1402/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خارج اصول
ما این بحث اصولی مان در بحث علم چون به یک نقطه نهایی تقریبا رسیده بود امروز هم سعی می کنیم آن بحث را در اصول انشاءالله ادامه بدهیم فردا و پس فردا را به بحث فقهی میرسیم چون این بحث را میخواهیم امروز تمام کنیم گفتم فاصله نیفتد بهتر است گفتیم در موضوع علم ملاکی که مشهور از قدیم قرار داده است عوارض ذاتیه است یعنی آنچیزی که از عوارض ذاتی آن بحث میشود موضوع علم است بعد مباحث زیادی مطرح شد که اصلا عوارض ذاتی به چه معنا است معنایی بود که قدما از زمان ابن سینا در نظر گرفته بودند معنایی بود که متاخرین در نظر داشتند از زمان ملاصدرا و فرمایشات معاصرین بحثمان را در این سه محور ادامه دادیم گفتیم از زمان ملاصدرا اشکالی مطرح شد که بسیاری از مسائل علم انواعی بود که موضوع به آن تقسیم میشد یعنی موضوع علم در حکم جنس است و شامل انواعی میشود و مسائل در خصوص انواع مختلف آن جنس است بنابراین مسائلی نیست که محمولاتش قابل حمل بر خود موضوع باشد مثلا موضوع علم نجوم اگر مطالعه اجرام سماوی باشد همه مسائل علم نجوم و ستاره شناسی همه ویژگی های اجرام آسمانی نیست بعضی از آنها خصوصیات و ویژگی های ستاره ها هستند دیگر به سیارات کاری ندارند بعضی از آنها هم خصوصیات سیارات هستند در حالی که اینها الآن هیچ کدامشان از عوارض موضوع نیستند چون موضوع اجرام آسمانی است بلکه اینها عوارض بعضی از انواع موضوع هستند بنابراین طبق تعریف قدما با این حال باید خارج از علم باشد چون در علمدعوارض موضوع را برسی میکنند اینها هم که عوارض موضوعرنیستند بلکه عوارض بعضی از انواع موضوع هستند که نسبت به انواع دیگر موضوع صادق نیستند یعنی قوانین سیارات نسبت بقوانین ستاره ها صادق نیست پس بنابراین باید خارج از موضوع باشد بنابراین کم کم رسید بجایی که مرحوم آخوند در کفایه میفرماید که عوارض ذاتی آنهایی است که واسطه در عروض لازم نداسته باشد یعنی اسنادش اسناد حقیقی باشد بعدا معاصرین باین مسئله التفات کردند که خیر خیلی از مسائلی که حتی عوارض قریب هم هست در موضوع علم بحث میشود ما فرمایش مرحوم امام رضوان الله علیه را آوردیم در کتاب مناهج الوصول جلد 1 صفحه 39 که تالیف خود ایشان است عبارت امام این بود ما اشتهر من ان موضوع کل علم ما یبحث فی عن عوارضه الذاتیه من ما لا اصل له سواء فسرناها بما فسرها القدماء یعنی عوارض ذاتی آن چیزهایی است که واسطه نمیخواهد برای عروض بر معروض خودش و یا اگر هم واسطه دارد واسطه ی مساوی دارد او بانها ما لا تکون لها واسطه فی العروض یا بتفسیر متاخرین که بگوییم عوارض ذاتی آن چیزهایی هستند که واسطه ی در عروض ندارند یعنی تعریف کفایه ایشان میگویند هیچ کدام از این دو تعریف برای تعریف موضوع علم تعریف مناسبی نیست ضروره ان عوارض موضوعات المسائل التی تکون نسبتها الی الموضوع العلم کنسبه الاجزاء الی الکل لا الجزئیات الی الکلی لا تکون من عوارضه الذاتیه رابطه کل و جزء رابطه ی تباین است یعنی مثلا فرض بفرمایید که بدن انسان یک کلی است قلب یک جزء ای هست قلب بدن نیست بلکه جزء بدن است نمیتوانیم بگوییم قلب بدن است عموم و خصوص من وجه و مطلق هم نیست بلکه اینها دو تا مفهوم متغایر هم هستند بنابراین عوارض جزء عوارض کل نیست اگر نسبت داده بشود بکل یک نسبت مجازی است آنوفت رابطه ی علم با موضوعاتش رابطه ی کل و جزء است ایشان میفرمایند یا مثلا منطقه جغرافیایی ایران از مصادیق زمین نیست این کوهستان و رودخانه از مصادیق کره زمین نیست از اجزاء کره زمین است اگر از مصادیق کره زمین بود آنوقت هر قانونی که برای جغرافیای ایران گفته میشد قانون آن کلی هم بود ولی الآن اینگونه نیست این فرمایش امام هست در مناهج لذا هیچ کدام از تعریف متقدمین و متاخرین را قبول نمیکنند حالا کدام تعریف درست است که البته این تعریف در مناهج نیست بلکه در تنقیح الاصول است که تقریرات درس ایشان است میفرماید ما افاده بعضهم من ان موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه غیر سدید بل موضوع کل علم هو ما یبحث فیه بجای عوارضه الذاتیه میفرمایند عن احواله العرفیه مثلا دیگر در نجوم نمیشود از چیزی بحث کرد که هیچ ربطی به اجرام آسمانی نداشته باشد هیچ سنخیت عرفی نداشته باشد اصلا اصطلاحات منطقی ذاتی و عرض اینهارا ایشان میفرمایند باید کنار گذاشت موضوع علم را