درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

96/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شک در تقدم و تأخر /تنبیه یازدهم /استصحاب

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در جریان استصحاب در حادثینی بود که تاریخ یکی از آن ها معلوم است.

 

بحث در حادثینی بود که تاریخ یکی از آن ها معلوم است و اثر برای نفس عدم یکی از حادث ها در زمان حادث دیگر است. بیان شد که استصحاب در مورد هر دو حادث معلوم التاریخ و مجهول التاریخ، جاری است و وجوه عدم جریان این استصحاب، تمام نیست.

در کتاب مصباح الاصول، مرحوم خویی به مرحوم نائینی نسبت داده اند که ایشان استصحاب را در حادث مجهول التاریخ جاری دانسته، ولی در حادث معلوم التاریخ، جاری نمی دانند، لذا فرموده اند که هم مرحوم نائینی و هم مرحوم نائینی، قائل به عدم جریان استصحاب در حادث معلوم التاریخ هستند، ولی بیانشان با هم فرق دارد. مرحوم آخوند، عدم احراز اتصال زمان متیقن و مشکوک را مطرح کرده اند، ولی مرحوم نائینی بیان دیگری دارند. [1]

قبل از بررسی این وجهی که مرحوم خویی در عدم جریان استصحاب حادث معلوم التاریخ، به استادشان نسبت می دهند، وجهی را که محقق عراقی در عدم جریان این استصحاب، به محقق نائینی نسبت می دهند را ذکر می‌کنیم.

نظر محقق نائینی و عراقی در مورد استصحاب حادث معلوم طبق نقل نهایۀ الافکار

مرحوم آقا ضیاء منکر جریان استصحاب در معلوم التاریخ هستند و بیانشان هم شبیه یا متحد با بیانشان در مجهولی التاریخ است.[2] ایشان در ابتداء از برخی نقل می کنند که به خاطر علم به تحقق حادث معلوم التاریخ و نبود شک در موردش، استصحاب در آن، جاری نیست. سپس اشکالی را مطرح می کنند که این علم، به لحاظ عمود زمان است، ولی به لحاظ حادث دیگر، شک وجود دارد. برای مثال، در جایی علم داریم کریت در هنگام زوال محقق شده است و شک در تحقق ملاقات در قبل یا بعد از زوال داشته باشیم، اگرچه زمان کریت، معلوم است، لکن در مورد تحققش در هنگام ملاقات شک وجود دارد، لذا اگرچه استصحاب عدم کریت به حسب عمود زمان، جاری نیست، ولی به حسب ملاقات، جاری است و علمی هم به نقض عدم کریت، نداریم.

 

استصحاب عدم کریت به لحاظ زمان اجمالی ملاقات، جاری می شود و به خاطر احتمال تحقق ملاقات، تا قبل از زوال، علم به انتقاض عدم کریت وجود ندارد.

محقق عراقی در ادامه، گویا از محقق نائینی یا مقرر ایشان جوابی بر این مطلب نقل می‌کنند که استصحاب عدم کریت جا ندارد؛ چون که عدم کریت یا به لحاظ عمود زمان، لحاظ می شود و یا به لحاظِ تقیّد به حادث دیگر، در صورت اول، استصحاب جاری نیست؛ چون که شکی وجود ندارد. در صورت دوم هم جاری نیست؛ چون که خلف فرض ظرفیت زمان حادث دیگر است. فرض این است که زمان حادث دیگر، قید مستصحب نیست، بلکه صرفا ظرف مستصحب است. فرض این است که موضوع حکم شرعی، مرکب است نه مقید.

پس تا این جا مفاد کلام محقق نائینی، طبق نقل محقق عراقی این شد که استصحاب در حادث معلوم التاریخ جاری نیست. به لحاظ عمود زمان، شکی وجود ندارد تا استصحاب شود و به لحاظ حادث دیگر هم که اصلا خروج از بحثِ مرکبه بودن موضوع حکم شرعی است.

