1400/02/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:اعتبار خبر واحد در اعتقادات
دومین مورد از روایات اعتقادی، جایی است که خبر بر ثبوت امری دلالت کند که اگر واقعیت داشته باشد اعتقاد به آن لازم است. آیا در این موارد اعتقاد به مضمون خبر لازم است؟ مرحوم آقای خویی فرمودند لازم است و بین مبانی مختلف در حجیت هم تفاوتی نیست.
مساله رجعت شاید از این امور باشد. هم چنین ممکن است امامت فرد مشخصی هم از این قبیل باشد. درست است که مورد امام تحصیل معرفت و علم لازم است (مثل توحید و نبوت) اما اگر باب علم برای کسی منسد باشد، و فقط خبر واحد غیر علمی موجود باشد، اعتقاد بر اساس آن خبر لازم است و این نوع اخبار هم مشمول ادله حجیت خبر است.
مساله تولد حضرت بقیة الله سلام الله علیه، اگر چه به علم روشن و مشخص است و اثبات آن نیاز به خبر واحد ندارد اما بر فرض که علم هم وجود نداشت، اعتقاد بر اساس خبر لازم است.
اینکه تولد ایشان معلوم است از این جهت است که شیوع و اشتهار و ارتکاز قطعی یک قضیه حسی، موجب علم است و کاشف از این است که این مساله به نحو تواتر از هر نسلی به نسل دیگر رسیده است و در این امور به هیچ دلیل دیگر (نص یا غیر نص) نیناز نیست. نکته حجیت اجماع هم همین است یعنی اجماع فقهاء بر حکم (اگر بر اساس مدرک نباشد) نشانه تلقی این حکم از نسل سابق است و این ادامه دارد تا به اصحاب ائمه علیهم السلام برسد و اجماع اصحاب ائمه علیهم السلام موجب علم به تلقی آن حکم از خود ائمه علیهم السلام است و مسائلی مثل وجوب نمازهای یومیه یا روزه ماه رمضان و ... از همین قبیلند و دلیل آنها ارتکاز است نه اینکه ارتکاز ناشی از فتوای فقهاء باشد.
البته در جای خود تذکر دادهایم که ارتکاز و اشتهار غالبا در اموری محقق میشود که ابتلاء به آنها عام است و لذا در فقه میتوان بر اساس عموم ابتلاء به مسالهای و اشتهار حکم در آن، به قطع به آن حکم رسید یا حداقل به بطلان قول شاذ قطع پیدا میشود و لذا صحت حکم در مسائل عام الابتلاء منوط به اشتهار است و حکم شاذ حتما باطل است چون مسائل عام الابتلاء طبیعتا طوری هستند که حکم در آنها مشهور میشود و دواعی نقل و اشتهار حکم در آن وجود دارد و عدم شهرت نشانه عدم وجود آن حکم و بطلان آن است. بر همین اساس هم یکی از ادله فقه به نظر ما همین است که در کلمات برخی علماء از آن به «لو کان لبان» تعبیر شده است. مواردی مثل سن بلوغ دختران، عدم وجوب غسل جمعه و ... از همین قبیلند.
و بعید نیست مواردی که شیاع در آنها معتبر دانسته شده است (مثل نسب، وقف) مراد همین شیاع مفید علم باشد که نکته آن همین مطلبی است که گفتیم یعنی این مسائل از مسائلی است که طبیعت آنها مستلزم شیوع است و شیوع در این مسائل موجب علم است.
توجه به قیود آنچه گفتیم لازم است تا با موارد شهرتهای غیر اصیل و اشتهار بدعتها خلط نشود. مساله باید از امور حسی و عام الابتلاء باشد (که دواعی بر نقل در آن زیاد است) و قطع به حکم در آن مرتکز و شایع باشد در این مسائل اشتهار قطع به حکم، منفک از صحت آن حکم نیست.
مساله تولد حضرت بقیة الله سلام الله علیه هم از همین قبیل است چون از امور عام الابتلاء است که دواعی نقل آن بسیار است و این عمومیت ابتلاء از اشتهار منفک نیست و اشتهار هم از علم منفک نیست. لذا شبهاتی که برخی از منحرفین در مساله تولد ایشان مطرح کردهاند که اخبار وارد شده در تولد ایشان اخبار آحاد است و خبر واحد در امور اعتقادی معتبر نیست حرف غلطی است و تولد ایشان بر همین اساسی که توضیح دادیم قطعی و معلوم است. همان طور که تولد و امامت حضرت امیر المومنین علیه السلام برای ما به علم ارتکازی معلوم است، تولد و امامت حضرت بقیة الله سلام الله علیه هم برای ما به علم ارتکازی معلوم است و علم ارتکازی ما از علم ارتکازی نسل سابق بر ما منفک نیست و همین طور تا زمان معاصر ایشان.
و علم مخالفین به خلافت دشمنان حضرت امیر المومنین علیه السلام از این موارد نیست چون با وجود علم ما به امامت حضرت امیر المومنین علیه السلام، در گمراهی و بطلان دشمنان و مخالفین ایشان هم شکی نیست و به آن هم علم داریم.
در هر حال حتی اگر تولد ایشان معلوم هم نبود، وجود اخبار بر تولد ایشان برای لزوم اعتقاد کافی است چرا که این اخبار هم مشمول ادله حجیت خبرند.