درس خارج فقه استاد محمد محمدی قایینی

99/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اعتبار آزمایشات و نتائج پزشکی /مسائل پزشکی /مسائل مستحدثه

خلاصه مباحث گذشته:بحث ما در بیان ادله حجیت قول خبیر بود. به دو وجه استدلال کردیم. وجه اول استدلال به برخی از آیات بود و وجه دوم استدلال به سیره عقلا و ارتکاز بود. روایاتی که احتمال رادعیت از سیره از آنها فهمیده می شد بیان کردیم و آنها را رد کردیم.

1- ادله حجیت قول اهل خبره

وجه دیگری که بتوان به آن استدلال کرد بر حجیت قول خبره، عده ای از نصوص است که متعرض موضوعیت برای قضایایی شده که در ادله موضوع حکم شرعی قرار گرفته در حالی که این موضوعات مبتنی بر اعمال خبره در تشخیص است و معمولا علم به آنها برای اشخاص میسر نیست بلکه وسیله متعارف برای دستیابی به تشخیص آن موضوعات معمولا قول اهل خبره است. از اینکه این موضوعات، موضوع حکم قرار گرفته متفاهم عرفی این است که در ملاک در تشخیص آن موضوعات قول اهل خبره است. مثلا در بحث رضاعی که موجب نشر حرمت است، در بعضی روایات تعیین به ده یا پانزده رضعه شده است؛ ولی در بعضی از روایات تعیین حد آن رضاعی که موجب نشر حرمت است را رویش گوشت و استحکام استخوان ملاک قرار داده است. در روایت آمده است «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ يُحَرِّمُ مِنَ الرَّضَاعِ الرَّضْعَةُ وَ الرَّضْعَتَانِ وَ الثَّلَاثَةُ فَقَالَ لَا إِلَّا مَا اشْتَدَّ عَلَيْهِ الْعَظْمُ وَ نَبَتَ اللَّحْمُ»[1] اینکه چه مقدار شیردهی موجب انبات لحم است را مردم نمی توانند تشخیص دهند. این لسان، لسان احاله به اهل خبره است یعنی این ملاکی که گفتیم لازم نیست همه بتوانند آن را تشخیص دهند. نوع بیان موضوع احاله به تشخیص اهل خبره است.

از جمله دیگر روایات، روایاتی است که در باب عروش و جنایات است که دیه مقدر ندارند. در تعیین مقدار عرش باید به خبره رجوع کرد. متفاهم عرفی از موضوعیت ارش برای حکم شرعی، اعتبار قول اهل خبره در تشیخص آن است.از جمله دیگر، بحث مقوم در غیر بحث عروش و جنایات است، روایاتی که در باب اتلاف و ضمان و ... وارد شده است که ملاک تشخیص قیمت مقوم است. عنوانی در این روایات موضوع قرار گرفته که آن عنوان عموما تشخیصش مبتنی بر اهل خبره است. به عبارت دیگر مقتضای اطلاق مقامی این روایات این است که ملاک در تشخیص قول اهل خبره است وگرنه نوعی لغویت در این روایات بوجود می آید و این روایات می خواهد تنها وظیفه کسانی که خودشان عالم به موضوعات هستند را بیان کند.

برخی از نصوص دیگر وجود دارد که ممکن است به آنها استدلال شود بر حجیت قول خبره که به نظر ما استدلال به آنها ناتمام است. روایت اول روایتی است که در تشخیص حدود اماکن آمده که مورد آن محل احرام و میقات است. اگر حدود میقات را ندانیم کجاست، در روایت آمده است «وَ رَوَى مُعَاوِيَةُ بْنُ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‌ يُجْزِيكَ إِذَا لَمْ تَعْرِفِ الْعَقِيقَ أَنْ تَسْأَلَ‌ النَّاسَ‌ وَ الْأَعْرَابَ‌ عَنْ ذَلِك»[2] به این روایت استدلال کرده اند به جواز اعتماد به قول اهل خبره بر تشخیص محل میقات. در حدائق آمده است «و الظاهر الاكتفاء في معرفة ذلك بسؤال الناس الخبيرين بذلك»[3]

