1402/06/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خارج اصول
دربحث اصول ماترتیبی را که انتخاب کردیم بناداریم انشاالله براساس آن ترتیب پیش برویم اگر توفیق باشد ترتیب کتاب کفایه است در کفایه مرحوم آخوند خراسانی رضوان الله علیه ایشان قبل ازاینکه وارد ابواب اصلی بشوند سیزده تا مقدمه مطرح میکنند در مقدمه اول بحثشان در مورد موضوع علم اصول است آنجا قبل ازاینکه وارد موضوع علم اصول بشوند به طور کلی موضوع علم را مطرح میکنند میفرماید موضوع کل علم مایبحث فیه عن عوارضه الذاتیه ای بلاواسطه و بلا عروض این عبارت معروف ایشان است وخب خیلی ها هم این عبارت را تکرار و بیان کرده اند کان ایشان مفروض گرفته اند که هر علمی باید موضوع داشته باشد آن وقت موضوع علم چیست؟ آن چیزی که از عوارض ذاتی آن بحث میشود همین جا آقایان بحث کرده اند و تامل کرده اند که چراباید علم موضوع واحد داشته باشد البته هر علمی باید موضوع داشته باشد چون علم مشتمل بر مسائل متعددی است مسائل هم عبارت است از موضوع و محمول اما آیا باید حتما دنبال این بگردیم که موضوع مثلا علم پزشکی چیست؟ موضوع علم فیزیک چیست؟موضوع علم شیمی چیست؟ موضوع فلسفه چیست؟آیا باید یک موضوع پیدا کنیم؟ دراین که باید هر علمی موضوع داشته باشد که روشن است خب این مسائل در مورد چه چیزی دارند صحبت میکنند هزاران هزار مسئله در یک علمی مطرح میشود اما همه اینها راما باید بگردیم که برایش یک عنوان و مفهوم جامعی که دربردارنده همه این مسائل باشد برایش بیابیم چون جامع واقعی هم نمیتوان به این راحتی پیدا کرد یک جامع انتزاعی یک مفهوم انتزاعی که این هزاران هزار مسئله ای را که دریک علم هست ما یک وجه مشترکی بین همه اینها پیدا کنیم یک جامع مشترکی پیدا کنیم مثلا بگوییم موضوع فیزیک این است که خب بااین که این کار راانجام میدهیم باز هم صدها مسئله خارج میماند یعنی اشکال پیداکردن موضوع واحد این است که شما هر موضوعی را در هر علمی بگردی و پیدا کنی کلی بحث خارج از آن می ماند وخب بعد آنوقت باید بگوییم این ها مباحث استطرادی است و اینهارا باید ازدایره آن علم خارج کنیم این اشکال را پیش می آورد خب این بحث را کرده اند که چرا ماباید در علم دنبال یک موضوع بگردیم آنهایی که این نظر مشهور را قبول دارند ادله ای را برای آن مطرح کرده اند که اگر بشود فردا بحث میکنیم ولی نکته اول این است که آیا ضرورتی دارد همه علوم یک موضوع واحد داشته باشد یعنی ما بنحو موجبه کلیه باید بگوییم که آیا همه علوم دارای موضوع واحد هستند البته ما نمیخواهیم بگوییم هیچ علمی موضوع واحد ندارد چرا ممکن است که بعضی از علوم موضوع واحد داشته باشد ولی ما میخواهیم ببینیم این ضرورت وجود دارد آیا ضرورتش ثابت است یا میشود ضرورتش را انکار کرد البته به نحو سالبه جزئیه نه بنحو سالبه کلیه یعنی بگوییم که بعضی از علوم هستند که موضوع واحد ندارند مثلا فرض بفرمایید موضوع علم پزشکی بدن انسان است حالا اگر در پزشکی مثلا گیاهان دارویی هم مطرح بود خب دراینجا که گیاهان دارویی مربوط به بدن انسان نیست پس بنابراین نباید در علم پزشکی مطرح گردد زیرا غرض علم پزشکی حفظ الصحه است غرض علم پزشکی سلامت است که البته سلامت در بردارنده گیاهان دارویی و موارد مشابه هم میگردد ولی خب مستقیما مربوط به بدن انسان نیست خیلی چیزها ممکن است مربوط به طبابت بشود که مسقیما ربطی به بدن انسان ندارد مثلا آبها آبهای آلوده و ... خب در اینجا موضوعی که ما ازاول مفروض گرفته ایم اینها در آن موضوع نمیگنجد حالا اگر ما بگوییم موضوع علم پزشکی این چند تا چیز است آیا این اشکالی پیش می آورد آیا ضرورت عقلی باید اینجا باشد که بگوییم هر علمی موضوع واحد دارد که خب البته نظر مشهور همین است که هر علمی باید یک موضوع واحد داشته باشد پس بنابراین بحث اول ما دراین که چنین ضرورتی آیا وجود دارد یابنحو سالبه جزیئه میتوانیم این را انکار کنیم وبگوییم بعضی از علم ها موضوع واحد ندارند این یک بحث.
