1402/07/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدمة/مقدمات کفایه /موضوع علم
خلاصه:
بحث اول ما در مقدمات که مربوط به موضوع علم اصول بود که آیا هر علمی لازم است یک موضوع و یا موضوع خاصی داشته باشد؟ که مفصلا بحث شد و گفتیم دلیلی نداریم، نه در علوم اعتباری دلیل داریم و نه در علوم حقیقی، پس دلیلی نداریم که خودمان را محدود کنیم در علمی به یک موضوعِ واحد، محذور عقلی پیش نمی آید اگر در علمی چند موضوع باشد، مثلاً دو یا سه موضوع در علمی باشد هیچ اشکالی ندارد و این موارد اعتباریات هستند، شاید فردی موضوعِ علمی را بگونه ای تعریف کند که بر محور دو موضوع جلو برود و فرد دیگر به اعتبار دیگری موضوعِ علمی را بگونه دیگر تعریف کند و اشکالی نیز وارد نیست. چون در علوم مرجعیت واحدی وجود ندارد و حجیّت در تقسیم بندی علوم نداریم(حجیّت برای مسائل شرعی یا مسائل عقلی است) چون در اینجا(در مورد تعیین موضوع علم) حجیّتی وجود ندارد و همه موارد بر مبنای اعتباریات است و می توان گفت بر مبنای فرضیه ها است، ممکن است فردی موضوعِ علمی را وسیع بگیرد و فرد یا دانشمند یا محقق دیگری دایره همان علم را محدودتر بگیرد و از دلِ آن علم دو یا سه موضوع درست کند.
اما خب، بنابر تعریف معروف که مرحوم آخوند (ره) آنگونه به شکل منطقی ها گرفته و آور[1] ده، به نحوی بیان کرده است که بایستی هر علمی موضوعِ واحدی داشته باشد، و این اساس(این نوع تعریف) از کتب قدیمی منطق ها گرفته شده است. إنّ موضوع کلّ علم و هو الّذي یبحث فیه عن عوارضه الذاتيّة، أی بلا واسطة في العروض _ ما قبل از اینکه بدانیم موضوعِ علم اصول چه چیزی است؟ خواستار این بودیم که بدانیم موضوعِ علم چیست؟ پس موضوعِ هر علمی آن چیزی است که در مورد عوارض ذاتی آن بحث میشود و هر آنچه در مورد عوارض ذاتی آن بحث شد همان موضوعِ علم میباشد، این تعریف مُبهمی از تعریفِ موضوعِ علم. درنتیجه محور در این تعریف عوارض ذاتیه است.خب عوارض ذاتیه چیست؟
عرض و اقسام آن:
عوارض جمعِ عارض است و عارض آن چیزی است که بر ذات حمل میشود، اصطلاحاً خارج محمول میگویند. یعنی آن چیزی که خارج از ذات است و بر آن حمل میشود، پس بنابراین عارض یک عَرَض است و عارض به معنای عَرَض میشود چون خارج از ذات است و خارجِ محمول است، عَرَض چند معنا دارد ما باید ببینیم که این عبارت منطقیون در مورد کدام معنا از عَرَض است.
یک عَرَض در باب کلیّات خَمس داریم که آنچنان چیزهایی است که خارج از ماهیّت یک شیء میباشد و ماهیّت عبارت است از: جنس و فصل و نوع که اینها مقوّماتِ ماهیّت هستند و هر چیز که خارج از اینها باشد عَرَضی میگویند، مثلاً همین قوّه تفکّر در انسان که ذاتیِ نُطق(حیوان ناطق) که ذاتیِ انسان است و این ذاتی است و هر چیز که غیر این باشد مثلاً تحرّک، راه رفتن، خندیدن، تعجّب کردن و... که میگویند این ها عَرَضیات انسان است و همچنین دو عَرَض داریم: عَرَض عام و خاص، بنابراین عَرَض یکبار در مقابل ذاتی است یعنی خارج از ماهیّت(دانستن ماهیّت ها و عَرَض ها هم یک چیز بسیار سخت و مشکل است و به همین راحتی ها نیست)، تعریف منطقی ها این شد که عَرَضی در مقابل ذاتی است یعنی خارج از ماهیّت(این یک معنا که به آن ذاتیِ باب ایساغوجی یا کلیّات خمس هم گفته می شود)، معنای دوم از عَرَضی در باب مقدمات و استدلال و بُرهان مطرح میشود، که میگویند بایستی مقدمات بُرهان کلّی باشد و مقدمات بُرهان باید ذاتی باشد و ضروری باشد، یعنی یکبار هم ذاتی را در باب بُرهان مطرح میکنند که آقایون علماء در اینجا می فرمایند: ذاتی علاوه ماهیّت شاملِ لوازمِ ماهیّت نیز میشود، یعنی یکسری چیزها داخل در ماهیّت نیست اما لوازمِ ماهیّت میباشد به قول معروف: جَعل جداگانه و مستقلی لازم ندارد، مثلاً وقتی که فرضاً از یک جسمی یک مادّه ای خلق میشود(جَعل میشود) مکان نیز بر آن هست، با اینکه مکان داخل در ماهیّت آن نیست ولی مادّه از مکان جدایی ندارد و لا ینفك است، پس بنابراین ذاتی در بابِ بُرهان معنایش اَعَم است که علاوه بر ماهیّت شاملِ لوازم آن میشود که جَعل بسیطی دارد یعنی جعَل آن ها با ذاتی با یکدیگرند و احتیاج به یک خلق و جَعلِ مستقل و مُجزّا ندارند که آن ها نیز تحت عنوان ذاتی قرار میگیرند و عَرَضی در مقابل آنها قرار میگیرد(این نیز یک معنای دیگر که ذاتیِ بابِ بُرهان میگویند)؛ یک معنای دیگر هم است که عَرَض در مقابل جُوهر است که به آن عَرَضی نمیگویند و عَرَض میگویند، دو مورد بالا که ذکر کردیم عَرَضی است در مقابلِ ذاتی اما این سومی میشود عَرَض در مقابل جُوهر.
