درس خارج اصول استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خارج_اصول

جلسه دهم

سه شنبه 25 مهر ماه 1402

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

در مسئله تمایز علوم از یکدیگر نظر مشهور این بود که تمایز بموضوعات علوم است که البته اشکالاتی به آن وارد کرده بودند مرحوم آخوند میفرمایند اگر چنین باشد علوم مختلفی در داخل یک علم بوجود می آید لازم می آید هر مسئله و بابی برای خودش یک علم مستقلی بشود ولی خب عمده ترین اشکال این بود که وجود یک موضوع واحد برای هر علمی این هیچ دلیلی ندارد و آن قاعده ی فلسفی بنقل از امام که فرمودند موردش اینجا نیست بلکه مربوط بواحد جزئی بسیط است

2_نظر دوم نظر مرحوم آخوند است در کفایه عبارت ایشان را میخوانم قد انقدح بما ذکرنا ان تمایز العلوم انما بالاختلاف الاغراض الداعیه الی التدوین علوم که از یکدیگر جدا میشوند فلسفه از فقه جدا میشود و همین طور علوم دیگر بخاطر تفاوت در غرض ها است نه بخاطر موضوعات آن اغراضی که باعث تدوین یک علم شده است ولا المحمولات و الا کانت کل باب بل کل مسئله من العلم علما علی حده بلکه هر مسئله ای از علم خودش یک علم جدایی باشد چون هر مسئله موضوع خودش را دارد که خب البته طبق این نظر تالی فاسد نظر مشهور جواب داده شده است که موضوع علم قدر جامع مشترک بین مسائل علوم است مثلا فقه موضوعش افعال مکلفین است یا مثلا فلسفه موضوعش وجود است محذور اصلی این است که علم موضوع واحدی ندارد خب اگر تمایز بموضوعات نباشد و به محمولات هم نباشد چون احکامی که در قضایا وجود دارند بسیار زیاد هستند بنابراین محمول واحدی وجود ندارد از طرفی نسبتی هم که بین موضوع و محمول است چیزی نیست تنها هست و نیست است در تمام علوم هم وجود دارد بنظر مرحوم آخوند تمایز باغراض است و مراد از غرض هم غرض تدوین است نه غرض تعلیم و تعلم آن اغراضی که این علم را ساخته اند مثلا موضوعی است هم در کلام است و هم در فلسفه در فلیفه است از حیث اینکه هدف فلسفه را که کشف حقیقت باشد دنبال میکند در داخل کلام عینا همین مسئله است لیکن از حیث اثبات حقانیت وحی و توحید و نبوت بنابراین این تداخل جزئی که بین علوم بوجود می آید محذوری بدلیل اینکه غرض ها متفاوت است ایجاد نمیکند یعنی وقتی تمایز بغرض باشد تداخلی بوجود نمی آید اعم از تداخل جزئی و کلی حتی اگر معظم مسائل دو علم یکی باشند چون مایز هدف است و اهداف هم با یکدیگر متفاوت است که خب محشین کفایه مطلبی را گفته اند که تدوین علوم بر اساس هدف و غرض باشد باعث تحسین عقلا است که این یعنی هدف محور باشد که البته بر این کلام اشکالاتی وارد شده است.

1_ اشکال اول این است که آن تداخلی که ایشان فرموده اند تالی فاسد کلام مشهور است خب تداخل کلی که هیچ وقت بوجود نمی آید که معظم مسائلشان با یکدیگر مشترک باشد اکثر مسائل علوم با یکدیگر فرق میکنند حالا تداخل حزئی که بوجود می آید مانع تمایز علوم نیست این یک امر طبیعی نیست که هیچ قضیه و مسئله ی مشترکی نباید بین دو علم باسد همین که علوم در معظم مسائل با یکدیگر مشترک نیستند همین تمایز ایجاد میکند.

2_ اشکال دیگری که بفرمایش ایشان کرده اند این است که گفته اند این تمایز بغرض تمایز به امر متاخر است یعنی این قضایای علمی بر اساس یک غرضی تدوین شده است و غرض و هدف نسبت بمرتبه ی ذات مرتبه ی متاخر ایت یعنی علوم بایکدیگر یک تمایز ذاتی دارند که خب البته این اشکال واردی نیست بدلیل اینکه غرض علت غایی است و علت غایی هم وجود ذهنی دارد در عقل مدون موجود است و اتفاقا وجود ذهنی مقدم بر وجود مادی و خارجی است رتبه اش متقدم است و متاخر نیست لذا این اشکال زیاد اشکال واردی نیست .

