درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

99/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: صیغه امر /اوامر /مقصد اول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در اشتراط مباشرت یا کفایت فعل بدون مباشرت به حسب مقتضای قاعده بود.

1- مقتضای قاعده در اشتراط مباشرت

شکی نیست که در مواردی مباشرت شرط است و در مواردی مباشرت شرط نیست. مثلا برای انتساب خوردن به انسان، مباشرت شرط است تا بگوییم فلانی غذا خورد ولی در انجام معامله برای اینکه بیع به شخص منتسب شود، مباشرت شرط نیست و وکیل هم که بیع انجام دهد برای انتساب کافی است.

گفتیم مقتضای قاعده اولی در واجبات این است که انتساب فعل به مکلف صورت بگیرد. انتساب غیر از استناد است و فعل باید منتسب باشد. در مواردی که فعل انتساب ندارد، مجزی نیست. اگر بناباشد در موارد فعل منتسب، مباشرت شرط باشد نیاز به تقیید دارد.

در مواردی مانند قتل و بنای مسجد، نیاز به مباشرت نیست و صرف انتساب کافی است تا صدق کند شخص قاتل است و یا بانی مسجد است.

اطلاق اقتضا می کند در فعل منتسب، عدم اشتراط مباشرت را و در فعل غیر منتسب، عدم کفایت را از غیر مباشر و در بعضی از موارد ممکن است شبهه مفهومیه مباشرت باشد. نمی دانیم اینگونه فعل بدون مباشرت انتساب دارد یا نه؟

با این بیان کلام برخی بزرگان که می گویند اطلاق اقتضای مباشرت را می کند رد شد. مقتضای دلیل اجتهادی این است که اطلاق مقتضای تعبدی به معنای مباشرت نمی کند و باید تفصیل داد بین مواردی که انتساب بدون مباشرت محقق است در اینصورت اطلاق، اقتضای کفایت فعل بدون مباشرت را می کند. بله در جایی که بدون مباشرت فعل انتساب ندارد مقتضای اطلاق مباشرت است.