درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خارج اصول

 

خب تعریف مشهور را از علم اصول مطرح کردیم که خب البته ایراداتی باین تعریف وارد شده بود از جمله خود آخوند در کفایه باین تعریف ایراداتی وارد کرد و برلی آنکه آن ایرادات و تعاریف نباسد ایشان یک تعریف جدیدی را مطرح کردند میفرمایند هو الصناعه یعرف به القواعد التی یمکن ان تقع فی طریق الاستتباط الاحکام او التی(یعنی قواعد التی) ینتهی الیها فی مقام العمل بنابراین ایشان یکمقداری تعریف را تغییر دادند خب این تعریف ویژگی ها و خصوصیاتی دارد که در تعریف مشهور نبود در تعریف مشهور آمده بود هو العلم بالقواعد التی...بجای علم مرحوم آخوند تعبیر بصناعت را بکار برده اند که برای تاکید به کاربردی بودن این علم است زیرا برخی از دانش ها جنبه نظریشان قویتر است مثل فلسفه و بعضی ها هم جنبه کاربردیشان قویتر است مثل منطق اصول هم جنبه کاربردی دارد برای علم فقه جنبه آلی دارد منظور از صناعت یعنی غرض اجرایی و کاربردی در آن قوی تر است حالت فن و مهارت دارد دیگر قید ممهده در تعریف مشهور برداشته اند ممهده الاستنباط الاحکام الشرعیه قواعدی که برای استنباط احکام شرعی تمهید شده است که خب البته ممهده اشکالاتی داست زیرا این قواعد بتدریج بدست آمده است زیرا عبارت ممهده ظهورش در متلبس بالمبدا بالفعل هست یعنی هم اکنون این قواعد تماما موجود هستند از همان زمانی که این تعریف ایراد شده است در حالی که این قواعد خیلی هایش بعدها امکان دارد بدست آید انتها که ندارد بتدریج فراهم میشوند اشکال دیگر عبارت ممهده این است که کان آن قواعد برای استنباط احکام شرعیه فراهم شده بود در حالی بسیاری از قواعد اصول برای استنباط احکام شرعیه نیست بلکه برای علوم دیگر است مثلا آن قواعدی که مربوط بمباحث الفاظ است که این مباحث برای تشخیص ظهور در الفاظ بوده است بنابراین مرحوم آخوند تعبیر ممهده را حذف کرد که تغییر مناسب و خوبی بود قید دیگری که ایشان در تعریف اضافه کرده است عبارت یمکن ان تقع ..است که اینهم دقت خوبی است زیرا خیلی از مباحث است در اصول که در طریق استنباط قرار نمیگیرد مثلا مباحث مربوط بقیاس یا شهرت یا اجماع منقول و استحسان مطرح میشود خب اینها که بدرد استنباط قرار نمیگیرند پس یمکن ان تقع است بدایل اینکه مثلا قیاس که از منظر عامه مورد توجه و در طریق استنباط قرار میگیرد همین احتمال واقع شدن در طریق استنباط کافی است که در اصول مطرح شود لذا بحث اصولی یک بحث یقینی نیست نکته دیگر که خیلی مهم است عبارت پایانی تعریف است ..التی ینتهی الیها فی مقام العمل که ما گفتیم بزرگترین اشکال تعریف مشهور عدم جامعیت بود یعنی شامل مبحث اصول عملیه نمیشود زیرا در طریق استنباط که قرار نمیگیرند ما با اصول عملیه وظیفه عملی مان را میابیم مربوط به مقام جهل است یا ظن انسدادی را شامل نمیشود یا اصول عملیه عقلیه قیدی که مرحوم آخوند اضافه کرده اند اصول عملیه را هم در بر میگیرد یعنی باید باستصحاب و برائت عمل کنیم پس اصول عملیه در تعریف آخوند قرار میگیرد اینها خصوصیات مثبت این تعریف بود که البته