3_ اما اشکال اصلی بفرمایش آخوند عبارت است از اینکه اصلا غرض واحدی وجود ندارد همان مشکلی که در موضوع وجود دارد چون پیدا کردن موضوع واحد امکان پذیر نیست در علوم چند محور اصلی است خب همین حرف در غرض هم وجود دارد منظور از غرض واحد چیست غرض تدوین کنندگان است غرض متعلمین است غرض معلمین است نیگویند غرض تدوین کنندگان است خود مرحوم آخوتد هم تصریح کرده است اولا تدوین علوم بمشاهده و وجدان و تجربه یک امر تدریجی است آنچه ما از دانشها در اختیار داریم در طی صدها و هزاران سال مثل علوم ریاضی و امثالهم مسئله مسئله بتدریج روی هم جمع شده است خب مدون علم ریاضی و یا هندسه و فیزیک کیست معلوم نیست چه کسی است اینها بتدریج انباشته و متراکم شده است بنابراین اصلا مدونی وجود ندارد ثانیا همان مدون ها هم اغراضشان متفاوت است سلمنا که غرض واحدی پیدا کنیم مگر غرض ایشان غرض علم میشود مگر حرف مدون حجیت دارد لذا این سه اشکال عمده و اصلی وجود دارد اولا تدوین تدریجی صورت گرفته است ثانیا مدونین معلوم نیست چه کسانی هستند اگر هم معلوم باشند و اهدافشان هم معلوم باشد آن اهداف و اغراض هدف و غرض علم نیست بلکه علم فی نفسه خودش بی هدف است در واقع غرض برای انسان ها است لذا این هیچ اعتباری برای دیگران ندارد بنابراین غرض واحدی وجود ندارد در علوم اگر هم میداشت هیچ حجیت و اعتباری برای دیگران ندارد مثلا شیمی چه هدفی دارد بنابراین نمیتوان یک غرض واحد لحاظ کنیم و بعد بگوییم تمام این مسائل حول این غرض است و این غرض باعث جدایی و مایز علوم از یکدیگر هستند این اشکال اصلی بر کلام مرحوم آخوند است و بهمین دایل این را هم نمیتوانیم قبول نماییم بنابراین تمایز علوم نبموضوعاتشان است نه باغراض است.

3_ نظر سوم نظر مرحوم آیت الله بروجردی رضوان الله علیه است ایشان میگویند تمایز علوم بجامع محمولات است یعنی در احکام و محمولات و قوانینی که در یک عدم صادر میشود اینها میشود بینشان یک قدر جامعی بینشان پیدا بکنی و آن قدر جامع وجه تمایز این علم با علوم دیگر است ایسان دو تا مقدمه مطرح میکنند 1_مقدمه اول این است که میگویند مسائل علوم دو جهت ذاتی دارند یک جهت ذاتی همان مابه الاشتراک این مسائل با یکدیگر است و یک جهت ذاتی دیگر مابه الامتیاز آن مسائل از یکدیگر است بعضی از علوم تمام محمولاتشان یکی است مثلا در فلسفه تمام محمولاتش موجود است الخالق موجود الجوهر موجود و آن علومی هم که قوانینش خیلی متکثر است قدر جامعی بین آن محمولات قابل فرض است مثلا در علم نحو درست است اعراب مختلفی بحث و برسی میشود ولی قدر جامع اینها تعینات اعرابیه است یا مثلا در فقه احکام خمسه وجود دارد ولی قدر جامع بین آن احکام تعینات حکم است بنابراین یک جامع محمولات میشود پیدا کرد وقتی اینگونه باسد محمول در یک علم نمیتواند وجه تمایز علوم از یکدیگر باشد چون محمولاتشان با یکدیگر مشترک هستند وجه تمایز موضوعات است چون موضوعات متنوع اند زیرا محمولات یا یکی هستند یا مابه الاشتراک دارند وقتی وجه تمایز مسائل یک علمی میشوند موضوعات دیگر نمیتواند با سایر علوم هم همین موضوعات بشود بلکه وجه تمایز علوم با یکدیگر جامع محمولات است بنابراین طبق فرموده آقای بروجردی وجه تمایز علوم نه موضوعات هستند نه اغراض هستند بلکه محمولات و قوانین علوم هستند که میتوان قدر جامعی و مشترکی بین این قوانین پیدا کرد 2_ ادعای دوم ایشان این است که اصلا نظر مشهور هم همین است منظور مشهور از موضوعات همان محمولات است که میگذاریم برای جلسه بعد انشاءالله .

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین