1402/08/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خارج اصول
بحث در موضوع هلم اصول بود عرض کردیم که مشهور نظرشان این است که موضوع علم اصول ادله اربعه بعنوانها است یعنی بعنوان دلیلیت و اشکالاتی هم مطرح شد از ناحیه صاحب فصول و هنینطور دیگران که اشکال عمده این بود که خیلی از مباحث اصول حول محور ادله نیست اصلا ما در مباحث الفاظ عوارض الفاظ را بحث می کنیم که مثلا امر و نهی اینها ظهور در چه چیزی دارد مثلا ظهور در وجوب دارد ظهور در مطلوببت دارد ظهور در چه چیزی دارد خب اینها قواعد مربوط بالفاظ هستند مربوط به ادله نیستند که البته یک جوابی داده شد که ادله شرعیه ما از این جهت که بیشتر از ناحیه الفاظ بما رسیده است بواسطه عرض عام اینها احکام ادله هم میشوند یعنی در واقع احکام الفاظ هستند که الفاظ جنس ادله است یعنی عرض عام محسوب میشود ولی خب باز هم بعضی از مباحث اصولی مثل مباحث اصول عملیه بهیچ شکل نمیشود اینها را حول محور ادله قرار داد چون اصول عملیه دلیلیت ندارند یعنی کاشفیت از حکم واقعی ندارند و در مقام رفع تحیر هستند موضوع علم اصول اگر ادله اربعه بما هو دلیل باشد یعنی کتاب و سنت و عقل و اجماع این اشکال بمرحوم صاحب فصول وارد شده بود ما در اصول از کتاب و سنت بما هو کتاب و سنت که بحث نمیکنیم در واقع از حجیت اینها بحث می کنیم در اصول اصلا از مفاد سنت و یا آیات قرآن بحث نمیشود بلکه در مورد حجیت اینها بحث میشود آن موقع حجیت سنت بعنوان سنت محکیه یعنی گفتار و کردار و تقریر معصومین هست آنکه اصلا حجیتش محل کلام نیست بلکه محل کلام حجیت سنت حاکیه میباشد لذا در اصول اصلا بحث ثبوتی از سنت مطرح نیست و در واقع بحث از عوارض سنت حاکیه است نه محکیه یک توجیهی هم از شیخ اعظم شده بود که بگوییم بحث در اینجا ثبوت تعبدی است یعنی بحث در این است که همان سنت واقعی با خبر واحد ثابت میشود تعبدا یا خیر آنوقت در اینصورت گویا داریم از عوارض سنت واقعی صحبت می کنیم البته باز جواب داده اند باز این از عوارض سنت واقعی نیست وقتی ما میگوییم گفتار پیامبر با خبر واحد ثابت میشود و یا نه این عبارت اخری این است که بگوییم خبر واحد حجیت دارد ویا ندارد یعنی باز موضوع خبر داحد است نه گفتار پیغمبر اکرم لذا اگر موضوع علم اصول دلیل قرار داده شود محذوراتی اینچنینی بوجود می آید که عمده محذورش این است که بسیاری از مسائل اصول حول محور دلیل نیستند مثل همین اصول عملیه بهمین دلیل غیر از نظریه مشهور یک نظریه سومی مرحوم آخوند در کفایه ایشان اینگونه نتیجه گیری میکنند میفرمایند قد انقدح بذلک ان موضوع علم الاصول هو الکلی المنطبق علی موضوعات مسائله المشتته لا خصوص الادله الاربعه بما هی ادله ولا بما هی هی موضوع علم اصول عبارت است از کلی منطبق با موضوعات مسائلش سوالی که اینجا مطرح میشود این است که مگر موضوع علم پزشکی این نیست آن هم همین گونه است اصلا موضوع چه علمی است که این نباشد در واقع در این جمله چزی بیان نشده است در واقع این یک بیان مجمل و کلی و مبهم است که با هر علمی جور در می آید این در واقع عبارت اخری از نمیدانم است پس بنابراین این اصلا مشکلی را حل نمیکند زیرا دقیقا سوال این است که آن کلی چیست بنابراین این عبارت معنای محصل و روشنی ندارد برای همین هم مرحوم امام که یک مکتوبی از ایشان است در مورد موضوع علم اصول و تعریف علم اصول آنجا میفرمایند واستقر رای المحقق المتاخرین علی مبهمه یعنی علماء متاخر از علم اصول بر همین رای مبهم از موضوع علم اسول رایشان قرار گرفته است یعنی ابهامی که در موضوع علم اصول هست یعنی همین فرمایش آخوند و هذا عار عظیم علی مثل هذا العلم این اصلا یک آبرو ریزی است که شما دارید علمی را میخوانید که نمیدانید موضوع آن چیست الذی اسحر الفحول اعینهم فیه این همه شب زنده داری کرده اند علما اصول اما نمیدانند موضوع آن چیست بنابراین این فرمایش مرحوم آخوند در کفایه قابل التزام نیست
