1400/01/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:عدم امکان تعبد به خلاف واقع و حقیقت
بحث در عدم امکان تعبد به خلاف واقع بود. به همین تناسب به دو مساله اشاره کردیم که توهم شده بود از مواردی است که حکم شرعی و روایت بر خلاف واقع است و گفتیم این توهم ناشی از غفلت و خلط است.
مورد دوم بحث زمان بندی مراحل تکون جنین بود که یک پاسخ را بیان کردیم و گفتیم بین اطلاق نطفه و تشکیل اندامها و شکل انسان منافاتی وجود ندارد چون نطفه به معنای مایع غلیظ در مقابل خون بسته شده یا گوشت و ... است نه به معنای مایعی که هیچ شکل و اندامی نداشته باشد.
پاسخ دیگری که قابل بیان است این است که آنچه در روایات مذکور است که مثلا مرحله نطفه چهل روز است و مرحله علقه چهل روز و ... به واقعیت قابل لمس برای انسان بدون ابزار ناظر است. این روایات ناظر به دیه سقط جنین در مراحل مختلف است و اینکه مثلا اگر در مرحله نطفه باشد چه مقدار دیه دارد و ... و مخاطبی که دسترسی به هیچ ابزاری غیر از چشم عادی نداشته است قرار بوده بر این اساس این دستور و زمان بندی بتواند دیه را تعیین کند و آنچه انسان بدون ابزار، مشاهده میکند همان است که در این روایات مذکور است. یعنی تا چهل روز آنچه به چشم عادی میآید یک مایع غلیظ است و وجود اندامها و ... با چشم عادی قابل رویت نیست و بلکه چه بسا در تعیین دیه هم هیچ تاثیری نداشته باشد یعنی سقط نطفه دیه مشخصی دارد اینکه آن مایع دارای اندامها شده باشد یا نه در مقدار دیه هیچ تاثیری ندارد.
جنین تا چهل روز هر چند دارای اندامها و ... هم باشد اما به شکل همان مایع غلیظ و نطفه رویت میشود و بعد از چهل روز به صورت علقه و خون بسته شده دیده میشود و ... (و البته روشن است که این طور هم نیست که مثلا تا چهل روز نطفه باشد و بعد به یک باره به خون بسته شده تبدیل شود و ... بلکه این نطفه به مرور تکون پیدا میکند اما تا قبل از چهل روز وقتی دیده میشود عرفا همان مایع غلیظ است و بعد خون بسته شده است و ...) و این روایات بر اساس همان چه دیده میشود دیه را تعیین کرده است بنابراین این روایات اصلا نافی وجود اندامها و شکل نیستند تا بین مفاد این روایات و واقع تنافی وجود داشته باشد.
نتیجه اینکه احکام فقهی و تعبد بر خلاف واقع معقول نیست و این موارد هم ناشی از خلط و غفلت است و بین احکام فقهی و واقعیات تنافی وجود ندارد.
آنچه ما به عنوان قاعده پذیرفتهایم این است که هیچ حکم فقهی و تعبدی نمیتواند بر خلاف واقع و حقیقت باشد و خطا و جهل معصوم در این موارد هم محال است چون مستلزم جهل خداوند متعال است چرا که معصوم در این زمینه چیزی جز اخبار از خداوند نمیکند.
اینکه گفته شده است این کلمات و احکام بر اساس چیزی است که مردم آن زمان میفهمیدهاند هر چند اشتباه بوده است حرف غلطی است و مستلزم کذب یا جهل در حق معصوم است.
طلاب محترم باید توجه کنند که نباید بر اساس جهل متون شریعت را زیر سوال برد. البته این نیست که هر روایتی معلوم الصدور باشد اما روایاتی که از نظر سند معتبرند یا حتی قطعی هستند را نباید به مجرد توهم مخالفت با یافتههای علمی کنار گذاشت یا انکار کرد.
گفتیم در اعتبار روایات سه بحث وجود دارد. یکی اعتبار روایات در حوزه فقه و احکام شرعی است که گفتیم ما در این مورد بحث نمیکنیم.
دیگری اعتبار روایات در حوزه اعتقادات و مسائل کلام و سوم هم اعتبار روایات در حوزه واقعیات و امور حقیقی.
که برای آنها مثالهای متعددی بیان کردیم و حتی مرحوم آقای خویی فرمودهاند مطابق مسلک مرحوم آخوند که به جعل منجزیت و معذریت معتقد است روایات وعده ثواب و عقاب را هم نمیتوان به شریعت نسبت داد.
از جلسه بعد در مورد اعتبار روایات در مسائل اعتقادی و کلامی بحث خواهیم کرد. ان شاء الله