99/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اعتبار آزمایشات و نتائج پزشکی /مسائل پزشکی /مسائل مستحدثه
خلاصه مباحث گذشته:بحث ما در مسأله حجیت نظرات کارشناسی و آزمایشگاهی مبتنی بود بر مسأله حجیت قول خبیر. حجیت قول اهل خبره در کلمات فقها موجود است.
وجوهی برای حجیت قول خبیر قابل طرح است.
وجه اول دعوی اجماع در مسأله است. این قاعده مورد توجه فقها در ابواب مختلف فقه است. این اجماع مدرکی نیست چون در کلمات به روایتی استناد نکرده اند. ممکن است بگوییم این اجماع مبتنی بر سیره عقلائیه یا سیره متشرعه است و هر کدام باشد مفید است ولی باعث مدرکی بودن نمی شود.
وجه دوم استدلال به آیه﴿فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون﴾[1] است. مورد آیه احاله به اهل کتاب به عنوان اینکه آنها اهل ذکر هستند، می باشد ولی خصوصیت مورد مخصص وارد نیست. مفاد این آیه این است که به اهل اطلاع مراجعه کنید. رجوع به اهل کتاب از باب اهل ذکر بودن آنهاست و گرنه خصوصیت ندارند. به حسب متفاهم عرفی اگر می گوید «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون» مراد این نیست که چون این شخص مثلا زید است از او تقلید کنید بلکه چون اهل ذکر است از اوتقلید کنید. الغای خصوصیتی است که به حسب متفاهم عرفی از این آیه استفاده می شود. مؤکد این جهت این است که در روایات ما بیان شده که مراد از اهل ذکر ما اهل بیت هستیم «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ فَقَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ»[2]
در حالی که مفاد آیه به حسب مورد قطعا این نبوده است. ائیمه علیهم السلام به خاطر متفاهم عرفی این کلام را ذکر کرده اند. مضافا بر اینکه در روایات آمده که حتی مراد اهل کتاب نیست چون اگر سراغ اهل کتاب بروید آنها دعوت به دین خودشان می کنند. مراد اینست که نباید در هر امری به اهل کتاب مراجعه کرد بلکه مورد آیه ارجاع به اهل کتاب در موضوع خاصی بوده که پیامبران قبل رجالی بوده اند نه ملائکه. اینکه حضرت می فرمایند اهل ذکر ما هستیم یعنی به ما رجوع کنید و به اهل جور رجوع نکنید.
عنوانی که موضوع برای رجوع است، اهل دانش بودن است. در نتیجه هر خبره ای صلاحیت برای رجوع دارد. این آیه ضابطه را اهل دانش بودن معرفی کرده است. اهل دانش بودن در امور حسی به حس است و در امور حدسی به خبرویت و معرفت است. اینکه در روایات آمده «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ» حصر اضافی در مقابل خلفای جور است.
آیه دیگر که می شود به آن تمسک کرد آیه﴿قالَ اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيم﴾[3] است. حضرت یوسف از پادشاه خواستند که او را خزینه دار قرار دهد به خاطر علیم و آگاه بودن او. یعنی خبره در خرج کردن و هزینه کردن. کیفیت هزینه کردن نیاز به خبرویت دارد.
وجه سوم سیره عقلاست. ارتکاز عام عقلائی رجوع به اهل خبره است. این سیره قطعا در زمان ائمه علیهم السلام بوده و حتی اگر شک داشته باشیم با اصالة الثبات یا همان اصالة عدم نقل، ثابت می شود. در هیچ نصی حتی نص غیر معتبر ردع از این سیره نشده است فقط یه مورد وجود دارد ممکن است توهم شود ردع محسوب شود که در آن آمده است «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو عَمْرٍو أَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ أَنَّهُ رُبَّمَا أَشْكَلَ عَلَيْنَا هِلَالُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَلَا نَرَاهُ وَ نَرَى السَّمَاءَ لَيْسَتْ فِيهَا عِلَّةٌ فَيُفْطِرُ النَّاسُ وَ نُفْطِرُ مَعَهُمْ وَ يَقُولُ قَوْمٌ مِنَ الْحُسَّابِ قِبَلَنَا إِنَّهُ يُرَى فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ بِعَيْنِهَا بِمِصْرَ وَ إِفْرِيقِيَةَ وَ الْأُنْدُلُسِ فَهَلْ يَجُوزُ يَا مَوْلَايَ مَا قَالَ الْحُسَّابُ فِي هَذَا الْبَابِ حَتَّى يَخْتَلِفَ الْفَرْضُ عَلَى أَهْلِ الْأَمْصَارِ فَيَكُونَ صَوْمُهُمْ خِلَافَ صَوْمِنَا وَ فِطْرُهُمْ خِلَافَ فِطْرِنَا فَوَقَّعَ ع لَا تَصُومَنَ الشَّكَ أَفْطِرْ لِرُؤْيَتِهِ وَ صُمْ لِرُؤْيَتِهِ»[4]
ممکن است گفته شود این روایت می گوید به قول منجم که اهل خبره است اعتماد نکنید. احتمال ردع، مانع از کشف امضاست.