مرحوم بحر العلوم در کتاب بلغه الفقیه در مساله تشخیص حدود اراضی مفتوحة عنوة فرموده است «و لعل الأقوى في المقام و نحوه مما يتعذر العلم و ما بحكمه من البينة في تشخيص الموضوعات التي يترتب عليها الأحكام- الرجوع إلى الظن الحاصل من أهل الخبرة في تشخيصها سواء كان الشك في مفهوم الموضوعات أو في مصاديقها، فان المرجع في ذلك العرف الخاص، كما عليه بناء العقلاء في معرفة ما يتعلق به أغراضهم من ذلك، و منه الظنون الرجالية و الحاصل من قول اللغويين. و يرشد إليه صحيحة عمار الساباطي في معرفة المواقيت عن الصادق عليه السلام، قال: يجزيك إذا لم تعرف العقيق أن تسأل الناس و الأعراب عن ذلك و كلمة (يجزيك) ظاهرة في كفاية الظن، إذ ما وراء العلم من شي‌ء»[4]

کلام ایشان اشاره به مطلبی است که ما بیان کردیم یعنی در موضوعاتی که بینه نمی توان بر آن اقامه کرد، به اهل خبره رجوع می کنیم. البته تعبیر به روایت عمار ساباطی در کلام ایشان اشتباه است زیرا روایت از معاویه بن عمار است. در پایان فرموده‌اند ظاهر کلمه «یجزیک» یعنی کفایت ظن نه اینکه مکلف باید به قدری سوال کند که به حدود علم پیدا کند. ایشان از این روایت حجیت قول خبیر را فهمیده است.

بعضی از فقها مانند مرحوم اردبیلی در مجمع الفائدة و صاحب مدارک از این روایت برای حجیت شیاع استفاده کرده اند نه حجیت قول خبره. مرحوم اصفهانی فرموده است «و امّا ثبوت المسافة بالشياع الظني بإخبار جماعة يفيد الظن بالمسافة، فعن الشيخ‌ الأجل (قدّس سرّه) في كتاب الصلاة: «إنّ الأظهر اعتبار الشياع هنا و إن احتمل منعه بناء على الأصل» انتهى.و ربما يقال بأن الظن الحاصل منه أقوى مما تفيده البينة، إلّا أنّ الدليل على اعتبار الشياع مقصور على غير ما نحن فيه و هو قوله (عليه السلام): «خمسة أشياء يجب الأخذ فيها بظاهر الحكم، أو ظاهر الحال: الولايات و المناكح و الذبائح و المواريث و الشهادات» الخبر، و لم يعلم أن حجية البينة شرعا لإفادتها الظن حتى يتمسك بالأولوية، و قوله (قدّس سرّه): «اعتبار الشياع هنا»، يشعر بخصوصية للمقام و لعلّه بملاحظة أنّ المسافات و الأماكن يكفي فيها الشياع، كما ورد في باب المواقيت في الحج حيث قال (عليه السلام): «يجزيك إذا لم تعرف العقيق أن تسأل الناس و الاعراب عن ذلك» و كما ورد في السعي في وادي محسّر حيث قال (عليه السلام): في جواب ابنه «لا أعرفه سل الناس»و الإنصاف: أنّ الشياع المفيد للوثوق في أمثال هذه المقامات هو الطريق المتعارف لمعرفتها و الاحتياط لا يترك»[5]

وجه استدلال به این روایت بر حجیت شیاع این است که در روایت آمده است «أن تسأل الناس» از مردم بپرسید، یعنی از جمع مردم بپرسید. به نظر این استدلال تمام نیست چون مفهوم روایت این نیست که جمع موضوعیت دارد بلکه همان است که در فارسی می گوییم «از مردم سؤال کن» یعنی از کسی که قابل دسترسی است نه اینکه از جمع آنها سؤال کن. همینطور استدلال به این روایت برای حجیت قول خبره تمام نیست چون اولا سؤال از اماکن، سؤال از اهل خبره نیست بلکه سؤال از اهل معرفت است چون اگر کسی از آدرس سؤال کند، سؤال از اهل خبره نیست. این مورد از موارد امور حسیه است. اشکالات دیگر خواهد آمد انشالله.

 


[1] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج5، ص438.
[2] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج2، ص304.
[3] الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، یوسف بن أحمد البحرانی (صاحب الحدائق)، ج14، ص443.
[4] بلغة الفقیه، محمد بن محمدتقی، ج1، ص247.
[5] صلات مسافر، محمد حسین اصفهانی، ج، ص35.