1400/02/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:اعتبار خبر واحد در اعتقادات
گفتیم مودای خبر باید با قطع نظر از حجیت خبر، دارای اثر باشد تا حجیت خبر به معنای تنجیز آن اثر باشد و خود دلیل حجیت خبر نمیتواند خالق آن اثر باشد.
مسائل اعتقادی هم همین طور است و باید با قطع نظر از حجیت خبر، وجوب اعتقاد به مودای خبر مفروض باشد به طوری که اگر آن واقع معلوم بود، اعتقاد به آن لازم بود تا خبر به معنای تنجیز آن وجوب بر مکلف باشد و خود دلیل حجیت خبر نمیتواند وجوب اعتقاد به مودی را اثبات کند.
و این در جایی است که وجوب اعتقاد بر واقع مخبر به و مودی مترتب شده باشد، یعنی در فرضی که اعتقاد به آنچه معصوم علیه السلام فرموده است واجب باشد، چنانچه در آن مورد خبری وارد شده باشد، آن اثر وجوب اعتقاد را منجز میکند. و اشکال ما این بود که صرف بیان چیزی از طرف معصوم علیه السلام به معنای لزوم و وجوب اعتقاد به آن نیست تا گفته شود خبر منجز آن وجوب است و خود دلیل حجیت خبر نمیتواند وجوب اعتقاد را اثبات کند. توضیح دادیم که وجوب تصدیق نبی و امام، مستلزم وجوب اعتقاد نیست و بلکه نسبت وجوب اعتقاد به شرع جایز نیست مگر اینکه وجوب اعتقاد احراز شود، بله اعتقاد جایز است.
البته اشکال مرحوم آقای تبریزی را هم رد کردیم و گفتیم با قطع نظر از اشکالی که ما کردیم (که اشکال ثبوتی بود و اینکه دلیل حجیت خبر نمیتواند وجوب اعتقاد را اثبات کند)، مشکل اثباتی وجود ندارد و ادله حجیت خبر، میتواند مساله لزوم اعتقاد را هم اثبات کند و اشکال ایشان که اختصاص حجیت خبر به عمل بود را رد کردیم.
مرحوم شیخ در رسائل کلامی دارند که ظاهر آن این است که ادله حجیت میتوانند شامل امور اعتقادی هم باشند اما نه از جهت اعتقاد بلکه از اینکه اثر عملی بر آنها مترتب است و آن اثر عملی لزوم ابراز اعتقاد به لسان است. پس ایشان در حقیقت اثر مترتب بر دلیل حجیت را وجوب اظهار به زبان فرض کردهاند.
ایشان بعد از نقل کلام عدهای از علماء در عدم اعتبار خبر در امور اعتقادی فرمودهاند:
«لكن يمكن أن يقال: إنّه إذا حصل الظنّ من الخبر:
فإن أرادوا بعدم وجوب التصديق بمقتضى الخبر عدم تصديقه علما أو ظنّا، فعدم حصول الأوّل كحصول الثاني قهريّ لا يتّصف بالوجوب و عدمه.
و إن أرادوا التديّن به الذي ذكرنا وجوبه في الاعتقاديّات و عدم الاكتفاء فيها بمجرّد الاعتقاد- كما يظهر من بعض الأخبار الدالّة على أنّ فرض اللسان القول و التعبير عمّا عقد عليه القلب و أقرّ به؛ مستشهدا على ذلك بقوله تعالى: ﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا ...﴾ إلى آخر الآية- فلا مانع من وجوبه في مورد خبر الواحد، بناء على أنّ هذا نوع عمل بالخبر؛ فإنّ ما دلّ على وجوب تصديق العادل لا يأبى الشمول لمثل ذلك.»[1]
ایشان میفرمایند حرف این علماء در عدم حجیت خبر در امور اعتقادی بیمعنا ست چون اگر منظور از عدم وجوب عمل به خبر در امور اعتقادی، عدم وجوب تصدیق علمی در موارد خبر باشد که روشن است عدم حصول تصدیق علمی قهری است و نمیتواند به وجوب یا عدم وجوب متصف شود، و اگر منظور عدم وجوب تصدیق ظنی در موارد خبر است، باز هم روشن است حصول تصدیق ظنی قهری است و به وجوب و عدم وجوب متصف نمیشود و اگر ما در امور اعتقادی، اظهار به لسان را لازم بدانیم برای منع از حجیت خبر در امور اعتقادی وجهی وجود ندارد چون خود وجوب اظهار به لسان نوعی عمل به خبر است (که فرضا بر اساس ادله حجیت خبر، عمل به خبر عادل و تصدیق او لازم است).
