بالاسم ، وامَّا إذا أريد تفهيم حصّة خاصة منه فحيث انَّ الاسم لا يفي بذلك فلا بدَّ من تفهيمها بنحو تعدد الدال والمدلول بأن يكون الاسم دالًا على ذات المعنى والحرف دالًا على تحصصه وضيق دائرة قابلية الانطباق فيه. وقتی شما میخواهی مفهوم وسیعی را القا کنی از اسم استفاده میکنی. وقتی بخواهی یک بخشی از آن معنا را القا کنی حروف را به کار میبری. اسم حصه ها و بخش ها را نمیتواند افاده نماید. غیر از یک لفظی که دلالت میکند بر ذات معنا یک لفظ دیگر هم باید بیاوری که دلالت کند بر حصه ی معنا. آن که دلالت میکند بر حصه ی معنا حروف است.و میشود تعدد دال و مدلول. شما قابلیت انطباق معنا را مضیق میکنی به بخشی از معنا. این فرمایش مشکلی ندارد ولی منافاتی با معانی حرفیه که معانی دلالی باشد ندارد. این نقش حروف است.این خلط معنا با غرض و نقش و کارکرد است. فرمایش آقای خویی یکی از کارکردهای حروف است. ولی معنا این نیست. تضییق اثر معنا است. پس بنابراین این هم مطلبی که آقای خویی فرموده بودند. و بالاخره مسلک سوم و آخر در نظریه ی تمایز. از مرحوم آقا ضیاء عراقی و مرحوم محقق اصفهانی. آن هم این است که حروف واجد معنا هستند و معنایشان هم با معنای اسمی فرق میکند و تمایز دارند اما معانیشان معانی ربطی هستند. ما در عالم واقع چند دسته از موجودات داریم غیر از واجب الوجود. یک دسته وجودشان فی نفسه و لنفسه هست یعنی مفهوم مستقلی دارند و وجود مستقلی هم دارند. که جوهر نام دارند مثل جسم. در وجود خارجیشان نیازمند نیستند. و قائم به غیر نیستند. هم مفهوما هم مصداقا مستقل هستند. دسته ی دیگر اعراض هستند فی نفسه هستند ولی لغیره هستند. مثل رنگ ها و شکل ها و... خودشان وجود مستقلی در خارج ندارند. ولی مفهومشان مستقل هست. دسته ی سوم از موجودات هستند که نسبت ها و ربط ها نامیده میشود و وجودشان تبعی است و لغیره است. فی غیره هم هستند. هم در ذهن معنایشان وابسته هست هم در خارج وجود استقلالی ندارند. وجودشان وجود رابط است. هرکدام از این سه دسته باید مابه ازایی در عالم کلمات هم داشته باشند. حروف موجودات دسته سوم را بیان میکنند. و بیان پیوند ها و رابطه ها هستند. حروف فاقد معنای مستقل هستند. ولی به این معنا نیست که بی معنی هستند. نتیجه گیری این شد که معانی اسمی و حرفی باهم یک تمایز دارند. و اتحاد معنایی ندارند. دو تمایزشان نه به شکل ایجادی است نه به شکل تضییق است بلکه به شکل معانی ربطی و تبعی است. این معنای ربطی واقعیت خارجی دارد. حروف انعکاسی است از پیوند ها و ربط هایی که در عالم واقع بین موجودات است. حروف دارای معنای ربطی است. با معانی اسمی کاملا فرق میکند. این خلاصه ای از نظریات بود که بیان شد.