در واقع آن اوصاف و ویژگی های در عرف صدق پیدا نماید بعنوان اوصاف موضوع سواء کان عروضها لنفسه ام لجزئه او لامر خارج این فرمایش امام البته جوابی که داده اند بامام گفته اند که تمام آن مواردی که ایشان فرض کرده اند رابطه اش با علم رابطه ی کل و جزء است اینها را میشود برگرداند بکلی و جزئی مثلا موضوع جغرافیا کره ی زمین نیست موضوع جغرافیا رابطه ی انسان با محیط زندگی اش است نگفته اند موضوع جغرافیا کره ی زمین است یا مثلا در پزشکی نباید گفت موضوع پزشکی بدن انسان است بلکه عبارت است از سلامت انسان آنوقت سلامت قلب را هم که برسی کنیم نمیشود کل و جزء میشود کلی و جزئی میشود مصداق سلامتی انسان لذا دیگر محذوری که مد نظر امام بوده پیش نمی آید ولی از این نکته ما بگذریم الحق و الانصاف فرمایش ایشان جزو بهترین تعریف ها از موضوع علم است حالا فرمایش آقای خویی را هم نگاه میکنیم تا بعد یک نتیجه گیری بکنیم مرحوم آقای خویی رضوان الله علیه در محاضرات که تقریرات ایشان است در بحث الفاظ که جلد اول اصول است اول این مطلب را میگویند یعنی با اشاره بفرمایش ملاصدرا که ایشان گفت عوارض انواع عوارض جنس نیست مگر با یک توجیهاتی آقای هویی میگویند لابد من التزام باحد الامرین اما ان نلتزم بان عوارض النوع ذاتی للجنس در غیر اینصورت خیلی از مسائل علوم را ما باید بیندازیم بیرون چون در علوم از انواع موضوع خیلی صحبت میکنند البته یک مشترکاتی هست در گیاه شناسی در ستاره شناسی همین گونه است اما ان نلتزم بان المبحوث عنه فی العلم اعم من عوارض الذاتیه و الغریبه یعنی همان حرف امام غریب یعنی چیزهایی که خصوصیات ذاتی موضوع نیست بلکه مثلا خصوصیات انواعش هست بقول ملا صدرا و بقول امام خصوصیات اجزایش هست خصوصیات خود موضوع نیست اگر هیچ کدامشان را نگوییم بیشتر مسائل علوم را باید قبول نکنیم واقعیت را نمیتوان با تعریف خودمان عوض کنیم در نهایت ایشان این نتیجه گیری را میکنند میفرمایند و ملاک الفرق بینهما یعنی بین عرض ذاتی و غریب هو ان ما له دخل فی الغرض یعنی آن هدفی که علم دنبال میکند فلیس بعرض غریب و ما لا له دخل فیه غریب هرچیزی که در تامین غرض علم دخالتی ندارد و ربطی به هدف و غرض علم ندارد این عرض غریب است پس آقای خویی فرمایششان این است میفرماید ما بهدف و غرض علم نگاه میکنیم هرچه که منطبق بود با آن غرض علم اعم از خصوصیات موضوع و جزء موضوع و یا اوصاف جزء موضوع باشد ما قبول میکنیم اعم از مساوی و اعم و اخص و با واسطه و یا بی واسطه باشد تقریبا دایره اش همان چیزی است که امام فرموده اند لیکن با یک بیان دیگری البته این دوتا اشکال دارد1_ اشکال اولش این است که ما بجای اینکه یک اصطلاح را از مفهوم خالی کنیم زیرا اصطلاح عرض غریب و بعید یک اصطلاح منطقی فلسفیه شناخته شده است اصطلاح را نباید عوض کرد خب وقتی اصطلاحی با غرض ما جور در نمی آید آن اصطلاح را میگذاریم کنار مثل امام یک ملاک دیگری پیدا میکنیم دست کاری کردن اصطلاح و یا جعل اصطلاح در واقع تغییر اصطلاح همین طوری نمیشود چنین کاری را انجام داد بهتر است همان چیزی را که امتم فرمودند بگوییم که اصلا ما ملاک عرض غریب و بعید را قبول نداریم بلکه احوال عرفی را مثلا قبول داریم بنابراین اشکال اول یک نوع جعل اصطلاح است و تغییر اصطلاح شناخته ای شده است به یک مفهوم جدید است 2_ اینکه ما غرض علم را از اول قبول نداشتیم علم که غرض ندارد چه کسی گفته که علم باید یک هدفی را دنبال کند اولا البته اشکالی هم ندارد بعضی از علوم یک غرضی هم برایش بیان بشود چه کسی این غرض را معین کرده است این ها تماما مبتنی بر یک تصور غلط است که این تصور غلط وجود مرجعیت واحد در علم است در هیچ علمی مرجعیت واحد وجود ندارد آن چیزی که به علم هدف میدهد خارج از علم است مثلا دین بعلم هدف میدهد فرضا دین میگوید علم را در این راه استخدام کن والا خود علم صرفا دانستن است البته امکان دارد یک عالمی هدف داشته باشد والا خود علم هدفی ندارد علم بیان باشد از دانستن اگر هم مرجعیت واحد در علم وجود داشته باشد حجیت ندارد لذا فرمایش آقای خویی دقیق نیست و بهترین نظر رای امام است که نباید مباحث فلسفی را با عر فیات خلط کرد لذا موضوع علم آن است که در عرفیات از احوال آن علم صحبت میشود یعنی عرفا ارتباطی به خصوصیات آن موضوع علم داشته باشد این نطلب مرحوم امام برای شادی روحشان هم صلواتی مرحمت بفرمایید.