جوهر:
جُوهر در فلسفه است و آن وجود هایی است که در وجودِ خودشان احتیاجِ به وجود دیگری ندارند و مستقل در وجود هستند که به قول معروف میگویند: إِذَا وُجِدَت، وُجِدَت لا في موضوعٍ، مثلاً بعضی از مقولات، مقولاتِ عَرَض هستند مانندِ رنگ، طعم ها، کیفیت ها، کمیّت ها که این خودشان نمیتوانند مستقل باشند چون بایستی در یک مادّه ای باشند و وجودشان تابعِ وجودِ یک چیز دیگری است که میشود گفت وجودشان لغیره است و لنفسه(بنفسه) نیست، به این ها مقولاتِ عَرَضی میگویند و در برابر جُوهر هستند، و بحث های منطقی و فلسفی محل بحث ما نیست. ما میگوییم در اینجا ترکیب شده است و عَرَضِ ذاتی است، پس بنابراین موضوعُ کلُّ علمٍ ما یُبحثُ فیهِ عَن عوارضه الذاتیّة، آنچنان چیزی که در مورد عوارض ذاتیِ آن بحث میشود همان موضوع است.
در نتیجه در اینجا ذاتی به عَرَضی اضافه میشود، معنای سوم قطعاً مراد نیست یعنی در معنی سوم که مقولات از همدیگر جُدا هستند و اصلاً معنای وصفی ندارد، و معنای وجودی دارد، پس بنابراین در معنای سوم عَرَضِ ذاتی نداریم، که یا وجود مستقلی دارند و یا وجودِ تابعی دارند، در نتیجه معنای سوم در این تعریف که عرض کردیم منتفی است، در اینجا عَرَض یا به معنای اول هست که ذکر کردیم و یا به معنای دوم است.
عَرَضیِ ذاتی یا عرض ذاتی در معنای اول یعنی ویژگی ها و خصوصیات ماهُوی است، پس موضوعِ هر علمی اگر به معنای اول در نظر بگیریم منظور ماهیّت هر چیز است و به عبارت دیگر موضوعِ هر علمی همان ماهیّت آن است، این معنا نیز نمیتواند باشد، زیرا در مسائلِ یک علم فقط در مورد ماهیّت آن بحث نمیگردد و خیلی از مسائل دیگر هم بحث میشود که خارج از ماهیّت آن علم میباشد. مثلاً در زمین شناسی، روان شناسی، پزشکی، علوم اعتباری، علوم حقیقی، فقط در مورد ماهیّتشان بحث نمیکند بلکه مسائل دیگر هم بحث میکند، مثلاً در فیزیک فقط در مورد ماهیّت مادّه بحث میکنند! اینقدر در مورد اوصاف مادّه بحث میکنند که داخل در ماهیّتش نیست. پس بنابراین اگر بگوییم عَرَض ذاتی به معنای کلیّات خمس است معنایش این است که موضوع همیشه ماهیّت ها است در حالی که در علوم موضوع فقط ماهیّت ها نیست.
پس نتیجه میگیریم که نه معنای سوم و نه معنای اول مُراد است، بلکه در اینجا زمانی که مشهور منطقی ها میگویند عوارضِ ذاتیهِ موضوع، معنای دوم را در نظر دارند یعنی آنچه که در موردِ ماهیّت و علاوه بر ماهیّت در مورد یکسری اوصاف دیگری از ماهیّت که جزو ماهیّت نیستند بحث و صحبت میکنند.
موضوع علم:
در نتیجه موضوعِ یک علم، آن چیزی است که ویژگی های ماهُوی آن و ویژگی های غیر ماهُوی آن که البته ویژگی هایی هستند که عَرَض ذاتی باشند، نه یکسری ویژگی هایی که دور باشند که ما به این ها عَرَض غریب میگوییم(عَرَض غریب در مقابلِ عَرَضِ ذاتی) در آن جمع شده باشد، بنابراین در علوم خیلی قضایا و گزاره ها وجود دارد که فقط بحث ماهیّت ها نیست بلکه بحث های خارج از ماهیّت نیز وارد است، این معنای وسیع تر است که مُنطَبَق میشود با موضوعِ علوم، و این معنای وسیع تر چه مِلاکی دارد؟ مِلاکَش چیست؟ و به اصطلاح دیگر ملاکِ این که چه چیزی اوصافِ عَرَضیِ ذاتی هستند و عَرَضی غریب هستند چیست؟ ملاک آن در سه محور بحث شده است:
یک نظر اقوال قُدماء است که یکسری ملاک ها گفته اند برای تفکیک عَرَض ذاتی از عَرَض غریب ،که عَرَض ذاتی داخل در موضوع است و عَرَض غریب خارج از موضوع است، تا ما متوجه بشویم که چه چیزی خارج از علوم است و چه چیزی داخلِ در موضوعِ علم است. پس یکسری ملاک را قُدماء گفته اند و یکسری ملاک را متأخرین گفته اند برای تمییز عَرَض ذاتی از عَرَض غریب و یکسری هم کلمات معاصرین است. پس ما در سه محور اگر عمری باشد بحث میکنیم که فرقِ در عَرَضِ ذاتی و عَرَض غریب چیست، و تفاوت این ها را بحث میکنیم.