اشکالاتی هم بتعریف آخوند وارد شده است که ما سعی میکنیم تعاریف جدیدتر را در جلسات آینده عرض کنیم به یک نتیجه نهایی برسیم اما اشکالات تعریف آخوند یکی عبارت صناعت است زیرا صناعت مهارت است مثل تجاری عبارت مناسبی برای اصول نیست گرچه جنبه آلیت دارد برای فقه مع الوصف یک علم نظری کاربردی است که با علوم فنی تفاوت دارد لذا نمیتوان تعبیر بصناعت برد دوم اینکه تعبیر زائدی است لازم نیست در متن تعریف بیاید زیرا از ادامه تعریف جنبه کاربردیش استفاده میشود ...ان تقع فی طریق الاستنباط الاحکام.. ثالثا ضرر هم دارد زیرا مرحوم امام میفرمایند با این تعبیر تمامی علم اصول در مبادی قرار میگیرد و دیگر قواعد نیست علم اصول بلکه صناعتی است که با آن صنعت آن قواعد را بدست می آورید در حالی که باید علم اصول صناعتی باشد که این قواعد در داخلش باشد در ضمن عبارت فی طریق الاستنباط الاحکام خب چه احکامی همه علوم احکام دارند احکام پزشکی دانش شیمی داریم کدام احکام ما دنبال احکام شرعی هستیم پس قید شرعی اینجا لازم است که خب البته برخی قید الهیه آورده اند الاحکام الالهیه در عربی احکام یعنی قوانین اشکال سوم قید الکلیه است زیرا همان احکام شرعی هم احکام کلی داریم و احکام جزئی مثلا وقتی گفته میشود این نیز غصبی است این ربطی بعلم اصول ندارد ما در علم اصول قواعدی را بحث میکنیم که به یک احکام کلی برسیم مثلا احکام غصب و نکاح و صلاه و صوم بنابراین در تعریف علم اصول قید کلیت هم می آورند یا قید فرعیه را هم می آورند که مایز اصول دین است زیرا اصول دین احکام اصلی است مثل توحید و یا معاد و یا ختم نبوت نبی مکرم اسلام اشکال دیگر مرحوم آقای خویی مطرح کرده اند که مهم است که اشکال مانعیت تعریف مشهور در اینجا مرتفع نشده است زیرا قواعد رجالی هم در طریق استنباط قرار میگیرد قواعد ادبی هم بکار میرود مثلا برای کشف ظهور الفاظ نیاز به علوم حدیث داریم که در مجموع اینها هم در طریق استنباط قرار میگیرد بنابراین بخش قابل توجهی از علوم اسلامی در طریق استنباط قرار میگیرد که خب اینها جزو اصول نیستند و بالاخره اشکال آخر اشکال مرحوم محقق اصفهانی است در نهایه الدرایه ایشان میگویند مرحوم آخوند تمایز علوم را به غرض میدانست آن غرض واحدی که در هر علم هست باعث تفکیک آن علم از علوم دیگر میشود که خب ایشان در این تعریف دو غرض را مطرح میکنند بنابراین باید علم اصول دوتا علم میبود نه یک علم یعنی آن اصول عملی اش باید یک علم دیگری میبود یعنی اصول صناعتی است که بکمک آن دو تا غرض دنبال میشود یکی قواعدی را که در طریق استنباط ممکن است واقع شود بدست می آید یکی قواعدی که در مقام وظیفه عملی لازم است بدست آید پس باید دو تا علم بشود و ازطرفی قدر جامعی هم ندارند اشکال اصلی عدم مانعیت از اغیار است و دیگر اخد قیود لازم در تعریف بود مثل قید شرعیت و یا اشکال عبارت صناعت که باید مرتفع گردد و بعد از مرحوم آخوند تعاریف زیادی از علم اصول شده از میرزا نایینی و محقق اصفهانی تا معاصرین که ما بهمه آنها نمیپردازیم سعی میکنیم تعاریف مناسب را در جلسه آینده بیان نماییم و برسی کنیم.