همان اشکالی که به مرحوم آقای خویی مطرح کردیم به مرحوم شیخ هم وارد است و خود دلیل حجیت خبر همان طور که از اثبات وجوب اعتقاد قاصر است از اثبات وجوب اظهار اعتقاد به لسان هم قاصر است. بله اگر وجوب اظهار به لسان نسبت به یک واقعیتی با دلیل دیگری ثابت باشد، دلیل حجیت خبر منجز آن وجوب خواهد بود.
در هر حال، در معارف اصول دین که اعتقاد از روی علم لازم است (مثل توحید و نبوت و معاد) در عدم اعتبار خبر واحد شکی نیست و ما در مورد این مسائل بحث نمیکنیم و آنچه محل بحث ما ست معارف اعتقادی دیگری است که از این قبیل نیستند یعنی اموری که اگر واقعیت داشته باشند اعتقاد به آنها لازم است، آیا خبر واحد در این موارد هم معتبر است یعنی چنانچه بر این امور خبر قائم شود، اعتقاد به مفاد خبر لازم است؟
برای تنقیح این مساله باید در دو مساله بحث کنیم:
اول: معقولیت اعتقاد در فرض عدم علم و به تعبیر دیگر امکان تعبد به غیر علم در اعتقاد. برخی گمان کردهاند اعتقاد متقوم به علم است و لذا بدون علم، اعتقاد غیر معقول است در نتیجه اعتقاد در موارد قیام خبر، غیر معقول است. این یک بحث ثبوتی است مثل بحث از اصل امکان تعبد به ظن در مسائل فقهی.
دوم: بر فرض که اعتقاد در فرض عدم علم معقول باشد، آیا ادله حجیت خبر میتوانند اعتبار خبر در امور اعتقادی را اثبات کنند؟ این یک بحث اثباتی است مثل بحث از وقوع تعبد به ظن در مسائل فقهی.
مساله اول: امکان تعبد به ظن در اعتقاد یا امکان اعتقاد بر اساس ظن.
ما بارها گفتهایم که اعتقاد متقوم به علم نیست و با ظن نیز اعتقاد ممکن است. امکان اعتقاد بدون علم بدیهی است علاوه که گفتیم اصلا اعتقاد از مقوله فعل است در حالی که علم و ظن و شک از صفات انفعالی هستند. قرآن کریم میفرماید:
﴿وَ قَالُوا مَا هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِكُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ مَا لَهُمْ بِذٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ﴾[2]
﴿إِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلاَئِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثَى﴾[3] ﴿وَ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾[4]
﴿وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لاَ لِآبَائِهِمْ﴾ [5]
و آیات متعدد دیگری که اعتقاد بت پرستان یا کفار را بر اساس ظن و عدم علم دانسته است. هم چنین در روایت این طور آمده است:
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ أَدْنَى مَا يَكُونُ الْعَبْدُ بِهِ مُشْرِكاً قَالَ فَقَالَ مَنْ قَالَ لِلنَّوَاةِ إِنَّهَا حَصَاةٌ وَ لِلْحَصَاةِ إِنَّهَا نَوَاةٌ ثُمَّ دَانَ بِهِ».[6]
از این روایت استفاده میشود حتی اعتقاد و تدین بر خلاف علم هم ممکن است چه برسد به اعتقاد بر اساس ظن.
با این حال از برخی عبارات استفاده میشود که اعتقاد بدون علم ممکن نیست. از جمله از حاشیه مرحوم شعرانی بر شرح ملا صالح مازندرانی بر کافی این طور استفاده میشود که توضیح آن خواهد آمد.