4_نظر چهارم نظر مرحوم آیت الله بروجردی است ایشان میفرمایند موضوع در علم اصول الحجه فی الفقه آن چیزی است که در علم فقه حجیت دارد یعنی ما بجای دلیل بگوییم حجت مشکل حل می شود مثلا فرض بفرمایید بگوییم ظواهر کتاب پس موضوع این میشود که ظواهر آیات قرآن کریم حجیت دارد یا حجیت ندارد و همین طور ظواهر الفاظ روایات آیا ظواهر روایات حجیت دارد و یا حجیت ندارد استصحاب یا برائت یا تخییر یا احتیاط دلیل نیستند ولی حجت هستند یعنی شارع مقدس میتواند احتجاج کند زیرا حجت آن است که شارع در برابر بنده اش به آن احتجاج کند و بنده هم در برابر شارع احتجاج می کند عبد نسبت به مولا و مولا نسبت بعبد به آن احتجاج می کند تمام اصول حول محور حجت است نه حول محور دلیل واین حرف خیلی متین و درستی است یعنی بخشهایی که ما نمیتوانیم بگوییم دلیل هستند و در واقع همه چیز به این بر میگردد مثلا وقتی در مورد شهرت بحث می کنیم که شهرت فتوایی معتبراست و یا معتبر نیست و در واقع داریم بحث می کتیم که شهرت حجیت دارد برای ما یعنی فتوای مشهور قدما برای ما حجیت دارد یا ندارد سیره متشرعه برای ما حجیت دارد و با حجیت ندارد مباحث الفاظ مثلا ظهور امر در وجوب حجیت دارد و یا حجبت ندارد برای ما ظهور نهی در تحریم و حرمت حجیت دارد و یا ندارد یعنی قابل احتجاج شارع علیه ما و ما نسبت بشارع مقدس هست و یا نیست مثلا من در جواب این سوال کچرا نمازت را اینگونه خواندی من احتجاج کنم بخاطر وجود امر شارع در روایت ویا اینکه شارع مقدس بگوید تو چرا به ظاهر امری که ظهور در وجوب داشت عمل نکردی یا مثلا در مورد وصف که آیا مفهوم دارد و یا ندارد معنایش این است که ظهور این لفظ در مفهوم مخالف حجیت دارد و یا حجبت ندارد همه چیز به حجیت بر می گردد چه در الفاظ چه حتی در مسائل عقلی زیرا حجت همیشه حجت سرعی نیست حجت عقلی هم هست مثلا امر بشیء آیا نهی از ضد خاصش هست یا نیست معنایش این است که ظهور امر در حرمت ضد مثلا وقتی گفته اند مسجد را آب بکش بصورت فوریت ضد خاصش میشود نمازی که شما در آن لحظه میخوانید پس بنابراین امر بتطهیر مسجد در حرمت نماز حجیت دارد و یا حجیت ندارد این ملازمه عقلی برای ما حجیت دارد و یا حجیت ندارد و یا امر بذی المقدمه عقلا بمعنای امر بمقدمه اش هم هست این تلازم عقلی برای ما حجت هست و یا حجت نیست در مسائل عقلی اصول هم باز حجت مطرح هست در مباحث لفظی اصول هم حجت مطرح است در اصول عملیه هم چه برائت شرعی باشد چه برائت عقلی باشد چه استصحاب باشد همه اینها مسئله حجت است پس در نهایت ما میبینیم که تمام اصول یعنی بخش اعظم اصول حول محور حجت است اعم از آنکه محمولات مسائل بطور مستقیم حجت باشد مثل خبر واحد و یا غیر مستقیم حجت باشد این فرمایش آیت الله بروجردی رضوان الله علیه البته چون نظر آقای برجردی این است که موضوع علم عبارت است از جامع محمولات برایش فرقی نمیکند که اینجا محمول واقع شده است و یا مستقیما موضوع یعنی محمولات علم اصول هرچیزی باشد آخرش بر نیگردد بحجت و ایشان هم از ابتدا گفتند جامع محمولات موضوع است مرحوم امام اینجا یک تنبیه و تذکری دارند ایشان میفرمایند اشکال ایجاد نمیکند این مبنای آقای بروجردی چون این قضیه که بگوییم خبر واحد حجت است یا نیست میتواند برگردانده شود باینکه حجت خبر واحد است یا نیست چون در قضایای اعتباری ایشان میفرمایند شما میتوانید جای موضوع و محمول را عوض کنید کان در تمامی مسائل علم اصول دارید میگویید حجت چه چیزهایی هستند مصادیق حجت چه چیزهایی هستند 1 حجت خبر واحد است 2 حجت خبر متواتر است 3 حجت ظاهر قرآن کریم است 4 حجت اجماع محصل است که در واقع اینها میشوند تعینات موضوع لذا موضوع این است که حجت چه چیزهایی هستند عبارت امام در واقع توضیح فرمایش آقای بروجردی است ایشان اینگونه میفرمایند فیکون الروح المسئله ان الحجه_ الخبر الواحد هل هی حجه ام لا_ هل هی متعین بتعین الخبر الواحد او الشهره آیا حجت در شهرت فتوایی مصداق پیدا میکند یا مصداق میدا نمیکند یا مثلهما مثلا در سیره حجت مصداق پیدا میکند یا در قیاس حجت مصداق پیدا میکند در استحسان تعین پیدا میکند یا تعین پیدا نمیکند بنابراین ایشان میفرمایند در قضای اعتباری ما میتوانیم جای موضوع و محمول را عوض کنیم خلاصه اش این میشود که مبنای آقای بروجردی که موضوع را جامع محمولات میدانند این منافاتی با مسئله حجت ندارد پس بنابراین بهترین نظریه از چهار نظریه همین نظریه آیت الله بروجردی است که بیان شد.