نقد محقق عراقی به محقق نائینی: لحاظ اجمالی زمان حادث دیگر

سپس محقق عراقی از این کلام محقق نائینی پاسخ می دهند که جریان استصحاب، هم به لحاظ عمود زمان و ظرفیت زمان، صحیح است و هم به لحاظ قیدیت زمان ملاقات.

محصل کلام ایشان این است که به لحاظ عمود زمان، به این دلیل استصحاب صحیح است که استصحاب به لحاظ زمان اجمالی حادث دیگر جاری می شود و این گونه نیست که به لحاظ زمان تفصیلی آن، جاری شود تا گفته شود که شکی وجود ندارد. عدم کریت به لحاظ عمود زمان تفصیلیِ عند الزوال استصحاب نمی شود، بلکه به لحاظ زمان اجمالی حادث دیگر جاری می‌شود و لذا مشکلی در جریان استصحاب از این ناحیه نیست.

اگر هم موضوع مقید باشد، باز استصحاب جاری است که بیانش سابقا گذشت.[3]

 

مختار محقق عراقی: عدم جریان این استصحاب

محقق عراقی در عین رد کلام محقق نائینی، به خاطر وجود شبهه مصداقیه نقض یقین به یقین، منکر جریان این استصحاب شده اند. بیان مطلب هم شبیه یا متحد با همان بیانشان در حادثان مجهولی التاریخ است.

بیان ایشان این است که موضوع حکم شرعیِ انفعال و نجاست، دارای دو جزء است: الف. وجود ملاقات

ب. نبودِ کریت

با توجه به این مطلب، استصحاب عدم کریت (حادث معلوم) تا ما قبل از زوال (بر اساس این که ملاقات، قبل از زوال محقق شده است.) فایده ای ندارد؛ چون که ملاقات به عنوان جزء موضوع، احراز نشده است.

در ساعت بعد از زوال (ساعت چهارم) هم که ملاقات احراز می شود، مشکل این است که علم به انتقاض عدم کریت داریم. پس استصحاب عدم کریت با مشکل شبهه مصداقیه نقض یقین به یقین روبروست.

اگر ملاقات ساعت دوم بوده باشد، نقض یقین به یقین، وجود ندارد، ولی اگر در ساعت چهارم بوده باشد، عدم کریت، منتقض شده است. پس حال که نمی دانیم عدم کریت تا چه ساعتی استصحاب شده است، شبهه مصداقیه نقض یقین به یقین وجود دارد و استصحاب صحیح نیست.

نقد استاد به محقق عراقی: لحاظ اجمالی زمان حادث دیگر

جواب این بیان، این است که استصحاب به لحاظ زمان های تفصیلی جاری نمی‌شود، بلکه به لحاظ زمان اجمالی جاری می شود که طبق آن، علم به نقض وجود ندارد.

بیان مرحوم نائینی از عدم جریان استصحاب حادث معلوم طبق نقل محقق خویی: عدم جریان

مرحوم خویی یک بیان ساده و ابتدایی از محقق نائینی برای عدم جریان استصحاب معلوم التاریخ بیان می کنند که ما گمان نمی کنیم که این مطلب، قول محقق نائینی باشد. بیان این است که زمان تحقق کریت، مشخص است و شکی نسبت به آن وجود ندارد تا استصحاب در مورد آن جاری شود. بعد مرحوم خویی جواب می دهند که عدم کریت، به لحاظ حادث دیگر، مورد استصحاب است، نه به لحاظ عمود زمان. [4]

نظر محقق نائینی در استصحاب حادث معلوم طبق نقل فوائد: تفصیل

مرحوم نائینی به حسب نقل فوائد[5] در پایان بحث، بیان می کنند که استصحاب در حادث مجهول التاریخ جاری است، ولی در معلوم التاریخ جاری نیست، لکن در ادامه، تتمه ای بیان می کنند که باید توجه شود.