۲_ بحث دیگر این است که مادراینجا یک بحث تصدیقی را مقدم کردیم بر بحث تصوری یعنی قبل ازاین که ببینیم موضوع علم چیست این بحث که آیا موضوع واحد لازم هست یا نیست موضوع واحدی داریم یا نداریم که این یک بحث تصدیقی است بعضی از آقایان بحث تصوری را مقدم کرده اند بر بحث تصدیقی یعنی بحث بقول معروف چیستی بر هستی که این هم خب یک روشی است در همه مباحثی که یک جنبه عقلی دارد بعضی چیستی رابر هستی مقدم میکنند یعنی قبل ازاینکه ما ببینیم این حقیقت وجود دارد یا خیر اصلا باید دید این حقیقت چیست یعنی باید ببینیم که موضوع چیست قبل ازاینکه ببینیم آیا موضوع واحدی برای هر علمی لازم است بعض دیگر آقایان مباحث هستی شناسی رابر چیستی مقدم میکنند حالا باید دید اولا این واقعیت دارد یا خیر وبعد ببینیم این واقعیت تعریفش چیست ماهیتش چیست که خب ما ترتیب بحثمان این است باید ببینیم هر علمی آیا موضوع واحد دارد یاخیز تا بعد ببینیم موضوع هر علمی چیست یعنی هستی را بر چیستی مقدم گرفتیم این هم نکته دوم.
۳_ واما نکته سوم این است که هر علمی اگر موضوع واحد داشته باشد هم مناسب است و هم اشکالاتی دارد مناسب ازاین نظر که داشتن موضوع واحد از لحاظ کاربردی پرفایده است زیرا یک انسجامی راایجاد میکند که افراد بدانند حول چه محوری دارند حرکت میکنند که خب البته اشکالاتی هم دارد مثلا مرحوم امام رضوان الله علیه ایشان یکی از اشکالاتی که مطرح میکنند که خب وقتی انسان پیش میرود میبیند در همه علوم مسائلی مطرح میشود که با این موضوع جور در نمی آید یعنی با آن موضوعی که ازاول به عنوان پیش فرض گرفته اید چون هر علمی دامنه ای گسترده پیدا کرده است در طول این صدها سال و خب مدام هم گسترده تر میشود یعنی انبساط پیدا میکند مثلا خیلی در موضوعات بین رشته ای صحبت میکنند و خب خیلی مشکل است که در قالب آن تعریفاتی که از اول برای علوم مطرح شده است شما در حد و حدود آنها توقف کنید چون عمه علوم آنقدر محدوده شان وسیع شده است و این مرزهارو عبور کرده اند که این مسائل جدیدی که مطرح میشود دائما دراین رشته های مختلف در رشته های علوم اعتباری و عقلی و ... چه رشته های علوم طبیعی وریاضی این حرفها آنقدر مسائلش روزبروز زیاد و گسترده میشود که ضرر موضوع واحد این است که بخش زیادی از مسائل خارج از موضوع علم میماند خب وقتی خارج از موضوع قرار گرفت خارج ازآن علم است وباید بگوییم این مباحث جانبی و استطرادی است حال باید دید موضوع واحد ازبرای علوم وجود دارد یا خیر.