ایشان فرموده اند که جریان استصحاب در حادث معلوم التاریخ به حسب موارد فرق می کند و این طور نیست که به طور مطلق، جاری نشود. در جایی جاری نمی شود که با جریان استصحاب در مجهول التاریخ، موضوعی برای شک باقی نمی ماند. لذا در برخی مثالهایی که ذکر کرده اند، علت عدم جریان استصحاب در معلوم التاریخ را اثر نداشتن موضوع یا وجود معارض، دانسته اند، نه علم به زمان حادث و اقتضاء نداشتن استصحاب در مورد آن.

برای مثال اگر علم به حدوث کریت و ملاقات داشته باشیم و زمان کریت هم معلوم باشد (هنگام زوال)، لکن شک در تقدم و تأخر آن ها داشته باشیم، در این جا استصحاب عدم ملاقات تا هنگام کریت (زوال) برای اثبات طهارت و استصحاب عدم کریت تا هنگام ملاقات برای اثبات نجاست با هم معارضند.[6]

حال اگر زمان ملاقات، معلوم باشد، استصحاب عدم کریت تا زمان ملاقات، اثبات نجاست را می کند، لکن استصحاب عدم ملاقات تا زمان کریت، نمی تواند اثبات اعتصام را کند؛ چرا که مستفاد از ادله این است که موضوع اعتصام این است که قبل از ملاقات، کریت محقق باشد و ملاقات بعد از تحقق کریت باشد (به خاطر لزوم تقدم موضوع بر حکم)، در حالی که در این جا صرفا عدم ملاقات تا زمان کریت اثبات شد، ولی ملاقات بعد از کریت، اثبات نشد.

همان طور که می بینیم، ایشان عدم جریان استصحاب در معلوم التاریخ را مستند به عدم اثر داشتن موضوع استصحاب شده کرده اند، نه این که مستند به معلوم بودن زمان حادث معلوم و اقتضاء نداشتن جریان استصحاب این حادث، کرده باشند.

بیان معارضه استصحاب معلوم التاریخ با مجهول التاریخ در مثال قبل و نیز استناد عدم جریان این استصحاب به عدم اثر در مثال کنونی، نشان می دهد که ایشان استصحاب در معلوم التاریخ را منکر نیستند و این با نسبت مذکور در مصباح، سازگار نیست.

 


[1] مصباح الاصول، السید أبوالقاسم الخوئی، ج3، ص194.
[2] نهایه الافکار، آقا ضیاء الدین العراقی، ج3، ص205.
[3] دوشنبه 25 دی 96. جلسه 63.
[4] مصباح الاصول، السید أبوالقاسم الخوئی، ج3، ص194.
[5] فوائد الاصول، محقق نایینی (ابوالقاسم خویی)، ج4، ص521.
[6] در فوائد این طور آمده است که اگر زمان کریت معلوم و زمان ملاقات مجهول باشد، استصحاب در مورد هیچ کدام جاری نیست؛ چون که موضوع اعتصام، کریت مقدم بر ملاقات است. مراد ایشان را این گونه می توان توضیح داد که استصحاب عدم کریت تا زمان ملاقات فایده ای ندارد، چون که موضوع نجاست، تأخر کریت از ملاقات (یا ملاقات متقدم بر کریت) است. . استصحاب عدم ملاقات تا زمان کریت هم فایده ای ندارد؛ چون که موضوع حکم به اعتصام، کریت مقدم بر ملاقات است. هیچ یک از دو استصحاب، نمی توانند موضوع حکم شرعی را اثبات کنند. متن فوائد به این شکل است: الفرض الثالث: عدم جريان الأصل في مجهول التاريخ و معلومه، كما إذا علم بكرّيّة الماء و ملاقاته للنجاسة و شكّ في المتقدّم و المتأخّر منهما، فانّه لا تجري أصالة عدم الملاقاة إلى زمان الكرّيّة و لو مع العلم بتاريخ الكرّيّة و الجهل بتاريخ الملاقاة. فوائد الاصول، ج‌4، ص: 528 . مقرر.